به گزارش «سدید»؛ «آدمها و افسانهها» آدمهای بهرام دبیری است که با افسانهها پیوند خورده است. پیوندی از نوع خطوط و نقاشی آن هم به شیوهای که برخی استادان از آن به عنوان سهل و ممتنع یاد میکنند. شیوهای که برای استادانی همچون سعدی شیرازی به کار بردهاند و بعدها در زمانه ما غلامحسین ساعدی هم به نوعی به این سبک وسیاق وفادار بود و اکنون هم بیش از نیم قرن است که در آثار بهرام دبیری آن را میبینیم. نقاشیهایی که آدم را به اعماق داستانها و افسانهها میبرد. با ایماژهایی پر از نشانه که هر یک نماد یک چیز است. چیزهایی که خالقش هنرمندی پیشکسوت است که ۵۰ سال اثر خلق کرده و با آنها زیسته و حالا هر کس به آن تابلوها نگاه میکند انگار خود را در آن جست و جو میکند؛ و به نوعی با آن تابلوها همذاتپنداری میکند. محور خلق آثار دبیری آدمها هستند. گرچه حیوانات هم در آثار او پدیدارند، اما مرکز توجه او به آدم است. آدمی که حالا در نمایشگاه «آدمها و افسانهها» رخ نمایانده و تا ۲۷ اسفند ماه در نگارخانه ویژه به انتظار مخاطبان است. گفتوگوی حاضر با بهرام دبیری مروری است بر پیوند آدمها و افسانهها که با هم میخوانیم.
از اسم نمایشگاه شروع کنیم، چرا نام آدمها و افسانهها را برای این نمایشگاه انتخاب کردید؟
این اسم را آقای امرالله فرهادی انتخاب کردند. این اسم مربوط به کتابی با همین عنوان است. من سال ۸۲ مصاحبه طولانیای درباره همه هنرها داشتم که در نهایت نشر چشمه هم این کتاب را به چاپ رساند. من هم نامش را «آدمها و افسانهها» گذاشتم. آقای فرهادی هم دیدند که این نام برای این نمایشگاه مناسب است و آن را انتخاب کردند.
درباره رابطه آدمها و افسانههای آثارتان توضیح دهید؟ آیا این آدمها بازگو کننده افسانههایی هستند که در ادبیات کهن ما و دنیا وجود دارد؟
همه اینها هست. اینکه هر آدمی برای خود و زندگی اش افسانهای دارد و اصولاً زندگی آدمیزاد روی این کره بیشتر به افسانه شبیه است با همه شادیها و تراژدیها، عشقها و جنگها و ویرانیها، دروغگوییها و راستگوییها، شدنیها و نشدنیها. در واقع آدمیزاد یک پیوند بسیار نزدیک و پیچیدهای با مفهوم افسانه دارد و آنچه که ما از گذشته و تاریخ در ذهنمان داریم، بیشتر از راه افسانه برای ما قابل درک شده است. تاریخ هیچ وقت گزارشگر دقیقی نبوده است. اما افسانهها به باور من قابل اعتماد ترند.
پوستر نمایشگاه شما یک زن است. زنی که یک میوه ترنج و کارد در دستش دارد و انگار نماد عشق است. درباره زنهای آثارتان توضیح دهید، زن نماد چیست؟
پوستری که کارد و میوهای در دستانش است، عنوان یک اثر با نام زلیخاست که نارنج یا ترنجی را در دست دارد و از دیدن زیبایی و شکوه یوسف بیتاب میشود و دستش را میبرد. اما اصولاً زن در پنجاه سال گذشته که من نقاشی میکنم همیشه موضوع اصلی کارهای من بوده است. اینکه دلیلش چیست؟ خدا میداند. اما یکی از دلایل این است که اگر تمام تاریخ هنر در جهان را ببینید بالاترین درصد آثار با موضوع زن است. ممکن است به این دلیل باشد که زن زندگی، عشق و مادر است و به هر حال زن برای من همیشه به دلایل بسیار زیاد مسأله مهمی بوده است. اما اصولاً این جذابیت برای نقاشی و بیان روانتر است. من اصولاً پیکر انسان را نقاشی میکنم. موضوع من فیگوراتیو آدم است. زن محور اصلی است. ولی تنها او نیست. نقاشی من در این پنجاه سال بیان تازهای دارد و نمیخواهم برای آن لغت مدرن استفاده کنم. چون لغت مشکوکی میدانم و در زبان فارسی و لاتین تعریف دقیقی از آن نداریم. هر کس چیزی میگوید. من در واقع با بهرهمندی از تمام تاریخ هنر ایران و اگر ضرورتی بوده هر جای جهان بهرهمند شدم. مثلاً وقتی خروسی را با چند خط طراحی میکنم و مردم دوستش دارند این طراحی من از یک خروس کار تازهای است. اما به یک اعتبار هیچ چیزی در این جهان تازه نیست.
اگر به طراحیهای روی سفالهای سیلک کاشان یا تاریخ کهن تصویری ایران نگاه کنید، میبینید با دو سه کمان یک بز طراحی شده است. این چیزی است که چهار هزار سال بعد با این نوع نگاه به طبیعت پیکاسو به آن میرسد. آن هم با دیدن هنر آفریقا. یعنی از دید من تاریخ هنر یک رودخانه به هم پیوسته است. از اولین نقاشیهای روی دیوار غار گرفته تا به امروز. اگر اصالتی در هر دورهای میبینیم بر این اساس است که پیوندی با تاریخ چند ده هزار ساله دارد.
درباره حیوانات در آثارتان توضیح دهید؟ اسب، خروس و حیوانات دیگری که خلق کردهاید. نماد چیست؟
چیزها یا اشخاص دیگری که در تابلوی من وجود دارند باز هم به معنای همان موجوداتی هستند که در تاریخ هنر و در تاریخ افسانههای من حضور داشتند. مثل گاو که از شعر فردوسی با گاو زرین شروع میشود. یا اسب که در افسانه خسرو و شیرین با نام شبدیز دیده میشود. یا خروس که نماد روز و روشنایی و صبح است. یا کبوتر یا بافتههای گندم یا دسته گلهای وحشی یا ماهی. اینها موجوداتی روی زمین هستند که برای من جذاب بودند؛ و من خواستهام تا حرفهایم را با این نشانهشناسی بیان کنم.
درباره آدمهای آثارتان که در کنار حیوانات هستند توضیح بیشتری بدهید.
در طبیعت و زمین هم همینطور است، آدم سوار اسب میشود. یا میبینید که زنها به مرغ و خروسها دانه میدهند و نیز شیر گاو را میدوشند. این طبیعی است که آدم با حیوانات در ارتباط است و اینها موضوعات زندگی است. اینها مهمترین موجوداتی هستند که اهلی شدند و در کنار انسان زندگی کردهاند؛ و در هنر هم در کنار انسان هستند. اینها نشانهها هستند. شما وقتی برای کودکتان قصه میگویید از حیوانات حرف میزنید. ما با حیوانات پیوند داریم. پیوند بسیار نزدیکی هم داریم. از طریق حیوانات به زندگی ادامه میدهیم و از آنها نگهداری میکنیم و بهرهمند میشویم و گاهی شکوهشان را ستایش میکنیم. از طرفی علاقهمندم که در نقاشی به مقوله تصویری پایبند باشیم و خیلی در جست و جوی ادبیاتش نباشیم.
کارشناسان هنری آثار شما را سهل و ممتنع ارزیابی میکنند. وقتی از عبارت سهل و ممتنع استفاده میشود ناخودآگاه به یاد گلستان سعدی میافتیم. نظرتان در این باره چیست؟ و سبک آثارتان را چگونه ارزیابی میکنید؟
من به لغتی به نام سبک باور ندارم. بخصوص در قرن بیستم که به برکت انواع شلخته بازیهایی که در هنر میشود، هر روز یک اسمی بهعنوان سبک مطرح میکنند. من چنین لغتی را استفاده نمیکنم. هویت یک هنرمند، خطی که از او میشناسیم یا جهانی که او بیان میکند برای شناسایی هنرش برای من کافی است. در نتیجه سبک یک مقولهای است که اگر بخواهیم دربارهاش حرف بزنیم بحث بسیار مفصلی است که در این مقوله نمیگنجد. اینکه درباره آثار من میگویند که سهل و ممتنع است و گاهی با حافظ و سعدی مقایسه میشود، این را دوست دارم بشنوم، چون من در شیراز به دنیا آمده و بزرگ شدهام. زندگی من در تخت جمشید و حافظیه و سعدی گذشته و تمام شعرها و افسانهها و بوی گلهایی که هنوز برای من محترمند، خاطرات کودکی من از شیراز است.
انتهای پیام/
منبع:روزنامه ایران