در گفتگو با یک تعزیه‌خوان پیشکسوت مطرح شد؛
جمال قاسمی گفت: تازگی‌ها تعزیه‌خوانان خراب می‌کنند تعزیه‌ها را. تعزیه را با روضه قاتی کرده‌اند. تعزیه را از سنت خودش خارج کرده‌اند. دارند تعزیه سنتی را از بین می‌برند.
به گزارش «سدید»؛  ایران به‌عنوان یک کشور اسلامی از دیرباز تا امروز در ایام محرم شاهد برگزاری آیینی کهن به نام تعزیه در سوگ و مرثیه امام‌حسین (ع) و یارانش بوده است؛ امام بزرگواری که قرن‌ها پیش در واقعه کربلا و روز تاریخی عاشورا با شهادت خود و خاندان پاکش درس ایمان و آزادگی به جهانیان آموخت. اجرای تعزیه در ایران امروز مدیون و مرهون بزرگانی است که از چند نسل به این‌سو نسخه‌های اصیل و جان‌سوز تعزیه را تحریر و دست‌به‌دست به نسل امروز رسانده تا هنر تعزیه همچنان زنده بماند. یکی از پیشکسوتان این عرصه، استاد قوام‌الدین قاسمی است که به «جمال قاسمی» معروف شده است. قاسمی از بزرگان و باتجربه‌های تعزیه‌خوانی است و افتخار می‌کند که بیش از ۵۰ سال به موافق‌خوانی یا اولیاخوانی در این رشته پرداخته است. او همچنین در فرانسه تعزیه اجرا کرده و در جشنواره نمایش‌های آیینی‌سنتی این کشور مقام نخست را به دست آورده است. با استاد جمال قاسمی درباره هنر تعزیه‌خوانی و مسائل و مصائب آن به گفتگو نشسته‌ایم.

شما از قدیمی‌ترین تعزیه‌خوان‌های ایران هستید. تعزیه را از چه زمانی و چگونه شروع کردید؟
من تعزیه را از هشت‌سالگی از روستای طالقان شروع کردم. یکی از دوستانم به نام تقی یوسفی که هم‌سن‌وسال من بود و پدرش هم از تعزیه‌خوان‌های قدیمی بود با نام علی‌جان یوسفی و علیار یوسفی، در طالقان و قزوین و حتی تهران معروف بودند. یک روز دوستم به من گفت: بیا با هم طفل‌خوانی کنیم. گفتم: من تا حالا نخوانده‌ام. گفت: من یادت می‌دهم. نسخه‌ای داد دست من و با هم شروع کردیم به خواندن. وقتی برای اولین‌بار لباس تعزیه را پوشیدم، خودم به این کار علاقه‌مند شدم و دیگر با آن‌ها همراه شدم. زمان قبل از انقلاب، تعزیه‌خوانی دعوتی نبود. خودشان بی‌دعوت می‌رفتند به شهر‌ها و روستا‌های مختلف تعزیه می‌خواندند. در حیاط مسجد و حسینیه برگزار می‌شد و مردم روی پشت‌بام خانه‌ها جمع می‌شدند و تماشا می‌کردند. هشت‌سال بعد از همکاری با خانواده یوسفی، از آن‌ها جدا شدم و به تهران آمدم و با آقای شاهرخی آشنا شدم و با ایشان هفته‌ای یک روز در تکیه عباسی تعزیه می‌خواندیم. من بودم و آقای احمد عزیزی و چند نفر دیگر و با اینکه نوجوان بودیم، بچه‌خوانی می‌کردیم، مثلا طفلان مسلم. سه سال بعد رفتم شهریار و آنجا گروهی تشکیل دادم به نام «فتح خیبر» و شروع به فعالیت کردم زیر نظر اداره فرهنگ و ارشاد شهرستان شهریار. اوایل دهه ۶۰ مسوول تالار محراب در تهران استاد داوود فتحعلی‌بیگی بودند. یک سال دهه محرم رفتیم خدمت ایشان و گفتیم می‌خواهیم تعزیه برگزار کنیم. آقای فتحعلی‌بیگی که خودشان به تعزیه علاقه‌مند بودند، استقبال کردند و پرسیدند: گروه شما چه کسانی هستند؟ وقتی دوستانم را نام بردم، گفتند: همه شما جوان هستید. یک نفر مسن را هم بیاورید در کارتان باشد. ما رفتیم سراغ استاد فیاض و معرفی کردیم به دکتر فتحعلی‌بیگی. به هر تقدیر ما دهه اول محرم را در تالار محراب تعزیه برگزار کردیم و بعد دیگر سرگروه ما شدند استاد فیاض، چون ایشان پیشکسوت و تعزیه‌دان بود.

شنیده‌ایم شما تجربه تعزیه‌خوانی در خارج از کشور را هم داشته‌اید. در این‌باره توضیح بدهید.
بله. همکاری ما با استاد فیاض تا زمان مدیریت آقای منتظری بر مرکز هنر‌های نمایشی ادامه داشت تا اینکه ایشان سفارشی داشتند از فرانسه. سال ۷۱ بود. آمدند از همه گروه‌های تعزیه بازدید کردند و درنهایت گروه استاد فیاض را برای اجرا در فرانسه پسندیدند و ما رفتیم و ۱۰ روز در فرانسه تعزیه برگزار کردیم. سه تعزیه شهادت امام‌حسین (ع)، شهادت امام رضا (ع) و تعزیه حر را خواندیم. وقتی برگشتیم ایران، به‌صورت مداوم در فرهنگسرا‌ها و جشنواره‌ها شرکت داشتم. در یکی، دو جشنواره آیینی‌سنتی هم رتبه اول موافق‌خوانی را کسب کردم. وقتی استاد فیاض از دنیا رفت، خودم گروه تعزیه را در شهرستان شهریار اداره کردم.

استقبال از اجرا‌های تعزیه در فرانسه چطور بود؟
درواقع یک جشنواره جهانی نمایش‌های آیینی بود که از ۴۰ کشور دنیا در آن شرکت کرده بودند. ما هم تعزیه را برده بودیم. حتی آن سال رتبه اول شهر اونیون فرانسه را ایران به دست آورد. زمان ریاست‌جمهوری آقای خاتمی بود. آنجا آقای پیتر بروک، از کارگردانان بزرگ نمایش‌های آیینی‌سنتی، در جلسه‌ای به آقای فیاض گفت: «شما علی‌بابا هستی!».

آقای فیاض خندید و گفت: «در کشور ما علی‌بابا یعنی دزد بغداد»، ولی آقای پیتر بروک گفت: «نه. علی‌بابا یعنی پیر هنر»! در واقع داشت از ما تعریف می‌کرد. باور کنید تعزیه امام‌رضا (ع) را وقتی اجرا کردیم که نقش باغبان را خود آقای فیاض بازی می‌کرد، تماشاگران یک‌ربع تشویق می‌کردند. بلیت‌هایش هم از ۶ ماه قبل فروخته شده و سالن پر بود از تماشاگر. استقبال بی‌نظیری بود. سرتاسر یکی از خیابان‌های اونیون را جایگاه‌های مختلفی درست کرده بودند که کشور‌های دیگر نمایش‌های‌شان را آنجا برگزار می‌کردند. تنها کاری که در سالن اجرا شد، تعزیه ما بود. سالنی بود متعلق به پاپ اعظم آنجا. حتی بروشور‌هایی تدارک دیده بودند که در آن خلاصه تعزیه تعریف آمده بود تا مستمعان و تماشاگرانی که وارد سالن می‌شدند، اطلاعاتی از اجرای تعزیه و داستان آن داشته باشند. من به چشم خودم دیدم که خیلی از تماشاگران گریه می‌کردند. وقتی تعزیه تمام می‌شد، می‌آمدند و می‌گفتند خیلی مظلومانه بود! مثلا صحنه‌های به شهادت‌رسیدن پسر حر یا امام‌حسین (ع) خیلی گریه می‌کردند. ما برای‌شان درباره مثلا شخصیت امام‌حسین و حر توضیح می‌دادیم و متوجه واقعه تعزیه می‌شدند.

از آنجا که تعزیه و هنر‌های نمایشی از هم جدا نیستند، می‌خواهیم بدانیم آیا طی سال‌های فعالیت در حوزه تعزیه، آموزش بازیگری هم گذرانده‌اید؟!
بله، زمانی که آقای فتحعلی‌بیگی مدیر اداره تئاتر تهران بودند، در تئاتر‌ها شرکت می‌کردم. به ما سالن می‌دادند و ما همین نمایش‌های تعزیه و آیینی را آنجا تمرین می‌کردیم و بعد اجرا می‌کردیم. خودم هم الان که مسوولیت ایرانیان را در شهرستان شهریار برعهده دارم، همان کار را می‌کنم. نمایش‌های آیینی صرفا به تعزیه ارتباط پیدا نمی‌کند. مثلا همین نمایشی که اخیرا تمرین می‌کردیم برای جشنواره به نام «شاه‌عباس و مرد نابینا»، یک تئاتر است، ولی ما در قالب تعزیه اجرا می‌کنیم. از طرف اداره ارشاد شهرستان شهریار به ما سالن می‌دهند و ما آنجا تعزیه را تمرین می‌کنیم، بعد اثر آماده را می‌فرستیم به جشنواره یا هر کجا که مناسب باشد، اجرا می‌کنیم. اصلا تئاتر یعنی تعزیه! من تعزیه را مادر تئاتر می‌دانم. یک روز در تالار محراب پای صحبت‌های آقای استاد نصیریان نشسته بودیم. ایشان گفتند: «خود من هم از بچگی به تعزیه علاقه داشتم و تعزیه می‌خواندم. تئاتر ریشه در تعزیه دارد».

آقای قاسمی، شما در تعزیه موافق‌خوان یا اولیاخوان هستید. بفرمایید چه کسی یا چه چیزی در عرصه تعزیه تعیین می‌کند که کسی موافق بخواند یا مخالف؟!
این مساله را کارگردان تعزیه یا همان معین‌البکا تعیین می‌کند. بر فرض آقایی می‌آید برای تعزیه‌خوانی و دو دنگ صدا دارد. از او تست می‌گیرند ببینند صدای او به درد موافق‌خوانی می‌خورد یا مخالف‌خوانی، یا اگر از بچگی تعزیه‌خوانی کرده باشد، می‌گویند سکینه بخوان، طفلان بخوان، یا حضرت‌قاسم (ع) و علی‌اکبر (ع). بعد که سن‌شان بالاتر می‌رود، می‌گویند مثلا مسلم بخوان یا حر یا ابوالفضل (ع) یا امامان دیگر، ولی اگر کسی صدای کلفت و خشنی داشته باشد، کارگردان تعزیه می‌گوید صدای شما به درد اولیاخوانی نمی‌خورد. اولیاخوانی صدای ظریف و گیرا و حزن‌انگیز لازم دارد، اما صدای مخالف‌خوان یا اشقیاخوان باید خشن باشد.

کسانی که در حوزه تعزیه‌خوانی و نمایش‌های مذهبی فعالیت دارند، علاوه‌بر علاقه شخصی، معمولا عشق و ارادتی هم به اهل‌بیت (ع) و ائمه و خاندان‌شان دارند. کسی که مخالف‌خوانی یا اشقیاخوانی می‌کند، احساس بدی ندارد نسبت‌به نقشی که می‌خواند؟!
نه، اصلا. اتفاقا یک‌جا‌هایی خودشان هم درگیر احساسات می‌شوند؛ مثلا کسی که نقش شمر را می‌خواند، یک شعر‌هایی دارد که می‌گوید «نه من شمرم و نه اینجا دشت کربلا باشد» و بعد خودش را معرفی می‌کند و می‌گوید من فقط برای بکاء مستمعان (گریه شنوندگان) این کار را می‌کنم. کسی که نقش شمر یا مخالف را می‌خواند، نه تنها حس بدی ندارد که خوشحال هم هست که باعث می‌شود از مستمعان گریه بگیرد. حتی در تعزیه مخالف‌خوان‌هایی هستند خودشان هم حین اجرای تعزیه گریه می‌کنند؛ برای مثال، در تعزیه‌ای که امسال در شب پایانی دهه محرم و در فرهنگسرای اندیشه خواندیم، جایی که بازیگر نقش یزید سر امام‌حسین (ع) را می‌آورد و بر سر چوب می‌زند و سر مبارک امام‌حسین (ع) شروع به قرآن‌خواندن می‌کند، خودش می‌نشیند گریه می‌کند و می‌گوید «حسین‌جان من دارم شراب به خورد تو می‌دهم و تو قرآن می‌خوانی؟!». این گریه‌کردن نقش مخالف‌خوان خیلی هم گیرایی دارد.

شما در طول سال‌هایی که به تعزیه‌خوانی مشغول بوده‌اید، نقش کدام اولیا را بیشتر از بقیه نقش‌ها خوانده‌اید و به کدام شخصیت ارادت بیشتری دارید؟
واقعا باید بگویم تابه‌حال نقش‌هایی که ایفا کرده‌ام، برای من فرقی نداشته‌اند. من در جلد هر نقشی که بروم، سعی می‌کنم حس لازم برای اجرای آن نقش را داشته باشم. من، چون موافق‌خوانم تابه‌حال مسلم خواندم، شهادت امام خواندم، حر و ابوالفضل (ع) خواندم. تعزیه‌های متفرقه زیاد خوانده‌ام. مثلا حمزه سیدالشهداء، جرجیس پیغمبر یا وفات پیغمبر خوانده‌ام. تعزیه زیاد خوانده‌ام. منتهی یک تعزیه‌خوان خوب آن کسی است که وقتی نسخه‌ای را به دستش می‌دهند، آن نسخه را یک مرور کند و حسی را که می‌خواهد بگیرد، در قالب نقش فروبرود و حس آن شخصیت را به مردم منتقل کند. حالا چه نقشی باشد، فرقی ندارد. الان من نزدیک به ۳۰۰ مجلس نسخه برای خودم دارم؛ نسخه تعزیه‌هایی که خیلی کم خوانده می‌شوند. همیشه به شاگردانم هم می‌گویم نسخه‌ای را که دست شما می‌دهیم، اول برو مرور کن، درک کن شعر از شما چه می‌خواهد، آن حس را بگیر. اگر این کار را نکنید، کارتان نمی‌گیرد. واقعا همین‌طور است. اگر کسی نسخه را سرسری بخواند، نقشش نمی‌گیرد. هرچقدر صدای خوبی داشته باشد و خوب بخواند، موفق نمی‌شود. طرف آمده دو دنگ صدا دارد، ولی تعزیه را طوری می‌خواند که مردم را جذب خودش می‌کند. درعوض کسی می‌آید که شش‌دنگ صدا دارد و تحریری‌های زیبایی می‌زند، اما مجلس یخ می‌شود. دقیقا مثل تئاتر، کسی که نقشی را برعهده دارد، باید آن حس لازم را داشته باشد. باید آن حس را بگیرد و انتقال بدهد به مخاطب، ولی متاسفانه من می‌بینم تازگی‌ها تعزیه‌خوانان خراب می‌کنند تعزیه‌ها را. تعزیه را با روضه قاتی کرده‌اند. تعزیه را از سنت خودش خارج کرده‌اند. دارند تعزیه سنتی را از بین می‌برند. بر فرض اگر ما بخواهیم در تعزیه مداحی بخوانیم، خب یک مداح می‌آوریم برود منبر، از ما هم قشنگ‌تر مداحی می‌کند، اما متاسفانه حتی برخی از تعزیه‌خوان‌های خوب و نامدار ما، اشعار مداحی را می‌آورند و در تعزیه به کار می‌برند. استاد من، مرحوم فیاض همیشه می‌گفت: «تعزیه خودش شعر دارد. شعر تعزیه را بخوانید. چرا باید کسی برود شعر مداحی بیاورد و در تعزیه استفاده کند؟». درست است که آن اشعار هم برای گریه تماشاگران به کار می‌رود، ولی یک هنرمند و تعزیه‌خوان خوب آن کسی است که همان نسخه شعری را که به او داده‌اند، پیاده کند، یعنی با آن نسخه مردم را جذب خودش بکند و گریه بگیرد.

خودتان با چنین افرادی در تعزیه برخورد داشته‌اید؟
بله. یک سال بانی ما بچه‌های سپاه بودند. ما رفتیم برای اجرای تعزیه و یک بنده خدایی را هم با خودمان بردیم. آن بنده خدا همان شب اول رفت بالای سن و تحریر زد. بانی تعزیه آمد و به من گفت: «آقای قاسمی، ما اگر می‌خواستیم برای‌مان موسیقی سنتی و آواز بخوانید، می‌رفتیم استاد شجریان را می‌آوردیم. از این آقا خیلی بهتر می‌خواند. ما می‌خواهیم تعزیه بخوانیم. تعزیه تحویل ما بدهید». رفتم به آن بنده خدا گفتم: آقا نکن این کار را. نمی‌گویم اصلا تحریر نباشد. یک‌جا‌هایی تحریر بزن، ولی نه دیگر آن‌قدر که مردم را خسته کنید. متاسفانه بعضی از تعزیه‌خوان‌های خوب ما هم این کار را می‌کنند که من در آموزش‌هایم سعی می‌کنم این نکات را انتقال بدهم.

نسخه‌های تعزیه را از چه منابعی تهیه و اجرا می‌کنید؟
نسخه‌‎های تعزیه الان دیگر سینه‌به‌سینه است. الان دیگر نسخه‌نویس معروف نداریم. یک نفر هست در قم به نام آقای منبت‌کار که نسخه‌هایی می‌نویسد، اما بیشتر نسخه‌هایی که اجرا می‌شوند، همان نسخه‌های سینه‌به‌سینه است که از قدیم بوده و تا جایی که من اطلاع دارم، تقریبا تعداد ۱۳۰۰ نسخه تعزیه داریم که شاید حدود ۴۰۰ مجلس آن در ایران باشد و باقی نسخه‌ها طبق پژوهشی که دکتر فتحعلی‌بیگی کرده‌اند، در واتیکان نگهداری می‌شود.

مهم‌ترین مشکلات تعزیه‌خوانان امروز کشور چیست؟
والله تعزیه‌خوان‌ها مشکل زیاد دارند! یکی از مشکلات‌شان این است که از تعزیه‌خوان‌ها سوءاستفاده می‌شود. مثلا شمای نوعی بانی تعزیه‌اید و من کارگردان یا معین‌البکاء تعزیه‌ام، ولی شما مستقیم به خود من مراجعه نمی‌کنید. اگر می‌خواهید ۵۰ میلیون تومان برای تعزیه هزینه کنید، آن را می‌دهید دست واسطه، بعد آن واسطه من را صدا می‌زند و با کمترین مبلغ پیشنهاد می‌کند تعزیه را برگزار کنم. من هم برای اینکه کار داشته باشم و تعزیه بخوانم، مجبورم بپذیرم! متاسفانه یکسری تعزیه‌خوان هم وارد این کار شده‌اند که دارند کار ما را خراب می‌کنند. اگر برای تعزیه ارزش قائل باشند، این اتفاقات نمی‌افتد. مگر ما چند نفر کارگردان تعزیه داریم؟ متاسفانه تعزیه در ایران متولی مشخصی ندارد که زیر نظر آن متولی بدانیم چه کار می‌کنیم. کارگردان‌های تعزیه مثلا در اصفهان، تهران، قزوین انگشت‌شمارند. باید این‌ها را دعوت کنند به‌عنوان سرگروه‌ها و نشستی داشته باشند و یک متولی تعیین کنند؛ برای مثال، اداره فرهنگ و ارشاد متولی تعزیه است. هر کسی مراجعه می‌کند به اداره فرهنگ و ارشاد، تعزیه‌ها را تقسیم کنند بین افرادی که سابقه تعزیه دارند و عمرشان را برای این کار گذاشتند. برادر من علاءالدین قاسمی نزدیک به ۶۰ سال تعزیه خوانده است. خود من ۵۵ سال تعزیه خواندم، آقای محمد رضایی، آقای اسماعیل محمدی. این‌ها تعزیه‌خوان‌های قدیمی هستند که الان متاسفانه آن‌طور که باید به این عزیزان بها داده شود، بها نمی‌دهند، رها شدند. پول کلان را کسانی می‌گیرند که نه در بطن تعزیه هستند، نه تعزیه‌خوان‌اند، نه تعزیه‌دان. هیچ‌چیز نیستند، اما پول را می‌گیرند و مثلا یک میلیون می‌دهند به تعزیه‌خوان و او هم مجبور است با این مبلغ برود کار کند. چیزی که مهم است اینکه تعزیه یک متولی مشخص ندارد. اداره فرهنگ، مرکز هنر‌های نمایشی بیاید به تعزیه‌خوان‌ها بگوید هر کسی تعزیه می‌خواهد، به اداره فرهنگ و ارشاد مراجعه بکند، یعنی تکلیف ما روشن باشد که زیر نظر کدام اداره، دستگاه و سیستم کار می‌کنیم. این معلوم نیست. حمایتی در این زمینه نداریم. الان خودمختار و خودجوش هر کسی می‌خواهد، می‌رود تعزیه می‌خواند. در شهرستان‌ها بانیان شخصی داریم، در تهران هم که بانیان اداره‌ای به دست ما نمی‌رسد. مستقیم به خود ما مراجعه نمی‌کنند. ما می‌شویم دسته سوم، مثل همان گلوله‌برفی که از بالا آب می‌شود تا برسد به پایین!

آقای قاسمی، نسل جوان امروز چه ارتباطی با تعزیه‌خوانی دارد؟ فکر نمی‌کنید شکافی بین تعزیه و جوانان افتاده است؟
نه، اتفاقا جوانان ما شدیدا به تعزیه علاقه‌مندند. ما الان جوانانی داریم که تعزیه کار می‌کنند و خیلی هم علاقه دارند، ولی متاسفانه طی دو سال گذشته کرونا خیلی به تعزیه ضربه زده است. بااین‌حال من می‌بینم که جوانان ما میانه خوبی با تعزیه دارند و به اهل‌بیت (ع) علاقه‌مندند. همین امسال که شب‌ها در جشنواره تعزیه می‌خواندم، هر شب جوانان زیادی به من مراجعه می‌کردند و می‌پرسیدند کجا تعزیه آموزش می‌دهید؟ اطلاعات و نشانی می‌گرفتند و یک‌ماه بعد مراجعه می‌کردند برای یادگیری. این نشان‌دهنده علاقه جوانان است. حالا یک عده‌ای هم علاقه‌ای ندارند. همیشه این‌طور بوده. خوب و بد همه‌جا هست، ولی علاقه و تمایل به یادگیری این هنر وجود دارد، اما هیچ جای مشخصی نیست که مراجعه بکنند تا زیر نظر فلان استاد آموزش ببینند. یک حامی یا مرکزی باید برای این کار وجود داشته باشد. زمانی یک بنیادی تشکیل شده بود که خوب هم کار می‌کرد. گروه‌ها را جمع می‌کرد تا زیر نظر بنیاد کار بکنند، اما آن بنیاد را هم منحل کردند! ولی اگر این گروه‌ها و بچه‌های علاقه‌مند را دعوت کنند و زیر نظر یک ارگانی، دستگاهی یا وزارتخانه‌ای به‌طور منظم و سیستماتیک کار کنند، جوانان زیادی مراجعه می‌کنند که علاقه دارند در این رشته فعالیت داشته باشند.

نکته ناگفته‌ای اگر مانده، بفرمایید.
در پایان دوست دارم بگویم مسوولان ما و دولت جدیدی که سر کار آمده، ان‌شاءالله بیشتر به تعزیه و نمایش‌های آیینی‌سنتی و مذهبی توجه داشته باشند. امیدوارم بتوانند مجموعه‌ای فراهم کنند که این هنر ارزشمند آیینی‌سنتی را که ۱۴۰۰ سال قدمت دارد، از بین نرود! تنها آرزوی ما این است. الان ما در این تهران بزرگ، یک حسینیه به‌دردبخور نداریم که تعزیه‌خوان‌ها جمع شوند و یک تعزیه درست بخوانند. در برخی شهرستان‌ها حداقل یک حسینیه بزرگ مثل خوانسار وجود دارد، اما شهری مثل تهران با این عظمت حسینیه ندارد، شهرستان‌های دیگر هم ندارند. حسینیه‌های کوچک هست، اما به درد تعزیه نمی‌خورند. تعزیه باید صحنه بزرگی داشته باشد. فرهنگسرای اندیشه بسیار جای مناسبی است، اما بر سر ملک آنجا دعواست! آن‌جا را برای کار‌های فرهنگی منظور کرده‌اند. حالا نه‌تن‌ها تعزیه، خیلی کار‌های فرهنگی دیگری می‌شود آنجا انجام داد، ولی خوب است در ایام محرم و صفر چهار تا تعزیه هم آنجا اجرا شود که همه تعزیه‌خوان‌ها استفاده کنند.
 
انتهای پیام/
منبع: صبح نو
ارسال نظر
captcha