به گزارش «سدید»؛ با فروکش کردن همهگیری کرونا پس از پیک پنجم و افزایش چشمگیر واکسیناسیون افراد، امیدها به بازگشایی مجموعههای سینما و تئاتر و استقبال از آنها بیشتر شده است، اما چشماندازی که از آینده نزدیک سینما وجود دارد آنچنان روشن نیست. یکی از اتفاقاتی که پس از کرونا در کشور افتاد، تعطیلی سینماها و به تبع آن کاهش چشمگیر تعداد پروژههای سینمایی بود. پروژههایی که در برنامه تهیهکنندگان و کارگردانان بودند به تعویق میافتادند، چرا که هیچ دورنمایی برای سینما وجود نداشت. این موضوع، اما مساوی با کاهش اشتغال در «صنعت سینما» نبود. گریز ناگزیر مردم از سینما و روی آوردن به بستر فضای مجازی، موجب افزایش سرمایهگذاریها در این عرصه شد. پروژههای پرتعدادی سریال توسط «vod»ها کلید خورد، چنانکه عمده فعالان صنعت سبینما را درگیر خود کرد. امروز وقتی با تهیهکنندگانی که بنا دارند آثاری برای حضور در جشنواره فجر تهیه کنند، صحبت میکنیم، عمدتا میگویند در مجموعه صنوف سینمایی با مشکل نیرو برای آغاز یا ادامه پروژه مواجهند. کارگردانهای اسم و رسمدار، مدیران شاخص فیلمبرداری، طراحان مطرح صحنه و لباس، بازیگران و دیگر عناصر تولید، برای پروژههای نمایش خانگی یا سریالهای تلویزیونی قرارداد بستهاند. به تعبیر یکی از فعالان عرصه سینما، شبکه نمایش خانگی همه بنیه سینمایی کشور را درگیر خود کرده است و با قراردادهای نامتعارفی که پیش از این مرسوم نبود، یک رقابت اقتصادی تمامعیار را نیز وارد عرصه تولید کرده است آنچنان که امروز صنعت سینما بسیار بیشتر از گذشته وابسته به سرمایه و وجوه اقتصادی است. اگر تا سالهای گذشته کل گردش مالی سینمای کشور چیزی در حدود ۲۵۰ تا ۳۰۰ میلیارد بود، حالا تنها برای یک پروژه شبکه نمایش خانگی دهها میلیاردتومان هزینه میشود. این سرمایهگذاریهای کلان، شاید برای گردانندگان شبکه نمایش خانگی تا حدی سودآور بوده، اما به آنها ثابت کرده است که سرمایه همه چیز نیست. شکست خوردن پروژههایی مانند مردم معمولی، دراکولا، قبله عالم و برخی آثار دیگر که در میانه راه دربارهشان بازنگریهایی صورتگرفته، نشان میدهد وجه محتوایی و کیفی سریالها چیزی است که از نظر سرمایهگذاران «vod»ها دور مانده است. (این اتفاق به مثابه تجربهای برای فعالان حوزه نمایش خانگی است که پیش از قرارداد با ستارهها، باید خیالشان از متن و قصه مطمئن شود؛ فرآیندی که سینما هم سالیانی درگیرش بود. مساله فیلمنامه بارها از سوی ناظران و داوران جشنوارههای سینمایی به عنوان پاشنهآشیل سینمای ایران معرفی شده است). از این پرانتز که بگذریم، باید این سوال مطرح شود: آیا گذار از سینما به بسترهای مجازی، در ایران به شکلی طبیعی اتفاق خواهد افتاد یا سینما با رپرتاژ و تبلیغات غیرواقعی، حیات در کمای خود را ادامه خواهد داد و همه این تلاشها برای نجات سینما راه به جایی نخواهد برد؟ واقعیت آن است که بهترین چشمانداز برای سینمای پس از کرونا، سینمای دوران پیش از کروناست. کرونا به شکل عمدهای سبک زندگی مردم و نحوه انتخاب تفریح را برای خانوادهها تغییر داده است. در این شرایط بازگشت سینما به دوران پیش از کرونا کمی رویایی به نظر میرسد. فرض میکنیم این رویا تحقق یابد و وضعیت سینما به دوره پیش از کرونا بازگردد. حالا این سوال مطرح میشود که آیا سینمای پیش از کرونا سینمای مطلوبی بوده است؟
سینمایی متکی به چند نهاد و معدود سرمایهگذاران شخصی (که معمولا آنها هم از حمایت نهادی برخوردارند) با گردش مالی که به تعبیر یکی از تهیهکنندگان از یک نمایشگاه ماشین در عباسآباد کمتر است، سینمای قبل از کرونای ایران بود؛ سینمایی که در آن تنها ۶-۵ فیلم اول جدول فروش به سود میرسند و الباقی حتی کسری از هزینه تولید خود را درنمیآورند. به آمار فروش فیلمها در آخرین سال قبل از کرونا، یعنی در ۹ ماهه اول سال ۹۸ نگاهی بیندازیم، بویژه فیلمهایی که از جشنواره روانه اکران شدهاند. وضعیت فروش فیلمهای جشنواره سیوهفتم فجر که از آغاز سال ۹۸ اکران شدهاند، گویای یک شکست قطعی در گیشه برای این فیلمهاست. از میان ۱۰ فیلم پرفروش سال ۹۸ تا هفته آخر پاییز، تنها ۳ فیلم از جشنواره فجر حضور دارند: «متری ششونیم» با فروش نزدیک به ۲۸ میلیارد در صدر این جدول است که احتمالا بزودی جای خود را به «مطرب» خواهد داد. همچنین «شبی که ماه کامل شد» با فروش ۱۹ میلیاردی و «سرخپوست» با فروش ۱۵ میلیاردی به ترتیب در جدول فروش سال ۹۸ تا آخر پاییز، پنجم و ششم هستند. بر اساس آنچه از جدول فروش به دست میآید، باقی فیلمهای جشنواره نهتنها با شکست قطعی در گیشه مواجه شدهاند، بلکه در فروش به درصد قابل قبولی از هزینه تولید هم نزدیک نشدهاند. این فیلمها کم هم نیستند؛ فیلمهایی که یا به اعتبار و بودجه فارابی و وامهایش یا با سرمایهگذاریهای نهادی یا شخصی- نهادی تولید شدهاند. در همان ایام، تهیهکننده فیلم «متری ششونیم» گفته بود: از ابتدای امسال تنها ۳ فیلم سینمایی سود کردهاند و ۲ فیلم به هزینه اولیه خود رسیدهاند و مابقی فیلمها همگی ضرر کردهاند؛ و امروز سینمای ضررده سالهای قبل از کرونا، تبدیل به یک رویا برای علاقهمندان سینما و برخی تهیهکنندگان شده است. به نظر میرسد بحران هویتی سینما بحران جدیتری از بحران مخاطب است و باید مدیران فرهنگی برای اصلاح این وضعیت به تصمیمی بنیادین برسند، چرا که تصویر کلی از فیلمهای سینمایی، یک تصویر بدون مخاطب است و اساسا دغدغه عموم مردم نیست که بخواهند برای تعطیل شدن یا ادامهدار شدنش نگران باشند و دست به کاری بزنند.