به گزارش «سدید»؛ سال ۹۴ شبکه استانی فارس دوندهای را نشان میدهد که ۹۲ کیلومتر از فسا تا شیراز را دویده است. «قدرتالله بیات» در آن سال رکوردی به نام خود ثبت میکند و قول میدهد که در مسابقه بعدی رکورد ۲۰۰ کیلومتر را بزند. این خبر سوژهای میشود برای «سعید کشاورز»، مستندساز جوانی که مسیر رسیدن به این قول را در مستند «فوق ماراتن» به تصویر بکشد؛ مسیری همراه با سختی و بلندی، شادی و غم، موفقیت و شکست و خودباوری و خودفریبی. این مستند این روزها در سینماهای گروه هنر و تجربه در حال اکران است. «سعید کشاورز» فعالیت فیلمسازی خود را از سال ۸۳ با فیلم کوتاه شروع کرد. پس از آن به مستند روی آورد و در کنارش تئاتر کار کرد. «این مرد نیچه نیست» اولین و «فوق ماراتن» دومین فیلم بلند مستند اوست. به بهانه اکران مستند «فوق ماراتن» با «سعید کشاورز» گفتگو کردهایم و او از این فیلم و شخصیت اصلی آن به «صبحنو» چنین میگوید:
چه شد که سراغ چنین سوژهای برای ساخت فیلم مستند رفتید؟
من سالها فیلم مستند ساختهام و برحسب تجربه هر کجا احساس کنم سوژهای وجود دارد، سراغش میروم. گاه این سوژه را دوستان معرفی میکنند و گاه از طریق مطالعات و مشاهدات میدانی خودم به آن میرسم. درباره قدرتالله بیات نیز من خبری از او در تلویزیون استانی فارس دیدم. این خبر در ابتدای مستند نیز قرار داد و درباره دوندهای است که از فسا تا شیراز را به فاصله ۹۲ کیلومتر دویده. در انتهای خبر گزارشگر اطلاع میدهد که این دونده قصد دارد در اقدام بعدی ۲۰۰ کیلومتر رکورد بزند. انگیزه چنین آدمی برایم جالب بود و همینطور پارادوکس غیرملموسی که در حرفهایش دیده میشد. به روستای محل سکونتش رفتم و به همراه دوستی که ساکن آن روستا بود، قدرت را در محل کارش، همان کشتارگاهی که در فیلم میبینید، پیدا کردم. چند جلسه با او حرف زدم و با هم آشنا شدیم. بسیار مصمم بود و بدون هیچ تردیدی درباره قهرمان شدن حرف میزند. در همان جلسات اول نیز نارضایتیاش را کاری که انجام میداد بیان کرد. درمجموع تضادهایی که در او و زندگیاش وجود داشت و انگیزهاش برای اینکه قهرمان جهان شود باعث شد علاقهام به کشف شخصیت او بیشتر شود. او نیز با ما همراه شد و ساخت فیلم را شروع کردیم. پروسه تحقیق و پژوهش هم تقریبا همزمان با فیلمبرداری جلو رفت.
یکی از شاخصههای فیلم شما پایان آن است که مخاطب را شگفتزده میکند، زمانی که تصمیم گرفتید فیلم را بسازید فکر میکردید به چنین پایانی برسید؟
چنین پایانی را حدس نمیزدم. انتظار پایانی را داشتم که هم خودم و هم مخاطب را شگفتزده کند، اما اتفاقی که در فیلم رخ میدهد هم من و هم مخاطب را بیشازحد معمول شگفتزده کرد.
آیا پس از اتفاقی که در فیلم میبینیم باز هم تلاش کردید که فیلم را ادامه دهید و پایان دیگری رقم بزنید؟
بله. بسیار دوست داشتم برای قدرت اتفاق ویژهای بیفتد. او پسر بسیار زحمتکشی است و دوست دارد پیشرفت کند، اما جبر جغرافیا و شرایط این اجازه را به او نمیدهد. شاید اگر چند سال زودتر به فکر قهرمانی افتاده بود شرایط فرق داشت. اگربه فیزیک او نگاه کنید شمایل یک دونده آفریقایی را میبینید. این فرد عاشق قهرمانی و ورزش است و دوست دارد به چشم یک قهرمان دیده شود، دوست دارد در محافل حضور داشته باشد و مردم او را بشناسند.
به نظر شما چرا میل به قهرمانی و دیده شدن در قدرت این قدر پررنگ بود؟
چند سال پیش کتابی خواندم که در آن عنوان میشد بخشی از موفقیت آدمها مربوط به بحث فیزیولوژیکی است که حاصل کم و زیاد شدن برخی هورمونهاست. علاوهبرآن، انگیزههای روانی افراد نیز بسیار مهم است. قدرت نیز انگیزه زیادی برای پیروز شدن داشت و به خودش کاملا ایمان داشت. این موضوع ما را روی لبه تیزی قرار میداد که از طرفی هم به او و قهرمانیاش ایمان داشتیم و هم نداشتیم. من بهعنوان کارگردان همزمان هم دچار شک و تردید بودم و هم به او باور داشتم. پس سعی کردم همین حس را به مخاطب نیز منتقل کنم.
قدرت در مرحله اول در استادیوم، با وجود اینکه رکورد زد، اما آنچه را مدنظرش بود انجام نداد. این موضوع از طرفی من و مخاطب را امیدوار میکرد که شاید قهرمان شود؛ زیرا رکورددار است و شاید هم نشود، چون آن چیزی را که مدنظرش بوده انجام نداده است.
پس از پایان فیلم مخاطب همچنان منتظر است تا خبری از قدرت را حتی بهصورت نوشتهای در انتهای فیلم بخواند، اما به انتظار او پاسخ داده نمیشود. چرا؟
در همه آثارم زیرمتن بهاندازه متن برایم مهم بوده است. دیالوگهایی که قدرت در پایان فیلم بیان میکند نشان میدهد که او در دور باطل افتاده... قصه قدرت، قصه بسیاری از ماست. دور باطلی که او در آن گرفتار آمده، دور باطلی است که بسیاری از ما نیز در آن گرفتار شدهایم. تصویری که قدرت از خودش دارد و آن بخش انکارناپذیر وجودش، در همه ما ایرانیها وجود دارد؛ زیرا ما تصویر درست و واضحی از خودمان نداریم. فکر میکنیم در دنیا سرآمد هستیم، درصورتیکه نیستیم. در ایران وقتی یک نفر قهرمان میشود یا جایزه میبرد، هیچکس عقبه و تلاشهایش را درنظر نمیگیرد. وقتی اصغر فرهادی جوایز اسکار و کن را میبرد، همه فکر میکنیم که این اتفاق بهسادگی افتاده است.
اما قطعا اینطور نیست!
این یک خصلت ایرانی است که بخش انکارناپذیری از ذهن، جسم و وجود ما را به خودش اختصاص داده است؛ این اعتماد پوشالی به خود. ما در بدترین وضعیت هم که گرفتار شویم همچنان قلدری میکنیم و مدعی بهترین بودن هستیم؛ زیرا به تاریخمان استناد میکنیم. این چیزی است که بهنوعی در تاریخ و فرهنگ ما وجود دارد. پس این دور باطل خود یک حقیقت است. قدرت به این حقیقت اشاره میکند. اگر میخواستیم اطلاعی از روزگار فعلی قدرت بدهیم، فیلم را در حد واقعیت تنزل میدادیم. شخصیت قدرت و پایان این فیلم به یک حقیقت اشاره میکنند که همانا دور باطل است. آنچه مخاطب انتظار دارد در پایان فیلم با آن روبهرو شود، فیلم را به یک واقعیت بیرونی تنزل میدهد، نه یک حقیقت درونی و ذهنی. برای حفظ این حقیقت راشهای زیادی را که داشتیم استفاده نکردیم.
پس از صحنه پایانی که برای فیلم در نظر گرفته شده، باز هم فیلمبرداری را ادامه دادید؟
بله، فیلمبرداری ادامه پیدا کرد. من قدرت را در مسابقهای بینالمللی که در شیراز برگزار میشد با هزینه خودم ثبتنام کردم. در آن مسابقه، دوندگانی از سراسر جهان حضور داشتند که پیشتر در مسابقات جهانی و المپیک مدال آورده بودند، ولی همان اتفاقی که در پایان فیلم میبینید باز هم به شکلی دیگر تکرار شد.
میتوان گفت همانقدر که قدرت، سعی در تغییر دادن شرایط داشت و واقعیت را نمیپذیرفت، شما بهعنوان فیلمساز نیز همین حس را داشتید و تلاش کردید پایان را بهشکل دیگری رقم بزنید. چرا به همین پایانی که در فیلم وجود دارد بسنده نکردید و تلاش کردید پایان دیگری اتفاق بیفتد؟
من بهعنوان فیلمساز یک رسالت اخلاقی هم دارم. دنیای مستندسازی با جهان فیلمهای داستانی متفاوت است. در مستندسازی با مقوله اخلاق روبهرو هستیم. وقتی سراغ سوژهای میرویم دوست داریم همه وجودمان را برای آن سوژه بگذاریم. سوژههای ما با تمام شدن فیلم تمام نمیشوند، بلکه آنها و مشکلاتشان تا آخر عمر فیلمسازی با ما هستند. شخصیت قدرت و دیگر شخصیتهای فیلمهای مستندم با من در تماس هستند و عموما نیز در زمانی به من زنگ میزنند که مشکلی در زندگی دارند. هر جا در توانم بوده به آنها کمک کردهام و اگر از عهده خودم خارج بود، آنها را به کسان دیگری معرفی کردم. چون از جایی به بعد ما بهنوعی خانواده هم میشویم. من هربار به شیراز برمیگردم به قدرت سر میزنم.
پس تنها بهخاطر این رسالت اخلاقی دنبال پایان دیگری بودید؟
دوست داشتم در زندگی قدرت تغییری ایجاد شود. میدانستم که شاید دوباره نیز اتفاق قبلی برایش رخ دهد، اما برایم مهم بود که او به خودباوری برسد. خودش را بشناسد و بپذیرد که متاسفانه باز هم این اتفاق نیفتاد. این یک ویژگی اخلاقی و ذهنی است. زمانی مساله غیرعقلانی است که ما شرایطی را نداریم، اما برایش تلاش میکنیم. همانند کسی که نه فیلمسازی میداند و نه کتابی دراینباره خوانده، اما مدام فیلم میسازد و یکی بعد از دیگری شکست میخورد. بخشی از فیلم تقابل بحث عقل و منطق و رویاروییاش با خرافه و جهل است.
قدرت شخصیتی عجیب با اطمینانی راسخ به خود و اعتقادات مذهبی سفتوسخت است، اما در شرایط بحران روی دیگری از خودش را نشان داده و برای رسیدن به هدفش حاضر است دست به هر کاری بزند. کمی بیشتر از شخصیت قدرت برای مخاطبان «صبحنو» بگویید.
من فکر میکنم مابهازای بیرونی برای این شخصیت بسیار وجود دارد. کسانی که فکر میکنند باور عمیقی دارند، اما در حیطه عمل خلاف آن رفتار میکنند. این خودباوری پوشالی معضلی جدی در جامعه ماست. قدرت نیز این ویژگی را دارد. زمانی که فیلم را در جشنوارههای مختلف پخش میکردم، بعد از اتمام فیلم، برخی از مخاطبان مدعی میشدند که میتوانند مانند قدرت بدوند.
این فیلم برای من بهنوعی پروسه خودشناسی بود تا خودم، فرهنگ و مردمم را بهتر بشناسم. در مطالعاتی که داشتم دریافتم مردمی که از جنگ بیرون میآیند دچار بحرانهای اقتصادی و اجتماعی اینچنینی میشوند. میل به دگربودگی در آنها زیاد است و دوست دارند شبیه قهرمانها و سوپراستارها باشند و در جامعه شناخته شوند. کاراکتر قدرت، شرایط و خودباوری پوشالیاش نیز بازتاب یک ناخودآگاه
جمعی است.
بازخوردها به این فیلم در ایران و خارج از کشور چطور بود؟
ما چندین اکران در آلمان و فرانسه داشتیم که بازخوردهای مناسبی نیز دریافت کردیم. در ایران هم کسانی که فیلم را در جشنوارهها دیده بودند آن را دوست داشتند. پیشبینی میشد که فیلم در سیوپنجمین جشنواره فجر جایزه دریافت کند که این اتفاق نیفتاد. بهزعم خودم «فوق ماراتن» را فیلم ماندگاری میدانم که پنج سال پس از ساخت هنوز تاریخمصرف دارد.
چه سالی فیلم ساخته شده است؟
مرداد ۹۴ فیلمبرداری شروع شد و تا اردیبهشت ۹۵ ادامه یافت. پروسه تدوین نیز تا مهرماه همان سال طول کشید و در پاییز ۹۵ فیلم آماده اکران شد.
چه شد که تصمیم گرفتید فیلم را پس از پنجسال در گروه هنر و تجربه اکران کنید؟
من سال ۹۶ قرارداد اکران این فیلم را با گروه هنر و تجربه بستم و فیلم بعد از چهارسال اکران شد، بیآنکه دلیل این تاخیر مشخص باشد. نمیدانم دلیل اصلی به موضوع خاصی بازمیگشت یا به ناشناخته بودن من در عرصه هنری یا نیاز به پارتی و واسطهای برای اکران فیلم وجود داشت. اگر فیلم چهار سال پیش اکران میشد بیشک در مسیر فیلمسازی من نیز اثری قابلتوجه میگذاشت. با اینکه بارها با هنر و تجربه تماس گرفتم و حضوری مراجعه کردم، اما هر بار اکران فیلم به تاخیر افتاد.
در این دوران چه کارهایی انجام داده و درحالحاضر چه سوژهای را در دست دارید؟
آخرین کاری که ساختم یک فیلم کوتاه بود به نام «دم اژدها» که جایزه بهترین فیلم کوتاه جشنواره بوسان کرهجنوبی را در سال ۲۰۱۸ به دست آورد. پس از آن درگیر نوشتن یک فیلم سینمایی شدم که با کرونا مواجه شدیم و کار به تعویق افتاد. قبل از آن مستندی ساختم به نام «زیر حکم» و درحالحاضر نیز روی فیلمنامهای برای شبکه خانگی کار میکنم که بهزودی تولیدش شروع خواهد شد.
انتهای پیام/