به گزارش «سدید»؛ مهدی حمزهپور دبیر میز نخبگان و استعدادهای برتر مرکز بررسی استراتژیک ریاست جمهوری و مدیر اندیشکده فناوری نرم دانشگاه امام صادق علیه السلام است.
حمزهپور در نشستی، دانشگاه را مسئول اصلی رسیدگی به امورات نخبگان معرفی و تاکید کرد که دانشگاهها اگر به وظایف اصلی خودشان عمل کنند، ما اصلا نیازی به بنیاد ملی نخبگان نداریم.
وی معتقد است تعریفی که ما از نخبگان میکنیم. تعریفی مکانیکی، ایستایی و نیوتنی است و در عمل طی سالهای اخیر نتوانستیم و شاید نخواستیم نخبگان را به خاطر بروکراسیهای اداری و سیاستزدگیهای افراطی، در کشور حفظ کنیم، متاسفانه بروکراسیهای موجود اجازه نمیدهد، نخبگان دیده شوند. ما حتی نمیتوانیم نخبگانی را که به کشور برمیگردند را نگه داریم.
حمزهپور در این گفتوگو تاکید کرد که ما ساختار محتوایی سیستماتیک و نظام یافته برای نگهداری و ارتقاء نخبگان نداریم.
با توجه به سابقهای که دارید، روند جذب نخبگان در کشور را چگونه ارزیابی میکنید.
حمزهپور: ما در عمل نتوانستیم و شاید نخواستیم طی سالهای اخیر نخبگان را به خاطر بروکراسیهای اداری و سیاستزدگیهای افراطی، در کشور حفظ کنیم، این بروکراسیها و سیاستزدگیهای افراطی تاثیر بدی گذاشته و مثل سم دارد، عمل میکند و باعث شده که ما مدیریت و رهبری حرفهای برای حفظ بهترین سرمایههای انسانی را از دست بدهیم.
من نفس به نفس با نخبگان بودم و با از آنها مصاحبههای عمقی گرفتهام. نخبگان دنبال جوامعی هستند که قدرت ساختاردهی به مسائلشان را داشته باشند و آنها را از سراسر دنیا برای مشارکت و حل مسائلشان فرابخوانند.
چگونه میتوانیم از ظرفیت نخبگان در کشور خودمان بهرهمند شویم؟
حمزهپور: تمام اقداماتی که برای حفظ نخبگان کشور صورت گرفته باید به صورت یکپارچه دربیاید و به صورت مصوبه در هیئت وزیران مطرح شود، در امور مرتبط با نخبگان حتما حتما خود آقای رئیس جمهور باید حضور فعال داشته باشد، چون تجربههای قبلی نشان داد که اگر معاون علمی و فناوری یا وزرا و حتی معاون اول بخواهد به امور نخبگان رسیدگی کند آن نفوذ لازم و اختیار لازم را ندارد.
همه رسیدگی به امور استعدادهای برتر و نخبگان باید در دانشگاهها صورت گیرد
هیچ جای دنیا ما جایی، ساختاری و محتوایی به نام بنیاد ملی نخبگان نداریم، همه رسیدگی به امور استعدادهای برتر و نخبگان در دانشگاهها صورت میگیرد. دانشگاهها اگر به وظایف اصلی خودشان عمل کنند ما اصلا نیازی به بنیاد ملی نخبگان نداریم. این موضوع در صحبتهای مقام معظم رهبری هم هست، ایشان فرمودند که اگر من مطمئن بودم دانشگاهها به وظایف خودشان در حوزه نخبگان عمل میکنند، نیازی به تشکیل بنیاد ملی نخبگان نبود. چون با اصرار و پیشنهاد ایشان بنیاد ملی نخبگان تاسیس شد وگرنه هیچ ساختاری قبلش نبود.
البته باید توجه داشته باشید که در کشور ما تعریف نخبه هم جای بحث دارد.
ما میگوییم نخبه علاوه بر فضائلی مثل خلاقیت، نوآوری، تیزهوشی و قدرت حل مسئله در کمترین زمان ممکن، باید حتما بتواند اثرگذاری اجتماعی داشته باشد. یعنی قدرت رهبری و مدیریت داشته باشد.
بیشتر توضیح میدهید؟
حمزهپور: ببینید تعریفی که ما از نخبگان ارایه میدهیم، تعریفی مکانیکی، ایستایی و نیوتنی است. مثلا فردی اگر رتبه اش در کنکور ۱۰۱ شود از دید آییننامههای بنیاد ملی نخبگان، دیگر نخبه نیست؛ میگوید یک تا۱۰۰ یا یک تا ۵ بنیاد فارابی مثلا و نفر ششم از دید اینها نخبه نیست. برایشان ملاک رتبه آوردن و شرکت در مسابقات است،
نخبه حتما باید اثرگذاری اجتماعی داشته باشد
تعریف نخبه در سند امور راهبردی نخبگان که مهمترین سند نخبگان است و به تایید شورای عالی انقلاب فرهنگی هم رسیده، ما باید توجه کنیم که نخبه فقط نخبگان در اصل دانشگاهی نیستند، ما اگر تعریف انواع هوش را در نظر بگیریم که هوش موسیقیایی، هوش عاطفی، هوش منطقی و انواع هوشهایی که وجود دارد، به نوعی میتوانیم بگوییم قاطبه مردم در عالم باهوش و نخبه هستند، اما در رشته و زمینه خاص خودشان. به همین دلیل تعریفی که از نخبه ما جمع کردیم و به یک توافق نسبی رسیدیم این هست که نخبه علاوه بر خلاقیتها، نوآوریها و تیزهوشیهایی که دارد، حتما باید اثرگذاری اجتماعی داشته باشد، چون ما نخبگانی داریم که خودشان مطالعه میکننند، مقالات خیلی خوب میدهند، در بهترین دانشگاههای دنیا درس میخوانند اما اثرگذاری اجتماعی از آنها نمیبینید، ما اینها را جزء نخبه حساب نمیکنیم.
ما میگوییم نخبه علاوه بر فضائلی که برایش برشمردیم مثل خلاقیت، نوآوری، تیزهوشی و قدرت حل مسئله در کمترین زمان ممکن، باید حتما بتواند اثرگذاری اجتماعی داشته باشد. یعنی قدرت رهبری و مدیریت داشته باشد.
از این نوع نخبگان نمونههای متعدد داشتیم مثل شهید چمران و شهید شهریاری. به نظر من با این تعریفی که عرض کردم شهید علیمحمدی نخبه است چرا که استاد تمام دانشگاه بودند، هم خوب درس خوانده بودند و هم خوب شاگرد پروری کرده بودند و هم اثرگذار عمیق بودند و الحمدلله پروژه های سنگین و پروژه های بسیار بزرگی را راهبری کردند. شهید شهریاری یک نخبه به تمام معناست از دید همین تعریفی که الآن عرض کردم.
به نظر شما چرا نخبگان از کشور خارج میشوند؟
حمزهپور: ما باید بررسی کنیم که چرا شیب مهاجرت نخبگان تند شده؟ چرا نخبگان حقیقی، نخبگانی که واقعا اثرگذارند و دلشان میخواهد اثرگذار باشند، از کشور میروند. نخبگانی که از کشور خارج میشوند، میگویند ما به دنبال این هستیم که خودمان در حل مسائل مشارکت داشته باشیم، کشور مقصد ما مسائلش را باید ساختاردهی کرده باشد.
باید توجه داشته باشیم که کشورهای مهاجرپذیر در رسیدگی به نخبگان ساختارمند حرکت میکنند، یعنی مسائلشان ساختاردهی شده است و برای جذب نخبگان مهاجر برنامه دارند، قبل از جذب موقعیت به کارگیری آن مهاجر نخبه مشخص است.
به نظر من یک مدیریت و رهبری بهینه در مهاجر گرفتنشان وجود دارد. اما ما در کشورمان ضعف داریم. به خاطر همین برخی از استادیاران جوان دانشگاههای خوب ما مرخصیهای طویل المدت میگیرند و برنمیگردند. علت هم دارد. یک علتش مباحث مالی است، آلآن یک استادیار جوان، یک استادیار پایه یک فرض کنید در دانشگاه شریف وقتی حکم هیئت علمی اش را با آن سختیهایی که میدانید، میگیرد، حقوقش یک چیزی حدود ۴ میلیون و ۸۰۰ یا ۵میلیون تومان است. به دلار سی - سی و یک تومان امروز محاسبه کنیم، واقعا رقمی نمیشود در صورتی که همین استادیار پایه یک با همین رزومه در آن واحد در دانشگاههایی که مهاجرپذیر هستند، حداقل حداقل ۱۰ تا ۱۲ برابر میگیرد.
نخبگان خیلی هم دنبال امکانات رفاهی نیستند و دنبال این هستند که از آنها استفاده شود، دنبال توجه هستند.
بروکراسیهای موجود اجازه نمیدهد نخبگان دیده شوند
متاسفانه بروکراسیهای موجود اجازه نمیدهد نخبگان دیده شوند. ما حتی نمیتوانیم نخبگانی را که به کشور برمیگردند را نگه داریم. نمیتوانیم آنها را جایابی کنیم، آنها را درگیر پیچ و خم دیوانسالاری میکنیم.
ما داشتیم فردی را که از کانادا آوردیم با هزار زحمت گفتیم مثلا قول میدهیم هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد شود چون مشهدی بود ایشان در رشته عمران. ما ایشان را آوردیم اما انقدر در این پیچ و خم اداری گیر کرد که نزدیک ۲ سال معطل شد و در نهایت هم رفت و هیئت علمی دانشگاه سلطان قابوس عمان شد، به همین راحتی.
ما ساختاری محتوایی سیستماتیک و نظام یافته برای نگهداری و ارتقاء نخبگان نداریم
یا آن خانم محجبه نخبه پزشکی که در فرانسه درس خوانده بود، رسانهها هم برگشتش را با عنوان برگشت نخبه ایرانی به کشور کار کردند و خیلی هم سروصدا کرد، اما در عمل ما نتوانستیم ایشان را نگه داریم و مجدد بعد از دو سه سال برگشت و این خوب نیست. ما ساختاری محتوایی سیستماتیک و نظام یافته برای نگهداری و ارتقاء نخبگان نداریم.
مشکل کجاست؟مشکل قانون ماست؟
حمزهپور: مشکل دقیقا برمیگردد به عدم فرماندهی واحد در بحث نخبگان و اینکه ما یک کاریابی و مسیر شغلی برای اینها نمیتوانیم تعریف کنیم.
در بحث اولیه از عدم فرماندهی واحدگفتید، بیشتر توضیح میدهید؟
حمزهپور: ببینید؛ بنیاد ملی نخبگان با این مسئله شروع شد که این نخبگان باید سروسامان بگیرند و قرار بود که بنیاد ملی نخبگان طبق اساسنامهای که شورای عالی انقلاب فرهنگی برای این بنیاد تعریف کرده بود به عنوان یک سازمان به امور نخبگان بپردازد.
این بنیاد قرار بود فقط کار سیاستگذاری، خط مشی گذاری و تنظیم گری انجام دهد ولی الآن با توجه به اینکه نفوذ لازم و بودجه و قدرت ندارد، تنها مانده است، دستگاههای دولتی تقریبا با بنیاد همکاری نمیکنند.
رهبر معظم انقلاب هم از قصد بنیاد را بردند زیر مجموعه ریاست جمهوری اما اتفاق بدی افتاد. در قانون آمده که بنیاد باید هیئت امنایی اداره شود و اینکه یکی از معاونین رئیس جمهور به عنوان رئیس بنیاد انتخاب شود، این خودش یک ابهام قانونی است.
در دوره اول آقای دکتر داوودی، معاون اول آقای احمدی نژاد رئیس بنیاد بود، بعد از آن دیگر از معاون اولی بیرون آمد و بدون هیچ ساختاری افتاد دست معاونت علمی ریاست جمهوری سرکار خانم سلطانخواه. ایشان بسیار بانوی فرهیختهای بودند و بعدش هم افتاد دست آقای دکتر ستاری که خب الآن نزدیک هشت سال و نیم ایشان دارد، فعالیت میکند.
یک نگاه مکانیکی و در اصل ساختار نیوتنی به بحث مدیریت نخبگانی وجود داشته در صورتی که جنس مدیریت نخبگان از جنس علوم انسانی و فرهنگی است. الان دوستان متوجه شدهاند که افرادی که خلاقیت خیلی بالایی دارند در علوم انسانی موفق هستند.
انتصابهای معاونت علمی غیرقانونی است
باید توجه داشته باشید که این انتصابها، انتصابهای تقریبا غیرقانونی است. علتش هم این هست که سازمان بازرسی کل کشور میگوید که یک نفر همزمان نمی تواند رئیس ۲ سازمان باشد، عملا هم معاون علمی ریاست جمهوری باشد و هم مسئول بنیاد ملی نخبگان.
معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری جذابیتهای زیادی دارد، شرکتهای دانش بنیان و تنوع، تکثر و پول خیلی زیاد دارد. همین باعث میشود که بنیاد ملی نخبگان کلا در محاق برود. به خاطر همین همیشه یک قائم مقام میگذارند که آن قائم مقام هم خیلی اختیارات ندارد، چون دوباره اختیار با معاون علمی رئیس جمهوری است.
در دوره آقای دکتر ستاری به معاونت علمی توجه ویژه ای شد، میبینید که کار رسانهای خوبی هم میشود اما عملا بنیاد ملی نخبگان واقعا روزهای خوبی نداشت و ندارد. خود آقای ستاری هم این موضوع را میداند، رهبر معظم انقلاب در همین جلسات اخیرشان این تذکر را داده بودند.
بنیاد ملی نخبگان باید به عنوان یک سازمان مستقل جدا شود و جالب اینجاست که بنیاد ملی نخبگان اول به وجود آمد بعد معاونت علمی، ولی در عمل بنیاد هضم شد و اصلا به آن توجهی نمیشود، لذا در طرح جدید اعتقاد دارند که بنیاد باید جدا شود و رئیس بنیاد مستقیما معاون رئیس جمهور باید باشد تا ساختار پیدا کند.
ولی با همه این احوالات، نخبگان و مسائل نخبگان نیاز به طراحی نظام مسائل دارد که در آن نظام مسائل ساختاردهی شود، مسائل نخبگان و متولی هر کسی مشخص باشد و دیگر در آن طراحی نظام مسائل آن نهاد بالاسری که کار رهبری و مدیریت نخبگان را انجام میدهد، کار تصدی گری نکند. الآن بنیاد دارد کار تصدی گری میکند، خودش رویداد برگزار میکند، خودش جایزه میدهد، خودش مراسم مختلف برگزار میکند. یعنی واقعا دارد کار تصدی گری انجام میدهد، البته بنیاد هم چارهای ندارد چون نفوذ لازم را ندارد.
بنیاد ملی نخبگان یا هر نهادی که میخواهد کار رهبری و مدیریت نخبگان را انجام دهد فقط و فقط باید در دستگاههای دولتی و غیردولتی نفوذ داشته باشد که کار سیاستگذاری، خط مشیگذاری و تنظیم گری انجام بدهد نه کار تصدی گری.
ببینید پس ما الآن برای این بحث نخبگان چند تا چالش داریم، مهمترین چالشمان این است که مباحث آنها باید در دل دانشگاه انجام شود.
حمزهپور: بله، اصلش همین است، دانشگاه کم کاری میکند. وقتی دانشگاه به امور نخبگان رسیدگی نکرد، بنیاد ملی نخبگان را ایجاد کردند که بنیاد ملی نخبگان هم با وجود معاونت علمی ریاست جمهوری کاملا گوشه قرار گرفته و نمیتواند کار خاصی انجام دهد. ببینید اساس کار رسیدگی به نخبگان، استعدادهای برتر واقعا در دانشگاههاست.
در دانشگاههای کشورهای پیشرفته نهادی به نام نهاد کشف، مدیریت و هدایت استعدادها وجود دارد که به صورت علمی و تخصصی کار میکنند. مدیریت استعداد یک کار کاملا تخصصی در حوزه مدیریت منابع انسانی است، یعنی مدلهای مدیریت استعداد و ابزارها و روشها و نرم افزارهای کشف و مدیریت استعداد داریم. یعنی تشخیص میدهد که این استعداد در حوزه موسیقی یا تئاتر یا نمایش یا ریاضیات است.
ما چند نسل دانشگاه در دنیا داریم، دانشگاههای نسل اولی ها اصطلاحا به آنها ناپلئونی میگویند، این دانشگاهها که عمدتا آموزش محور هستند، اولویتشان نمره و مدرک تحصیلی است، دانشگاههای ما اکثرا نسل اولی هستند، دانشگاههای نسل دوم فقط آموزش محور نیستند، در این دانشگاهها علاوه بر آموزش، دانشجو و استاد باید به کار پژوهشی هم بپردازند، در کشور ما دانشگاه تربیت مدرس در این دسته قرار میگیرد، البته بعضیها هم اعتقاد دارند دانشگاهی که کارشناسی نداشته باشد، اصلا نمیتوانیم نام دانشگاه برایش بگذاریم.
نسل سوم دانشگاههای کارآفرین هستند.اکثر دانشگاههای آمریکا و بعضی از دانشگاههای انگلستان دانشگاههای کارآفرین هستند. یعنی برای ارتقاء، استاد باید علاوه بر اینکه از کلاسهای درس ارزشیابی خوبی دریافت کند و مقاله و کتاب بنویسد باید قدرت کارآفرینی و جذب پروژه بالایی داشته باشد و برای دانشگاه درآمدزایی کند. اینها دانشگاههای کارآفرین هستند، برای این دانشگاهها آموزش، پژوهش و کارآفرینی اهمیت دارد.
به خاطر همین است که دانشگاههای نسل سوم و دانشگاههای کارآفرین وضع مالی خیلی خوبی دارند، به گونهای که حتی در جاهایی مثل آمریکا بعضی سالها که دولت کسری بودجه دارد، از دانشگاهها کمک مالی میگیرد.
برای نگهداشت نخبگان چه کنیم؟
حمزهپور: به هر حال نخبگان آزاد هستند هر جا بروند. جلویشان را به لحاظ فیزیکی نمیتوان گرفت. با ایجاد انگیزه و به کارگیری درست نخبگان در شرکتهای اقماری دانشگاه که معمولا اطراف خود دانشگاهها مثل دانشگاه شریف تاسیس می شوند، میتوان مانع خروج نخبگان شد.
مشکلات موجود به دلیل نبود اکوسیستم ارتباطی در حوزه نخبگان است
من به ساختار فعلی نقد محتوایی، ساختاری و مدیریتی دارم. ببینید بنیاد ملی نخبگان از جنس مدیریت استعداد است و مدیریت استعداد یکی از زیر نظامهای مدیریت منابع انسانی یا مدیریت سرمایه انسانی است. یعنی آنجا شما باید ترکیبی از رشتههای مختلف و متخصصین مختلف داشته باشید، این مشکلاتی که الآن میبینید به دلیل نبود اکوسیستم ارتباطی در حوزه نخبگان است.
یک نگاه مکانیکی و در اصل ساختار نیوتنی به بحث مدیریت نخبگانی وجود داشته در صورتی که جنس مدیریت نخبگان از جنس علوم انسانی و فرهنگی است. الان دوستان متوجه شدهاند که افرادی که خلاقیت خیلی بالایی دارند در علوم انسانی موفق هستند.
خلاصه عرض بکنم الآن نظام مسائل معلوم است، مستندات و گزارشها در مورد علت و علل عدم توجه جدی به نخبگان مشخص است، در این مرحله باید یک کار جدید انجام دهیم. باید تمام این گزارشها، مستندات و پژوهشهایی که انجام شده و آسیبشناسیهایی که شده یک بار سنتز درست و نظام یافته از حل مسائل شود و سریعا کاری که قرار است اتفاق بیفتد برود در مصوبه هیئت وزیران و اقای رئیس جمهور حتما خودش بالای سر کار باشد و به عنوان فرمانده عمل کند.
این دوستان نخبه اصلا دوست ندارند وزیر شوند یا معاون شوند یا بروند در ساختارهای دولتی. اتفاقا ساختارهای دولتی ضدنخبهترین ساختارهاست. این افراد باید در شرکتهای دانش بنیان کارآفرینی کنند، یعنی بهترین کاری که میتوانیم انجام دهیم، حمایت، توجه و دست اینها را باز گذاشتن در اجرای ایدههایشان است و از همه مهمتر بازاریابی آنها را انجام دهیم. چون می دانید بازاریابی محصولات دانش بنیان بسیار کار سختی است، چون محصول جدید است و بازار آن را نمیشناسد.
مشکل اصلی مدیریت نوآوری است
اگر بخواهم مشکلمان را در یک خط بگویم خلاقت و مدیریت خلاقیت نیست، مشکل اصلی ما مدیریت نوآوری است. در نوآوری وقتی که افراد خلاق را با هم جمع میکنید و آنها یک ایده ای می دهند و آن ایده تبدیل به محصول می شود تا اینجایش خب خیلی مشکل نداریم از تولید محصول دانش بنیان به بعد هست که کشورها توانمندیهایشان مشخص می شود مبنی بر اینکه چقدر توانسته تامین مالی و بازاریابی کند و محصول را بفروشد؟ این حلقه تا فروش محصول و ارزآوری برای کشور را مدیریت نوآوری میگویند که ما در این بخش مشکل داریم.
/انتهای پیام/