معاون سیاسی جدید صداوسیما منصوب شد او برای بازگرداندن مرجعیت خبری صداوسیما کار دشواری دارد؛
سال‌هاست اساتید رسانه‌های خارجی و داخلی به این نتیجه رسیده‌اند که رسانه موفق نباید صرفا متکلم‌وحده باشد. معاونت سیاسی به‌طور خاص در دهه نود یک مسیر یک‌طرفه‌ای را برای خودش ترسیم کرده است؛ مسیری که خودش حرف می‌زند، خودش طرح مبحث می‌کند و خودش هم پاسخ می‌دهد. ممکن است گفته شود همه این کار‌ها را یک نفر انجام نمی‌دهد، اما اینجا بحث بر سر رویکرد یک نگاه یا گروه است.
به گزارش «سدید»؛  با وجود جایگاه مهم و تاثیرگذارش، اما عمر چندان بلندی ندارد. صحبت از معاونت سیاسی سازمان صداوسیماست که قبل از انقلاب به نام «اداره خبر» می‌شناختندش و مدیرش محمود جعفریان بود و همان معاون سیاسی رادیو و تلویزیون هم به حساب می‌آمد. وی مدیرعامل خبرگزاری پارس هم بود. اداره خبر درواقع وظیفه تنظیم‌گری اخبار را برعهده داشت و با شکل فعلی معاونت سیاسی تفاوت‌های سازمانی زیادی داشت.

پس از انقلاب و از مرداد ۱۳۶۰، محمدحسن زورق، معاونت سیاسی صداوسیما را برعهده گرفت و تا سال ۶۸ در این سمت فعالیت می‌کرد. پس از تغییر و تحولاتی که در داخل سازمان صداوسیما رخ داد، زورق جای خودش را به کسی داد که همین چند وقت پیش در تلویزیون به‌عنوان نامزد انتخابات ریاست‌جمهوری حضور داشت؛ عبدالناصر همتی از سال ۱۳۶۸ تا سال ۱۳۷۳ معاون سیاسی سازمان صداوسیما بود. بیشتر این دوران را معاون محمد هاشمی بود و مقطع کوتاهی را هم با علی لاریجانی همکاری کرد و رفت سراغ اقتصاد. حسین محمدی به‌عنوان معاون سیاسی لاریجانی در تلویزیون جانشین همتی شد. معاونت سیاسی در دوره لاریجانی سر‌وشکلی به خودش می‌گیرد. سازمان در آغاز راه گسترده شدن بود و معاونت سیاسی دیگر صرفا یک تنظیم‌گر ساده اخبار نبود. حالا برای استان‌ها و مراکز سیاستگذاری می‌کرد و به یک بازوی توانای آقای رئیس تبدیل شده بود. اوج این حضور را می‌توان در انتخابات سال ۷۶ و ۸۰ حس کرد؛ جایی که سازمان صداوسیما به‌واسطه معاونت سیاسی خودش، جهت‌گیری‌های خودش را تبلیغ و اعمال می‌کرد. عبدالرضا رحمانی‌فضلی هم فرد دیگری بود که در دوره لاریجانی به‌عنوان معاونت سیاسی این سازمان شده بود که حالا دیگر عریض و طویل فعالیت می‌کرد. حالا دیگر سازمان صداوسیما اساسنامه جامع‌تر و کامل‌تری داشت و معاونت‌های این سازمان بیشتر از قبل می‌شدند. اتفاقات سیاسی نیمه دوم دهه هفتاد و نیمه اول دهه هشتاد و همچنین فضای حاکم بر جامعه، اسم این معاونت را سر زبان‌ها انداخت و ساخت برنامه‌هایی مانند «هویت» یا ممنوع‌التصویر شدن برخی چهره‌ها یا سانسور برخی اخبار، واکنش‌هایی را برانگیخته بود. عزت‌الله ضرغامی که به جای علی لاریجانی آمد، مجید آخوندی را به‌عنوان معاون سیاسی منصوب کرد. آخوندی تا همین دو روز پیش که جایش را به علیرضا خدابخشی داد سرنوشت عجیبی را در این جایگاه گذرانده است. او با ضرغامی آمد و در دوره دوم مسئولیت وی، علاوه‌بر معاونت سیاسی، ریاست هدفمند‌سازی یارانه‌ها را هم برعهده گرفت. آخوندی در دوره سرفراز برکنار شد. زیرا سرفراز در این دوره معاونت سیاسی را به معاونت خبر تغییر داده و جالب اینکه معاون خبر همین پیمان جبلی شده بود. بازی‌های روزگار است. سرفراز که جایش را به علی عسگری داد، مجددا سراغ آخوندی رفت و معاونت خبر را به معاونت سیاسی تبدیل کرد و او را سر همین پست قرار داد. اما معاونت سیاسی چقدر اهمیت دارد و آیا صرفا در انتخابات نقش مهمی ایفا می‌کند؟ براساس اساسنامه سازمان صداوسیما مدیرعامل این سازمان ۶ حوزه معاونت دارد که یکی از آن‌ها معاونت سیاسی است. این معاونت مسئولیت تهیه، تنظیم و پخش اخبار و گزارش‌ها و ارائه تفسیر و تحلیل‌های سیاسی را به عهده دارد. این معاونت تمام سیاست‌های خبری خود را از واحد سیاسی دریافت می‌کند. به تعبیری دیگر گردآوری، تهیه، تنظیم، تدوین، ارائه و پخش اخبار و گزارش‌های خبری و تهیه و پخش تفسیر‌ها و تحلیل‌های خبری و برنامه‌های سیاسی در چارچوب خط‌مشی صداوسیما و سیاست‌های نظام جمهوری اسلامی ایران به‌منظور اطلاع‌رسانی واقعیت‌ها، آگاهی دادن به مردم و مقابله با تبلیغات دشمنان و استکبار جهانی برعهده معاونت سیاسی سازمان صداوسیما گذاشته شده است. به نظر تعریف ساده‌ای می‌آید، اما نگاهی به عملکرد این معاونت در سال‌های اخیر نشان می‌دهد شرایط چندان ساده‌ای نداشتند و معترضان و حتی مخالفان عملکرد آن‌ها حتی از دایره خودی‌ها و کارشناسان رسانه کم نبوده‌اند. با مروری به دو تعریفی که پیش‌تر گفته شد احتمالا عموم مردم بدانند بخش‌های خبری را همین معاونت هدایت می‌کند و همچنین رفت‌و‌آمد کارشناسان و تحلیل‌هایی که در این برنامه‌ها گفته می‌شود. اگر در دهه ۶۰ و با وجود تعداد محدود شبکه‌ها، سیاستگذاری اخبار راحت انجام می‌شد، اما با بالارفتن تعداد شبکه‌ها و افزایش مسائل و بحران‌های داخلی و خارجی، نیاز بود تا یک ساختار شکیل و منسجم این وظایف را به دوش بکشد. حالا این معاونت به یک بلوغ نسبی رسیده است و به قدر کافی آزمون و خطا هم کرده است؛ آزمون و خطا‌هایی که البته گاهی اوقات به دلخوری گروه‌های سیاسی، بخشی از جامعه مذهبی یا دانشگاهی و حتی طبقاتی از مردم هم منجر شد. در وضعیت فعلی که رسانه ملی تغییراتی را در راس و معاونت‌های دیگرش می‌بیند، بهترین زمان است که با تغییر یا اصلاح رویه سابق به یک دگرگونی و شکوفایی در عرصه اخبار و تحلیل‌ها برسد؛ اخباری که با وجود گسترش فضای مجازی، همچنان در فهرست بخش‌های پرطرفدار تلویزیون است.

خدابخشی کیست؟
به نسبت معاون برون‌مرزی منصوب پیمان جبلی سنش بالاست و به نسبت معاون سیاسی قبل از خودش، جوان محسوب می‌شود؛ علیرضا خدابخشی ۴۵ ساله که پس از گمانه‌زنی‌های زیاد به جای مجید آخوندی بازنشسته آمد. ظاهرا رویه رئیس جدید صداوسیما جوانگرایی است و همین چند روز قبل احمد نوروزیِ ۳۴ساله را به جای خودش گذاشته بود. خدابخشی که این روز‌ها از او فیلمی در فضای مجازی پخش شده در حضور عزت‌الله ضرغامی، انتقاداتی را متوجه نوع مدیریت کلی و به‌طور خاص خبر می‌کند. حوزه‌های تخصصی وی سیاسی و اقتصادی بوده و سردبیری برنامه «پایش» در شبکه اول را هم برعهده داشته است. براساس آنچه از وی در رسانه‌ها منتشر شده، خدابخشی سال ۷۸ کارش را از گروه سیاسی شبکه دو آغاز کرده و در ادامه کارشناسی، نویسندگی، پژوهشگری و تهیه‌کنندگی برنامه‌های سیاسی را برعهده گرفته است. دبیری خبر سراسری و جوان، مدیرگروه اجتماعی و مدیرگروه سیاسی و تاسیس پیک بامدادی در اخبار صدا ازجمله سوابق خبری او در صداوسیما شمرده شده است. وی به‌عنوان خبرنگار مجلس در روزنامه ابرار هم فعالیت کرده و بعد‌ها معاونت سردبیر روزنامه همشهری و مدیریت نشریات سروش ازجمله سوابق او در رسانه‌های مکتوب به حساب می‌آید. جالب اینکه در بخشی از متن پیمان جبلی خطاب به معاون سیاسی جدید، مواردی، چون «افزایش سرعت در تامین نیاز‌های خبری مخاطبان»، «هم‌افزایی با ظرفیت‌های مردمی و نخبگانی در راستای توسعه کیفی و کمی آگاهی‌بخشی و اطلاع‌رسانی»، «توجه ویژه به حوزه فرهنگی ـ هنری و اجتماعی» و «هم‌افزایی با دیگر بخش‌های رسانه ملی و نیز فضای رسانه‌ای کشور» دیده می‌شود که هم شبیه صحبت‌های خدابخشی در همان فیلم معروف است و هم دغدغه منتقدانی است که به نسبت به رفتار‌های این معاونت در سال‌های گذشته نقد داشته‌اند. باید به خدابخشی نسبتا جوان زمان داد و از مدیریت سازمان و افراد موثر بیرون از سازمان هم تقاضا کرد که فرصت و اختیار کافی را به این معاون، حالا نه به اندازه معاون قبلی، بدهند تا شاهد تحولات چشمگیری در این عرصه بشویم؛ تحولاتی که یکی از فوایدش اعتماد عمومی بیشتر و ایجاد مرجعیت رسانه‌ای برای رسانه ملی خواهد بود. میانگین سنی مدیران در سال‌های اخیر آنقدر بالا بوده که از انتخاب‌های تازه رئیس سازمان صداوسیما خوشحال و شگفت زده‌ایم و از آن سو هم نگرانیم که مبادا همین سن پایین منصوبان، بهانه‌ای باشد برای تخریب آن‌ها یا تحت‌فشار قراردادن‌شان.

سریع‌تر
حالا که با سابقه و اهمیت معاونت سیاسی سازمان صداوسیما و مدیر تازه‌اش آشنا شدیم، بهتر است به بررسی چالش‌هایی بپردازیم که پیش‌روی آنهاست و مشکلات قبلی‌ها بوده است. گروهی معتقدند چیزی که می‌تواند باعث ایجاد امید و تحول در رویکرد صداوسیما باشد، تغییر مدیریت و مشی معاونت سیاسی این سازمان است نه تغییر مدیریت ارشد آن. ادعای بزرگی است، اما اگر بدانیم مخاطبان تلویزیون، با هر سطح سلیقه و آگاهی، وجود برخی محدودیت‌ها را پذیرفته‌اند و دلخوش به اخبار، سریال‌ها و مسابقات سرگرمی یا ورزشی هستند، آن وقت اهمیت بخش‌های خبری که برایشان مهم است را درک می‌کنیم. مردمی که حالا دیگر منبع اصلی دیدن سریال‌ها، شنیدن موسیقی و حتی راه‌های به دست آوردن اخبارشان صرفا رسانه ملی است از این سازمان توقع دارند شأن بخش‌های خبری را از یک دورهمی سیاسی یا جناحی بالاتر ببرند و زودتر و شفاف‌تر از رسانه‌های دیگر عمل کنند. پیش از این و در گزارش‌های مختلف با موضوع رسانه ملی گفتیم سرعت عمل یکی از مزایای رسانه‌های عمومی است که رسانه ما از آن کم‌بهره یا در جا‌هایی بی‌بهره است. سازوکار اداری نامناسب یا نداشتن یک راهکار مناسب یا تصمیم‌گیری‌های همراه با ترس مدیرانش می‌تواند این رسانه را عقب‌تر از این جایی که هست، قرار دهد. به یک‌سال گذشته رجوع کنیم. در کدام واقعه مهم و حتی غیرمهم، رسانه ملی زودتر از رسانه‌های رسمی و مجازی وارد کارزار شده است؟ با وجود کاهش مخاطب، اما همچنان بسیاری از مردم، اخبار را از طریق رادیو و تلویزیون دنبال می‌کنند و هنوز هم حرف این دو رسانه برایشان سند است. مواجهه هرلحظه و همیشه با اخبار و مسائل روز و همچنین میزان بالای اثرگذاری رسانه ملی، با وجود همه مشکلات، این توقع را در مخاطب ایجاد می‌کند که دسترسی سریع‌تر از راه‌های دیگر را پیش‌رویش بگذارند؛ اتفاقی که در کمال تعجب نمی‌افتد. همین عقب‌ماندگی باعث می‌شود روایت دست‌اول بر فضای جامعه و رسانه‌ای کشور حاکم شود و مدت‌ها وقت صرف اصلاح ذهنیت مخاطبان و مردم نسبت به اتفاقات پیش‌آمده شود. درباره اهمیت، کیفیت و نوع روایت پیش از این در «فرهیختگان» گفتیم و حالا به این نکته بدیهی اشاره می‌کنیم که سرعت در انتقال روایت نقش بزرگی را ایفا می‌کند. از معاون سیاسی جدید انتظار می‌رود این عقب‌افتادگی و حیرانی در بزنگاه‌ها را با استفاده از یک خط‌مشی کلی و دقیق جبران کند و در سال‌های بعد از بین ببرد. گاهی اوقات سرعت انتقال برخی اخبار خارج از ایران، از اتفاقات داخلی بیشتر است که باید معاونت سیاسی به این تعادل هم برسد که برای مخاطبانش، این اتفاق عجیب و گاه مضحک نباشد.

تریبون؛ مانع مظلوم‌نمایی
سال‌ها پیش یکی از شاعران مطرح کشور اصرار داشت که بگوید در تلویزیون ممنوع‌التصویر است. به‌دلیل کنجکاوی خودم موضوع را پیگیری کردم. اصلا چنین چیزی هیچ‌وقت واقعیت نداشت. آن شاعر مطرح یا به برنامه‌ها دعوت نمی‌شد و یا خودش با واسطه این دعوت‌ها را رد می‌کرد. او از این موقعیت برای خودش اعتباری کسب کرده بود و مدعی استقلال و آزادگی هم شده بود. از آن طرف ماجرا هم گاهی اسم‌هایی در فهرست ممنوع‌های رسمی یا غیررسمی رسانه ملی قرار می‌گیرند که بسیار تعجب‌آور است. چهره‌هایی که برای خودشان هم خطری ندارند و اصلا چیزی برای گفتن ندارند و پشت این ممنوعیت برای خودشان اعتبار و ارزش می‌سازند. این چهره‌های ممنوع از همه گروه‌ها و هنر‌ها و دسته‌ها هستند و شاید بسیار‌شان دلشان بخواهد که تا آخر عمرشان ممنوع‌الصدا و تصویر باشند تا بتوانند از منافعش استفاده کنند. حاالا وظیفه معاونت سیاسی در دوره جدید این است که این جماعت را خلع سلاح و دست‌شان را رو کند. حضور آن‌ها در برنامه‌های مختلف و پخش صدا و تصویرشان عیار واقعی‌شان را نمایان می‌کند. دادن تریبون صداوسیما به این جماعت فارغ از پیامی که به جامعه و رسانه‌ها ارسال می‌کند، می‌تواند ابزاری باشد برای برداشتن نقاب کسانی که به این واسطه مظلوم‌نمایی یا قهرمان‌سازی می‌کنند. چهره‌هایی که انگار به‌خاطر مردم به رسانه ملی نه گفته‌اند و بیشتر از آن مدعی هستند که صداوسیما به‌خاطر حمایت آن‌ها از مردم سراغ‌شان نمی‌آید. این‌بار شاید صرفا صحبت از دایره بازتر و جامعه چندصدایی نباشد، بلکه سلاحی است برای خلع سلاح کردن مدعیان بی‌رسانه بودن که در واقعیت حرف خاصی برای گفتن ندارند.

جسورتر
یکی از ویژگی‌های جوانان یا حتی میانسالان این است که با محافظه‌کاری کمتر و شجاعت بیشتر تصمیم می‌گیرند. ترس‌های صحیح یا افراطی را ندارند یا کمتر دارند و احتمالا آمادگی پرداخت هزینه تصمیمات‌شان را هم دارند. انتخاب خدابخشی نسبتا جوان این نوید را می‌دهد که دیگر مثل قبل، شاهد حضور پیله‌های احتیاط، پیرامون برنامه‌ها و خط‌مشی‌های معاونت سیاسی نباشیم. برخی خط‌قرمز‌ها نه به نظام تعلق دارد و نه به رئیس سازمان. تصمیم فردی یک مدیر است با هدف حفظ صندلی و جایگاهش. ترجیح می‌دهد کاری نکند که مبادا اشتباه بکند و او را تغییر دهند یا جایگاهش در ذهن همکارانش متزلزل شود. عرصه خبر، نیاز به جسارت دارد؛ خاصه اینکه در دوره‌ای هستیم که پنهان کردن اتفاقات و ندیدن و نپرداختن به آن‌ها اساسا امکان‌پذیر نیست. تجربه این چهار دهه نشان داده هرگاه در عرصه خبر نوآوری و جسارت وارد شده، خروجی جذاب و موثری هم برای مردم ساخته شده است. فارغ از کیفیت فعلی آنها، اما «گفت‌وگوی ویژه خبری»، «۲۰:۳۰» و «اخبار شبانگاهی» محصول یک جسارت رسانه‌ای بود که نتیجه‌اش را هم در دوران اوج‌شان دیدیم.

حالا در دوره‌ای هستیم که رسانه ملی نیاز به این خلاقیت‌ها دارد و همین الان هم از قافله عقب افتاده است. برنامه‌های تازه با حضور همه گروه‌ها و صدا‌ها و همچنین طرح و پاسخ دادن به سوالات صریح و چالشی و مدیریت بازخورد‌های آن می‌تواند رسانه ملی را از این وضعیت خارج کند. احتیاط بیش از اندازه بدون هیچ مبنای عقلی و منطقی نه سیره رهبری است و نه مطلوب مخاطبانی که بیشتر وقت‌شان را پای تلویزیون می‌گذارند. وجود یک آینده‌نگری و تعیین اهداف بلندمدت رسانه‌ای می‌تواند ضریب اشتباهات رفتار‌های جسورانه را کمتر کند. ظاهرا این نکته باید ذکر شود که خلاقیت به معنای سپردن برنامه‌ها به دست جوانان بی‌تجربه یا عاشق دیده شدن و پست و مقام نیست. یا حتی صرفا جسارت در فرم و دکور و اسم برنامه‌ها هم اولویت نیست. حضور برخی چهره‌ها در تلویزیون می‌تواند این خلاقیت را ایجاد کند. بیان بسیاری از مسائلی که مبتلابه جامعه دینی یا سیاسی ماست و آن را نمی‌گویند تا مبادا کسی ناراحت شود می‌تواند نمادی از این خلاقیت رسانه‌ای باشد. در فاصله سال‌های ۸۸ تا ۹۰ چهره‌هایی به تلویزیون آمدند و صحبت‌هایی کردند که تا آن زمان عجیب بود. هنوز هم تماشای این برنامه‌ها جذاب و گاه آموزنده است. مضرات تولید و پخش آن برنامه‌ها بیشتر بود یا فوایدش؟ حتما یک مدیر جسور نمی‌تواند همه را از خودش راضی نگه دارد، اما مخالفانش هم در بلندمدت، عملکرد او را ستایش می‌کنند چه برسد به موافقان و دنبال‌کننده‌های روزانه رسانه.

صدا‌های مختلف، قوی در بیان حقیقت
سال‌هاست اساتید رسانه‌های خارجی و داخلی به این نتیجه رسیده‌اند که رسانه موفق نباید صرفا متکلم‌وحده باشد. معاونت سیاسی به‌طور خاص در دهه نود یک مسیر یک‌طرفه‌ای را برای خودش ترسیم کرده است؛ مسیری که خودش حرف می‌زند، خودش طرح مبحث می‌کند و خودش هم پاسخ می‌دهد. ممکن است گفته شود همه این کار‌ها را یک نفر انجام نمی‌دهد، اما اینجا بحث بر سر رویکرد یک نگاه یا گروه است. عده‌ای هستند مدام در رسانه ملی حضور دارند، هرچه دل‌شان می‌خواهد می‌گویند و به فرد یا جایی هم پاسخگو نیستند؛ از مسائل سیاسی گرفته تا پزشکی و ورزشی و هنری.

این سکه البته روی دیگری هم دارد. در مواقعی نیاز به دفاع و پافشاری از یک حقیقت آشکار است که رسانه محترم به دلایل مختلفی قید آن را می‌زند. در این هنگام یا کاری نمی‌کند یا به بدترین شکل ممکن عمل می‌کند و انگار نه انگار که در این بازی می‌توانسته مثلا چند گل بزند و همه‌چیز به نفعش بوده است. معاونت سیاسی سازمان صداوسیما وظیفه دارد از حقایق قابل اثبات و روشن نظام و مردم دفاع کند و آن‌ها را به بهترین شکل ممکن برای همگان روشن کند. بی‌حالی و بی‌برنامگی در این مقاطع آن روی سکه‌ای که گفته شد را پررنگ‌تر می‌کند. یعنی رسانه پر است از آدم‌هایی که در روز‌های عادی می‌آیند و حرف می‌زنند و می‌روند و به کسی هم پاسخگو نیستند، اما در مقاطع حساس کسی نیست که در میدان حضور داشته باشد.

دفاع از اصول، نه توجیه فرد
پیوندزدن فرد به همه انقلاب یکی از آفات مدیریتی سال‌های اخیر است. آفتی که دامن کشور را گرفته و متاسفانه سازمان صداوسیما در این امر سهیم بوده است. در ماجرای کرونا شاهد نمونه‌های اینچنینی بودیم. مسئولانی که به‌جای پاسخگویی درباره عملکردشان، پای نظام و شهدای راه سلامت را وسط می‌کشیدند و پشت این سنگر پنهان می‌شدند. در این میان رسانه رسمی نظام باید با تفکیک حرمت فرد و جایگاه انقلاب و با حفظ احترام جایگاه حقیقی و حقوقی مدیر یا نماینده مجلس و یا وزیر، به‌دنبال بیان حقیقت باشد نه توجیه عملکرد ضعیف این دست از مسئولان. اگر برای مردم روشن شود که یک مدیر در ساختار جمهوری اسلامی اشتباه کرده و احتمالا به اندازه خودش مجازات هم شده، دیگر عملکرد ضعیف فلان مسئول را به پای همه انقلاب نمی‌نویسند. عجیب اینکه چرا باید رسانه ملی خودش را خرج یک مدیر ضعیف یا خائن و یا عاشق صندلی کند؟ روشنگری رفتار‌ها و گفتار‌های یک مدیر، تضعیف نظام نیست و درک این مهم به معنی مقابله با همه فشار‌های بیرونی و درونی است. فشار‌هایی که به‌دلیل وجود منافع مشترک شکل می‌گیرد، اما درقالب یا به نام دفاع از جمهوری اسلامی و حکومت. مرزبندی بین این دو موضوع، کار اصلی معاونت سیاسی در برنامه‌ریزی‌هایش است. برنامه‌ای که البته مدیران صداوسیما هم شامل آن می‌شوند.

در ستایش اولویت
سال‌هاست منتقدان فریاد می‌زنند که اولویت‌بندی در بخش اخبار رسانه ملی دیده نمی‌شود. نمونه‌های متعدد و مهمی از این مثال وجود دارد که یک اتفاق مهم در داخل یا خارج افتاده است، اما تلویزیون در همان لحظه برنامه‌ای با یک موضوع به‌شدت بی‌اهمیت پخش می‌کند. این واکنش، گاه یک موقعیت کمیک را ایجاد می‌کند که در دلش شرایط دراماتیکی دارد. اینکه یک معاونت نخواهد یا نتواند برای خودش اولویت‌بندی کند و برمبنای آن اولویت برنامه‌ریزی و برنامه‌سازی کند، فاجعه‌ای کامل است؛ فاجعه‌ای که ضریب تخریبش فراتر از زمان و مکان است. عرصه خبر میدان میوه و تره‌بار نیست که بخواهی انتخاب کنی کدام میوه را برداری و کدام را نخواهی و بعد با اجتهاد خودت، چشمت را روی اتفاقات و تحولات واقعی ببندی یا در بدترین حالت آن‌ها را انکار کنی یا اصلا به آن‌ها نپردازی. بی‌توجهی به اتفاقات مهم و واقعی‌تر نتیجه‌ای جز غافلگیری یا شکست مطلق ندارد.

عقب‌ماندن از شبکه اجتماعی
شکست مطلق یک رسانه رسمی، زمانی است که یک گوشی تلفن یا یک پلتفرم، زودتر، بهتر و موثرتر از او عمل کند. حالا در ذهن‌تان مرور کنید که چند نمونه از این مثال‌ها را در سال‌های اخیر در فضای مجازی دیده‌اید. ماجرای ترور شهید فخری‌زاده، اعتراضات دی‌ماه ۹۶ و یا آبان ۹۸ تنها نمونه‌هایی از این دست عقب‌افتادن‌هاست. شبکه مجازی خودش را تحمیل کرده است. بی‌توجهی به این ظرفیت و البته حریف بزرگ، نتیجه‌ای جز شکست و استیصال ندارد. فضای مجازی چه مزیت‌ها و ویژگی‌هایی دارد که رسانه ملی ندارد. مشکل سازمان صداوسیما سخت‌افزاری است و یا نرم‌افزاری؟ دلیل عقب‌افتادنش از رسانه‌های مجازی چیست؟ استفاده از روش‌های سنتی و علاقه بیش از حد به بروکراسی و کاغذبازی‌های مرسوم، نفس خبررسانی را می‌گیرد و بیشتر وقت خبرنگار یا سردبیر صرف گرفتن مجوز و یا چانه‌زدن برای تولید یا پخش خبرش می‌شود.

رسانه‌های مجازی و شبکه‌های اجتماعی یک واقعیت هستند و سازمان صداوسیما با استفاده از دستورالعمل یا توبیخ نمی‌تواند با آن‌ها مقابله کند. کٌند یا پایین نگه داشتن آن‌ها هم دردی از رسانه ملی دوا نمی‌کند و باید به این عرصه ورود کند. استفاده از یک موضوع سوخته و یا سوژه یا فیلمی که تاریخ مصرفش گذشته برای معاونت سیاسی باید یک خط قرمز باشد و خودش را برساند به سرعت شبکه‌های اجتماعی.
 
انتهای پیام/
ارسال نظر
captcha