به گزارش «سدید»؛ شب جمعه بود و مراسم دعای کمیل در مسجد و حضور همیشگی محمدرضا.
دعا که تمام شد تا ساعاتی همراه با دوستانش در پایگاه بسیج جلسه داشتند و در رابطه با برنامه کلاسهای عقیدتی و ایدئولوژیک صحبت میکردند. تأکید محمدرضا بر این بود که این برنامهها باید گستردهتر شود و تنها مختص به بسیجیان نباشد. باید همه مردم در این برنامهها شرکت کنند و هم از آرمانها و برنامههای انقلابیون مطلع شوند و هم از نقشههای پلید منافقین و دشمنان انقلاب. جلسه که تمام شد به تنهایی به سمت منزل راه افتاد. درکوچهای تاریک ناگهان چند نفر که صورتهای خودشان را پوشانده بودند یکباره بر سرش هجوم آوردند و به شدت او را مورد ضرب و شتم قرار دادند، فحش میدادند، به امامخمینی (ره) و انقلاب ناسزا میگفتند و تهدید میکردند که اگر باز هم بخواهی برای مردم کلاس بگذاری و از منافقین انتقاد کنی، تو را خواهیم کُشت.
روحانی شهید محمدرضا ترکزاده در سال ۱۳۴۳ در خانوادهای مذهبی در جنوب شهر تهران به نام جوادیه متولد شد و پس از طی دوران کودکی که در این دوران هیچگاه از تعلیمات قرآنی و اخلاقی دور نبود، تحصیلات خود را تا اول دبیرستان ادامه داد. وی پس از اتمام تحصیل در این مقطع در یکی از حوزههای علمیه شهر تهران مشغول به تحصیل در علوم دینی و اسلامی میشود و بعد از مدتی بنا به درخواست پدر و مادر خود دوباره تحصیلات خود را در کنار علوم دینی از سر بگیرد.
محمدرضا معتقد بود تنها درس خواندن برای او کافی نیست و میخواست اسلام را بهصورت عمیق و اصیل بشناسد و از همین رو برای تحصیل دروس طلبگی در مدارس علوم دینی از جمله مدرسه آیتالله مجتهدی و حوزه علمیه برهان در شهر ری نزد اساتیدی، چون حجتالاسلام والمسلمین رفیعی، امام جمعه سابق شهر ری تحصیل نمود. در حقیقت بخش عمده زندگی محمدرضا صرف تحصیل علوم دینی و معارف اسلامی شد و همین عامل نیز باعث شد که در نهایت عاقبت به خیر و به واسطه شهادت، سعادتمند شود.
از همان ابتدای جوانی که مصادف بود با سالهای اولیه پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، فعالیتهای خود را در مساجد از جمله مسجد سیدالشهدا (ع) و مسجدالرضا (ع) آغاز کرد که از جمله کارهای ایشان برگزاری کلاس اخلاق و تعلیم و تربیت قرآنی است.
محمدرضا از هر فرصتی که پیش میآمد کمال استفاده را میکرد تا مسائل انقلاب اسلامی را از نزدیک با گروههای مخالف انقلاب مطرح کند و علیه آنان بستیزد. کارها و فعالیتهای این روحانی شهید بزرگوار مانند دیگر بسیجیان و پاسداران انقلاب اسلامی مانند خواری در چشم منافقان و دشمنان انقلاب اسلامی بود تا جایی که همین منافقان کوردل قصد جان ایشان را میکنند و شهید بزرگوار محمدرضا ترکزاده را مورد ضرب و شتم قرار میدهند. اما شهید محمدرضا ترکزاده از دست ایشان جان سالم به در میبرد.
با توجه به فعالیتهای گسترده و جنب و جوشهای محمدرضا، هیچگاه اینگونه رفتارها و برخوردهای ناشایست دشمنان انقلاب نتوانست کوچکترین نقص و خللی در فعالیتهای این شهید بزرگوار ایجاد کند و هرگز در حرکات و رفتارش سستی و بیتفاوتی نسبت به هدفش دیده نمیشد.
از جمله اخلاق و خصوصیات این شهید بزرگوار، پرهیز شدید از دروغ و غیبت کردن بود. به شدت از این کار دوری میکرد و حتی دیگران را نیز از دروغ گفتن و غیبت کردن نهی میکرد. محمدرضا همچنین بسیار مقید به نماز اول وقت و قرائت روزانه و دائم قرآن بود به گونهای که پدر شهید در وصف این اخلاق حسنه او چنین میگوید: «محمدرضا آنچنان عاشقانه نماز میخواند که من احساس سربلندی و افتخار میکردم».
حضور فعال در نماز جمعه و مراسم دعای کمیل و دعای توسل از دیگر برنامههای دائمی محمدرضا بود به گونهای که روحش را با این ادعیهها و مراسمهای معنوی صیقل میداد و طریق سیر و سلوک معنوی را در پیش گرفته بود.
هر وقت محمدرضا را میدیدی، لبش خندان بود و بشاش. صورتش را که دقیق نگاه میکردی نور الهی و معنویت و صمیمیت را به خوبی مشاهده میکردی. از ممتازترین رفتار نیکوی محمدرضا، برخورد مؤدبانه و بسیار جدی و با احترام نسبت به پدر و مادر بود که هیچگاه موجب آزار و اذیت آنان نشد و همیشه فرمانبردار و مطیع امر آنان بود و ایشان را بر خود مقدم میداشت.
محمدرضا همه چیزش برای اسلام و انقلاب بود و سعی داشت تماس و ارتباطش با روحانیت متعهد و آگاه قطع نشود و معتقد بود تنها با حضور برادران روحانی مبارز و عالم است که انقلاب و اسلام تداوم مییابد.
روحانی شهید محمدرضا ترکزاده همراه با دو برادر مجاهد خود بارها و بارها داوطلبانه به جبهههای نبرد حق علیه باطل اعزام شده و در عملیاتهای مختلفی شرکت کردند و برای حفظ انقلاب و میهن خویش، جان ناقابل خود را در کف اخلاص گذاشته و خالصانه و متواضعانه برای انقلاب و اسلام فداکاری کردند.
شهید محمدرضا ترکزاده در یکی از حملات دشمن که از بمبهای شیمیایی استفاده کرده بود، شیمیایی شده و مدتی در بیمارستان بستری میشود. اگرچه که دکتر معالج او را از رفتن به جبهه نهی کرده بود، اما هرگاه او را میدید که برادران بسیجی هر کدام با چندین زخم جسمی و ناراحتی در عملیات شرکت میکنند و عاشقانه به سوی جبههها میشتابند، او نیز برایش غیر قابل تحمل بود که در میان آنان نباشد، لذا پس از بهبودی موقت مجدداًً به منطقه نبرد اعزام شده و در ادامه عملیات شرکت میکند.
روحانی شهید محمدرضا ترکزاده در تاریخ ۲۰/۱۲/۱۳۶۲ در عملیات خیبر و در جزایر مجنون در اثر اصابت ترکش به سر و سینه، خون خویش را فدای انقلاب و امام عزیز (ره) کرده و شهد شیرین شهادت را مینوشد و بدینسان خود را در صف میهمانان و یاران اباعبداللهالحسین (علیهالسلام) قرار میدهد.
پیکر پاک این شهید بزرگوار را فرشتگان و ملائکه الهی در جزیره مجنون به امانت به خاک میسپارند تا شاید روزی به خاک شهیدپرور ایران بازگردد. او در پایان وصیتنامهاش اینگونه نوشته بود:
و اى خواهر و برادرانم! حضرت اباعبدالله علیهالسلام به همه یاد دادند که در میدان عمل از قلت عدد نباید ترسید و باید شجاعانه و تا آخرین نفر با دشمنان خدا جنگید و در خارج میدان همچون زینبکبرى (سلامالله علیها) باید تبلیغ کرد و پیام شهدا را به گوش انسانهاى خفته رساند. بر در خانه پرچم سبزى نصب کنید و پیروزى اسلام را جشن بگیرید و کوچه را چراغانى کنید و بگوئید برادرمان سعادتمند شد و رضایت پروردگار خویش را کسب نمود «و من الناس یشرى نفسه ابتغاء مرضات الله»: و از میان مردم کسانى هستند که جان خویش را براى بدست آوردن رضایت خداوند مىفروشند.
خدایا از تو میخواهم که مرگم را شهادت در راه خودت و کشته شدن کافران و دشمنان دین و ولایت را بدست ما قرار دهى.
خداوندا روزیمان کن شفاعت حسین (علیهالسلام) را در روز ورود و ثابت قدم بدار ما را در راه خودت و بر کافران پیروز بگردان و محشور بگردان ما را با حسین (علیهالسلام) و اصحاب حسین (علیهالسلام) و دیگر شهدایى که خود را فداى اسلام نمودند.
آخرین توصیه شهید
«امام (ره) را تنها نگذارید. انقلاب را حفظ کنید. این انقلاب اسلامی است، الهی است، مردمی است.
بر اساس فطرت مردم است، بر اساس عقل و منطق است، بر اساس شرع و دین است، این انقلاب همه چیز ماست. سخن بسیار است، اما بهتر است در قرآن تدبر کنید و به کلام معصومین (علیهمالسلام) بیندیشید و گفته رهبر انقلاب را با دل و جان رهرو باشید».
انتهای پیام/