به گزارش «سدید»؛ پرفرمنس «هفتادوشش دو صفر» اولینبار در پاییز1400 در گالری پاییز خانه هنرمندان اجرا شد و مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت. این پرفرمنس برای دومینبار به مدت سه شب در جشنواره تئاتر فجر به اجرا درآمده است. در طول این اجرای چهارساعته مخاطب تنهایی انسان را در یک آکواریوم مشاهده میکند. بهانه اجرای این پرفرمنس در جشنواره تئاتر فجر با «بهمن عباسپور»، اجراگر آن گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید.
هفتادوشش دو صفر
بهمن عباسپور نام این اثر را از یک کد امنیتی پرواز گرفته است و در این در رابطه میگوید: «هر وقت هواپیمایی دچار مشکلی شده و ارتباطش با برج مراقبت را از دست میدهد کد امنیتی 7600 فعال میشود. در این حالت برجمراقبت و خلبان هر دو متوجه میشوند که دیگر ارتباطی با هم ندارند. در چنین شرایطی هیچ اطلاعی از هواپیما در دست نیست و هیچکس نمیداند چه اتفاقی برای آن خواهد افتاد. هواپیما از بیرون قابل مشاهده است اما هیچکس اتفاقی را که درون آن در حال رخ دادن است درک نخواهد کرد.»
او درباره ایده اجرایی این اثر و انتخاب آکواریوم بهعنوان فضایی برای اجرا چنین گفت: «من آکواریوم را جایی بهعنوان یک جهان شخصی برای خودم در نظر گرفتم و آن چیزی را که در تنهایی در ذهنم اتفاق میافتد گاهی با آرامش و طمانینه و گاهی با ریتم تندتر نشان میدهم. گاهی سعی میکنم به آنچه میخواهم نزدیک شوم و گاهی از آن دور میشوم. گاهی خفهاش میکنم و گاهی او خفهام میکند و این روند مدام تکرار میشود.»
دیدن تنهایی انسان
عباسپور همچنین درباره اینکه نمیتوان تنهایی انسان را در یک ساعت به مخاطب نشان داد، درباره زمان چهارساعته نمایش گفت: «تنهایی انسان چیزی نیست که بتوانیم در یک ساعت و با چند دیالوگ نشان دهیم. تنهایی انسان باید از بیرون درک و دیده شود. به همین دلیل من این پیشنهاد را به مخاطبانم میدهم که میتوانند برای آشنایی با این خلوت، چهار ساعت وقت بگذارند یا یک دقیقه آن را نگاه کنند و بعد از کنارش عبور کنند. روزانه برخی آدمها به شما نزدیک میشوند تا زمان بیشتری را با شما بگذرانند و برخی از شما فاصله میگیرند اما با همه اینها آنچه رابطه شما و جهان را شکل میدهد آن چیزی است که در ذهن شماست، آن چیزی که تصور شما از جهان بیرون است و در تنهاییتان ساختهاید. روند طولانی بودن این اجرا برای این است که زندگی و تنهایی ما طولانی ماست.»
در هر نفسی دو نعمت است
این هنرمند درباره همذاتپنداری مخاطب با این اثر چنین گفت: «ویژگی این پرفرمنس این است که مخاطبانش را به این تنهایی وارد میکند. کار یک روند ساده دارد. انسان در آکواریوم در جهان خودش متوجه حضور یک موجود دستساخته میشود، به او نزدیک میشود، در آغوشش میگیرد و بعد ناگهان خفهاش میکند. بار دیگر آن موجود به سمت او برمیگردد، یکدیگر را در آغوش میکشند و این بار او انسان را خفه میکند. این روند مدام تکرار میشود، اما در این تکرار رویدادهایی که در آکواریوم میافتد متفاوت است. یک عنصر مهم در این اجرا این است که قسمت عمده کار زیر آب اتفاق میافتد. این بخش مخاطب را یاد حکایت اول گلستان میاندازد که سعدی میگوید: «هر نفسی که فرو میرود ممد حیات است و چون برمیآید مفرح ذات. پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب.» اما سوال اصلی من این است که آیا هر نفسی که فرو میرود ممد حیات است و چون برآید مفرح ذات؟ گاهی ادامه دادن زندگی بسیار سخت میشود و انسان دوست دارد جایی بایستد و بگوید نمیخواهم بیشتر از این ادامه دهم.»
چالشهای یک اجرای متفاوت
این اجراگر درباره چالشهای این اجرای متفاوت نیز گفت: «این اجرا چالشهای زیادی دارد ازجمله اینکه بخش زیادی از آن زیر آب میگذرد و من باید تنفسم را کنترل کنم. شهریورماه که تمرینهای این نمایش را شروع کرده بودم، هرروز ساعت شش صبح به رودخانه رودهن میرفتم و در آنجا نفسگیری را تمرین میکردم؛ زیرا بهدلیل کرونا استخرها تعطیل بود. اینکه بتوانم نفسم را تا یک دقیقه و 40ثانیه زیر آب نگه دارم برایم چالش عجیبی بود. اجرای اول این پرفرمنس در محیط ایزوله گالری پاییز خانه هنرمندان بود اما اجرای جشنواره فجر در لابی خانه هنرمندان و در محل رفتوآمد است. همین تغییر محیط نیز برایم چالش بزرگی است.
مواجهه با مخاطب نیز چالش مهم دیگری است. در اجرای اولم در جشنواره، زمانی که میخواستم بهصورت اسکلت سیلی بزنم، نگاهم به پسربچهای افتاد که داشت اجرا را میدید. ناخودآگاه جلوی خودم را گرفتم تا سیلی نزنم که مبادا روی آن پسر تاثیر منفی بگذارد. چالش دیگر این است که گاهی آب آکواریوم سرد است و من باید به مدت چهارساعت در سرمای این آب اجرا کنم اما با وجود همه این چالشها، خوشحالم که این فضا را تجربه کردم.»
تفاوت بازیگری و اجراگری
عباسپور زمانی را که برای آمادهسازی خودش برای این اجرا گذاشته از دوران دانشجوییاش میداند و دراینباره میگوید: «در دوره کارشناسیارشد کتابی از «فیلیپ ب.زاریلی» به نام «بازنگری در بازیگری» را میخواندم. نویسنده در این کتاب تاکید میکند بر اینکه یک بازیگر فینفسه میتواند یک اجراگر خوب باشد درصورتیکه یکسری اتفاقات برایش رخ دهد؛ به عبارتی، او بین بازیگری و اجراگری تفاوت قائل میشود. بازیگر در جهانی است که نویسنده و کارگردان بر او احاطه دارند و خلاقیتش را به حداقل میرسانند اما اجراگر در بند نویسنده و کارگردان نیست و میتواند خلاقیتش را بهتر نشان دهد. من این موضوع را در نمایش «پرومته در زنجیر» که خودم کارگردان و اجراگر بودم کار کردم و اجرای خوبی نیز شد.
وقتی دیدم در این وانفسای کرونا نمیتوان کار گروهی انجام داد تصمیم گرفتم روی این دغدغهام کار کنم. موضوعی به اسم تنهایی و رنج را انتخاب کردم و در فضایی آن را اتود زدم. دو ماه روی طرح اولیه کار کردم، یکماهونیم تمرینات را پیش بردم و قرار بود چهار اجرا در خانه هنرمندان داشته باشم که به دلیل استقبال مخاطبان به 6اجرا رسید. در همان زمان آقای مسافرآستانه کار را دیدند و از من دعوت کردند که در بخش «دیگرگونههای اجرا» در جشنواره فجر اجرا کنم. من نیز استقبال کردم و دوباره یک ماه دیگر تمرین کردم.»
هر کسی از ظن خود ...
او همچنین درباره بازخورد مخاطبان به این پرفرمنس چنین گفت: «برگ برنده این کار تاویلهای متفاوتی است که مخاطب نسبتبه این اثر دارد، زیرا هر کسی با تنهایی خودش این پدیده را قضاوت میکند. من در تنهایی و سکوتم توانستم با مخاطب ارتباط برقرار کنم. در یکی از شبهای اجرا در گالری خانه هنرمندان، دوستان به من اعلام کردند که یکی از مخاطبان پشت در ایستاده و میخواهد مرا ببیند. من از آکواریوم بیرون آمدم و او را دیدم که به پهنای صورت اشک میریخت. این مرد جوان به من گفت که در اوایل کرونا، همسرش را از دست داده و با دیدن این اجرا یاداو افتاده است؛ یاد تلاشهایشان برای نزدیک شدن به هم و نگهداشتن یکدیگر و دور شدنشان از هم، خندهها و گریههایشان. پسر نوجوانی که کار را دیده بود نیز میگفت کشمکشهای این انسان با اسکلت او را یاد معلمش انداخته است که گاهی دوست دارد خفهاش کند یا جامعهای که دارد او را خفه میکند.
هر کسی از ظن خود این اجرا را دیده و جذابترین بخش ماجرا اطلاعاتی است که حالا من از خلوت آدمهای مختلف و تنهایی آنها دارم. حالا یک کوه تنهایی آدمها را پیداکردهام که هرکدام میتواند آبستن یک ایده و اجرا باشد.»
قصههای مادربزرگ
این هنرمند درباره نقش تجربه زیسته در به ثمر رساندن یک اثر هنری چنین گفت: «خوشحالم از اینکه برای این اجرا زمان گذاشتم، تمرین کردم، کتاب خواندم و به تجربه زیستهام رجوع کردم. در زندگی هر آدمی تجربههایی وجود دارد که تنها با خواندن کتاب و مطالعه به دست نیامده است. گاهی هنرمند رنجی دیده که باعث شده کاری متفاوت را خلق کند. در این اجرا خواندن کتابهایی مثل «انسان خردمند» یا «جهان در پوست گردو» مرا بهشکل دیگری از نگاه کردن به دنیا دعوت کرد. در کنار این کتابها، زیستن در کنار مادربزرگی قصهگو و هنرمند نیز باعث خلق این اثر شد. مادربزرگی داشتم به نام «بیبی حاضر امیدواری» که در 85سالگی شروع به عروسکسازی کرد و نمایشگاههای زیادی از آثارش برگزار شد. او آدم باسوادی نبود و مطالعه نداشت اما پر از قصه بود. بسیاری از تخیلهایی که میکنم ماحصل چیزی است که مادربزرگم به من داده است.»
عباسپور همچنین درباره قابلیت این کار برای اجرا خارج از ایران و اجراهای بعد از اینچنین گفت: «خوشبختانه این کار بسیار مورد استقبال قرار گرفت و بازخوردهای خوبی داشت. چند گالری در تهران برای این اجرا درخواست دادهاند و در کنارش رایزنیهایی نیز برای اجراهای خارجی صورت گرفته است. این پرفرمنس به دلیل جمعوجور بودن قابلیت اجرا در خارج از ایران را دارد. «هفتادوشش دو صفر» اولین قسمت از سهگانهای است که قصد دارم در رابطه با تنهایی انسان کار کنم. بهاحتمالزیاد دومین قسمت از این سهگانه اردیبهشتماه سال آینده به صحنه خواهد رفت.»
هر نفسی که فرو میرود ممد حیات است و چون برمیآید مفرح ذات. پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب
/انتهای پیام/