گروه فرهنگ و هنر «سدید»؛ کتاب جامعه سازی قرآنی نوشته علامه محمدرضا حکیمی است. این کتاب با ادبیاتی انقلابی، انگیزه بخش و حرکت آفرین با موضوع بُعد اجتماعی اسلام و جامعه سازی قرآنی نگاشته شده و مجموعهای از مقالات ایشان میباشد که در پنج بخش تدوین شده است.
او در توضیح ضرورت موضوع کتاب و تببین جامعه قرآنی در بخشی از کتاب آورده است که «چند سالی است حس میکنم باید اوصاف و نشانههای جامعه قرآنی، تبیین و تدوین شود و در دسترس مردم بویژه "جوانان"، این قشر مظلوم و بیپناه جامعه قرار گیرد تا هرگاه ضعفی در متصدیان یا انحرافی در عملکردها (در قلمروهای مختلف اقتصادی، سیاسی، قضایی، سیره زندگی حاکمان و نزدیکانشان، سیره زندگی عالمان و نزدیکانشان) دیدند، و هر حرکتی در غیر جهت جامعه سازی قرآنی به وقوع پیوست، کار به مظلومیت صددرصد قرآن کریم و سنت پیامبر اکرم (ص) و تعالیم اوصیا (ع) منتهی نگردد و ارزشهای الهی مخدوش نشود و جوانان ناآگاه از مبانی اصلی دین، بی اعتقاد نشوند.»
محور بخش نخست کتاب، "نماز و عدالت به عنوان دو نشانهی جامعه قرآنی" میباشد. ایشان معتقد است درباره "نماز" سخنان بسیاری آمده است ازاین رو به اندازه "عدالت" مظلوم و بی مدافع نمانده است، پس تکلیف امروز ما سخن گفتن و قلم زدن هرچه بیشتر درباره رکن دوم جامعه قرآنی یعنی عدالت است که شامل همهی مصادیق آن میشود از جمله عدالت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، قضایی و ...
با توجه به این مهم، در بخش دوم کتاب بصورت مفصل به ضرورت اجرای عدالت، در ۵۲ محور پرداخته شده است که در آن موضوعاتی، چون بعثت پیامبر، معاد، عقل، قرآن، غدیر، عاشورا، عقیده به ظهور و ... آمده است.
علامه حکیمی "غدیر" را خود محوری بزرگ از محورهای ضرورت اجرای عدالت میداند و با قاطعیت بیان میدارد که پس از ختم نبوت، غدیر نقطه انتقالِ رسالت انبیایی به امامت اوصیایی است و این یعنی تاسیس رسمی حکومت عدل. چرا که جامعه غدیری، همان جامعه قرآنی است.
وی در این بخش با تاکید بر اینکه نهج البلاغه کتابِ عدالت است و هر که دم از نهج البلاغه میزند باید اجرای عدالت را واجب بداند میگوید "اگر عدالت، نهج البلاغه را نمیداشت مظلومترین مظلومان روزگار بود. "
ایشان در محوری با موضوع عاشورا به سخنانی از امام حسین (ع)، امامِ عدالتخواهان، میپردازد که در آن به عدم اجرای عدالت در حکومت دمشق اشاره شده است. وی معتقد است بجز اینکه امام حسین (ع) در عاشورا شهید شده است، عاشورا نیز در تاریخ شهید شده و پیام اصلی آن یعنی عدالت فراموش گشته است.
یکی از مهمترین محورهای این بخش محوری است با موضوع انقلاب. استاد محمدرضا حکیمی در این بخش به ضرورت وقوع یک انقلاب دینی در مواجهه با حکومتهای ظالم که همکاری با آنان حرام است میپردازد. او معتقد است که باید با حکومتهای ظالم مبارزه شود و در راه براندازی آنان تلاش کرد تا "انقلاب" رخ بدهد و موانع رشد اجتماعی برطرف و مقتضیات رشد اجتماعی فراهم شود. او تاکید میکند که ستون فقرات انقلاب، اجرای عدالت است. آن هم یک انقلاب اسلامی که اسلام شیعی است. یعنی پیرو قرآن کریم و سنت نبوی است.
وی با تکیه بر این سخن از حضرت امیر (ع) (مربوط به انقلابی که در زمان خلیفه سوم در مدینه رخ داد) که میفرمایند «مَا کَانَ بِالْمَدِینَةِ فَلَا أَجَلَ فِیهِ ...» (۱) تاکید میکند که در انقلابهای واقعی و عملکردهای انقلابی (به معنای راستین کلمه) جای هیچگونه تاخیر و مهلتی نیست.
او با اشاره به سخنی دیگر از امام تصریح میکند که بقای حاکمیتها در گرو اجرای عدالت است و اجرای عدالت در جامعه یعنی اداره سالم امور مختلف در جهت رشد افراد، شکوفایی اجتماع و حفظ کرامت انسانی آنها.
علامه حکیمی در محور سی و یکم این بخش سردمدارانی را خطاب قرار میدهد که معتقدند اولویت با عدالت نیست و ابتدا باید به اصلاح جامعه فکر کنیم. او در جواب این عده میگوید این شما و این امام شما و امام همه مصلحان بزرگ تاریخ و در ادامه این به این سخن از امیرالمومنین استناد میکند که فرمودند «الرعیة لا یصلحها إلا العدل» (۲) یعنی توده را جز اجرای چیزی اصلاح نمیکند.
بخش سوم این کتاب در باب تعریف عدالت نوشته شده است که در ابتدا به عدالت از زبان امام صادق (ع) میپردازد. در این بخش به ۱۵ مطلب در باب عدالت تاکید شده که از جمله آنها میتوان به جامعه منهای فقر، ویژگیهای مجریان عدالت، آسیبهای فقر برای اجتماع و زیانهای گوناگون آن اشاره کرد.
در این بخش آمده است که جامعه قرآنی، جامعه منهای فقر است و اجرای عدالت در جامعه و مبارزه با فقر امری ممکن است. چرا که قرآن در آیه ۱۶ سوره نحل (ان الله یامر بالعدل) به آن امر کرده و با دلایل عقلی و نقلی ثابت شده است که قرآن به چیزی که ممکن و شدنی نیست امر نمیکند. قرآن هدف اجتماعی از بعثت پیامبران را "اقامه قسط" معرفی میکند که همان حضور عدالت به صورت سرشار و همه گیر در میان مردم است.
موضوع بخش چهارم کتاب، دعا است. این بخش از کتاب از نظر موضوعی کمی متفاوت با مباحث پیشین است. در این بخش پس از بحثهایی نظیر آداب، اوقات، ابعاد، احوال و اعماق دعا، نکاتی در باب فلسفه دعا، قدرت و ژرفای تاثیر آن بیان شده است و در ادامه به نقدی بر عدم شکل گیری "فرهنگ دعا" در جامعه پرداخته شده با این مضمون که متاسفانه کسانی از مردم و حتی مدعیان فضل و آگاهی به دعا رجوع نمیکنند و با دعا سرو کار چندانی ندارند. کسانی هم که رجوع و سرکاری دارند بدون تامل در آن بیشتر تنها ادعیه را به قصد ثواب یا طلب مغفرت و یا شفای بیماری میخوانند. علامه حکیمی در این بخش تصریح میکند که "دعا برای این نیست که همواره از خدا چیزی بخواهیم، بلکه برای این است که از خدا، خدا را بخواهیم. "
در نهایت در بخش پنجم، به ارائه طرحی جهت تشکیل اتحاد جماهیر اسلامی پرداخته میشود. استاد محمدرضا حکیمی راه چاره را در برابر قدرتهای سرمایه داری، زورگو و ظالم جهان، ایجاد یک "قدرتِ معارض" میداند که در برابر آنها قد علم کند و جلوی ستمِ ستمگران را بگیرد و این قدرت معارض و بازدارنده را مسلمانان باید پدید آورند و تامین کنند. آن هم از راه ایجاد یک اتحاد بزرگ و درهم تنیده از همه کشورهای اسلامی و از همه مسلمانان جهان و امکانات و توانها و استعدادهای گوناکون آنان زیر پرچم "اتحاد جماهیر اسلامی".
۱- خطبه ۱۶۴ نهج البلاغه
۲- غررالحکم ص ۲۹ – الحیات جلد ۶ ص ۴۰۰
/انتهای پیام/