به گزارش «سدید»؛ دنیای شعر وشاعری، دنیای خاصی است که هم برای شاعر جذابیت دارد و هم برای مخاطب شعر. ارتباطی هنرمندانه و درونی در تجلی یافتن آنچه در ضمیر فرد است و مرتبط شدن آن با عامه مردم و تبدیل شدن شعر به سخنگوی جامعه. درتاریخ هنر و ادب استان دارالعلم و دارالعباده یزد همواره زنان ومردانی بودند که نقش پررنگ و بزرگی داشتهاند و نامشان با تاریخ فرهنگ و هنر این سرزمین کهن گره خورده است. خانم عالیه مهرابی یکی از شاعران جوان استان در حوزه شعر و ادب است که با انتشار مجموعههای بیشمار شعر و حضور در جشنوارههای ادبی و فرهنگی ملی و استانی همیشه خوش درخشیده است و اسفند سال گذشته با مجموعه شعر «آنیماه» که در انتشارات سوره مهر منتشر شده به عنوان برگزیده شانزدهمین جشنواره شعر فجر انتخاب شد. عالیه مهرابی، متولد تیر ۵۹ در یک خانواده اهل شعر و هنر و ادب است و با تشویق خانوادهاش به دنیای شعر و شاعری علاقهمند شد. او در شعر آیینی به یکی از چهرههای موفق تبدیل شده است. گفت و گوی جامجم را با این شاعر جوان و موفق بخوانید:
از چه زمانی حس کردید به دنیای شعر وشاعری علاقه مندید؟
از سال اول راهنمایی به شعر گفتن علاقهمند شدم و اولین شعری که در آن زمان گفتم برای میز تحریر زرد رنگ اتاقم بود. البته آن زمان آشنایی چندانی هم با قواعد و ساختار شعر نداشتم، ولی چون خانواده، همراه و پشتیبان من بودند مرا تشویق و بستری فراهم کردند تا بتوانم این راه را ادامه دهم و نقش خانواده در مسیر پیشرفت من بسیار پر رنگ بود؛ و پس از آن در کلاسهای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شرکت کردم و در آنجا دنیای جدید از شعر و شاعری برای من رقم خورد، ولی به صورت رسمی در ۱۵سالگی زیر نظر استادان مجرب توانستم سطح دانش خود را در این حوزه ارتقا ببخشم.
اشعار شما بیشتر در چه سبکی است؟
عمده شعرهای من در قالب غزل است، البته غالبهای دیگر هم کار میکنم مثل مضامین مذهبی، آیینی، شعر پایداری ومقاومت، شعر اجتماعی و شعرعاشقانه.
همیشه سعی کردهام در هر کدام از این سبکها کار کنم و بیشترین چیزی که برایم بسیار مهم است اثر بخشی و تأثیرگذاری شعر در جامعه است و اینکه بتواند شعر من دردی ازجامعه را مرتفع سازد و اثربخش باشد.
آیا انجمنهایی در استان وجود دارد که شاعران جوان را حمایت و استعدادهای جدید را شناسایی کند؟
در حال حاضر در کانون شعر و ادب رضوی استان، محفل ادبی شفق وابسته به نهاد کتابخانههای عمومی استان و انجمن شعر سازمان بسیج هنرمندان یزد فعال هستم. در حال حاضر بهعنوان نایب رئیس شورای شعر استان و مسؤول کانون شاعران آئینی استان در خدمت شاعرانم و سعی کردم در مسیر رشد و ارتقای شاعران استان از سال ۹۳ انجمن ادبی اوج هنر یزد را پایهریزی کنم تا همانگونه که طی سالهای کودکی و نوجوانی من، استادان بزرگواری دست مرا گرفتند و مشوق و همراهم بودند و مرا به جامعه ادبی معرفی کردند، من هم سعی کردم در این انجمنها این رسالت را بهعهده داشته باشم و مشوق کسانی باشم که دراین انجمنها میخواهند رشد کنند و آینده ساز شعر استان باشند.
از سال ۹۳ با همراهی سازمان بسیج هنرمندان، انجمن شعر اوج را ایجاد کردیم و تا امروز بیش از ۷۰ شاعر از سراسر استان دراین انجمن عضو هستند و این انجمن بهصورت هفتگی در روزهای یکشنبه برگزار میشود و به صورت ویژه به نقد و بررسی شعرجوان میپردازد و مورد توجه جوانان بسیاری قرار گرفته و شاعران جوانی که طی این سالها در این انجمن شرکت کردهاند هماکنون از شاعران بنام استان هستند که با حضور در جشنوارهای استانی و ملی رتبههای خوبی کسب کرده و خوشدرخشیدند و این باعث مباهات من در این حوزه است.
درحوزه شعر و شاعری چه استادانی را الگوی خود قرار دادهاید؟
مسیر شعری را مدیون عزیزانی هستم که مرا هم نفس بودند و در زندگی شاعرانهای که زیست فرهنگی وهنری و ادبی مرا شکل دادهاند همراه بودند.
پدر، مادر، مادربزرگم، همسرم و فرزندانم که پشتوانههای شعری من هستند و استادان دانشگاه و خارج از دانشگاه نیز یاریگرم بودند.
حضور در انجمنهای ادبی و نقش پررنگ سازمان بسیج هنرمندان هم به من خیلی کمک کرد. در حقیقت فعالیت انجمن داری من از سازمان بسیج هنرمندان در سال ۹۳ و همایشهای فصلی اوج هنر شکل گرفت که تا به امروز توانستهایم بیش از۴۰همایش را برای هنرمندان استان در رشتههای مختلف هنری برگزار کنیم و خدا را شاکرم که این توانایی را به من داد که بتوانم خدمتگزار کوچکی در حوزه علم ادب و هنر و فرهنگ دیار دارالعلم و دارالعباده یزد باشم.
تاکنون چند کتاب شعر چاپ کردهاید و آخرین کتاب شما در چه حوزهای است؟
کتاب اول من مجموعه شعر «به رنگ آتش» بود که در سال ۸۲ به چاپ رسید. کتاب دوم من مجموعه شعر «مسافران کوپه صبح» که مجموعهای از اشعار آیینی و مذهبی است که در سال ۹۰ به چاپ رسید و نامزد جایزه کتاب سال قلم زرین و نامزد جایزه فصل شد.
کتاب سوم من، مجموعه شعر «گریههای شمع و خندههای باد» بود که نامزد جایزه کتاب سال قلم زرین و نامزد کتاب سال پروین اعتصامی شد و کتاب چهارم من مجموعه شعر «خوشههای مینیاتوری» بود که توسط انتشارات سوره مهر در سال ۹۴ به چاپ رسید.
کتاب «قلمدانهای فیروزهای» و کتاب «امضای گلسرخ» کتابهای بعدی من است که هردو مجموعهای از اشعار آیینی و مذهبی است. کتاب قلمدانهای فیروزهای کتاب سال کشور توسط آستانقدسرضوی معرفی شد و همچنین برگزیده جشنواره میراث مکتوب رضوی در کشور شد.
کتاب «آنیماه» در انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده که در سال ۱۴۰۰ این کتاب بهعنوان کتاب برگزیده شانزدهمین جشنواره بینالمللی شعر فجر معرفی شد و از بین بیش از ۹۰۰ مجموعه شعر این جشنواره توانست رتبه برتر را کسب کند. این کتاب شعر که در شانزدهمین جشنواره بینالمللی شعر فجر حائز رتبه برتر شد، دربرگیرنده ۴۰غزل است. تنوع مضامین یکی از ویژگیهای بارز این کتاب بود که همین ویژگی باعث شد مورد توجه هیات داوران جشنواره قرار بگیرد.
دنیای شعر و شاعری دنیا عجیب و خاص است. کمی از حس شیرین این دنیا برایمان بگویید.
دنیای شعر و شاعری دنیای زیباییهاست از این نظر که شاعر در آن لحظات ناب و خاصی را به خلق اثر میپردازد و یک دنیای آرمانی برای خود تصور میکند و واژههایی که در ذهنش به رقص میآید در حقیقت میتواند خانه زیبایی را که خودش دوست میدارد، با هر شکل و شمایلی خلق کند و این خانه میتواند به وسعت یک جهان یا به وسعت یک سیاره باشد و این شاعر است که تصمیم میگیرد چگونه و چه دنیایی را خلق کند و مطمئنا شاعران آنقدر زیبا نگاه میکنند که به دنبال خلق دنیایی آرمانی و به دور از زشتیها و پلیدیها هستند.
اگر سعی کردم در این سالها شعر مقاومت پایداری بگویم هدفم این بود که مردم را به ایستادگی و مقاومت تشویق کنم. اگر شعر عاشقانه سرودم هدفم این بود که روح نجابت و عاشقانههای زلال و روح مهر و محبت را به خانوادههای ایرانی بدمم. اگر سعی کردم در این سالها شعر اعتراضی و اجتماعی بگویم هدفم این بود که گرهی از گرههای مردم را باز کنم. در حقیقت تلنگر و هشداری برای بیداری جامعه باشم و اگر شعر آیینی و مذهبی سرودم سعی کردم سبک زندگی ائمهاطهار (ع) را در زندگی مردم جاری سازم چراکه ائمه اطهار و اهلبیت (ع) تمام پشتوانه شعری من در زندگی هستند و تلاش کردم سبک زندگی ائمه اطهار (ع) را در اختیار مردم قرار بدهم برای رسیدن به یک زندگی سالم.
آینده شعر و شاعری در استان را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا آماری از تعداد شاعران استان وجود وجود دارد؟
یکی از ویژگیهای فاخر جامعه ادبی و شعری استان این است که شاعران یزدی زلالاندیش هستند و شعرشان پاک و عفیف و نجیب است که این برخاسته از باورها و آداب و رسوم مردم دارالعباده و دارالعلم یزد است. قطعا چشمهسار شعری که از دل شاعران این سرزمین که به قنات و قنوت و قناعت مشهور و دیار عالمان دینی است برمیخیزد باید شعری زلال و روشناندیش باشد. شاعران جوان استان هم بهخصوص شاعرانی که در انجمن ادبی اوج هنر پرورش یافتهاند، شاعرانی زلالاندیش هستند و نسل بعدی استان را هم رقم خواهند زد و این میتواند افتخار و برگ زرینی باشد. اگر یزد شهر میراث جهانی شد به دلیل وجود نخبگانی است که در یزد نفس کشیدند و زیست فرهنگی داشتهاند.
شما یکی از بانوانی هستید که همواره دغدغه مسائل اجتماعی در حوزه بانوان را در استان دارید. به نظر شما چقدر تواناییها و استعدادهای بانوان یزدی درجامعه دیده میشود؟
بانوان یزدی در حوزههای مختلف هنری، فرهنگی، علمی، پژوهشی و ورزشی در سالهای اخیر نشان داده که میتوانند پرچمدار نام یزد و یزدی باشند و همانطورکه سالیان سال است رتبههای برتر کنکور از آن دانشآموزان یزدی است، خود گواه این امر است. کسب رتبههای برتر در جشنوارههای فرهنگی، ورزشی و علمی ملی و بینالمللی نشان از توانمندی بالای بانوان یزدی دارد که میتواند الگوی بسیار موفقی برای همه بانوان کشور باشد، ولی ایکاش مسؤولان توجه بیشتری به فعالیتهای این قشر از جامعه داشته باشند و اینکه بانوان بتوانند در کنار جهاد اصلی خود که همسرداری و همچنین مادری است بتوانند نقشی عظیم هم در جامعه داشته باشند همچون بانوی دوعالم حضرت فاطمه (س) که الگوی کامل یک زن مسلمان است چراکه ایشان هم در کنار وظایف مادری و همسر بودن یاریگر ولایت نیز بودند و حضور در اجتماع و خطبهخوانی ایشان که نشان داد زن میتواند پرچمدار زمان خود باشد.
چند شعر از عالیه مهرابی
صبح شبستان
قریه در قریه پریشان شده عطر خبرش
نافه چادر گلدار تو با مشک ترش
جاده خوشبو شده انگار که بیرون زده است
عطر دلتنگی گل از چمدان سفرش
قدمت پشت قدمهای برادر جاری
کوه سرریز شده چشمهبهچشمه هنرش
در سفرنامه نوشتن چه مهارت دارد
اشک چشمان تو با آن قلم شعلهورش
گرچه دلتنگی تو سبک خراسانی داشت
مانده در دفتر قم، بیت به بیت اثرش
عطر معصوم تو در صبح شبستان پیچید
کرد آیینه در آیینه پرآوازهترش
پر از آواز کبوتر شده این شهر انگار
که خراسان به قم افتاده مسیر و گذرش
بیگمان دور ضریح تو نمیگردانند
هرکه، چون دانه اسپند نسوزد جگرش
سنگر من
روی اجاق، قوری شبنم گذاشتم
دمنوش خاطرات تو را دم گذاشتم
ش
شد آخرین لباس تنت، دستمال اشک
این روضه را برای محرم گذاشتم
گفتی که صبر پیشهکنای باغ مریمم
هر روز ختم سوره مریم گذاشتم
هربار روی خون تو قیمت گذاشتند
غمهای تازهای به روی غم گذاشتم
هرگز تکان شانه دل را کسی ندید
من داغ لرزه را به دل بم گذاشتم
تو در رکاب حضرت زینب قدم زدی
من بر رکاب صبر تو، خاتم گذاشتم
حالا من و یتیمی گلهای باغ تو
قابی که روی چادر بختم گذاشتم
این خانه بعد رفتن تو سنگر من است
این گونه پا به خط مقدم گذاشتم
کبوترانه
گندم از دست تو خورده ست و کبوتر شده است
طبق تقدیر قشنگی که مقدر شده است
وَ خدا خواست چه خوشبخت درختی را که:
گوشهای از حرمت پاشنه در شده است!
هیجان در هیجان، بغض که بر شانه بغض
گونه حوصلهها از هیجانتر شده است
ریخت مرمر مرمر اشک بر این فاصلهها
اینچنین صحن و رواقت، همه مرمر شده است!
حال آن دخترک نیمهفلج، یادت هست؟!
حال او از نفس گرم تو بهتر شده است
سال پیش آن زن نازا که دعا پشت دعا...
خبر آورده برای تو که مادر شده است
نامههایی که نوشته نشدند و خواندی!
اشکها، هر ورق اندازه دفتر شده است!
دل اگر دور تو گردید ندارد حیرت
گندم از دست تو خورده است و کبوتر شده است
دوگنجشک
دو گنجشکیم، گنجشکان دلبسته به آواز رهای هم
که عمری شاعری کردیم خواب و زندگی را پابهپای هم
همیشه عشق لازم نیست در افسانهها یک کوهکن باشد
که گاهی تکیهگاهی، چون دو کوه از عشق میسازد برای هم
خداای کاش که در سرنوشت ما دو کاج اینگونه بنویسد
که باشد در گذار باد حتی شانههای ما عصای هم
تو حرف روزهای بهمنی و من سکوت گرم تابستان
که طی کردیم سرد و گرمهای زندگی را در هوای هم
شبیه ساحل و دریا پریشان کدام آرامش محضیم؟
میآغازیم هر پایان بیتکرار را با ردپای هم
خدا یادش نخواهد رفت حال ما مسافرهای عاشق را
که در این جاده هر دو بدرقه کردیم هم را با دعای هم
/انتهای پیام/
منبع: روزنامه جام جم