دکتر سید مجید امامی که شهریور امسال با حکم وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بهعنوان دبیر شورای فرهنگ عمومی کشور منصوب شد، دانشآموخته فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق (ع) است.
منظور از ساختار فرهنگی کشور دقیقاً چیست و کدام بخشها، حوزهها و نهادها را در برمیگیرد؟ دامنه این بازسازی چه مقدار است؟ و به عبارتی دیگر ساختار فرهنگی کشور در حال حاضر چه ضعفها و کژ کارکردهایی دارد؟
امامی: وقتی درباره ساختار فرهنگی کشور صحبت میکنیم، باید به روابط یا جریان امور و به عبارت دقیقتر چرخههایی از آرمانها، اهداف، روشها، منابع و امکانات و ذائقهها اشاره کنیم. این چرخهها اساسا در اکثر عرصهها در کشور وجود ندارد و فقدان نگاهی منظومه وار در سیاست گذاری و مدیریت فرهنگی کشور وجود دارد و در این حوزه افرادی عموما مسئولیت را بر عهده دارند که اغلب از سر بیکاری در این عرصه چمبره زدهاند و آنها این منظومه را نمیدانند.
این منظومه به ما میگوید که هیچ امر فرهنگی مستقل از امر سیاسی، اجتماعی و اقتصادی نیست و هیچ امر اقتصادی هم مستقل از امر فرهنگی و سیاسی نیست. اصلا محال است که شما درباره سبک زندگی بتوانید قدمی بردارید مگر اینکه چرخهای که از اقتصاد، توزیع، برندینگ، بازار و مصرف عبور میکند مورد توجه قرار گیرد.
مشکل بزرگ ما فقدان نگاه منظومهای بوده است، فقدان عدم شکل گیری چرخه سیاست گذاری فرهنگی بوده و البته خطای فاحش در مراحل مختلف سیاست گذاری به نام ایدئولوژی و به کام جهالت.
من اصلا منکر اینکه نظام فرهنگی ما آرمانگرایانه است، نیستم؛ البته آرمانگرایی به معنای مثبت. اما از اینکه جهالتها، فقدان رصدگریها و ناتوانی در تشخیص به موقع روش، مصداق و حوزه عملمان را به نام آرمان، ولایت، امر و دستور میگذاریم، به شدت انزجار دارم.
من خودم در این سیستم قرار دارم و میبینم که جهالتها را پشت سر اوامر و نواهی، آرمانها و ایدئولوژی هایمان پنهان میکنیم. ما توان این را که بین آرمان و دکترین مان در یک مسئله، بین دکترین و سیاستمان و بین سیاستمان و برنامهمان در یک مساله پل بزنیم، نداریم. همیشه اول برنامههای ما زیبا و آخرش مبهم است. ابتدای اکثر اسناد ما در حوزه فرهنگ بسیار گویا و عمیق و انتهای آن خسته کننده، چند پهلو و مبهم است.
راه حل این نابسامانیهای فرهنگی در ساختار را در کجا میبینید؟
امامی: راه حل این مشکل و مساله از دید من چند مرحله دارد که نامش را تحول انقلابی در ساخت و یا ریخت فرهنگی کشور مینامم.
گام اول آن تخصص گرایی، جوان گرایی و تحول گرایی در سیاست گذاری و مدیریت فرهنگی کشور است. گام دوم این است که ما در کژکارکردهای سازمانهای فرهنگی بدون تعارف و بدون عصبیت سازمانی، عمیقا بازاندیشی کنیم. واقعا اگر جای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در آموزش و پرورش نیست یا اگر جای کتابخانههای عمومی در وزارت ارشاد نیست، واقعا این موارد را پیگیری کنیم.
ما در ابتدا برده سازمانی هستیم که برای آن انتخاب میشویم و بعدا عنصری از نظام مضموم فرهنگی؛ از ابتدا مدیریت کتابخانههای عمومی به صورت انجمنی و هیات امنایی طراحی شده بود، اما یک نگاه تمرکز گرایی آن را به سمت وزارت فرهنگ و ارشاد کشانده است. درصورتی که من آن را در دل آموزش عمومی میبینم.
مردمی سازی حقیقی، متعهدانه و مومنانه گام سوم تحول فرهنگی است. یعنی ما باید ایمان به مردمی شدن داشته باشیم. ما باید ایمان داشته باشیم که مردم کتابخانه، گالری، نگارخانه، فرهنگسرا و مسجد را بهتر از ما اداره میکنند. البته این به معنای ولنگاری فرهنگی نیست. بلکه به معنای شخصیت بخشیدن به گروهها، انجمنها و اصناف شناسنامه دار و خوشنام فرهنگی اجتماعی است.
مساله بعد رویکرد پایین به بالا، ایده گرایانه، نوآورانه و نرم افزاری نظام فرهنگی است که در مقابل نگاه بالا به پایین، سخت افزاری، بودجه گرایانه و ظاهر پرستانه قرار دارد. اگر ما در هر شهر و استانی به فراخور ظرفیتها و توانمندیهای آن، میراث ملموس و ناملموسش، به فراخور شخصیتها، آداب، تاریخ و هویت آن بتوانیم فرصتهای فرهنگی را جذب و احصاء کنیم و نوآوران و ایده پردازان، استارت آپها و دغدغهمندانی که الزاما حقوق بگیر سازمانها و نهادهای فرهنگی نیستند، ولی میتوانند در یک عرصهای، ایدهای را طراحی، تجاری سازی و بهره برداری و به جامعه عرضه کنند، بیاییم اینها را تقویت کنیم و چرخهها و کارخانه نوآوری و ایده پردازی در عرصه فرهنگی کشور راه بیاندازیم، آن وقت میتوانیم تحول انقلابی را رقم بزنیم.
ما با قریب به پنجاه سال تجربه فناورانه بالا به پایین به سمت تجربه سیاست گذاری فناورانه پایین به بالا رفتیم که خروجی آن را در کشور مشاهده کردید. یعنی ما در حوزه فناوری تقریبا به جز همان بخشهایی که دولت به خاطر تنگ نظری و یا محدودیتهای ناشی از عوامل خارجی اجازه نداده، شاهدیم که در سایر حوزهها در شکوه فناوری به سر میبریم. البته در عرصههای دیگر مانند تولید مشکل داریم.
اگر در حوزه فرهنگ، نظم سیاست گذاری را پایین به بالا کنیم، ایده پردازی، نوآوری، اقتصاد فرهنگ، رویکرد نرمافزاری، شخص محوری به جای سازمان محوری، بهره برداری شایسته از فضای مجازی به عنوان میدان اصلی فرهنگ و هنر انجام شود، ایمان پیدا کنید که میتوانیم تحول انقلابی را رقم بزنیم.
هنوز وقت زیادی از شورای عالی و یا شورای معین و یا شوراهای دیگر، مصروف این میشود که هیات امنا یا رئیس فلان دانشگاه یا نهاد را انتخاب کند.
ما برای فناوریهای فرهنگی، احیای چرخههای حتی سنتی در عرصههایی مثل سبک زندگی چقدر وقت گذاشتهایم؟ سبک زندگی در هر محله و شهر به نوعی آباد و در چرخه قرار میگیرد. البته بدین منظور لازم و واجب است جای بعضی از اعضا که به حضورشان نیازی نیست، یکی دو وزیر از حوزه اقتصادی و عمرانی از دولت به عضویت شورای عالی انقلاب فرهنگی دربیاید و البته جوانهای دارای تخصص و تعهد و محیط بر سیاست گذاری فرهنگی و زیست گروههای جغرافیایی در ایران عضو این شورا شوند و تا این اتفاق نیفتد، هیچ تحولی رخ نخواهد داد.
متولیان بازسازی ساختار فرهنگ کشور چه نهادهایی هستند؟
امامی: بازسازی ساختار فرهنگی نباید به معنای تمرکزگرایی معنا شود. ما به اندازه کافی این تمرکز را در انواع سازمانها و نهادهای فرهنگی داریم. ما نمیدانیم که چه باید بکنیم. البته که باید بازآرایی سازمانی انجام داد؛ البته که باید سازمان حج و زیارت به وزارت میراث فرهنگی و گردشگری و آن وزارتخانه به زیرمجموعه وزارت فرهنگ برگردد و باید کتابخانههای عمومی به آموزش و پرورش وصل شود، باید وزارت فرهنگ به جای معاونت کتاب، معاونت صنایع فرهنگی داشته باشد، باید به جای معاونت قرآن و عترت، معاونت فرهنگ عمومی داشته باشد که قرآن آیه و عترت ساز باشد و دهها باید دیگر که همه کم و بیش از آن مطلعیم. موضوع این است که ما نمیخواهیم عمل کنیم. چرا نمیخواهیم؟ چون بلد نیستیم و این نابلدی را با یک سری توجیهات پنهان میکنیم.