به گزارش «سدید»؛ حلیتطلبی به معنای بخششخواهی از کسی است که درباره او ظلم و ستمی روا شده است. این بخششخواهی ممکن است از خدا یا خلق خدا باشد؛ زیرا ظلم و ستمی که انسان میکند، ممکن است نسبت به خالق یا خلق باشد. از آموزههای قرآن به دست میآید که شخص ستمگر در صورت توبه و استغفار میتواند نه تنها از بخشش خدای غنی حمید بهرهمند شود، بلکه میتواند از او بخواهد تا در مقام «تحلل» خلق را نیز راضی کند تا از ظلم ستمگر بگذرند. به این معنا که اگر شخص به هر دلیلی ناتوان از حلیتخواهی و بخششخواهی از خلق باشد و نتواند به اصلاح فساد خویش بپردازد، میتواند خدا را واسطه کند تا از مقام عزت و کبریایی خویش، شرایطی را فراهم آورد تا مظلوم را راضی کند و ظالم توبهکار را نجات داده و شرایط بخشش را فراهم آورد.
بیگمان شناخت صفات الهی و اعتقاد به آنها عامل اساسی در حلیت و بخششخواهی از خدا نسبت به ظلم به خلق است. نویسنده در این مطلب بر آن است تا چرایی و چگونگی حلیتخواهی از خلق و خالق را تشریح کند.
حلیت و بخششخواهی ظالم توبهکار
حلیت از ریشه حلل، به معنای حلال بودن است. در آموزههای وحیانی به این اصل توجه داده شده که اصل اولی در هر چیزی حلال بودن آن چیز است مگر آنکه دلیلی برخلاف آن باشد.(بقره، آیه 29؛ آل عمران، آیه 75) از نظر قرآن، حتی در شرایط خاصی از جمله اضطرار، محرمات نیز حلیت مییابد و شخص میتواند در حد ضرورت از آن بهره گیرد.(بقره، آیه 173؛ مائده، آیه 3؛ انعام، آیه 119)
استحلال، به معنای حلالیت طلبیدن(لغت نامه دهخدا، ج۶، ص۹۱۷۵) و طلب حلالیت است.(لغت نامه معین، ج۱، ص۱۳۷)
در فرهنگ اسلامی، حَلالیَّتطَلَبی یا اِسْتِحْلال درخواست بخشش حق الناسی است که بر عهده انسان قرار دارد و شامل حقوق مالی مانند غصب و کمفروشی و غیرمالی مانند غیبت و تهمت میشود. این مسئله زمانی مطرح میشود که حقی از دیگری بر عهده انسان باشد. (الموسوعه الفقهیة المیسرة، انصاری، ۱۴۲۴ق، ج۲، ص۲۷۹) در قرآن حلالیتطلبی به معنای رهایی از قید و بند(حقی) است که بر عهده انسان قرار دارد.(عذرخواهی و حلالیتطلبی آداب و آثار آن»، کریمیان، ص۶)
اما با مراجعه به آموزههای اسلامی از جمله دعای ماثور روز دوشنبه میتوان دریافت که «تحلّل و استحلال» اختصاصی به حقالناس ندارد، بلکه حقالله را نیز شامل میشود؛ به این معنا که مراد از تحلل و استحلال یا همان حلالیتطلبی، بخششخواهی انسان نسبت به ستمی است که در حق دیگری از خلق یا خالق انجام شده است و تنها محدود به حقالناس نیست، بلکه حقالله را نیز شامل میشود. بنابراین، حقیقت تحلل و استحلال آن است که انسان از مظلوم بخواهد تا او را ببخشد و از گناه و خطای او در گذرد.
اگر عفو الهی شامل بشر نباشد، هیچ انسانی نمیتواند تزکیه شود و رشد و نمو یابد و به کمال دست پیدا کند.(نور، آیه 21) و این عنایت و تفضلات الهی است که شامل بشر در قابل رحمت رحیمی و عفو و مانند آن میشود و انسان در شرایط مناسب و مساعدی قرار میگیرد
بخششخواهی از خلق
از نظر آموزههای قرآن، هر کسی نسبت به دیگری ستمی روا داشت، و حقی از او ضایع کرد باید ضمن توبه و استغفار به درگاه خدا، به اصلاح امر فاسد خویش بپردازد (بقره، آیه 160؛ نساء، آیه 146) و از مظلوم عذرخواهی کرده و از او عفو و گذشت و بخشش را بخواهد؛ و بر مظلوم است تا از باب رحمت، طالب حلیت عفو را کند و از خطا و گناهش بگذرد. خدا میفرماید: و گذشت كردن شما به تقوا نزديكتر است و در ميان يكديگر تفضل و بزرگوارى را فراموش مكنيد! زيرا خداوند به آنچه انجام مىدهيد بيناست.(بقره، آیه ۲۳۷)
در جایی دیگر به پیامبرش فرمان میدهد: خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ؛ گذشت پيشه كن و به كار پسنديده فرمان ده و از نادانان اعراض کن. (اعراف، آیه ۱۹۹)
اصولا روابط اجتماعی میان مومنان باید فراتر از عدالت مقابلی و مثلی، به سطح احسان عفوی بلکه اکرام ایثاری برسد تا جایی که فرد، نه تنها عفو کند بلکه نیازهای ضروری دیگری را با همه ضرورتی که برای خودش است، برطرف کرده و دیگری را بر خود ترجیح دهد.(انسان، آیات 8 و9؛ حشر، آیه 9)
عفو و گذشت از دیگران موجب میشود تا مورد عنایت خدا قرار گرفته و خدا نیز در مقام «عفو» از خطاها و گناهانش بگذرد: اگر خيرى را آشكار كنيد يا پنهانش داريد يا از بدیاى درگذريد، پس خدا درگذرنده تواناست.(نساء، آیه ۱۴۹)
بخششخواهی از خالق
چنانکه گفته شد انسان وقتی در حق کسی ظلم روا میدارد، باید دنبال توبه و استغفار و اصلاح امر فاسد باشد و از مظلوم بخواهد تا از وی بگذرد و او را عفو کند. شکی نیست که کفر و شرک، از بزرگترین ظلمهای بشر به خدا و خالق است؛ چنانکه خدا بصراحت میفرماید: إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ.(لقمان، آیه ۱۳)
همچنین از نظر آموزههای قرآن، هر گاه انسان بر خلاف هدایتهای فطری و تشریعی عمل میکند و به حدود الهی تجاوز میکند، افزون بر اینکه بر خود ستم روا داشته، به خدا و خالق خویش نیز ستم کرده؛ زیرا حق عبودیت را ادا نکرده است. خدا به صراحت می فرماید: اين است حدود احكام الهى، پس از آن تجاوز مكنيد و كسانى كه از حدود احكام الهى تجاوز كنند، آنان همان ستمكارانند.(بقره، آیه ۲۲۹)
بنابراین، عذرخواهی از خدا در قالب توبه و استغفار و اصلاح امر، یکی از روشهای حلیت خواهی و بخشش از اوست. خدا میفرماید: مگر كسانى كه توبه كردند و خود را اصلاح نمودند و حقيقت را آشكار كردند، پس بر آنان خواهم بخشود و بر ایشان باز میگردم؛ و من توبه پذير مهربانم.(بقره، آیه ۱۶۰)
و در جایی دیگر میفرماید: مگر كسانى كه توبه كردند و عمل خود را اصلاح نمودند و به خدا تمسك جستند و دين خود را براى خدا خالص گردانيدند كه در نتيجه، آنان با مؤمنان خواهند بود و بزودى خدا مؤمنان را پاداشى بزرگ خواهد بخشيد.(نساء، آیه ۱۴۶)
خدا «عفوّ» (بسیار عفوکننده) است حتی در زمانی که انسان حلیت و بخشش خواهی نکرده است، از بسیاری از خطاها و گناهانش در میگذرد؛ چنانکه می فرماید: وَمَا أَصَابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَيَعْفُو عَنْ كَثِيرٍ ؛ و هر گونه مصيبتى به شما برسد به سبب دستاورد خود شماست و خدا از بسيارى گناهان درمىگذرد.(شوری، آیه ۳۰)
در حقیقت اگر عفو الهی شامل بشر نباشد، هیچ انسانی نمیتواند تزکیه شود و رشد و نمو یابد و به کمال دست پیدا کند.(نور، آیه 21) و این عنایت و تفضلات الهی است که شامل بشر در قابل رحمت رحیمی و عفو و مانند آن میشود و انسان در شرایط مناسب و مساعدی قرار میگیرد.
البته کسانی که عذر خواهی کرده و در قالب تحلل، بخشش بخواهند، مورد عنایت ویژه قرار میگیرند؛ چنان که خدا بصراحت میفرماید: پس آنان كه فىالجمله عذرى از ناتوانی و مانند آنها دارند، باشد كه خدا از ايشان درگذرد كه خدا همواره بسیار عفو کننده، خطابخش و آمرزنده است.(آل عمران، آیه ۹۹)
خدا در جایی دیگر نیز به شرایط رهایی از تبعات و پیامدهای ظلم به خویش اشاره میکند و میفرماید: : اى كسانى كه ايمان آوردهايد، به درگاه خدا توبهاى راستين كنيد، اميد است كه پروردگارتان بديهايتان را از شما بزدايد و شما را به باغهايى كه از زير [درختان] آن جويبارها روان است درآورد، در آن روز خدا پيامبر [خود] و كسانى را كه با او ايمان آورده بودند خوار نمىگرداند، نورشان از پيشاپيش آنان و سمت راستشان روان است، مىگويند :پروردگارا، نور ما را براى ما كامل گردان و بر ما ببخشاى كه تو بر هر چيز توانايى.(تحریم، آیه ۸)
حلیت خواهی از خدا نسبت به خلق
یکی از انواع حلیت خواهی آن است که ظالم توبه کار برای استحلال و تحلل به درگاه خدا مراجعه کرده و از خدا بخواهد تا مظلوم را خشنود سازد. در حقیقت اگر حق الناسی بر گردن اوست، برای رهایی از آن به درگاه خدا برود و از خدا بخواهد تا خلق خویش را راضی کرده و حقالناس را از سوی او ادا کند.
باید توجه داشت که از نظر آموزههای اسلامی، حرمت و احترام مومن از کعبه نیز بالاتر است؛ زیرا در روایت است: روزی رسول گرامی اسلام به کعبه نگاه کردند وفرمودند: «ای کعبه! خوشا به حال تو، خداوند چقدر تو را بزرگ و حرمتت را گرامی داشته است! به خدا قسم حرمت مؤمن از تو بیشتر است، زیرا خداوند تنها یک چیز را از تو حرام کرده، ولی از مؤمن سه چیز را حرام کرده است: مال، جان و آبرو تا کسی به او گمان بد نبرد» (روضةالواعظین، ج٢، ص٢٩٣)
بنابراین، اگر مومنی در حق دیگری ظلمی روا کرد، باید به سرعت از آن توبه کند و طلب حلالیت از او کند؛ زیرا در روایات اسلامی بر عدم تأخیر در حلالیتطلبی تاکید شده است، چرا که اگر فرد خطاکار در دنیا حلالیت نطلبد، خداوند در روز جزا از خوبیهای او برداشته و به خوبیهای کسی که حقش ضایع شده، اضافه میکند و اگر عمل نیکی نداشته باشد، از گناهان مظلوم برداشته و به گناهان ظالم اضافه میکند. (روحالبیان، حقی، دارالفکر، ج۲، ص۱۶۷)
در روایتی دیگر آمده است: من اغتاب مسلما او مسلمة لم یقبل الله صلاته و لاصیامه اربعین یوما و لیله الا ان یغفر له صاحبه؛ هر کس غیبت مرد یا زن مسلمانى را بکند خداوند نماز و روزه او را تا چهل روز قبول نمىکند مگر اینکه غیبت شونده او را ببخشد.(میزان الحکمه،ج 3، ص 2330).
پس از نظر حکم شرعی و فقهی، واجب است تا انسان در حق الناس استحلال جوید تا از پیامدها و آثار ظلم به دیگری در حق الناس از مالی و غیرمالی در امان باشد.( انصاری، الموسوعه الفقهیة المیسرة، ۱۴۲۴ق، ج۲، ص۲۸۰؛ نجفی، جواهر الکلام، ۱۹۸۱م، ج۴۱، ص۱۱۲)
اما از آنجا که عرض و جان و مال مومن محترم است، مومن همان طوری که نمیتواند حرمت دیگری را بشکند و در مال و عرض او ستم روا دارد، هم چنین نمیتواند به خودش بی احترامی کند و شرایطی را برای تعرض به آن فراهم آورد.
در حقیقت حفظ حرمت نفس خویش از همه ابعاد جزو واجبات است و انسان نمیتواند حرمت و احترام خودش را در معرض خطر قرار دهد.
بر این اساس، اگر حلالیت طلبی از مظلوم در مواردی که مفسدهای در پی داشته باشد، اگر نگوییم حرام است که برخی گفتهاند(خویی، منهاج الصالحین، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۱۱)، دست کم مکروه است.( امام خمینی، استفتائات، ۱۳۹۲ش، ج۵، ص۵۹۵، م۶۷۷۰)
پس هر گاه شخص به این گمان قوی و اطمینان رسید که با استحلال و حلیت خواهی موجب میشود تا مورد بیاحترامی قرار گیرد و حرمت او هتک شود یا مفاسدی دیگر به دنبال داشته باشد که زیان آن جبران ناپذیر است، لازم نیست تا حلیت خواهی کند، بلکه در این موارد بهتر است که از خدا تحلّل جوید.
از آنجا که رهایی از حق الناس دشوار است، لازم است تا انسان راههای گوناگون را برای رهایی از آن طی بکند. اگر شرایط برای عذرخواهی و حلیت طلبی از مظلوم فراهم باشد یا بتوان امر فاسد را اصلاح کرد، میتوان به شخص مظلوم مراجعه کرد و طلب حلیت کرد، اما اگر نشد، میبایست افزون بر استغفار و توبه، از خدا خواست تا برایش تحلل نماید و رضایت خلق را به دست آورد؛ امام صادق(ع) درباره تاثیر استغفار میفرماید: سئل النبی(ص):«ما کفاره الاغتیاب؟ قال: تستغفر الله لمن اغتبته کلما ذکرته؛ از نبی اکرم(ص) سؤال شد: کفاره غیبت چیست؟ فرمود: این است که هرگاه کسی را که غیبتش را کردهای به یادآوردی برای او طلب مغفرت کنی.»
هر گاه شخص به این گمان قوی و اطمینان رسید که با استحلال و حلیت خواهی موجب میشود تا مورد بیاحترامی قرار گیرد و حرمت او هتک شود یا مفاسدی دیگر به دنبال داشته باشد که زیان آن جبران ناپذیر است، لازم نیست تا حلیت خواهی کند، بلکه در این موارد بهتر است که از خدا تحلّل جوید
از روایاتی نیز استفاده میشود که طلب حلیت از طرف مقابل لازم است و خدا توبه اش را نمیپذیرد تا طرف مقابلش او را حلال کند.
هر یک از این دو قسم روایت دلیلی بر یکی از دو قول هستند، ولی روایتی از امام صادق(ع) رسیده است که میتواند جامع بین دو قول باشد، حضرت فرمود: اگر غیبت کسی را کردی و او با خبر شد باید از او طلب حلیت کنی ولی اگر مطلع نشد برایش طلب مغفرت کن.
دلیل این حکم این است که اگر شخص غیبت شده اطلاع نداشته باشد، طلب حلیت از او به منزله خبر دادن و موجب برانگیختن فتنه و برافروختن آتش کینه است.
اگر شخص غیبت شده به سبب مرگ یا مسافرت از دسترس خارج شده باشد، مثل کسی است که از غیبت خبر ندارد؛ بنابراین، در این شرایط استغفار و توبه کفایت میکند (ترجمه اخلاق، ص 242؛ استفتائات، امام خمینی، جلد2، ص617)
از نظر آموزههای قرآن، بهترین واسطه در حلیتخواهی، خود خدا است؛ به این معنا که خدا را به عنوان واسطه حلیتخواهی و بخششطلبی قرار دهیم که همه چیز از اوست.
به سخن دیگر انسان باید در برابر خدا، خوف و رجا داشته باشد؛ یعنی هم از عظمت جلال الهی بهراسد و هم به رحمت جمال الهی چشم امید داشته باشد. خدا چنان عظیم و دور از دسترس است که عقول انسانی به آن نمیرسد، با این همه چنان به انسان نزدیک است که از رگ گردن به انسان نزدیکتر است(ق، آیه 16)؛ زیرا انسان چیزی جز ظهور انوار صفات الهی نیست.(بقره، آیه 31؛ نور، آیه 35) از همین رو از خدای غنی حمید، به عنوان کسی یاد میکند که فقر ذاتی و هویتی انسان (فاطر، آیه 15) را با معیت قیومی خویش میپوشاند و او را ظهور میبخشد.(حدید، آیه 4)
در ساحت تحللخواهی از خدا باید به این صفات و اسمای الهی توجه داشت که تنها خداست که همه هستی را پر کرده و همه، ظهور انوار صفات الهی هستند.(نور، آیه 35) بنابراین، هر کسی در هر مقام و منزلت است در برابر خدا عددی نیست و چیزی به شمار نمیآید؛ زیرا اگر الف قامت یار نباشد، ظهورات معنا نمییابد و پوچ و هیچ خواهد بود. از اینرو، لازم است تا خدا را این گونه شناخت و سپس بدان تحلل جست؛
چنانکه در دعای روز دوشنبه پیش از آنکه مسئله تحللجویی مطرح شود، آمده است: ستایش خداى را که هنگام آفرینش آسمانها و زمین احدى را گواه نساخت و بهگاه ایجاد جانداران یاورى نگرفت، در پرستش شریکی ندارد و در یکتاییاش پشتیبانى نخواهد، زبانها از بیان حقیقت وصفش درمانده و خردها از ژرفاى معرفتش وامانده و گردنکشان در برابر عظمتش فروتن و چهرهها از بیم او متواضع گشته و هر بزرگى در برابر بزرگیاش تسلیم گشته است. ستایش پیاپى و پیوسته و دنبالهدار و پایدار تنها توراست و رحمت همیشگى و درود جاودان و بیپایان او بر رسولش باد.(مفاتیحالجنان، دعای روز دوشنبه)
آنگاه که خدایی را به این مرتبه و منزلت شناخته و بدان توسل و تمسک جستهایم، میتوانیم امیدوار باشیم که به عنوان ظالم توبه کار، مورد عفو و رحمت خاص الهی قرار گیریم و خدا از حق خویش به عنوان حقالله بگذرد و شرایطی را فراهم آورد که دیگر نیازی نباشد تا آبرو و احترام خویش را برای حلیتخواهی در معرض خطر در جایی قرار دهیم که مفسدهای و یا بیاحترامی شدیدی مطرح است. در ادامه دعای روز دوشنبه آمده است: خدایا! از تو آمرزش میطلبم براى هر نذرى که کردم و هر وعدهاى که دادم و هر پیمانى که بستم، سپس به آن وفا نکردم و اداى حقوق بندگانت را که بر عهده دارم از تو درخواست میکنم، پس هر بندهاى از بندگانت و هر کنیزى از کنیزانت که او را نزد من حقى پایمال شده باشد که در آن به جان یا آبرو یا مال، یا خانوادهاش یا فرزندش ستم روا داشتهام یا غیبتى از او کردهام یا بر اثر میل خود یا خواهش دل یا تکبر یا غضب یا خودنمایى یا تعصب بر او بارى نهادهام، این بنده یا کنیزت غایب باشد یا حاضر، زنده باشد یا مرده و دستم کوتاه شده و وسعم نمیرسد از پرداخت آن حق یا طلب حلالیت از او؛ از تو میخواهم اى کسى که رفع نیازها در اختیار اوست و آن حاجات در مقابل مشیت او اجابتپذیر و به جانب ارادهاش شتابانند که بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستى و آن بنده را که بر او ستمى کردم هرگونه که خواهى از من راضى گردانى و از جانب خود مرا رحمت عطا نمایى، چرا که آمرزیدن، از تو نکاهد و بخشیدن به تو زیان نرساند، اى مهربانترین مهربانان.(مفاتیحالجنان، دعای روز دوشنبه)
/انتهای پیام/