به گزارش«سدید»؛ در گذشته نام یک فرد مبتلا به اعتیاد که میآمد همه گوشهایشان را خوب تیز میکردند تا ببینند او کیست و چه میکند و آخر و عاقبتش چه خواهد شد. اما به مرور زمان نه تنها دیدها که خود اعتیاد و شاخههای آن و خیلی چیزهای دیگر هم عوض شد. قدیم اعتیاد را فقط در مصرف مواد مخدر میدیدند و همین و بس، اما امروز چطور؟ در این نوشتار میخواهیم نمونههای اعتیادی را برشماریم که شاید خیلیها حتی خود ما نیز در آن معتاد محسوب میشویم.
اعتیاد همان خوگیری است
اعتیاد همان خوگیری است. نمیتوانیم به یک فردی که کل وقتش را با دوستان میگذراند و زندگی عادی خود را منحصر در همین روابط دوستانه کرده، گفت یک فرد مبتلا. مگر نه اینکه او نیز به دوستان خود خو گرفته است. شخصی که روزانه از ۲۴ ساعت حدود ۱۰ ساعت خود را در حالت خوشبینانه به صورت ناخواسته و بدون اطلاع سر در موبایل و اینترنت برده و خود را گرفتار این فضای مجازی توسعه یافته بیانتها کرده است، چطور؟ نمیتوانیم بخوانیم مبتلا؟ بگذارید یک عنوان امروزی دیگر را مطرح کنم که شاید خیلی از ما زیر شاخه آن باشیم. شخصی که شب و روزش، برنامهریزی خانه و خانوادهاش، تربیت فرزندانش، آشپزیاش، سرگرمیاش، همه و همه به دست قاب جادویی تلویزیون افتاده، چطور؟ آیا او نیز یک فرد مبتلا نیست؟ ابتلائات امروزی اینقدر زیاد شده و ما همه در آن گم شدهایم که خودمان هم نمیدانیم. در گذشته تنوع پایین بود و فرد مبتلا خود میدانست که گرفتار چه افیونی شده است و همه اطرافیان او را از این کار منع میکردند و خود او نیز حتی از این سرنوشت گاهاً پشیمان بود، اما اعتیاد امروزی نه. کسی میداند که مبتلا کیست؟ نه میداند که مبتلا احتیاج به ترک دارد، خود فرد مبتلا که نمیداند هیچ، اطرافیان نیز نمیدانند. حتی افرادی هستند که فرد مبتلا را بیش از پیش تشویق به ادامه روند میکنند نه ترک. مبتلای امروزی کجا و مبتلای آن روزها کجا.
اعتیاد طبقهای یا پلهای
گاهی دلم برای خودم میسوزد. وقتی که سرم گرم تلویزیون است و ساعتها میگذرد و وقت مطالعه و خانواده و فرزند و همه و همه میرود و متوجه نیستم. گاهی من اطرافیانم را در این خوگرفتگی دچار میکنم و گاهی نیز آنان مرا با خود همراه میکنند. بیچاره فرزندی که این وسط از کودکی او را مبتلای این قاب جادویی کرده او را نیز باید حالا مبتلا بخوانیم. مبتلایی که از خودمان پا را فراتر گذاشته است. یکی از شباهتهای این اعتیاد با نوع قدیمی آن، این است که چیزی داریم به عنوان اعتیاد طبقهای یا پلهای که خودمان آن را به این نام نامیدهایم و آن اعتیادی است که فرد از یک نقطه آغاز میکند، اما کمکم آن نقطه دیگر برای او تنوع و اشتیاقی ندارد. پس یا دوز خود را افزایش میدهد یا ماده خود را به مدل و نوع بالاتری ارتقا میدهد. بدی اعتیادهای امروزی هم همین است. گم شده در این وادی به اجبار از تکرار خسته میشود و مدام دنبال ارتقای سیستم خود از فلان تلویزیون به بهمان و از فلان گوشی به بهمان و از این برنامه به برنامهای دیگر و از این پیامرسان به پیامرسان دیگر. درست مثل فرد مبتلای سردرگم قدیم. با این تفاوت که او بین خودش و دیگران و زندگیاش سردرگم شده و این امروزی ما بین خودش و خودش سردرگم است و نمیداند که با خودش چه میکند و با اطرافیان چه؟
خوگرفتگیهای بیهوده
باید راهی یافت و خود را از این خوگرفتگیهای بیهوده نجات داد. هرچند که سخت است، اما فقط کافی است که خود آدم بخواهد و اراده کند که البته در این اعتیادهای امروزی، چون تا حدودی دست دیگران هم در کار است، ترک آن شاید کار بیشتری ببرد. حضرت علی (ع) فرمودهاند: هر نگاهی که در آن عبرتگیری نباشد، لهو است. آیا واقعاً همه ما حواسمان به این است که دریچههای چشممان را به روی چه چیزهایی باز کرده و چه موادی را به خورد دل و عقلمان میدهیم که همانا چشم جاسوس دل است و پیغامرسان عقل. اگر نگاه را کنترل نکنیم و در آن عبرتگیری نباشد، لهو است. در فرهنگ لغت معنای لهو را چیزی گفتهاند که انسان را به خود مشغول کرده و از امر دیگری غافل میکند و برخی لغتشناسان میگویند در لهو چیزی که انسان از آن غافل میشود از چیزی که به آن میپردازد، مهمتر است. پس چشم است که مدیریت وجودی ما را بر عهده میگیرد و امروزه گرفته است. حالا آیا واقعاً چشمانی که خوگرفته به دیدن عکسهای اینستاگرام و فیلمهای ماهوارهای و... این چشمها در کنترل ماست یا ما در کنترل آنها؟ وقتی امیرالمؤمنین (ع) میفرمایند: «نگاهی که در آن عبرتگیری نباشد، لهو است»، آیا واقعاً همه نگاههای ما به این صفحات بیپایان مجازی، همه و همهاش عبرتگیری است یا تنها داریم دلمان را خوش میکنیم؟
نگاهمان را بیهدف رها نکنیم
افیونی که ما را گرفتار خود کرده و در آن گم شدهایم، نگوییم چه ربطی به نگاه دارد که عنوان کردیم نگاه است که جاسوس دل است و پیغامرسان عقل. بهترین کار این است که از امروز کمر همت ببندیم و نگاهمان را بدون هدف رها نکنیم. نگذاریم در ورودیاش به روی هر تصویری باز و بازتر شود. درش را ببندیم و نگذاریم که هر مادهای به آن وارد شود. غفلت ابعاد مختلفی دارد. مثل هر چیز دیگری که اصلیترین آن غفلت از خداوند است. انسانی که از خدا غافل شد، از خیلی چیزهای اساسی دیگر نیز غافل میشود، نمیداند کجاست و کجا میرود و چه خواهد شد و مجوز ورود به هر کار و هر جایی را برای خود به راحتی صادر میکند. هر اندازه تصاویر ورودی به وجود انسان، از هدف آفرینش او فاصله داشته باشد، به همان اندازه انسان از تربیت فاصله میگیرد. ذهن و دل انسان وقتی با تصاویر متعدد پر شد، به صورت طبیعی میزان تمرکز و توجه او به واقعیتهایی که باید ذهن و دلش مشغول آن باشد، کمتر میشود. کم شدن توجه به واقعیتهای اصلی زندگی، همان غفلتی است که ما را از مسیر آفرینش دور میکند.
اعتیاد به دنیای رسانه
ساعت مهمانی را همیشه با ساعت برنامه تلویزیون تنظیم میکردیم، اما آن شب آقای خانه کمی دیرتر آمد و، چون با میزبان از قبل تماس گرفته بودیم، در نهایت راه افتادیم. قبل از رسیدن به آنجا تأکید کردم که پیش از اینکه بخواهد فیلم شروع شود، برگردیم. اما رفتن همانا و بلند نشدن همانا. هرچه اشاره کردیم، آقای محترم متوجه نشدند. مسیر برگشت به خانه شد عرصه مشاجرات من و ایشان. یکی من بگو و یکی ایشان. مگر نگفتم که قبل از فیلم حرکت کن؟ چرا این همه ایما و اشاره کردم متوجه نشدی؟ همسرجان نهایتاً فرمودند: خانم! فردا تکرار آن را نگاه کنید. اه! فیلم تازه را از دست بدهم و صبر کنم تا فردا؟ نقد را ول کنم و نسیه را بچسبم؟ تماشاگر این عرصه مشاجره کسی نبود جز فرزند خانواده. برداشت فرزند از این ماجرا در چند سال آینده: پدر باید قبل از فلان برنامه کودک به خانه برسیمها! پدر که قدری در ترافیک مانده و کمی در صحبتها کلامش طولانی شده دوباره مورد تهاجم حرفها و مشاجرهها قرار خواهد گرفت. نمیدانم حتماً تاکنون دیگر متوجه این اعتیاد خانمانسوز شده باشید یا شاید هنوز نیاز به مصداق داشته باشید. مصداقهای دیگر را بهتر است خودتان بیابید. زیاد سخت نیست. با کمی نگاه به اطرافیان خود و حتی در زندگی خود به نمونههای بارز این اعتیادها خواهید رسید. این نوع از اعتیاد همان خوگرفتگی به دنیای رسانه است.
گرفتار مجازی نباشیم
حضرت علی (ع) میفرمایند: «کسی که چشم خویش را پایین میاندازد، تأسفش کم شده و از نابودی در امان خواهد بود.» چه زیباست دین اسلام که بهترین راهکارها را برای زندگی ما قرار داده است. چشمت را پایین بینداز تا آسوده شوی و تأسف کم بخوری تا از نابودی در امان باشی. پس باید شناگر ماهری باشی تا بتوانی خود را نجات دهی و غرق در این آشفتگی امروزی نشده و صید صیادان نباشی. نمیخواهم از بد یا خوب بودن رسانه سخن بگویم که هر چیزی نکات مثبت و منفی خود را دارد بلکه میخواهم یادآور شوم که آن چیزی که اشتباه است دادن مدیریت زمان و زندگی خود به دست آن و خود را در بند رسانه کردن است. گرفتار مجازی نباشیم و خود را بدان بیمار زمانه و معتاد نکنیم. اما حالا اگر بیمار شدیم و مبتلا چه کنیم؟
در حدیث عنوان شده که کنترل نگاه چشممان را خوب نگه داریم و نگذاریم به همه جا بیفتد. سخت است، اما میشود. اگر خودمان را با کارهای مفید دیگری مشغول کنیم فکر میکنم این قدر زمان کم بیاوریم که دیگر خودمان هم سراغ این رسانههای مجازی نرویم. ساعتی را به مطالعه بگذرانیم. ساعتی را با فرزندمان مشغول بازی باشیم. ساعتی برای عبادت، ساعتی برای تفریح و ورزش و... نگویید اینها تنوع ندارد که دلیل این فکر فقط آن است که ما تنوع را در دیدن داستانهای تخیلی فضای رسانهای جستوجو میکنیم و این قدر خود را غرق در این دنیای خیالی کردهایم که دیگر دنیای واقعی تنوع خود را از دست داده است. بیاییم نشان دهیم غرق در این برنامه نشدهایم. همزمان کتابی را تورق کنیم. با همسر صحبتی کنیم. اسباببازیهای بچه را پهن کرده و بازی کنیم. ساعاتی در روز را فقط به خانواده اختصاص دهیم و به همه اعلام کنیم من این یکی دو ساعت را به شما اختصاص میدهم و همه فضای مجازی و رسانهها را کنار گذاشته و ششدانگ حواسمان به خانوادهمان باشد. اینگونه در همین یک ساعت هم باعث خوشحالی خانواده شده و مایه دلگرمی آنان شدهایم و هم آنها هم مجبورند برای پاسخگویی به این محبت ما خود نیز رسانه را کنار بگذارند و همگی مدت زمانی را از این بحبوبه فضای مجازی دور شده و عرصه حقیقی را ببینیم.
هیچگاه سعی نکنیم برای خاموش کردن عصبانیت خود و رهاسازی خود از افکار مغشوش و همچنین وظایف خانوادگی خود مانند تربیت فرزند از رسانه و امثال آن استفاده کنیم. چون هم خود را گرفتار این فضا میکنیم و هم اینقدر تنبل میشویم که سعی میکنیم وظایف خود را به او بسپاریم و حتی برای راهحلهای مشکل خود نیز در آن به دنبال پاسخ میگردیم و این یعنی خودکفایی تعطیل! خیلیها را دیدهام که میگویند تلویزیون به بچههای ما آموزشهای خوبی میدهد یا بازیهای کامپیوتری مفید است، اما آیا واقعاً همان آموزشهای آنان را یک مادر مهربان نمیتواند با شیوهای جذاب برای فرزند خود ارائه دهد تا فرزند وابسته به یک مربی مجازی و غیرواقعی نباشد؟ هیچگاه نمیگوییم رسانه تعطیل، اما میگوییم چه خوب است زمان مان را مدیریت کنیم و به طور حتم بعد از اندکی مدیریت خود فرد آن چنان احساس رضایتی دارد که خودش کمتر به سراغ آن میرود. به شرط آنکه به جای حذف مستقیم آنها به دنبال جایگزینهای مناسب آن باشیم. اول جایگزین بعد کاستن از اعتیاد. البته باید در این مسیر صبر و حوصله به خرج داد.
این به یک باور برای ما تبدیل شده که اگر امروز فلان برنامه را نبینم یا فلان کانال را چک نکنم، دیگر روزم شب نخواهد شد. پس برای تغییر این باور ابتدا باید صبر داشته باشیم و دوم حوصله کنیم و زمان بگذاریم. راهکارها زیاد است و هر فرد باید خودش به دنبال راههای ترک بگردد. باید به خودمان بقبولانیم که دیدن یک بخش خبری کافی است. دیدن یک سریال در روز کافی است. روزی دو ساعت در پیامرسانها بودن برای ما نه تنها کافی است، زیاد هم هست. باور کنیم که وقت طلاست و این جمله را که همیشه در گوشمان زمزمه کردهاند را به دل بسپاریم. یعنی اعتقاد قلبی به آن پیدا کنیم تا در عمل کردن به آن دچار تزلزل نشویم. اگر باور کنیم که ناگهان چقدر زود دیر میشود، دیگر هیچ وقت زمانمان را به گرفتاریها و اعتیادهای روزمره اختصاص نخواهیم داد.
/انتهای پیام/