به گزارش «سدید»؛ در میان رویدادهای رنگارنگ ثبت شده در تقویم سالانه سینمای ایران، کمتر رویدادی را میتوان سراغ گرفت که به اندازه «عمار» متمرکز بر «زاویه نگاه» باشد. به تعبیر دیگر جشنواره «عمار» نه یک جشنواره موضوعی است و نه یک رویداد سینمایی صرف؛ جشنواره «عمار» تلاشی است برای تثبیت یک «زاویه نگاه» متفاوت به «سینما».
حالا بالغ بر یک دهه از عمر «عمار» میگذرد. رویدادی که طی یازده دوره برگزاری تبدیل به فرصتی ویژه برای «دیده شدن» گروهی از فیلمسازان غالباً مبتدی اما عموماً دغدغهمند در حوزه مسائل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی روز شده است.
در نشستی با حضور سه تن از مسئولان و متولیان این رویداد، بهصورت دقیقتر کارنامه این جشنواره مورد بررسی قرار گرفت. حامد بامروتنژاد تهیهکننده سینما و از اعضای شورای سیاستگذاری جشنواره «عمار»، حمید صالحی دبیر اجرایی دوازدهمین دوره جشنواره و حجت غیباللهزاده مسئول سایت «عماریار» با حضور در نشست خبرگزاری مهر به مرور دستاوردها و آسیبشناسی مسیر طیشده این رویداد طی یک دهه گذشته پرداختند.
آنچه در ادامه میخوانید بخشی از نشست بررسی کارنامه «عمار» است؛
بیش از یک دهه از تولد جشنواره فیلم «عمار» میگذرد. خودتان امروز نسبت این رویداد با کلیتی به نام «سینمای ایران» را چه میدانید و با توجه به اهدافی که در ابتدا برای راهاندازی این رویداد مدنظر بوده است، جایگاه امروز آن در آستانه برگزاری دوازدهمین دوره را چگونه ارزیابی میکنید؟
حامد بامروتنژاد: وقتی میخواهیم از «عمار» صحبت کنیم، ابتدا باید بگوییم منظورمان کدام عمار است؛ عمار به مثابه یک جشنواره که در تاریخ مشخصی آغاز و در تاریخ مشخصی هم تمام میشود؟ یا عمار به مثابه یک دبیرخانه که در طول سال فعال است و در بازه مشخصی هم جشنواره برگزار میکند؟ و یا عمار به مثابه یک نظریه و مجموعه راهبرد برای سینمای ایران؟ واقعیت این است که عموماً این وجه سوم «عمار» ذیل دو وجه دیگر پوشیده مانده است. معمولاً بهصورت مناسبتی به دو وجه اول همزمان با برگزاری جشنواره پرداخته میشود اما کمتر درباره نظریه و دیدگاهی که پشت این جریان است صحبت میشود. صحبت از نوعی نگاه به سینماست که مبدع آن هم عمار نبوده است اما عمار تبدیل به منشوری شد که مجموع این نظریات را جمع کرد و گفت میخواهم اینگونه به سینما نگاه کنم.
یعنی ایدهای بالقوه وجود داشت که با تولد جشنواره عمار به فعلیت رسید…
بامروتنژاد: بله. صحبت از مجموعهای از نظریات است؛ از نگاه به سینما و مخاطب گرفته تا نگاه به جهان و اینکه در این دنیا چه بخشهایی از سینما را باید ضریب داد. این مجموعه راهبردها در شئون مختلف جشنواره عمار، با قوت و ضعف متفاوت، بروز و ظهور پیدا کرده است. نقد کیفیت بروز یک نظریه با نقد اصل نظریه هم دو چیز متفاوت است. شاید در مسیر اجرایی شدن یک نظریه درست، آدم ناکارآمدی مثل بامروتنژاد متولی بوده و بد عمل کرده باشد که این مسائل قابل تفکیک است. از آنجایی که در دورههای اخیر جشنواره عمار هم کمتر مسئولیت اجرایی داشتهام، در این گفتگو سعی میکنم از این منظر از «عمار» دفاع کنم و به این مسئله بپردازم که عمار در رویکرد و راهبردهای کلان چه دیدگاهی را مدنظر داشته است.
این نوع نگاه دیگر محدود به یک جشنواره و حتی یک دبیرخانه نمیشود. ممکن است بروز و ظهور این نگاه را در بخشهایی خارج از جشنواره هم ببینید. اتفاقی که در جریان اکران خارج از سینمای فیلم «منصور» در همین هفتههای اخیر شاهد بودیم، محصول نشت همین نگاه به خارج از چارچوب جشنواره عمار است. اگر قرار بر نقد و آسیبشناسی جدی عمار هم هست، به نظرم در همین لایه سوم مباحث باید مطرح شود که اگر نکتهای در این بخش اصلاح شود، در شئون دیگر مرتبط با برگزاری جشنواره هم اصلاح خواهد شد.
این جریان فکری که از آن صحبت میکنید و خوب هم میدانیم سابقهای بیش از یک دهه اخیر داشته است، امروز ویترینی به نام جشنواره «عمار» دارد. سوال اینجاست که بعد از یازده دوره برگزاری، این ویترین چقدر توانسته این نظریه را به منصه ظهور برساند و در میدان عمل به آزمون بگذارد تا مشخص شود چقدر این دیدگاهها کاربردی است؟
بامروتنژاد: برای پاسخ به این سوال ابتدا باید اصل نظریه فهمیده شود. دوستان اهل رسانه و منتقدان، برمنبای همان نظریه باید دست به نقد «عمار» بزنند. مسئلهای که گاهی با دوستان اهل رسانه و منتقدان دارم این است که با عینک اشتباهی به نقد عمار میپردازند. مسائلی را مطرح میکنند که از ابتدا عمار مدعی آن نبوده است. خاطرم هست زمانی در برنامه «هفت»، فریدون جیرانی به اکران رایگان فیلمهای عمار اشاره کرد تا به این نتیجه برسد که اینگونه دیدن فیلمها ارزشی ندارد. این حرف آن زمان هم درست بود و هم غلط. اگر بخواهیم با پارادایم حاکم بر سینما مسئله را ارزیابی کنیم، طبیعتاً حرف درستی بود، اما در پارادایم نگاه عمار و با توجه به اقتضائات این رویداد، حرف کاملاً غلطی بود.
ما در ۵ الی ۶ دوره ابتدایی جشنواره «عمار»، استراتژی اصلیمان گسترش «مخاطبان» سینمای ایران بود، نه پیدا کردن «مشتری». ما میخواستیم دایره مخاطبان سینما را گسترش دهیم. هدف ما افرادی بودند که اساساً مخاطب سینما نبودند. مثال نزدیک بخواهم بزنم، کل خانواده خود من، آن زمان اصلاً اهل سینما نبودند. در دورههای اول استراتژی ما این بود که مخاطبانی که سابقه خوبی از سینما در ذهن ندارند را به سینما بازگردانیم. از دوره ششم به بعد بود که به یک تغییر رویکرد، ذیل همان راهبرد کلان رسیدیم و تصمیم گرفتیم مخاطبان خود را تبدیل به مشتری کنیم.
اولین تلاش در این راستا هم با فیلم کوتاه «هنگامه» شکل گرفت. شیوه بلیتفروشی ما برای آن فیلم هم بهصورت «اختیاری» بود. یعنی مخاطب قبل از ورود به سالن پولی نمیداد، بعد که از سالن خارج میشد، اگر تمایل داشت، هر چقدر که دوست داشت، مبلغی را برای کمک به عوامل فیلم پرداخت میکرد. برای یک فیلم ۴۰ دقیقهای که اساساً امکان اکران در سینما را نداشت و فروش نمونههای مشابه اش در سینمای ایران همواره صفر بوده است، در سال ۹۵ توانستیم ۷۰ میلیون تومان بلیتفروشی اختیاری داشته باشیم.
این فروش، خارج از بازه برگزاری جشنواره عمار بود؟
بامروتنژاد: بله. بعد از جشنواره در یک بازه زمانی دو الی سه ماه در مراکزی فیلم پخش شد که با همین بلیتفروشی اختیاری به این رقم دست پیدا کرد. گروه عمدهای از مخاطبان ما در این مقطع همچنان پولی برای بلیت پرداخت نمیکردند و در چارچوب مخاطبیابی جشنواره محسوب میشدند. در عین اینکه افرادی را داشتیم که از ۵ هزار تا ۳۰۰ هزار تومان بهصورت اختیاری پول بلیت پرداخت کردند. ما میدانستیم بهدنبال مخاطب تازه هستیم و صرفاً نمیخواهیم اثر خود را در بازار آب کنیم. به همین دلیل جذب این مخاطب نیاز به یک بازه زمانی داشت. نقطه اوج این جریان هم اکران «منطقه پرواز ممنوع» بود. حدود ۲۸۰ هزار مخاطب، خارج از سالنهای سینما تبدیل به مشتری این فیلم شدند. ما برای «منطقه پرواز ممنوع» حتی یک بلیت سازمانی و رایگان توزیع نکردیم. ۲۸۰ هزار نفر خارج از چرخه اکران در سینماها بلیت خریدند و به تماشای فیلم نشستند.
این ماجرای خارج از چرخه اکران سینما را کمی تشریح میکنید؟ یعنی این ۲۸۰ هزار نفر غیر از آمار رسمی ثبتشده در گیشه سینماها بودند؟
بامروتنژاد: بله. فروش ثبتشده فیلم «منطقه پرواز ممنوع» در گیشه در حدود ۵ میلیارد و ۹۰۰ میلیون تومان بود اما فروش خارج از گیشه این فیلم یک میلیارد و ۱۶۰ میلیون تومان بود که واقعاً هم ربطی به فروش بلیت در سینماتیکت و گیشه نداشت. این مخاطبان در شبکه توزیعی که طی ۱۰ سال برای آن مخاطب جذب کرده بودیم، فیلم را دیدند. ۶، ۷ سال به این مخاطبان خدمات رایگان دادیم تا رسیدند به این مرحله که سینما در سبد مصرف فرهنگیشان قرار بگیرد. حالا نرمنرم از همین مخاطبان بلیت میگیریم.
در همین راستا هم به اکران فیلم «منصور» رسیدیم که تا امروز یک میلیارد و ۲۰۰ میلیون تومان خارج از گیشه، فروش داشته است. خوبی این چرخه اکران هم این است که محدود به بازه زمانی خاصی نیست و همچنان فروش «منصور» ادامه دارد. اگر ما فرصتی مشابه «منطقه پرواز ممنوع» برای جذب مخاطب برای فیلم «منصور» داشته باشیم، فروش خارج از گیشه این فیلم به ۵ میلیارد تومان هم خواهد رسید. این یکی از همان دستاوردهای مرتبط با مجموعه نظریههای عمار است که در ابتدا به آن اشاره کردم. عمار میگفت سینمای ایران به یک رضایت زودهنگام و قناعت مذموم نسبت به میزان مخاطبانش رسیده است. ما معتقد بودیم که دایره مخاطبان سینمای ایران خیلی میتواند گستردهتر از آنچه هست باشد.
تلاشمان این بود که این انحصار شکسته و مخاطبان جدیدی به سینمای ایران اضافه شود. مخاطبی که شاید امروز فیلم «منصور» را در کنار ما تماشا کند اما سال بعد سراغ فیلم دیگری میرود و برای آن بلیت میخرد. باید همه مردم ایران مخاطب سینما باشند. سینمای امروز ایران اما چه در زمینه ساخت فیلم و چه در زمینه عرضه و اکران به این سمت حرکت نمیکند. بیش از ۹۰ درصد شهرهای ایران امروز سینما ندارند. هزینه بلیت سینما هم به گونهای است که خیلی از خانوادهها از پس آن برنمیآیند. مجموع این شرایط باعث شده است سینمای ایران در تمام این سالها کوچک بماند. ما میخواهیم سینمای ایران بزرگتر شود.
ما برای بلیتفروشی خارج از گیشه هیچ قیمت مشخصی برای بلیت تعیین نکردهایم و به اقتضای نقطهای که فیلم اکران میشود، قیمت را تعیین میکنیم تا افراد متناسب با شرایط زندگی خود اقدام به تهیه بلیت کنند. در پاسخ به این سوال که آیا عمار در این ۱۰ سال موفق عمل کرده است یا خیر، طبیعتاً جواب من این است که در مواردی موفق عمل کرده و در مواردی خیر. اما مولفهای که روی آن تأکید دارم این است که باید با عینک درست به ارزیابی عملکرد عمار بپردازیم. با معیارهای حاکم بر سینمای ایران نباید عمار را سنجید. عمار را باید را راهبردها و اهداف خودش ارزیابی کرد.
آقای صالحی با توجه به اینکه دبیری اجرایی دوره دوازدهم جشنواره را برعهده دارید، بفرمائید این دوره از جشنواره چه نسبتی با این مباحث نظری مورداشاره آقای بامروتنژاد دارد و فکر میکنید در کدام بخش قرار است این جریان را بیشتر به پیش ببرد؟
حمید صالحی: زاویه نگاه دوستان تا به اینجا بیشتر متمرکز بر «سازمان تماشا» بود اما عمار همین شرایط و توفیقات را در «سازمان تولید» هم دنبال کرده است؛ از همان سالهای اول که جشنواره فعالیت خود را با تعداد کمی فیلم، حدود ۱۹ فیلم آغاز کرد، تا امروز که این آمار به بیش از ۳ هزار اثر متقاضی رسیده است. این آمار تنها مربوط به فیلم هم نیست و در حوزههای مختلف مانند متن و فیلمنامه هم شاهد رشد آثار متقاضی در جشنواره هستیم. دبیرخانه در زمینه «سازمان تولید» هم ورود دارد و امیدبخشی و جرئت دادن به فیلمسازان در شهرستانها برای ورود به میدان را در دستور کار دارد. شاید برخی عمار را بهواسطه چهرههای جدیدی که از این رویداد وارد جریان اصلی سینما شدهاند بشناسند اما هنوز جوانانی هستند که دوست دارند آثارشان در جشنواره عمار دیده شود. در بخش آماتوری جشنواره،
همچنان فضا برای ورود دوستانی که در شهرستانها فعال هستند و بستری برای ظهور و بروز ندارند، فراهم است.
اگر نسبتی میان ورودی و خروجی جشنواره از منظر معرفی استعدادهای جدید در نظر بگیریم، در دورههای اول آمار ورود شاید پایینتر بود اما به نظر میرسد خروجی پروپیمانتری داشت. در سالهای اخیر شاید کمیت آمار متقاضی حضور در جشنواره بالا رفته باشد اما آن میزان که در سالهای ابتدایی شاهد بودیم، چهرههای جدید روی سن اختتامیه این رویداد معرفی نمیشوند. این تفاوت را میان دورههای اخیر با دورههای اول جشنواره قبول دارید؟
صالحی: میتوان اینگونه هم نگاه کرد. بالاخره باید این نکته را هم مدنظر داشته باشیم که در آن دورهها هنوز پلتفرمهای مجازی برای عرضه آثار نبودند و تنها ویترین جشنواره عمار بود. هستند فیلمهایی که حتی پیش از حضور در جشنواره ترجیح میدهند آثارشان در عماریار عرضه شود. در مجموع اما فرصت جشنواره عمار برای دور هم جمع شدن افراد همزبان و همفکر، اینگونه نیست که کمفروغ شده باشد.
بامروتنژاد: به دو نکته دیگر هم در این زمینه باید اشاره کنم. تا زمانی که در دوره سوم لایق شدیم خدمت حضرت آقا برسیم، جشنواره عمار هیچ چهره جدیدی را خلق نکرده بود. همه افرادی که در عمار دیده شدند، افرادی بودند که پیشتر در سینما فعالیت داشتند. برای همین این چهرهها در دو سه دوره ابتدایی عمار به چشم آمدند. این افراد هم در سینما حضور داشتند و هم بروز. امروز هم استعدادهای جدید در جریان عمار حضور دارند اما بروزشان کمتر شده است. در دورههای اول عمار شاهد درخشش چهرههایی بودیم که پشت سر سینما مانده بودند.
مهدی نقویان پیش از عمار هم آثار شاخصی ساخته بود اما جایی دیده نمیشد. محسن اسلامزاده پیش از عمار هم مشغول کار بود اما جایی او را نمیدید. داوود مرادیان، مهدی زمانپور کیاسری و خیلی دیگر از بچهها همین شرایط را داشتند. عمار تا دوره سوم محلی برای دیده شدن همین بچههایی بود که پیشتر هم در سینما حضور داشتند. از دوره چهارم بود که برخی به دبیرخانه زنگ میزدند و میگفتند فراخوان شما کی منتشر میشود و ما داریم برای جشنواره عمار اثر تولید میکنیم. از این دوره بود که شاهد تولید کارهای اختصاصی بودیم.
نکته دیگر درباره تفاوت ویترین سالهای اخیر عمار با چند دوره ابتدایی این رویداد به فضای رسانهای کشور بازمیگردد. در سالهای اول مستندسازان ما جایی برای عرضه آثار خود نداشتند، در ادامه اما کمکم فرصت حضور در سینماحقیقت برای این بچهها بهوجود آمد و بعد در شبکه مستند و شبکه سه سیما راه برای نمایش آثار مستند باز شد. شروع جشنواره عمار زمانی بود که هیچکدام از این راهها مقابل مستندسازان جریان انقلاب نبود. در این ۱۰ سال اما راههای مختلف مقابل این جریان باز شد. در این زمینه طبیعتاً آسیبهایی هم وجود داشته که بخشی از آن را متوجه «عمار» میدانم. عمار در مواجهه با این شرایط جدید باید زور بیشتری در فضای رسانه بزند تا چهرههای جوانی که از راه میرسند را بتواند بهخوبی پشتیبانی کند. این مأموریت گاهی در میان کارهای اجرایی دبیرخانه «عمار» گم شد. این یکی از ایراداتی است که به جشنواره عمار وارد میدانم.
یعنی معتقدید «عمار» آنگونه که باید ظرفیتهایی که خود بهوجود آورده بود را در فضای رسانه پشتیبانی نکرده است؟
بامروتنژاد: عمار باید تلاش مضاعفی در زمینه چهرهسازی میکرد. البته از سوی دیگر یک ایراده عمده به فضای رسانهای کشور هم وارد است. فضای رسانهای سینمای ایران بیش از حد سلبریتیزده است. منظورم از سلبریتی هم صرفاً معنای مرسوم آن نیست. فیلم فلان فیلمساز که در فجر پذیرفته شده است، برای رسانههای ما مهمتر از فلان فیلم خوبی است که شاید به دلایلی به جشنواره فجر نرسیده است. امیرعباس ربیعی که در جشنواره عمار چندین کار موفق ساخته تا زمانی که «لباس شخصی» را برای «فجر» ارائه نکرد، رسانهها هیچگاه سراغش نرفتند. حسین دارابی هم فیلمسازی است که اغراق نیست اگر بگویم بیش از ۱۰۰ فیلم کوتاه ساخته است اما هیچگاه در رسانههای ما دیده نشد تا زمانی که با «مصلحت» در جشنواره فجر حضور پیدا کرد. تا پیش از آن گویی در بایکوت کامل خبری بود.
رسانههای سینمایی ما صرفاً زمین بازی خود را در جشنواره فجر تعریف کردهاند. امیر داسارگر وقتی «هنگامه» را میسازد، رسانههای ما این ابتکار عمل را ندارد که او را ببینند و کشف کنند. داسارگر در رسانه دیده نمیشود تا زمانی که «منطقه پرواز ممنوع» را بسازد. جالب اینکه این فیلم بلند هم اگر نتواند به فجر راه پیدا کند، باز هم در رسانهها دیده نمیشود! حتی آنچه بهعنوان «جشنوارهزدگی» در برخی رسانهها به آن نقد میشود، محصول همین پمپاژ برعکس خود رسانههاست. مدام به هنرمند تلقین میکنند که تو حتماً باید در جشنواره حضور داشته باشی تا دیده شوی...
درباره جشنواره «فجر» که بحثی نیست و همه میدانیم پربازتابترین رویداد سینمای ایران در فضای رسانه است و البته خدا را شکر که پس از ۴۰ سال هنوز این قدرت و توان را برای جریانسازی رسانهای پیرامون برخی از تولیدات دارد. اما وقتی سراغ جشنوارههای دیگر میرویم این انتظار از آنها هست که خودشان را بتوانند به فضای رسانه تحمیل کنند. کمااینکه «سینماحقیقت» پس از سالها برگزاری بالاخره توانست اعتباری بهدست بیاورد که در رسانهها نادیده گرفته نشود. یا جشنواره «فیلم کوتاه تهران» که توانست حتی اعتباری بینالمللی برای خود کسب کند. زاویه نقدی که به جشنواره «عمار» وارد است، از همین منظر است که چرا این رویداد پس از ۱۰ دوره، در زمین بازیای که خودش برای خودش تعریف کرده است، نتوانسته به چنین قدرتی برای جلب توجه رسانهها دست پیدا کند؟ چرا امیرعباس ربیعی که سینما را بلد است، در ویترین عمار چهره نمیشود و حتماً باید منتظر حضور در «فجر» بماند؟ عمار در زمینه کشف و معرفی استعدادهای جدید این مأموریت را برای خود تعریف کرده بود. یک دهه هم عمر کمی برای یک رویداد سینمایی نیست. چرا «عمار» مانند سالهای ابتدایی چنین جایگاهی را حتی در میان فیلمسازان هم طیف خود ندارد؟
بامروتنژاد: من مخالف «فجر» نیستم و این جشنواره را هم هیچگاه مقابل «عمار» قرار ندادهایم. در پیشفرض سوال شما اما گویی این نگاه هست که یا فجر، یا عمار؟ در حالی که خود من هم وقتی «منطقه پرواز ممنوع» را ساختم، آن را به «فجر» ارائه کردم. «فجر» را یک دیگری برای جریان عمار نمیدانیم. ما این رویدادها را قطعات یک پازل میدانیم که در کنار یک دیگر سینمای ایران را تکمیل میکنند...
قیاس فجر و عمار را از منظر میزان توجه رسانهها مطرح کردم که شما در نقد فضای رسانه روی آن تأکید کردید...
بامروتنژاد: اینکه چرا امیرعباس ربیعی فیلم «لباس شخصی» را به عمار نمیدهد، دلیلش مشخص است. قالب این فیلم برای «عمار» نیست و قوانین «فجر» هم این اجازه را به او نمیداد. کمااینکه من هم «منطقه پرواز ممنوع» و «دختر ایران» را به فجر ارائه دادم، فارغ از اینکه پذیرفته میشوند یا نمیشوند. نقد من اساساً متوجه جشنوارهها نیست، من رویکرد رسانهها را نقد میکنم. آیا فیلمی به نام «هنگامه» وجود داشته است؟ آیا فیلمی به نام «علمک» یا «دایو» ساخته حسین دارابی وجود داشته است یا نه؟ آیا فیلمی به نام «ولد» ساخته امیرعباس ربیعی وجود داشته است یا نه؟ فضای رسانهای ما کجا به این آثار توجه نشان داده است؟ نقش رسانههای ما در رسیدن امیرعباس ربیعی به کارگردان «لباس شخصی» و «ضد» چیست؟ نقش رسانه در پرورش و دیده شدن ربیعیها و دارابیها چیست؟
خب همین سوال را میتوان درباره نقش «عمار» هم مطرح کرد. نکته اصلی این است که توجه رسانهها به ویترین فجر صرفاً انتخاب رسانه نیست، رسانه ناگزیر از توجه به رویدادی با این سطح از اهمیت است. هر رویداد دیگری هم میتواند چنین اعتباری برای خود در فضای رسانه ایجاد کند که نادیده گرفتن ویترین آن از سوی رسانهها ناممکن باشد.
بامروتنژاد: آیا جشنواره فیلم کودک اصفهان هم اعتباری به اندازه فجر دارد؟ اما بازهم رسانهها به آن توجه نشان میدهند...
اتفاقاً این توجه به جشنواره کودک در سالهای اخیر کمرنگتر شده و دلیلش هم برگزاری کمقوتتر و ضعیفتر این رویداد است. این شاهد مثالی برای عرض بنده است.
بامروتنژاد: من تأکید دارم که رسانههای ما سلبریتیزده هستند. در این فضا یک جشنواره خاص با ارتباطاتی که دارد میتواند رسانهها را برای خود به خط کند. به همین دلیل شاهدیم برخی جشنوارهها در فضای رسانهای ضریب پیدا میکنند که هیچ اتفاقی در آنها رخ نمیدهد. البته من الان در موضع تقابل جریان رسانهای با عمار نیستم....
شما نقدی را به جریان رسانه وارد میکنید که در عین تأیید کلیات آن، میگویم بخشی از آنچه میگویید متوجه خود «عمار» و کیفیت برگزاری آن است. ما جشنوارهای داریم که پرقدمتترین رویداد سینمایی ایران است و بالغ بر ۵۰ دوره برگزار شده است؛ جشنواره «رشد» در دهه ۶۰ و ۷۰ جریانساز بود و نمیشد آن را نادیده گرفت اما دوره اخیر آن در سکوت محض رسانهای برگزار شد! جریان رسانهای هم هیچ اصراری نداشت که به هر قیمتی بخواهد این رویداد را پوشش دهد. بخشی از استاندارد رسانهای یک رویداد، از طرف خود رویداد تعریف میشود. «عمار» میتواند آنقدر قوی عمل کند که رسانه نتواند آن را نادیده بگیرد، کمااینکه در دورههای نخست اینگونه بود، اما آرامآرام این قدرت را از دست داد.
بامروتنژاد: در چهار پنج سال اول «عمار» افرادی همچون امیرعباس ربیعی، حسین دارابی، محمدرضا خردمندان، امیر داسارگر و.... در «عمار» بودهاند اما توسط رسانهها دیده نشدند بلکه در خود «عمار» دیده شدند. البته در خود «عمار» هم به جز رپورتاژهایی مبنی بر اینکه آثار این فیلمسازان برگزیده شده است، مطلب دیگری درباره آنها منتشر نشد. من این حرف را قبول ندارم، آنچه در ذهن شماست درباره فضای بکری است که «عمار» در دوره سوم و چهارم تجربه کرد چون در آن دوره مطالب خبری مانند دیدار با مقام معظم رهبری موجب شد تا عمار بیشتر در فضای رسانه دیده شود. در همان دورهها رسانهها حتی یک نقد درباره آثار کارگردانانی همچون امیر داسارگر، حسین دارابی و.... که در جریان «عمار» بودند منتشر نکردند.
مگر نمیگوییم این افراد حالا چهره شدند، اما چگونه؟ «عمار» خودش را با این عنوان تعریف کرد که باید دست امثال امیر داسارگر و حسین دارابی را بگیرد و پله به پله با آنها بیاید تا حمایت و دیده شوند، کار بعدی را بسازند و به اینجایی که الان هستند، برسند. مثلاً به این نحو که حسین دارابی باید چند کار تولید کند، به اکرانهای مردمی برود، با دیدن فیلمش با مردم حالش سر جایش بیاید و کم کم آن جنس فیلمسازی را ادامه بدهد تا به «مصلحت» برسد. رسانه تا قبل از این چرا با آنها کاری نداشت؟ رسانههای ما کاملاً سلبریتی زده هستند به این معنا که جشنوارههایی همچون فجر، اشخاص خاص و… را مدنظر قرار میدهند. تازه برخی از افراد را در صورتی تحویل میگیرند که در بین برگزیدهها باشند.
رسانهای که به فیلم کوتاه یا مستند توجه کند کجاست؟ میلاد میرزاباقری در «عمار» فیلمی درباره فساد معدن ساخته است اما چرا هیچ رسانهای به کار او توجه نمیکند و آن را ادامه نمیدهد؟ اشتباهی که وجود دارد این است که نقد سر جایش نیست و به سنگ میخورد. مثلاً میگویند «عمار» دچار رکود شده است، اما حرف من این است که «عمار» یکی از ویترینهای سینمای ما بوده است. مثلاً آیا فجر به ذات میتواند کاری کند که سینما پرفروغ باشد؟ آثاری که در یک سال سینمایی ایران تولید میشود به لحاظ تنوع ژانر، موضوع و افراد میتوانند باعث این موضوع شوند. دستاندرکاران فجر به عنوان متولی سینما پروانه ساخت و نمایش میدهند اما «عمار» از این امکان هم برخوردار نیست، این فضا اتمسفری دارد که آن اتمسفر باید درست شود تا اتفاقی رخ دهد. اینکه یک باره همه عوامل را حذف و به جشنواره تقلیل بدهیم درست نیست.
مثلاً اینکه میگویند «عمار» کم فروغ شده به معنای این است که امثال حسین دارابیها در فرآیندش کم شدهاند، اما چه کسی باید به این رویداد ضریب میداد که حسین دارابیها بالا میآمدند؟ این موضوعات وجود ندارد چون رسانه ما زمین بازی دیگری را انتخاب کرده است. معلوم است که در چنین فضایی، اثر رویداد هم کم میشود. اصلاً چرا از «عمار» توقع ظهور چهرههای جدید را داریم؟ به هر حال این رویداد هم یک ویترین است حتماً ما هم نقشی در این فضا داریم اما فراموش نکنید که خیلیهای دیگر هم نقشی دارند. به نظرم حالا هم به اندازه دوره پنجم و ششم، فیلمساز خوب داریم. مثل آقای امیرسجاد حسینی؛ ایشان سال گذشته «دیپورت» را به «عمار» آورد، برگزیده شد و حالا هم یک سریال تلویزیونی ساخته است. «دیپورت» یکی از بهترینهای «عمار» در حوزه داستانی بوده اما کدام رسانه به آن توجه کرده است؟
اتفاقاً ما یک نشست مفصل برای این فیلم برگزار کردیم.
بامروتنژاد: اما او به اندازه امیرعباس ربیعی و حسین دارابی در ذهن شما برجسته نشد. حتماً بخشی از این موضوع به ما برمیگردد چون باید تلاش بیشتری برای دیده شدن آنها کنیم ولی ما که رسانه او نیستیم. رسانه سینمای ایران کجاست تا دست به دست هم بدهیم، چنین افرادی را از کف جامعه کشف کنیم و حتی تا فجر پیش ببریم؟ وقتی این زنجیره به درستی عمل نمیکند حتی اگر یک نیرو رشد هم کند باز دیده نمیشود. ما حتی در حوزه مستند هم رویش بسیاری داشتیم. آقای مجید رستگار «عابدان کهنز» را ساخت، میثم ملکی سریالی داشت و.... میخواهم بگویم که در حال حاضر هم رویشهایی داریم اما باید دید چرا این افراد بروز رسانهای ندارند.
اساساً ایدهای مد نظر دارید تا نقصان رسانهای «عمار» را در معرفی استعدادهایی که در بستر این رویداد کشف میشوند، برطرف کند؟
صالحی: خارج از ایام جشنواره، ما در دبیرخانه گعدههای نقد فیلم داشتیم که در حد بضاعت خودمان بود تا فیلمسازان را دورهم جمع کند، در ایام برگزاری جشنواره هم همین گعدهها و کارگاههای آموزشی را خواهیم داشت با این حال در پرداختن رسانهها به این موضوعات مشکل داریم حتی خاطرم هست چند وقت پیش برای یکی از فیلمها، خارج از فضای جشنواره یادداشتی نوشتیم و به رسانهها ارسال کردیم، ولی در هیچ رسانهای منتشر نشد. نهایتاً در سایت خود جشنواره منتشر کردیم ما دیدیم که رسانهها تنها در ایام جشنواره به ما توجه میکنند. با این حال در حد بضاعت خودمان تلاش میکنیم آثار را در ویترین خودمان نشان بدهیم.
/انتهای پیام/