به گزارش «سدید»؛ آنچه در پی میآید، متن کامل و منتشر نشده بیانات عالم محقق آیتالله رضا استادی، در مراسم بزرگداشت زندهیاد آیتاللهالعظمی سیدمحمدعلی علوی گرگانی است که از سوی رهبر معظم انقلاب اسلامی در مسجد امام حسن عسکری (ع) قم برگزار شد و هم اینک برای نخستین بار منتشر میشود. وی در این گفتاورد، به تبیین حیات علمی و عملی آن مرجع والا پرداخته و از آن استنتاجات مهمی را ارائه کرده است. امید آنکه مفید و مقبول آید.
بسماللهالرحمنالرحیم. الحمدلله ربالعالمین و صلیالله علی محمد و آله الطاهرین (ع). یکی از فضائل شاخص و مهم شیعیان در عصر غیبت امام زمان (عج)، انتظار فرج آن حضرت به شمار میرود. در معارف شیعی، مختصات یک فرد منتظر، به خوبی بسط و شرح داده شده و ابعاد آن آمده است. یک منتظر واقعی و کسی که دوست دارد از یاران آن حضرت باشد، باید حین انتظار، «ورع» یعنی تقوای شدید داشته باشد و از گناه پرهیز کند و نیز باید اجتهاد داشته باشد، یعنی در انجام عبادات کوشش کند و کارهایی را انجام دهد که به خدا نزدیک شود و بندگان خدا را نیز به خدا نزدیک کند، «الورع والاجتهاد و الطمأنینة والانتظار...». انتظارِ تنها جواب نمیدهد. انتظار لوازمی دارد که باید به آنها پایبند بود و در عمل، متجلی ساخت.
مرجع فقید، در قامت یک منتظر واقعی امام عصر (عج)
امام زمان باز تأکید کردهاند: «إن لنا دولة...»، اگر ما دولتی داریم که قرار است برقرار شود، باید کسانی که میخواهند در آن شرکت داشته باشند، نزدیک به ما باشند. در کل کسی که دوست دارد از اصحاب امام زمان باشد، باید علاوه بر انتظار، چند ویژگی دیگر هم داشته باشد. همان ویژگیهایی که در مرحوم آیتالله سید محمدعلی علوی گرگانی (رضوان الله تعالی علیه) وجود داشت و در ادامه در باره آنها بیشتر توضیح خواهم داد. کسی که منتظر امام زمان است، باید ورع داشته باشد. باید از گناه پرهیز داشته باشد. نمیشود کسی منتظر امام زمان باشد و اهل گناه و معصیت باشد، «ولیعمل بالورع و محاسن الاخلاق». یک شیعه، یک منتظر امام زمان، باید اهل گناه نباشد، هم اهل عبادت و اجتهاد در عبادت باشد و هم محاسن اخلاق داشته باشد و با اخلاق نیک، با مردم رفتار کند. اگر فردی این طور باشد، آینده بسیار خوبی دارد.
مرجع فقید، در عرصه تحصیل و نیل به کمال
در مرحوم آیتالله سیدمحمدعلی علوی گرگانی، ویژگیهای مختلفی وجود داشتند که به این بزرگی و بزرگواری رسیدند. اولین ویژگی، استعداد و قابلیت ذاتی بود. ایشان در یک خانواده روحانی، پا به عرصه وجود نهادند و پدری ملا، خدوم و محبوب القلوب مردم داشتند. بنده وقتی ۱۸ سال داشتم، شرح لمعه میخواندم، ولی ایشان به قدری استعداد داشتند که در ۱۸ سالگی، در درس خارج آیتاللهالعظمی بروجردی شرکت کردند. این فقط شنیدنش آسان است! درس آقای برجردی را اعلام و افاضل میرفتند. این امر کوچکی نیست و نشان میدهد که ایشان در سنین نوجوانی، چقدر تلاش و کوشش کرده و تمام دروس مهم سطح از قبیل رسائل، مکاسب و کفایه را به خوبی خوانده و آموخته است. طبعاً ایشان کمسن و سالترین شاگرد درس خارج آیتاللهالعظمی بروجردی و از این جهت، در معرض توجه دیگران بودند. پس از آن دوره هم ایشان بیش از ۲۰ سال درس خواندند! ما مکرر در منابر عرض میکنیم که کسی بیجهت به جایی نمیرسد. بیهوده نیست که ایشان به چنین مرتبهای از علم رسیده بودند. ما امروز نیاز مبرمی به علم، عالم، فقیه و متکلم داریم. ایشان طی ۱۲ سال، از درس آیتالله سیدمحمد محقق داماد و چند سال از درس آیتالله سید محمدرضا گلپایگانی، چندی از درس آیتالله شیخ محمدعلی اراکی و شاید حدود ۱۰ سال از درس حضرت امام خمینی (ره) بهره برده بودند. ایشان از محضر تمام بزرگانی که در قم بودند و میتوانستند استفاده کنند، بهره بردند. ما طلبهها باید از این بزرگان درس بگیریم. باید درس خواندن و اندوختن سواد را جدی بگیریم. امروز حوزههای علمیه بیش از هر چیز به طلبه با سواد نیاز دارد. کسی که مسائل زمانه را بفهمد و بتواند به مشکلات و سؤالات مردم پاسخ بدهد.
مرجع فقید، در عرصه تدریس در حوزه علمیه قم
این عالم بزرگوار، هنگامی که تدریس را شروع کردند، تمام دروس از معالم، رسائل، مکاسب و کفایه را گفتند. این را برای کسانی میگویم که خیلی زود شروع به تدریس خارج میکنند، در حالی که سابق بر این در حوزه، اوضاع به این شکل نبوده است. نمیشود ابتدا به ساکن درس خارج گفت! اساتید بزرگ حوزه، از دروس اول شروع میکردند که آن قدر محبوب و مقبول واقع میشدند. ایشان همه دروس را تدریس کردند، بعد از سپری شدن ۳۰ سال، درس خارج گفتند. ببینید چقدر همت، عشق و علاقه میخواهد که انسان ۶۰، ۶۵، ۷۰ سال و بالاتر سن داشته باشد و باز با نشاط و جدیت، تدریس درس خارج را دنبال کند. این از جنبه تلاش آن بزرگوار، برای درس خواندن و درس دادن که در خور درس گرفتن است.
مرجع فقید، در عرصه تقریر و تألیف
ایشان از همان آغاز به تحصیل و همچنین تدریس درس خارج، تقریباً تمام درسهایشان را نوشتهاند. این امر، اراده و پشتکار زیادی میطلبد. اساتید بزرگ دائماً سفارش میکنند که اگر درس خارج میدهید، آنها را بنویسید و تقریر داشته باشید. این کار به تقویت ملائی و سواد انسان، کمک میکند و ایشان در زمره کسانی است که تمام دروسی را که تدریس کردهاند، نوشتهاند. ویژگی دیگر ایشان، این بود که در ایامی که حوزه قم تعطیل بود تا سالی که میتوانستند به عراق بروند، تابستانها به نجف میرفتند که از دروس آنجا استفاده کنند و در آنجا از محضر حضرت امام، آیتالله شاهرودی، آیتالله خویی و... بهره بردند. اگر انسان همت بالایی نداشته باشد، در تابستان به جای درس خواندن، استراحت میکند! لذا ایشان هم در دروس اساتید حوزه علمیه قم و هم حوزه علمیه نجف شرکت کرده بودند. به هرحال کسانی هستند که خوب درس میخوانند، خوب هم درس میدهند، اما نوشته ندارند و اهل قلم نیستند. ایشان شاید ۶۰ جلد تألیفات دارند که فقط ۲۰ جلد از آنها درباره فقه و مجلداتی دیگر در باره اصول هستند. اینها کار و همت میطلبد. این ویژگیها هستند که ما باید در درس خواندن، درس گفتن و نوشتن داشته باشیم. ایشان فقط به فقه و اصول هم اکتفا نکردهاند، بلکه در سایر موضوعات، از جمله شرح وصایای رسول اکرم (ص) هم تألیفات ارزشمندی دارند که در خور استفاده هستند.
مرجع فقید، در عرصه تبلیغ
یکی از ویژگیهای مهم دیگر در آن فقید سعید که در کمتر کسی میتوان سراغ گرفت و شاید شما هم نشنیده باشید و تعجب کنید، این است که ایشان با آن همه مشغله در تحصیل و تدریس و تألیف و با آن جایگاه علمی بالا، حدود ۲۰ سال در هر شب جمعه، از قم به تهران میرفتند تا در مجلسی برای مردم صحبت کنند و این نشان میدهد که چقدر به فکر اعتقادات مردم و ارتقا و تقویت آگاهی متدینین بودند و آن هم نه برای یک روز و دو روز، بلکه ۲۰ سال! آن هم با امکانات و وسایل ایاب و ذهاب آن روزها! چنین کاری، همت والایی میخواهد و نشان میدهد که ایشان، تدریس را کافی نمیدانستند، بلکه یک مبلّغ قوی بودن را جزو وظایف اصلی خود تلقی میکردند. مردم هم وقتی این عشق و همت را میدیدند، روز به روز بیشتر از امثال ایشان، استقبال و استفاده میکردند. پس ایشان فقط به درس و بحث و فقه و اصول اکتفا نکرده، بلکه یک مبلّغ بسیار قوی هم بودهاند. بحمدالله بیان خیلی خوبی هم داشتند. ایشان پس از مرجعیت هم باز به همین شیوه ادامه میدادند و ماههای رمضان، محرم و صفر به منطقه آبا و اجدادی خودشان، یعنی استان گلستان میرفتند. این بزرگوار معتقد بودند که باید مردم را رشد داد و تدریس در حوزه کافی نیست و باید این هنر را داشته باشیم که برای مردم عادی هم صحبت کنیم. به نظر من این امتیاز بسیار مهمی است، مخصوصاً که همانطور که اشاره کردم، بیان ایشان هم خوب بوده و سالهای سال، منبر میرفتهاند. از عدهای میپرسید: «شما در قم چه میکنید؟»، میگویند: «منمدرسم»، میپرسید: «چه درس میدهید؟»، میگوید: «مکاسب درس میدهم، کفایه درس میدهم، درس خارج میدهم». اگر ما این بنا را بگذاریم که از هر کسی که دانش و اخلاقش را قبول داریم، تقاضا کنیم که پیوسته خودت منبر برو، به ارتقای سطح آگاهیهای دینی مردم و نهایتاً کیفیت دینداری آنها بسیار کمک کردهایم. یک هفته منبر رفتن این یا یک هفته منبر رفتن آن کار را درست نمیکند! اگر میخواهی در حد توان خودت در جامعه تحول ایجاد کنی، باید خودت پیوسته به منبر بروی و برای مردم صحبت کنی. بزرگان ما این کار را میکردند. خدا رحمت کند مرحوم آیتاللهالعظمی حاج شیخ محمد علی اراکی را. میفرمودند: حاج شیخ (آیتاللهالعظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری) هنگامی که به اراک آمدند، احساس کردند که عقاید مردم، یک مقدار سست شده است و گفتند وظیفه خود من است که مدتی منبر بروم! میفرمودند حاج شیخ مؤسس حوزه علمیه قم و کسی که آن همه علمای بزرگ در درس ایشان تربیت شده بودند، خودشان منبر رفتند و یک دوره اصول عقاید و مسائل کلامی را به زبان مردم مطرح کردند. این بزرگواران، دلسوزی و احساس وظیفه میکردند و حق این است که همه این طور باشند. بهخصوص اهل علم، باید از این بزرگان درس بگیرند. البته این خیلی مهم است که بگوییم فلانی بزرگ و بزرگوار بوده، ولی مهمتر این است که خود ما هم از سیره آنان درس بگیریم و این بزرگان را الگو قرار بدهیم و کاری کنیم که ما هم بزرگ شویم و اثری از خودمان به یادگار بگذاریم. آن هم در زمانهای که این همه شبهه، ابهام و سؤال وجود دارند و به قول معروف، شبهه از در و دیوار میبارد! آن وقت در چنین شرایطی، من طلبه برای پاسخگویی به آنها آماده نباشم! به دانشگاه میروم، آماده نباشم! به یک جلسه مهم میروم، آماده نباشم! برای آماده بودن، باید خوب درس خواند و مطالعات وسیع داشت. باید تفسیر بخوانیم و به سایر شاخههای علوم اسلامی، اهمیت بدهیم. الان که بحمدالله، درس تفسیر در قم فراوان است، ولی باز آن طور که شایسته است، به آن اهمیت داده نمیشود! بنده خودم این کمبودها را دارم، ولی دیگر آخر عمرم است! یک روزی به ما نگفتند که بیایید زبان یاد بگیرید یا گفتند و ما گوش نکردیم! یا عربی و انگلیسی یاد بگیرید، چون یک روزی نیاز پیدا میکنید. امروز همچنان این نیازها مطرح هستند، با تمام سختیها و مشکلاتی که به آن افزوده شده است. ما مشکلات معیشتی داریم، ولی این بزرگان هم داشتند و با وجود آن، به وظایف خود عمل میکردند. ما باید از آنها الگوبرداری کنیم. البته دیگران هم وظیفه دارند تا کمک و حوزهها اداره کنند، ولی ما نمیتوانیم معیشت سخت را مانعی برای درس خواندن، درس دادن و تبلیغ کردن قرار دهیم. پس یکی از امتیازات مهم آن بزرگوار، مبلّغ بودنشان بود. هم برای این کار به تهران میرفتند، هم به شهرستان خودشان و هم به مناطقی که از ایشان دعوت میشد یا خودشان احساس میکردند که نیازی وجود دارد. این مسئله، بسیار مهم است.
مرجع فقید، در عرصه اخلاق
این را بنده قبلاً در یکی از منابع دیدهام که امام صادق (ع) فرمودند: «من سره أن یکون من أصحاب القائم فلینتظر ولیعمل بالورع ومحاسن الأخلاق». حرف زدن درباره محاسن اخلاق ساده است، ولی رعایت این امر، کار سادهای نیست. هر کسی که با این بزرگوار محشور بوده یا از ایشان سؤالی کرده یا با ایشان کاری داشته، مجذوب حسن اخلاقشان شده است! برای تبلیغ، به تهران هم که میرفتند، همه مشتاق سیره ایشان شده بودند. اخلاق بسیار امر مهمی است. امروزه از یک اهل علم، برخی از رفتارها مقبول و پسندیده نیست! مثلاً اگر کسی در خیابان، به او طعنه و کنایهای بزند و او متقابلاً پاسخ بدهد! به هرحال تواضع علمی، یکی از ویژگیهای آیتالله علوی گرگانی است. آن بزرگوار هیچ وقت نگفتند من که سالها درس خارج گفتهام، این همه تألیفات دارم، شاگردان زیادی را تربیت کردهام، نباید منبر بروم و برای مردم صحبت کنم! ایشان در مرتبهای بودند که مراجع تقلید در باره ایشان گفتهاند فقیه عالیقدر. مقام معظم رهبری در باره ایشان گفتهاند عالم ربانی. ایشان باید چگونه زندگی و مشی کرده باشد که مقام معظم رهبری ایشان را عالم ربانی بدانند؟ این دو شخصیت، با هم آشنا بودند و از جایگاه یکدیگر خبر داشتند. شخصیتی که به ایشان میگوید فقیه عالیقدر، فقهش را میبیند. مگر کسی به این زودی فقیه میشود؟ آن هم فقیه عالیقدر.
مرجع فقید، در عرصه حمایت از نظام اسلامی
امتیاز دیگر آن بزرگوار که مقام معظم رهبری هم در پیام خود روی آن انگشت گذاشتهاند، این است که همه میدیدند که ایشان طی سالیان سال، انصافاً از حامیان مهم و قوی نظام اسلامی بودند. فقط هم حرف نمیزدند، بلکه در بزنگاهها به میدان میآمدند. کسانی را که با ایشان ملاقات میکردند، نصیحت و در این جهت، مردم را بیدار میکردند؛ و کلام آخر
حاصل سخن اینکه ما باید از این بزرگان درس بگیریم. امتیاز نخست ایشان تقوا و ورع و امتیاز دوم، مجاهده بود. معنی جهاد فقط این نیست که انسان اسلحه به دست بگیرد و به میدان جنگ برود. جهاد معانی بسیار وسیع و متنوعی دارد. در زمانی که بناست احکام اسلام زنده و به آنها عمل و قدرت دین تقویت شود، بسیاری از تلاشها جهاد هستند. همواره میفرمودند هر کسی هر گوشهای را بگیرد که بهنوعی حمایت از این نظام است، اگر گرهای را باز و مشکلی را حل میکند، جهاد کرده است. کسی که منتظر ظهور باشد و همزمان خود را به زیور، ورع و محاسن اخلاق آراسته کند، راهی به سوی سعادت خواهد داشت و این امتیازی بود که این بزرگوار داشتند و بسیاری از بزرگان نیز دارند و همگی سر سفره توسل به اهلبیت (ع) هستند. ایشان همیشه در منزلشان، روضه و جلسات توسل داشتند. اکثر بزرگان ما میگویند کوشش و جهاد کردیم، ولی آن چیزی که در نهایت دست ما را گرفت، توسل به اهلبیت و توجه به آن ذوات مقدس بود؛ بنابراین باید برگزاری جلسات توسل به اهلبیت (ع) را جدی گرفت و آنها را با شکوه هر چه تمامتر برگزار کرد. این روزها شنیدید که حضرت آقا (رهبر معظم انقلاب اسلامی)، در پاسخ به این سخن که امروز باید از ابزار دیگری برای تبلیغ استفاده کنیم، فرمودند: منبر و مداحی، راههای استثنایی، یگانه و بسیار کارآمدی هستند. آیتالله علوی گرگانی هم همواره توصیه و نصیحت میکردند که هر وقت نیت کردید کار خوبی را انجام بدهید، بلافاصله و همان موقع انجام بدهید، چون فرصت از دست میرود و اگر فاصله بیفتد، شیطان نمیگذارد که انسان این مقصود باارزش را عملی کند! هر کار خیری میخواهی انجام بدهی، معطل نکن. میشود گفت که این جمله کلید سعادت انسان است که در انجام کار خیر تأخیر نکند و این بزرگوار، خود در صف نخست عاملان به این سخن بودند. زندگی سراسر مجاهده آن بزرگوار، شاهدی بر این معناست. در این طریق زندگی کرد و در همین طریق هم دار فانی را وداع گفت. عاش سعیدا و مات سعیدا. خدایش او را در جوار برگزیدگانش جای دهد و امثال او را در حوزههای علمیه و جامعه ما برای خدمت به اسلام و تشیع فراوان کند.
انتهای پیام/