به گزارش «سدید»؛ این استاد دانشگاه میگوید که واقعیت این است که یک بار نگاه ما به عرصه سینما از منظر کالایی و ابزاری است. در این رویکرد ما سینما را به عنوان کالا نگاه میکنیم و بیشتر در بازار فرهنگ مسیری باز میکنیم که در جایگاه نظام اقتصاد فرهنگ باید آن را مورد مطالعه قرار دهیم. بخشی از سینمای ایران و جهان بهطور طبیعی در این مسیر قرار دارند و برای گیشه هر محتوایی را تولید میکنند.
او ادامه داد:، اما اگر برای سینما جایگاهی در عرصه هنر و فرهنگِ جامعه داشته باشیم، بدیهی است که باید جایگاه او را در کلیت فرهنگ و هنر جامعه مشخص کنیم. در این رویکرد سینما مأموریتی دارد، اما برای اینکه بتوانیم مسیر آن را مشخص کنیم باید دید که سینما چه توانمندی دارد. برداشت من این است که ما از این رویکرد دوم در سینما غفلت داریم و به جایگاه رفیع و مهم سینما و هنر در عرصه فرهنگ توجه نشان ندادهایم. برای همین با آشفتگی در سینما مواجهیم.
مطهرینژاد بیان کرد که رویه سینمای ما بیشتر معطوف به اکنون و شرایط اجتماعی حال حاضر کشور است و کمتر به مسیری که انقلاب اسلامی ترسیم کرده توجه نشان داده است. ما تصویری از آینده خودمان در سینما نداریم و مدام در حال درجا زدن در روزمرگیها هستیم. حتی در نمایش امروز نیز بیشتر روی معضلات متمرکزیم بدون اینکه آسیب شناسی درستی از آنها داشته باشیم.
او توضیح داد که نقد دقیق و روشنگرانهای در سینمای اجتماعی و انتقادی ما دیده نمیشود و صرفاً واقعیتهای روزانه زندگی اجتماعی از زاویه دید مشکلات در حال بازنمایی است. در چنین حالتی جامعه را به سمت و سوی نگاه تمدنسازانه و اصلاحگرایانه سوق نمیدهیم بلکه در همان نقطه اکنون متوقف میشویم و در آن فضا مخاطب را مجبور میکنیم به یأس آلوده و دچار انفعال شود. بیشتر این جنس از سینما مخاطبین را دچار اعتراض میکند و نمیتوانند مسیر سازندهای را از میان این وضعیت پیدا کنند. اگر سینما بخواهد مسیر جدیدی را پیدا کند باید با مفهوم اصلاح و حرکت در جامعه آشنا باشد و از قدرت تمدنسازانه سینما با خبر باشد. اینگونه نه تنها سینما منتظر اتفاقات و رویدادهای مسیر تازه نمیماند بلکه خودش در مسیر تمدنسازی پیشران میشود. البته در وضعیت معقولتر سینما و سینماگران در هر جامعهای با چشماندازهای جامعه خود را همگام میکنند.
عضو هیأت علمی دانشگاه امام صادق تأکید کرد که ما از این مسأله همواره غفلت کردهایم و اگر هم در بخشهایی به این مسأله پرداخته شده است در غالب سفارشیسازی بوده است. گروههایی که میخواهند سینما را به سمت این اتفاق برجسته سوق دهند باید سینما را از این منظر بازخوانی کنند.
در اینکه چگونه میتوانیم سینما را در مسیر حرکت جامعه به سمت تمدنی خودش فعال کنیم در عین اینکه باید به نقد اکنون پرداخته شود، اما نباید در آن توقف کند. اگر به فضایی میپردازد بخش قابل توجهی از آن باید به مسیر پیش رو توجه کند.
این پژوهشگر در بخش پایانی صحبت خود دزباره کمک علوم انسانی به سینما برای تحولآفرینی بیان کرد: علوم انسانی پیکره اجتماعی، فرهنگی و تمدنی هر ملت و جامعهای را بازخوانی میکند. اما در نسبت با هنر و خصوصاً سینما بهنظرم باید علوم انسانی و هنر به هم گره بخورند. در حقیقت محتوا و فرم بهواسطه علوم انسانی و سینما با یکدیگر نسبت جدی برقرار کنند تا محتوای برخواسته از پژوهش و تحقیق به فرم هنری و سینمایی تبدیل شود.
این استاد رشته فرهنگ و ارتباطات بیان کرد که اگر یک فیلمساز در حوزه نظام سلامت و پزشکی فیلم بسازد بدون شک درباره آن تحقیق میکند و با پزشکان و اصحاب علم پزشکی گفتگو میکند. اما چگونه است که در عرصه اجتماعی کمتر این رابطه برقرار است؟ شاید علتش این باشد که همه انسانها ادراک اجتماعی و فرهنگی دارند و به صورت کلی در همه افراد هست. سینماگران ما نیز باید جامعه را با کمک علوم انسانی و صاحبنظران رصد کنند. اما عموماً از آنجایی که مولد هنرند، خود را صاحب فرهنگی میدانند و کمتر به رصد و تحقیق میپردازند. اگر هم رصد کنند رصد فردی است که کافی نیست. باید صاحبنظران با اینها رابطه داشته باشند تا فضای گفتمانی و دیالکتیک شکل بگیرد. اینگونه به صورت پیوسته جوشش محتوا و پیام خواهیم داشت و تبدیل محتوا به فرم و هنر صورت میگیرد. اگر فرم بدون محتوا باشد حتماً توخالی خواهد بود و جامعه را دچار سردرگمی میکند و اضطراب به آن راه پیدا میکند. هنر بدون محتوای غنی باعث میشود جامعه در فضای ابری حرکت کند.
انتهای پیام/