گروه راهبرد «سدید»؛ رحمت مهدوی: در بین افراد یک گروه، جامعه، نظام سیاسی و... شایستهترین اعضای آن را نخبه (Elite) میگویند. این واژه را مدیون «ویلفردو پارتو» جامعهشناس و اقتصاددان ایتالیایی سده نوزدهم میلادی هستیم که در اندیشه ورزی و نظریهپردازی خود، بیشتر جنبههای روانشناختی افراد را موردتوجه قرار داده و آنها را به دو گروه نخبه و توده تقسیم میکند. بر همین اساس نیز در حوزه جامعهشناسی سیاسی پارتو را بهعنوان نظریهپرداز گردش نخبگان میشناسند.
البته اصطلاح نخبه در کاربرد پارتو هیچگونه دلالت اخلاقی یا افتخارآمیزی ندارد. این اصطلاح تنها بر افرادی اطلاق میشود که در هر یک از شاخههای فعالیت بشری بالاترین نمره را بهدست آورده باشند.[1] در بحث گردشی، شیءای از نقطهای به نقطه دیگر که حرکت میکند سخت است که دوباره به مکان اولیه خود برگردد، یعنی تکرارپذیری در آن وجود ندارد. در عرصه سیاست و جامعه نیز آن چیز که مفید و مطلوب است گردش نخبگان است نه چرخش نخبگان، اما متأسفانه در سطوح اداری بیشتر شاهد چرخش نخبگان هستیم، یعنی در اداره امور شاهد نامهایی هستیم که این اشخاص قبلاً ریاست یک سازمان یا مقام وزارت را داشتهاند و بعد از یک چرخش مقطعی دوباره به همان مقام یا وزارت خود برمیگردند. اگر به سیستم اداری چند دهه گذشته نگاه کنیم شاهد وزرای چرخشی هستیم. یعنی افرادی که چندین سال قبل مسئولیت یک وزارتخانه، سازمان یا نهادی را داشتند، دوباره صندلی آن وزارت، سازمان و... را تصاحب میکنند و افراد صاحب مستقر در آن مسند نیز به وزارتخانه یا سازمان قبلی خود برمیگردند، یعنی درواقع با چشمپوشی بر مواردی چون تخصص، شایستهسالاری و... -که این اصول باید زمینهساز ورود نخبگان دیگری به عرصه سیاست است، باشد- بهجای گردش شاهد چرخش نخبگان میشویم، اما بعضاً از پدیده چرخش نخبگان نیز فراتر رفتهایم و پدیده جدید چرخش صندلی را شاهد هستیم. در این پدیده اگر مسئولی به دلیل اعتراضها و... با تهدید عزل روبهرو میشود از صندلی خود برمیخیزد و در صندلی دیگر در همان سطح مینشیند.
اتخاذ چنین رویکردی و نهادینه شدن آن در درازمدت سبب دلسردی و یاس نیروهای دیگر شده و نوعی نارضایتی ایجاد کرده و سبب بیاعتمادی به کلیت سیستم میشود. این امر از این بابت حائز اهمیت است که نخبگان همواره موردتوجه و قضاوت مردم قرار دارند و بسیاری از آنها به انحای مختلف در سطوح گوناگون در ارتباط با جامعه هستند و نارضایتی و بیاعتمادی ایجادشده را به کلیت جامعه سرایت میدهند. ادامه این روند نسل آینده کشور را که باید با مجهز کردن خود به اسباب علم و دانش آماده ورود به عرصههای مدیریتی آشنا به علم و دانش روز باشند دچار سرخوردگی و ناامیدی کرده و حتی منجر به انواع ناهنجاریهای اجتماعی شوند. از دیگر پیامدهای بیتوجهی به گردش نخبگان در در عرصه سیاسی است که عدم تحقق آن میتواند حتی به بیثباتی منجر شود. «تصمیمگیرندگان اصلی سیاست، نخبگان سیاسی حاکماند، شیوه عملکرد، تعهد و مسئولیتپذیری آنها ملاک سنجش قرار میگیرد، بر این اساس، درصورتیکه حاکمیت از مبانی ارزشی حمایت نند و متعهد نباشد، پیامد آن تشت است که احتمالاً منجر به تغییر در مقامهای اصلی اجرایی شود یا چالشهای خشونتآمیز (شورش و ناآرامی) یا مسالمتآمیز (اعتصابها و تظاهرات) در پی داشته باشد. این روند، یعنی انحراف نظام از وضعیت عادی خود براثر گردش نخبگان ناشایسته امکانپذیر است. ازاینرو در سیر مراحل و لوازم گردش نخبگان سیاسی، نظام شایستگی بهمثابه اهرم و معیار سنجش ثبات عمل میکند، به این معنا که میزان سنجش ثبات سیاسی بر چگونگی تعهد بهنظام شایستگی استوار است، هراندازه که از نظام شایستگی فاصله گرفته شود، ثبات نیز کاهش مییابد و هراندازه که تعهد و پایبندی بهنظام شایستگی بیشتر باشد ثبات سیاسی افزایش مییابد. ازاینرو، وجود یا نبود شایستگی در گردش نخبگان ازجمله شاخصهایی است که بر اساس آن میتوان ادعا کرد که پایبندی یا عدم پایبندی به شاخصهای شایستگی نخبگان سیاسی باثبات و عدم ثبات سیاسی نظام سیاسی رابطه مستقیم دارد.»[2]
جدا از بحث تأثیر گردش نخبگان بر ثبات سیاسی، رعایت این امر بهمنزله پایبندی سیستم بر بحث عدالت در جامعه تعبیر خواهد شد. ابتداییترین تعریف عدالت قرار گرفتن هر چیزی در جای خود است. از دیدگاه افلاطون عدالت باید در درون فرد و در جامعه ایجاد شود. عدالت در شهر در سلسلهمراتب طبیعی و تقسیمکار یافت میشود، بدین ترتیب، هرکس باید همان عملی را انجام دهد که بهطور طبیعی برای آن ساختهشده است. عدالت در نفس نیز آن است که هر جزء نفس تنها به وظیفه خود عمل کند، تا بهاینترتیب در نفس هماهنگی ایجاد شود. [3] عدم رعایت عدالت در قالب بیتوجهی به گردش نخبگان خود میتواند منجر به انواع نارضایتیهای اجتماعی و سیاسی شود و انباشت آنها در طولانیمدت سبب دلسردی و بیاعتمادی به سیستم گردد.
بنابراین میتوان گفت گردش نخبگان در جامعه و در سیستم سیاسی امری مهم و ضروری است چراکه عدم پایبندی به آن سبب آسیب زدن به سرمایههای اجتماعی همچون اعتماد و رضایتمندی است که نقش مهمی در مشروعیت قوه حاکمه بر جامعه دارد. همچنین بیتوجهی به این اصل مهم میتواند بیثباتی سیاسی را در درازمدت به دنبال داشته باشد و بسیاری از آرمانها و ارزشها، و شعارهای قدرت حاکمه همچون ایجاد عدالت و رفع تبعیض را زیر سؤال ببرد.
منابع:
[1] - نقیب زاده، احمد، درآمدی بر جامعه شناسی سیاسی، نشر سمت، چاپ اول 1379، ص135
[2]ملکوتیان مصطفی، غلامینیا عبدالحمید، چارچوب نظری گردش نخبگان سیاسی شایسته و تأثیر آن بر ثبات سیاسی، فصلنامه سیاست، مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی، 1394، شماره1، ص:128
[3] ملکي، ثريا، مصطفوي شمس الملوك، بررسي و نقد نظريه عدالت در رساله جمهوري افلاطون، فلسفه تحليلي (جستارهاي فلسفي-پژوهش هاي فلسفي) پاييز و زمستان 1394 ، دوره 11 ، شماره 28 ، ص: 141
*رحمت مهدوی عضو انجمن علوم سیاسی ایران
/انتهای پیام/