گروه آیین و اندیشه «سدید»؛ جعفر حسنخانی: انقلاب اسلامی حادثهی عظیمی بود که به رهبری امام خمینی(ره) منبعث از گفتمان اسلام سیاسی در انتهای قرن بیستم در ایران به وقوع پیوست و در نتیجهی آن یک حکومت دینی در ایران جایگزین رژیم 2500 سالهی شاهنشاهی شد. از جمله شخصیتهای تاثیرگذار این انقلاب میتوان به آیتالله محمد حسینی بهشتی اشاره کرد که در روند وقوع و همچنین در ادامه در روند تثبیت و نهادمندکردن انقلاب اسلامی نقش بسزایی داشت و از جمله یاران امام خمینی بود که با مدیریت تشکیلاتی خود توانست بسیاری از نیروهای انقلابی را سازماندهی کند. نقش فعال در تشکیل مدرسهی حقانی، جامعهی روحانیت مبارز و حزب جمهوری اسلامی از جمله نقاط درخشان فعالیت اوست. وی معتقد بود اسلام فقاهتی و سیاسی هم میتواند الگویی برای دوران مبارزه باشد و هم الگویی برای دوران نظامسازی. آیتالله بهشتی در زندگی خود این اعتقادات خود را در عرصهی عمل آزمود و به موفقیت هم رسید و توانست بهعنوان یکی از یاران امام، اسلام را بار دیگر به بطن مدیریت تحولات اجتماعی بازگرداند.
اصطلاح «اسلام سیاسی» از جمله مفاهیم متاخری است که پس از حادثهی عظیم «انقلاب اسلامی» از سوی محققان غربی برای توضیح روندی به کار رفته و میرود که «بازگشت به اسلام» بهعنوان «راهحل» برای عبور از مشکلات در کشورهای اسلامی را تجویز میکند. از جمله دلایل پیدایش گفتمان اسلام سیاسی میتوان به مواردی از قبیل: 1- رویارویی با مدرنیته، 2- شکست نخبگان غیرمذهبی ملیگرا، 3- فقدان مشارکت سیاسی، 4- بحران خردهبورژوازی و 5- دلارهای نفتی و توسعهی نابرابر اقتصادی اشاره کرد. در تعریف این مفهوم، جان اسپوزیتو مفهوم اسلام سیاسی را در عامترین شکل آن، یعنی «احیا یا تجدید حیات مذهبی در زندگی خصوصی و عمومی» تعریف میکند.
با توجه به این تعریف عام میتوان تاکید داشت به زعم بسیاری از محققان هرچند این اصطلاح و مفهوم متاخر و نو است ولی به لحاظ محتوا، تاریخ و پیشینهی آن به خود اسلام و صدر آن بازمیگردد. اسلام در اصل و صدر خود همانگونه که برای زندگی و حیات فردی و خصوصی دارای دستگاه مفهومی و عملی است، به همین سان برای زندگی اجتماعی و عمومی نیز دستوراتی مشخص و تبیین کرده است که این زندگی عمومی مسلما شامل زندگی و حیات سیاسی آنان نیز میشود. نزیه ایوبی در کتاب «اسلام سیاسی، دین سیاست» بر این باور است که اسلام سیاسی دکترین یا نهضتی است که معتقد است اسلام دارای نظریهای مربوط به سیاست و حکومت است. درواقع اسلام سیاسی قدمت و سابقهای به درازای تاریخ اسلام دارد و بنیانگذار آن شارع مقدس است که نیت و اهداف خود را توسط وحی بر قلب پیامبر مکرم اسلام(ص) نازل کرده است. اگرچه دین و سیاست (اسلام سیاسی) مشابه نظریهی جدیدی است که عمدتا پس از جنگ جهانی اول مطرح و رایج شد ولی درواقع ریشه در منابع سنتی و گذشته دارد. با مدنظر قرار دادن این مقدمه لازم به ذکر است این مقاله قصد دارد اسلام سیاسی از منظر آیتالله شهید دکتر بهشتی را مورد مداقه قرار دهد. ایشان اسلام سیاسی را بیش از آنکه در حوزهی نظر پی بگیرد، آن را در ساحت عمل و نظامسازی اسلامی جستوجو میکرد.
الف- اسلام سیاسی الگوی دوران مبارزه (اینهمانی سالهای مبارزه با دوران پیدایش اسلام)
شهید بهشتی در سالهای مبارزه همواره تلاش داشت سالهای مبارزه برای پیروزی نهضت را با دوران پیدایش اسلام اینهمانی کند تا از دل این، اینهمانی الگو و شاخصهای نهضت موفق را استخراج کند تا به واسطهی آن موجبات رجوع به اسلام در دوران معاصر را چون صدر اسلام فراهم کند. کتاب «محیط پیدایش اسلام» که سلسلهگفتارهای اوست - که بین سالهای 1345 و 1346 ایراد شده - به همین موضوع میپردازد. از نظر شهید بهشتی عوامل موفقیت نهضت در صدر اسلام مرتبط با دلایل زیر است؛ دلایلی که میتوان از آن بهعنوان بخشی از شاخصههای اسلام سیاسی در اندیشهی شهید بهشتی نام برد و آنها را مورد توجه قرار داد:
1- ایمان قاطع: شروعکنندهی نهضت یعنی پیغمبر اکرم(ص) به کار خود ایمان قاطع داشت. مادام که رهبر یک جنبش به کار و حرکت خود ایمان قاطع نداشته باشد، پیروزی آن جنبش بسیار مشکل است.
2- لیاقت و کاردانی: رهبری نهضت یعنی پیغمبر اکرم(ص) در کار خود لیاقت و کاردانی و بصیرت داشت. پیغمبر در هر موردی میدانست چه کار کند. سیره و روش پیغمبر (ص)، به قول بسیاری از نویسندگان غیرمسلمان که دربارهی او مطلب نوشتهاند، روش یک مرد آزموده، فهمیده، وارد و مطلع بوده است. پیغمبر نسبت به کارهایی که میخواست انجام دهد تخصص داشت، وارد بود و میدانست چه کار باید بکند.
3- عدم درماندگی: در اثر دو عامل اول و دوم؛ یعنی ایمان پیغمبر و لیاقت و کاردانی او، وی در برابر حوادثی که در دوران حیاتش پیش آمد هرگز درنماند. نهضت اسلام در زمان پیامبر 23 سال طول کشید و در این مدت انسان حتی یکجا در تاریخ اسلام برخورد نمیکند که پیغمبر در برابر حادثهای دست و پای خود را گم کرده باشد.
4- ملاحظهی شرایط خاص سیاسی: پیغمبر(ص) در تمام طول مدت نهضت اسلام، در هر مرحلهای کار مناسب با آن مرحله کرده است. در طول 13 سال که پیغمبر در مکه بود – جز در یکی، دو نوبت که آن هم یک دعوا و کتککاری بیش نبوده است- هرگز برخورد مسلحانهای میان مسلمانان و غیرمسلمانان رخ نداد. پیغمبر(ص) در تمام آن 13 سال که در مکه زندگی و دعوت به اسلام میکرد، شرایط سیاسی آن 13 سال را کاملا رعایت کرد.
5- جواب قطعی به مسائل روز: در دعوت به اسلام از همان آغاز تا آخر یعنی از موقعی که نهضت را شروع کرد تا موقع وفات، پیغمبر به تمام مسائلی که در زمان ایشان مطرح میشد جواب روشن گفت.
6- منادی آزادی و عدالت بودن: از همان اول که پیغمبر آمد، منادی آزادی، مساوات، عدالت و برابری بود. این مساله در موفقیت اسلام بسیار موثر بوده است.
7- پیدایش اسلام در یک خلأ سیاسی-اجتماعی: پیغمبر، نهضت اسلام را تقریبا در خلأ نسبی سیاسی و اجتماعی به وجود آورده است.
شهید بهشتی همچون هر مسلمانی بر این باور بود که اسلام نهضتی جهانی است و نهضت جهانی اسلام به رهبری پیامبر اکرم(ص) پایهگذاری شده است.
وی با تحلیل شرایط صدر اسلام بر این باور بود که سه اصل موثر در کارایی حرکتهای تاریخی وجود دارد:
«کارایی نهضتهای بزرگ تاریخی به سه اصل بزرگ ارتباط دارد: مکتب، رهبری و جبهه و امکانات. در آستانهی وفات پیغمبر اکرم مکتبی زنده و جهانی تاسیس شده بود؛ جبههی نسبتا نیرومند و تربیتشدهای هم از مسلمانان آماده بود. بنابراین هرچند مسالهی رهبری رفتهرفته دچار کمبود و انحراف شد اما برد مکتب و جبههی تشکیل شده به نوبهی خود موجآفرین بود. پیشرفت سریع اسلام در قرن اول و نهضت عظیم علمی و فکری در قرون بعد و همچنین نقش عظیم اسلام در فرهنگ و تمدن بشری معلول غنای مکتب و تلاش مسلمانان اصیل و مجاهد بود.
همچنین از منظر شهید بهشتی مراحل اساسی یک نهضت اجتماعی به این قرار است:
1ـ پیدایش ایدهی جدید و عرضهی آن: ایدهی جدید باید با شرایط زمان و مکان پیوند داشته باشد. شهید بهشتی سعی دارد در توضیح این مرحله با تطبیق شرایط امروز با شرایط ظهور اسلام، یک محتوا و الگو را در این مرحله تجویز کند.
2- شکلگیری هستهی اولیهی طرفداران: شکلگیری یک هسته از طرفداران باایمان، در عین حال فعال، سازنده و کوشا.
این هسته وظایفی را نیز بر عهده دارد:
1-2– جستوجوی افراد و گروههای جدید که با پیوستن آنها حدنصاب لازمی از نیروهای فکری و اجرایی برای شروع مرحلهی سوم به دست میآید.
2-2- کاوش دربارهی نقطهی شروع و انتخاب مناسبترین محل و واحد مکانی و اجتماعی برای تحقق بخشیدن به ایدهی جدید.
3-2- تحقیق دربارهی جزئیات نقشهی مربوط به پیاده کردن ایدهی جدید براساس دو بند قبلی.
3- تحقق بخشیدن به ایدهی نو: این مرحله، مرحلهی رسیدن به عمل، اجرا و شروع به کار فعالیت پیگیر است.
اصول کار شروعکنندگان نهضت:
1-3- رسیدن افراد و نیروها به حدنصاب و پیوستگی تشکیلاتی توأم با انضباط تشکیلاتی.
2-3 - داشتن کادر کافی رهبری.
3-3- به حدنصاب رسیدن نیروهای درگیر شونده.
4-3 - حل مسائل نهضت.
4- استقرار و قدرتیابی نهضت: در این مرحله نهضت باید کارهای اساسی زیر را به انجام برساند:
1-4- استیلای کامل بر منطقهای که بر آن تسلط یافته است.
2-4- کسب قدرت کافی برای مقابله با قدرتهای خارجی مخالف و دفاع از نهضت.
3-4– شروع به کار سازندگی در کارهای اثباتی برای ساختن جامعهای که برای تحقق آن میکوشیدیم.
5- گسترش ایدئولوژی به جوامع دیگر:
با توجه به آنچه گفته شد پرواضح است شهید بهشتی بر آن بود با بازخوانی صدر اسلام الگویی جهت احیای دوبارهی نهضت اسلام جستوجو کند. به همین دلیل در همین راستا اصولی را مورد مداقه قرار داد تا با بازتعریف آن در شرایط معاصر خود شرایط را برای بازگشت به اسلام فراهم کند.
ب- آسیبشناسی اسلام سیاسی (اسلام راستین و مسلمان راستین از منظر شهید بهشتی)
شهید بهشتی در گفتاری تحتعنوان «سهگونه اسلام» که سال 1357 در اتریش در جمع دانشجویان عضو اتحادیهی انجمن اسلامی در اروپا ایراد کرده است به تحلیل جامعهشناختی نهضت اسلام، موضع آیات قرآن نسبت به گروههای گرونده به آن و پیامدها و دستاوردهای این بحث تاریخی برای کاربست در شرایط آن روز نهضت اسلامی پرداخت. در این گفتار و تبیین آیتالله بهشتی از اسلام راستین و گروه مسلمانان راستین، جنبههای دقیقتری از اسلام سیاسی در اندیشهی ایشان قابل مشاهده است.
آیتالله بهشتی معتقد بود گروندگان به نهضتهای مسلکی پنج گروه میشوند: یک نهضت مسلکی که دارای یک راه، مسلک، ایده، عقیده، جهانبینی و ایدئولوژی است، به محض اینکه آغاز میشود، گروههایی به آن روی میآورند:
1- جستوجوگران راستین حقجو و حقپویی که دلشان در عشق حق میتپد، سالها به این سو و آن سو رفتهاند، جستوجو کردهاند و گمشدهی خود را پیدا نکردهاند. حال نهضتی تازه پیدا شده و دعوتی تازه به گوش آنها میخورد، به سراغ این دعوت میروند که ببینند آیا آن راه راستی که میخواهند در همین دعوت به دستشان میآید یا خیر.
2- یک عده مردم ناراضی از وضع موجود که چون از وضع موجود ناراضیاند، هر دعوت تازهای که احتمال بدهند برای آنها وضع بهتری بهوجود میآورد برایشان قابلتوجه است؛ پس به سوی آن میروند و به آن دعوت روی میآورند تا ببینند آیا در آن دعوت میتوانند از زندگی و وضع خودشان رضایت بیشتری داشته باشند. اینها در حقیقت در پی وضع بهترند؛ بیآنکه آرمانهای عالیتری داشته باشند...
3- افرادی کموبیش پیدا میشوند که در شرایط موجود بیش از نارضایتی، اصولا یک گمشده دارند؛ مخصوصا جاهطلبیهایی که در محیط کنونی فرصتی برای رشد و ترقی و رسیدن به مقام دلخواه پیدا نکردهاند. اینها به محض اینکه صدای تازهای به گوششان میخورد میگویند سراغ این صدای تازه برویم، شاید در آن مسیر، از آن نمد به ما کلاهی برسد. حتی گاهی در میان اینها چهرههایی پیدا میشود که کارهای قهرمانانه میکنند...
4- فرصتطلبان، آپورتونیستها، کسانی که اصولا به اندازهی این گروه سوم هم حاضر نیستند تن به خطر بدهند؛ کسانی که در کمینگاههای خودشان غنودهاند، چشم میاندازند، دوربین میگذارند تا از دور ببینند از کجا زمینهای برای یک سفرهی گسترده فراهم میشود که آنها بر سر سفرهی آمادهای که با رنج دیگران آماده شده حاضر شوند و شکمی از عزا دربیاورند، به مالی برسند، به نامی برسند، به مقامی برسند و...
5- گروه پنجم، که بیشتر مردم از این قبیلاند، کسانی هستند که اصولا کاری به این کارها ندارند، مردم معمولیاند؛ پیروان مذهب زندگی آرام.
با مدنظر قرار دادن این گروهبندیها از منظر شهید بهشتی سه گونه اسلام وجود دارد:
اسلام تابعی: «این گرایش [به اسلام] در حقیقت برای این است که بتواند تابعیت جامعهی اسلام را بپذیرد و از مزایای قدرت حاکم برخوردار شود و بتواند از مزایای تابعیت کشور جدید استفاده کند. آیا در دل چنین کسی ایمان آمده؟ اصلا آرمانهای نهضت را و شعارهای واقعی نهضت را میشناسد؟ این هیچچیز نمیشناسد. این است که قرآن به پیغمبر میگوید به اینان بگو «قولوا اسلمنا»؛ بگو من به شما اعلام میکنم حق ندارید بگویید ما ایمان آوردیم. باید بگویید ما در برابر جریان روز تسلیم شدیم... این نوع اسلام، نوع اسلام مصلحتی سیاسی تابعیتی است.»
اسلام اقلیمی: اسلام پدر و مادری، شناسنامهای و اقلیمی که ماها باشیم.
اسلام راستین: مومن، مسلم و اسلام راستین، با ایمان و با عمل همراه است. این اسلام شناسنامهای و آن اسلام تابعیتی میشد با ایمان همراه نباشد، میشد با عمل هم همراه نباشد و ظاهری باشد ولی اسلام راستین با ایمان راستین، ایمان قلبی، با عمل و پایبندی راستین همراه است.
همانطور که در معنای اسلام راستین از سوی آیتالله بهشتی مورد دقت قرار گرفت از منظر او اسلام سیاسی و اسلام راستین توأمانی ایمان و عمل است. از نظر ایشان قوام و استخوانبندی یک نهضت بین پنج گروه مورد اشارهی ایشان بر عهدهی گروه اول است؛ گروهی که شهید بهشتی از جمله صفات این گروه را اینگونه برمیشمرد: شجاع است و پاکباخته. خودنما، مراعی و ریاکار نیست. جاهطلب نیست. تفوقطلب نیست. اهل ایثار است. معیارش برای سنجیدن یکی است، دو تا نیست و اهل انصاف است. روشنایی نورانیت در آنهاست.
شهید بهشتی پس از این جامعهشناسی که از گروهبندیهای مسلمان ارائه میدهد، جامعهی ایران را ذیل گروه پنج و دو قرار میدهد و اسلام ایشان را نیز اقلیمی میداند. وی با مدنظر قرار دادن این واقعیت، سوالی را طرح میکند و آن اینکه باتوجه به این شرایط، در ارتباط با نهضت اسلامی که در پیش است چه میتوانیم بکنیم؟ وی در پاسخ به این سوال، حرکت گروه پنجم و تودههای مردم را راضیکننده عنوان میکند و اشکال کار را در گروه اول که رهبران نهضت اسلامی هستند، میداند. وی در اینباره میگوید: «در ایران گروهی که از آنها بهعنوان گروه پنجم یاد کردیم و میتوانیم آنها را در شمار گروه پنجم بگذاریم، از دید من بسیار کمتر مورد گلایه هستند تا گروههایی که بهعنوان صف مقدم و گروه هدایتکننده شناخته میشوند. یعنی حرکت در ایران دو بخش میشود: یکی بخش حرکتهای اسلامی سری که هنوز با تودهها و گروهها رابطهی زیادی ندارند و نمیشود وضع این دو را با هم بهخوبی روشن کرد و فعلا هم نمیخواهم راجع به آن بحث کنم، زیرا بحث دیگری میطلبد و دیگری حرکت عمومی علنی با موج گسترده است. من دربارهی این حرکت دوم نظر میدهم. من در این حرکت دوم، از نقشی که آن گروه پنجم ایفا میکند [و سهمیکه دارد] به نسبت راضیام و از گروهی که باید اینها را به ثمر برساند و سهمی که ایفا میکند به نسبت راضی نیستم.»
ج- الگوی نظامسازی اسلام سیاسی (نظام امامت – امت در اندیشهی شهید بهشتی)
قبل از ورود به مبحث نظامسازی سیاسی از منظر شهید بهشتی که از جمله زوایای برجستهی اسلام سیاسی در نظام اندیشگی ایشان است، لازم است برخی از ویژگیهای تفکر اجتماعی این متفکر بزرگ را برشماریم:
1- توجه به نقش و جایگاه اساسی «نظام اجتماعی» در پیشرفت جامعه.
2- نگاه آزاداندیشانه به انسان بهعنوان موجودی صاحب اراده، تفکر و اندیشهی آزاد، آفریده شده و پویا و شدنی و انتخابگر.
3- اعتقاد به حاکمیت مکتب برگزیدهی مردم به تمام شئون.
4- پس از رعایت نظر مکتب و مصلحت مردم اگر رهبری جامعه به این نتیجه برسد که رعایت خواستههای مردم به قیمت فدا کردن مصالح بسیار تمام میشود، باید وی شجاعانه تصمیم بگیرد و دچار وسوسهها و عوامفریبیها نشود و به مسئولیت خود در برابر خدا و خلق عمل کند.
5- اعتقاد به ضرورت آزادی مردم در اظهارنظر دربارهی شخصیت و طرز کار مدیران و مسئولان جامعه در هر درجه که باشند.
6- اعتقاد راسخ به کارایی بسیار زیاد مدیریت عملی برای ادارهی جامعه.
با توجه به ویژگیهای تفکر اجتماعی شهید بهشتی لازم به ذکر است که ایشان به شکلگیری نظام عدل اجتماعی در جامعه معتقد بود. «اگر در جامعه عدالت همهجانبه برقرار بود، محیط برای رشد و تکامل فراهم است و روند عمومی حرکت تکاملی جامعه هماهنگ با روند تکاملی جهان خواهد بود و در مقابل، هر نوع بیعدالتیای موجب اختلال، فساد و ارتجاع و سقوط جامعه است.»
از منظر شهید بهشتی هدایت و عدالت دو بعد حرکت انبیا هستند که باید در هر نهضتی برای مدیریت جامعه بهعنوان هدف مورد توجه قرار گیرد.
باتوجه به اینکه عدالت و اعتدال در نظم اجتماعی برای سازماندهی نظام امام - امت از جمله اهداف است، شهید بهشتی اصول و عوامل ایجاد اعتدال اجتماعی را از این قرار میداند: 1- برابری انسانها. 2- عدل حقوقی. 3- رفع تبعیض در سایهی بینش توحیدی. 4- عدل اقتصادی. 5- آزاداندیشی و علمآموزی. 6- بهرهگیری در سایهی کار و فعالیت همگانی . 7- محرومیت بهخاطر تجاوز در بهرهوری . 8- قانون عدل و مجری عدل . 9- صلاحیت در احراز مناصب اجتماعی . 10- احساس مسئولیت . 11- ولایت اسلامی .12- خودسازی و مبارزه با فساد.
با مد نظر قرار دادن این مقدمه همانطور که پیشتر هم اشاره شد، از منظر آیتالله بهشتی نظام امام – امت، نظام مکتب شیعه در دوران غیب است. شهید بهشتی معتقد است که اسلام، نظام سیاسی ویژهای برای دوران غیبت دارد که با هیچیک از نظامهای سیاسی رایج دنیا قابل تطبیق نیست؛ نظام اسلامی و اصیلی که وی آن را «نظام امت و امامت» تعبیر کرده است.
«ما برای نظام آینده بهترین نامی که میتوانیم انتخاب کنیم، همان نام اصیل اسلامی است؛ نظام امامت و امت و امامتی که همینطور از نظر واژه و ریشه با هم یک ریشه دارند و از یک مصدر هستند. در مقام عینیت هم یکی هستند و این است آرزوی بزرگ ما.» وی همچنین بر این باور است که نظام سیاسی عاریهای، برای مکتب تشیع کارآمد نیست. ایرانیان در گذشته یک بار چنین نظامی را تجربه کردهاند؛ هنگامی که نظام سلطنت برچیده و نظام «مشروطه» جایگزین آن شد. اما این نظام به دلیل ناهمگونی با فرهنگ اسلامی، مفید نبود.
اصطلاح «امت و امامت» یا «امامت و امت» از دو واژهی «امامت» و «امت» ترکیب شده است. این دو واژه در اصل پنجم قانون اساسی نیز ذکر شدهاند. امام به معنای پیشوا، مقتدا، الگو و نمونه است. همچنین در معنای رهبر مسائل اجتماعی هم به کار میرود. اگر مقصود از رهبری، رهبری در فتوا باشد، در این صورت به آن «مرجع» گفته میشود و اگر مقصود، رهبری در مسائل اجتماعی باشد، به آن «امام» میگویند.
شهید بهشتی واژهی امت را به مردمی دارای هدف و مقصد و پیوستگی براساس آن هدف و مقصد، معنا میکند. وی ویژگیهای نظام امام – امت را این موارد ذکر میکند:
اول آنکه مکتبی است و دوم آنکه اختیاری است، نه اجباری.
وی با همین اندیشه در ساختمند و نهانمند کردن انقلاب اسلامی تلاش کرد و نقش بسزایی در شکلگیری جمهوری اسلامی ایفا کرد. بخش جزئیتر و کاملتر اندیشهی وی را میتوان در کتاب مبانی نظری جمهوری اسلامی آیتالله بهشتی مورد دقت قرار داد.
فرجام سخن
باتوجه به آنچه گفته شد، میتوان اذعان داشت که آیتالله شهید بهشتی هم در دوران مبارزه سعی بر آن داشت با رجوع به صدر اسلام الگویی برای سازماندهی و رهبری مبارزات سیاسی جهت تحقق اسلام سیاسی در ساحت اجتماع به دست دهد و هم پس از پیروزی انقلاب اسلامی بهدنبال الگوی سازماندهی تشکیلاتی و مدیریتی اسلام سیاسی در عرصه عمل بود. وی به ساحت عمل توجه ویژهای داشت و تفکرش بیش از آنکه انتزاعی باشد، انضمامی و عینی بود. به همین جهت میتوان گفت وی اسلام سیاسی را در گونهای از عملگرایی اسلامی جستوجو میکرد. همهی آنچه او از اسلام سیاسی در گفتار و نوشتارهای خود صورتبندی کرده تلاشی است برای استخراج الگوی عمل مبتنی بر اسلام برای مدیریت اجتماعی جامعه.
/انتهای پیام/