گروه فرهنگ و هنر «سدید»؛ تجربه ثابت کرده که ایرانیها از سریالهای تاریخی استقبال میکنند و معمولا این سریالها جزء کارهای پربیننده تلویزیون بشمار میروند. با وجود استفاده از پژوهشهای بسیار در مراحل نوشتن فیلمنامه تا ساخت سریال، معمولا مورخان و پژوهشگران پس از تماشای سریالهای تاریخی، انتقادات فراوانی به این سریالها دارند که چرا فلان واقعه تاریخی و یا فلان شخصیت تاریخی به خوبی نمایش داده نشده و دچار تحریف شدهاند و معمولا کارگردانها نیز عنوان میکنند که برای بالا بردن جذابیتهای یک اثر نمایشی به ناچار نمیشود عین آن واقعه را بازگو کرد و باید به آن شاخ و برگهایی اضافه شود و همیشه این جنس دعواها بین مورخین و کارگردانها وجود داشته است. به همین بهانه به سراغ «مجید مولایی» تهیه کننده، کارگردان و فیلمنامه نویس سینما و تلویزیون رفتهایم تا این موضوع را مورد آسیب شناسی قرار دهیم. مولایی در کارنامه کاری خود تهیه کنندگی سریال تاریخی «بانوی عمارت» را دارد که در زمان خود به یکی از پربینندهترین سریالهای تلویزیون تبدیل شد.
برای شروع بحث شاید لازم باشد به سراغ عنصر موفقیت سریالهای تاریخی برویم. اساسا سریالهای تاریخی دارای چه عناصری هستند که مخاطب از آنها استقبال میکند؟
مولایی: قبل از این مورد، معمولا بحث مهمتر و جدی تری مطرح میشود و آن این است که ما با «تاریخی» مواجهایم که خود مورخین و پژوهشگران نیز در تعریف آن دو دسته میشوند؛ برخی معتقداند که آن یک علم است به همان تعریفی که ما از سایر علوم مانند ریاضی و فلسفه داریم و برخی اعتقاد دارند که تاریخ یک معرفت است.
آنهایی که معتقداند که تاریخ یک علم است، سعی دارند با توجه به وقایعی که در گذشته رخ داده، بفهمند که چه حقیقتی وجود دارد و با توجه به استدلالهای خودشان باور دارند که یک کار علمی صورت گرفته است و آنهایی که حرف از معرفت میزنند، باز نگاهی دیگر دارند. حالا اینکه چرا اساسا باید به تاریخ بپردازیم، دلایل مختلفی دارد؛ به عنوان مثال قرآن برای عبرت گرفتن افراد تاکید دارد که از حال گذشتگان باخبر شویم. نگاه کلانتری وجود دارد که انسانی که در حال زندگی میکند، در دو طرف خود، گذشته و آینده را در کنار خود دارد. او دغدغهها و آرمان هایش را از آینده و اینکه از کجا آمده و به چه محل و زمانی در گذشته تعلق دارد را جست و جو میکند.
بعضی از فلاسفه معتقداند که برخی انسانها گرایش بیشتری نسبت به گذشته دارند و هرچه قدر زمان از زندگی آنها سپری میشود، شدت این علاقه بیشتر میشود. یکی از اندیشمندان میگوید از سال ۲۰۲۰ انسان مدرن علاقهمند میشود که به گذشته رجوع کند و گذشته را بیشتر دوست داشته باشد و ما معمولا این را در پوشش، معماری و سایر وجوه زندگی برخی افراد مشاهده کردهایم.
اصولا حوزه نمایش یک اقتضائاتی دارد که نمیشود نعل به نعل یک واقعه تاریخی را به زبان نمایش بازگو کرد و همین جاست که تمام این دعواها، گفتگوها و چالشها بین مورخین و فیلمسازان شروع شده و وجود دارد
در ایران حدود صد و اندی سال است که سینما و بعد ساخت سریال پیش آمده است و این هم البته اقتضائات خاص خودش را دارد و از همان ابتدای کار اتفاقا مورخین و فیلمسازان این حوزه دچار چالش شدهاند و شروع این اتفاق که آنچه شما نشان میدهید با واقعیت متفاوت است. یک ریشه جدی آن این است که این حوزه برای خودش یک فرم و لحن روایت دارد که اگر اینها را رعایت نکنید، موفق نخواهید شد. اصولا حوزه نمایش یک اقتضائاتی دارد که نمیشود نعل به نعل یک واقعه تاریخی را به زبان نمایش بازگو کرد و همین جاست که تمام این دعواها، چالشها و گفتگوها چه در ایران و چه در خارج از کشور شروع شده و وجود دارد و البته فیلمسازان معمولا توجه اندکی به حرفهای مورخین داشتهاند و معتقداند، چون مورخین کمتر با ساختار درام و دراماتیزه کردن یک واقعه تاریخی آشنایی دارند، ما کار خودمان را میکنیم.
در ادامه پروژهای که نتفلیکس در ساخت سریالهای تاریخی راه انداخت و مسیری که در آن حرکت میکند، اساسا این شکاف را خیلی بیشتر میکند و به یک سمت و سویی میرود که نگاهش به تاریخ بسیار متفاوت شده است.
در ادامه بیایید کمی درباره این موضوع صحبت کنیم که به نظر شما اصولا به چه فرمی «سریال تاریخی» گفته میشود؟ فرمی که روایتگر یک واقعه تاریخی است و یا اینکه سریالی که در یک زمان گذشته روایت میشود و تمام داستانهای آن زاییده فکر و خیال یک نویسنده است؟
مولایی: من حقیقتا یک تعریف جامعی از اینکه چه فرمی را میشود سریال تاریخی نامید، ندارم؛ اما در تعریف عام آن، اساسا هر سریالی که موضوع آن به گذشته بپردازد، میتواند یک سریال تاریخی باشد. اما ممکن است برخی معتقد باشند که مثلا سریال «بازی تاج و تخت» یک سریال تاریخی نیست، چون اساسا همه داستان آن ماحصل تخیل نویسنده است و یک داستان فانتزی دارد و همه این جهان و کشورهایی که سرایل درباره شان صحبت میکند، وجود تاریخی نداشتند، اما، چون سریال میگوید که کاراکترهای داستان مربوط به چه دوران زمانی هستند، میشود این سریال را نیز تاریخی دانست. پس میشود اینگونه گفت که هر سریالی که به گذشته ما میپردازد، میشود در گونه سریالهای تاریخی آن را قلمداد کرد.
نتفلیکس معتقد بود من کاری به تاریخ ندارم و اصولا تاریخ را به مثابه یک ابزار میبینم که باید جای خود را در این استراتژی پیدا کند. آنها به شدت دنبال جذابیتهای تاریخی هستند و همه اینها را بهانه و ابزاری برای ساخت سریال قلمداد میکنند
درباره نتفلیکس صحبت میکردیم؛ تا قبل از اینکه نتفلیکس استراتژی خاص خودش را مشخص کند، باقی شبکهها مثل HBO و History نگاهشان برای سریال سازی برگرفته از رمانهای تاریخی بود و اندک سریالی را میشد پیدا کنید که یک قصه اورجینالی برای آن نوشته شده باشد. History که تا یک مدت زمان طولانی کار مستند تولید و نمایش میداد، بعدا وارد کار تولید سریالهای نمایشی شد و، اما نکته مهم این است که همه این شبکهها نگاهشان مانند رمان نویسانی بود که کار تاریخی نوشته بودند؛ یعنی بر اساس آن رمان، تغییراتی در وقایع و یا کاراکترهای آن ایجاد میکردند.
اما بعدها با حضور نتفلیکس در زمینه ساخت آثار نمایشی و سرگرمی، دیدیم که نگاه او درباره سریالهای تاریخی کاملا با نگاههای رایج و سنتی متفاوت بود. در همان ابتدا یک سریال کرهای به نام «امپراطور» تولید کرد که ژانر وحشت را به آن اضافه کرده بود و برای ۳۰ سال آینده خود یک استراتژی تعریف کرد که بر اساس آن معتقد بود من کاری به تاریخ ندارم و اصولا تاریخ را به مثابه یک ابزار میبینم که باید جای خود را در این استراتژی پیدا کند. مثلا این اعتقاد را داشتند که آمریکاییها و کاناداییها پس از جنگ ویتنام از چشم بادامیها میترسند و حالا اگر بخواهیم سریالی با ژانر وحشت کار کنیم، آن را در فضای کره میسازیم و در همان سریال تاریخی، یک داستان معمایی جنایی را به آن اضافه کردند و خیلی به اصل تاریخ کاری نداشتند و مثلا بعد از آن سریال «تاج» که مربوط به الیزابت دوم است را کار کردند. در زمان پخش این سریال، وزیر فرهنگ بریتانیا، از نتفلیکس ابتدا بابت این سریال که تماشاگران زیادی دارد و درباره ملکه ساخته شده، تشکر کرد و از آنها خواست که فقط در ابتدای پخش سریال این جمله را اضافه کنند که روایت این سریال عین واقعیت و تاریخ نیست؛ اما مدیر محتوای نتفلیکس گفت که ما همچین تعهدی به شما نداریم و قطعا مخاطبان ما این فهم را دارند که در حال تماشای یک قصه هستند نه یک مستند تاریخی.
آنها به شدت دنبال جذابیتهای تاریخی هستند و همه اینها را بهانه و ابزاری برای ساخت سریال قلمداد میکنند؛ یکی از دوستان که در ترکیه با نتفلیکس در ارتباط است، میگفت که مثلا داستان حرمسرای ناصرالدین شاه برای آنها جذابیت دارد و اگر قرار باشد درباره ایران یک سریال تاریخی بسازند، این موضوعها برایشان جذاب است. اصولا به شدت کار تاریخی برای آنها و سایر شبکهها جذاب است و مخاطبان بی شماری نیز دارند.
بعد از انقلاب، کارهایی مثل ملاصدرا، ابوعلی سینا و حتی کارهایی درباره امامان معصوم ساخته شد و درباره تولید اینها یک کارگروهی شکل میگرفت که تلویزیون سفارش دهنده آن میشد و چون سرمایه این کار را برعهده داشت، معتقد بود که باید متن و کار بر اساس روش و سلیقه من ساخته شود
در کشور ما اساسا داستان فرق میکند و ما مسیر دیگری را در ساخت سریالهای تاریخی در پیش گرفتیم. چه سریالهایی با موضوع تاریخ صدر اسلام و چه کارهای مرحوم علی حاتمی در پیش از انقلاب و پس از انقلاب.
اساسا سریالی که نعل به نعل توانسته یک واقعه تاریخی را نمایش دهد، وجود ندارد. قبل از انقلاب ما یک تعداد فیلم مانند ستارخان، سلطان صاحب قران و سریالهایی مانند آتش بدون دود داشتیم و همان موقع هم این بحثها با مرحوم حاتمی میشد و او میگفت که من متعهد به تاریخ نیستم بلکه متعهد به درام هستم و روایت خودم را از تاریخ بیان میکنم و این حرف را پایه ریزی کرد که من فیلمسازم و نگاه خودم را به تاریخ دارم. یعنی با این نگاه در سلطان صاحب قران وقتی امیرکبیر کشته میشود، جمشید مشایخی با حدود ۴۰ و اندی سال نقش ناصرالدین شاه را بازی میکند و یا بعدها در سریال امیر کبیر سعید نیکپور، ایرج راد نقش ناصرالدین شاه را بازی میکند؛ اما وقتی به تاریخ مراجعه میکنیم، میبینیم که ناصرالدین شاه حدود ۱۸ سال سن داشته که دستور قتل امیرکبیر را صادر کرده است. حالا دیگر شاید تماشاگر این کنکاش را نداشته باشد که چرا ایرج راد و یا جمشید مشایخی با این سن و سال این نقش را بازی کرده! و یا جمشید مشایخی در نقش کمال الملک به مظفرالدین شاه میگوید «مگر نبینی که از خون جوانان وطن لاله دمیده» درصورتی که مظفرالدین شاه قانون مشروطه را تصویب میکند، بعد مجلس به توپ بسته میشود، بعد استبداد صغیر شکل میگیرد و عارف قزوینی این شعر را میسراید؛ اما علی حاتمی معتقد است که این شعر در اینجا شخصیت کمالالملک را بهتر نشان میدهد و دیگر کاری به زمان تاریخی آن ندارد.
بعد از انقلاب، کارهایی مثل ملاصدرا، ابوعلی سینا و حتی کارهایی درباره امامان معصوم ساخته شد و درباره تولید اینها یک کارگروهی شکل میگرفت که تلویزیون سفارش دهنده آن میشد و، چون سرمایه این کار را برعهده داشت، معتقد بود که باید متن و کار بر اساس روش و سلیقه من ساخته شود. مثلا در کار امام رضایی که فخیم زاده ساخت، در روایتهای تاریخی داریم که امام رضا (ع) با دختر مامون ازدواج کرده است، ولی درنهایت دراین کارگروه به این نتیجه رسیدند که نباید این را نشان دهیم، چون ممکن است باورهای مردم خدشهدار شود. پس همیشه این دست بردنها در وقایع تاریخی وجود داشته است.
باید قبول کنیم که پلتفرمهای شبکه نمایش خانگی قبل از هر تفکری، تاجرند و به فکر سود تجارت خود هستند و هیچ کدامشان ادعای فرهنگی ندارند و به سریال به عنوان یک محصول درآمد زا نگاه میکنند
ممکن است در ادامه این سوال پیش بیاید که ما سریالهای زیادی با موضوع تاریخی ساختیم، ولی چرا نتیجه مطلوبی حاصل نشده است؟ مثلا شما سریال «معمای شاه» را با هزینههای فراوان تولید کردید که بگویید رژیم پهلوی چه کژکارکردهایی داشته و نمیدانم آیا تماشاگران واقعا از این کار استقبال فراوانی انجام دادند؟ آیا جذابیتهای یک کار تاریخی را داشت و آیا سازندگان آن به اهداف خودشان در تولید این سریال الف ویژه رسیدند؟ و البته آن وقت چالشهای جدیتری مطرح میشود که اگر در حال حاضر بخواهیم همچین سریالی تولید کنیم چه رویکردی باید داشته باشیم تا قدرت تاثیرگذاری آن بالا برود.
اساسا هزینههای زیادی برای ساخت سریالهای تاریخی باید کنار گذاشته شود. حالا باتوجه به این هزینهها، آیا به خروجی مطلوب مورد نظر رسیدهایم؟ سوال بعدی اینجاست که حالا این هزینهها باید توسط دولت پرداخت شود یا بخش خصوصی و آیا سرمایه گذاران بخش خصوصی امکان این را ندارند که در این بخش ورود کنند؟ و معمولا کارگردانها و تهیه کنندگان سریالهای تاریخی گلایههای فراوانی از ساخت این سریالها دارند. گلایههایی از جنس عدم حمایتهای لازم و یا خط قرمزهای سلیقهای.
مولایی: واقعیت این است که بخش خصوصی چه در حوزه سینما و چه تلویزیون ورود جدی به این حوزه نداشته است و بعد از انقلاب من واقعا سراغ ندارم که کار تاریخی را به معنای واقعی آن توسط بخش خصوصی تولید کرده باشیم. حتی همین فیلمهای سینمایی ارزان آپارتمانی نیز برای تولید از فارابی وام میگیرند و تا چند سال قبل اساسا بخش خصوصی در حوزه نمایش و سرگرمی سرمایه گذاری خاصی نداشته است و تمام کارهای جدی اینچنینی همه توسط دولت ساخته شده است.
اما از موقعی که پلتفرمها به صورت جدی وارد این میدان رقابت شدند و بستر وب به آنها این اجازه را داده است، حالا بخش خصوصی شروع به ساخت آثار نمایش تاریخی میکند؛ خاتون، جیران و چند کار تاریخی که به زودی ساخت آنها آغاز خواهد شد. بخش خصوصی با ساز و کاری که برای تولید خود میتواند از مردم پول دریافت کند و این اتفاقی است که در گذشته اصلا وجود نداشته است. حالا باید تحلیل کنیم که این پلتفرمها توسط چه گروهی اداره میشوند و قرار است چه تفکری را پایه گذاری کنند. باید قبول کنیم که اینها قبل از هر تفکری، «تاجر» اند و به فکر سود تجارت خود هستند و هیچ کدامشان ادعای فرهنگی ندارند و به سریال به عنوان یک محصول درآمد زا نگاه میکنند؛ نه اینکه حالا استراتژی خاصی داشته باشند که کدام سریال میتواند فلان نکته تاریخی و یا فرهنگی را تبیین کند، بلکه به جذابیتهایی که یک سریال میتواند در جذب مخاطب بیشتر کمک کند، فکر میکنند.
به عقیده من در جمهوری اسلامی یک خلا بزرگی در این حوزه وجود دارد که در هیچ جا، هیچ استراتژی خاصی برای تولید چنین سریالهایی وجود ندارد. اگر مرحوم سلحشور به قصه پیامبران در سریالهای خود میپردازد، صرفا بابت دغدغه شخصی اوست و علاقه داشته که قصههای قرآنی را به سریال تبدیل کند. یعنی اگر فردی مثل سلحشور نبود، اصلا معلوم نبود مردان آنجلس، یوسف پیامبر و یا سریالهای دیگر ساخته شود و اگر در مقطعی مختار ساخته میشود و یا سینمایی پیامبر (ص) همه ناشی از دغدغههای شخصی بوده و اصلا هیچ نگاه و طراحی استراتژی در این خصوص وجود ندارد.
تماشاگر سریالهای تاریخی تلویزیون این احساس را دارد که گویا در این سریالها مدام یک ایدئولوژی خاصی را به او گوشزد میکنند و به همین دلیل معمولا خیلی نمیتواند با آنها ارتباط برقرار کند
مثلا همین سریال «جیران» که آقای فتحی آن را برای شبکه نمایش خانگی ساخته، طرح اولیه آن برای من بوده است. داستان از این قرار بود که من بعد از «بانوی عمارت» همراه با نویسنده کار به این طرح رسیدیم، ولی به نتیجه و تولید نرسید که آقای فتحی باخبر شدند و به من گفتند که حاضری طرح خودت را به ما بفروشی که من هم پذیرفتم و اصلا این طور نبوده که شما فکر کنید یک اتاق فکری مدام در حال برنامهریزی و طرحزنی است که حالا درباره پهلوی و یا قاجار سریال و یا فیلمی ساخته شود.
معمولا در این سالها هر سریالی که درباره پهلوی و به بهانه دهه فجر به پخش تلویزیون میرسید، عموما با نگاه ساواکی و کت و شلوارها و شکلهای یکسان و شکنجه و کلیشههای رایج و تکرارهای رنج آور بود؛ من نگاه متفاوتی نسبت به سریالهای تاریخی داشتم و «بانوی عمارت» بر اساس همین تفاوتها تعریف شد و اتفاقا در یک شکاف مدیریتی تلویزیون به تولید رسید. تماشاگر سریالهای تاریخی تلویزیون این احساس را دارد که گویا در این سریالها مدام یک ایدئولوژی خاصی را به او گوشزد میکنند و به همین دلیل معمولا خیلی نمیتواند با آنها ارتباط برقرار کند. قصد ما این بود که همه وقایع تاریخی را در دل یک داستان برای مخاطب تعریف کنیم. اصولا سریال با قصه جلو میرود و آن وقت شما میتوانید در زیر لایه آن حرف هایتان را بازگو کنید. ولی معمولا در سایر سریالها عکس این اتفاق تعریف میشد که این رویکرد خیلی پسند من واقع نمیشد و قصه و بافت دراماتیک آن خیلی برای من اولویت دارد. چون با رعایت اینها سریال شما جذاب میشود و مخاطب را درگیر خود خواهد کرد.
وقتی اساسا با این نگاه که همه چیز دشمن بد است و همه چیز ما خوب، کارکرد قصه شما زیر سوال میرود. اگر قرار باشد با همین نگاه درباره دوران پهلوی و یا هر دوران تاریخی دیگر سریال بسازیم، مخاطب هوشمند شما با آن ارتباط برقرار نخواهد کرد. من یک بار به یکی از مدیران تلویزیون گفتم باور کنید میشود یک سریال درباره دوران پهلوی ساخت که هم فرح پهلوی از آن خوشش بیاید و هم آدمهای مومن و انقلابی کشور؛ الان خود افراد بازمانده دوران پهلوی هم آن سیستم را نقد میکنند و میگویند که ما با این سیستم اداره جمهوری اسلامی تازه یاد گرفتهایم که اگر یک عده از افراد جامعه برای اعتراض جلوی دانشگاه تجمع کردند، با تانک به استقبال آنها نرویم.
نمیدانم چرا اساسا فیلمسازان ما به دوران قاجاریه علاقه خاصی دارند، ولی قبل از دوران قاجاریه و یا حتی دوره پهلوی و ابعاد فرهنگی و اجتماعی آن مورد غفلت قرار دارد؟
مولایی: همیشه یک سوال وجود داشته که چرا ما به تاریخ قبل از اسلام در ایران نپرداخته ایم؟ و این یک سوال جدی است که تقریبا جوابی ندارد. البته آقای معلم و جوزانی تلاش داشتند تا فیلم «کوروش» را بسازند و یا آقای حمید نژاد یک زمان سه چهار سالهای بر اساس این روایت که ذوالقرنین همان کوروش است، تحقیقات جدی داشت، اما به مرحله تولید نرسید. چون ساخت این سریالها نیاز به یک بودجه زیاد و دولتی دارد، همیشه یک ذهنيت وجود داشته که گویا حاکمیت علاقهای برای ساخت چنین سریالهایی ندارد.
آقای میرباقری تعریف میکرد در جلسهای که خدمت مقام معظم رهبری بودیم، عرض کردم که علاقه دارم تا فیلم و یا سریالی درباره خشایارشاه بسازم و شخص رهبری خیلی از این موضوع استقبال کردهاند و ایشان را تشویق کردهاند
خب این ذهنیت درست نیست؟
مولایی: من نمیدانم. اما آنچه که اطلاع دارم این است که آقای میرباقری تعریف میکرد در جلسهای که خدمت مقام معظم رهبری بودیم، عرض کردم که علاقه دارم تا فیلم و یا سریالی درباره خشایارشاه بسازم و شخص رهبری خیلی از این موضوع استقبال کردهاند و ایشان را تشویق کردهاند. اما تا حالا هیچ اتفاقی نیافتاده و چرایش را هم نمیدانم.
شاید این ذهنیت باشد که اگر هم قرار است چنین سریالی ساخته شود، حاکمیت دوست دارد تا فرد مورد اعتماد خودش این کار را تولید کند. آنچنان که تولید فیلم پیامبر به مجیدی میرسد و ساخت موسی به حاتمی کیا و یا سوال اینجاست که اگر فردی به جز میرباقری بخواهد سلمان را بسازد آیا این مقدار بودجه در اختیار او قرار خواهد گرفت؟
مولایی: البته وقتی از دید زاویه مدیرانی که قرار است این موارد را تصویب کنند، قرار بگیرید، من به آنها حق میدهم. به هرحال طبیعی است که پروژه بزرگی مانند سلمان که قرار است میلیاردها تومان هزینه برای آن شود، باید یک فرد مورد اطمینان بالا سر آن باشد و این بدیهیترین و ابتداییترین اصل مدیریتی است.
من معتقدم که ساز و کار تولید ما در ساخت سریالهای الف تاریخی غلط است و اساسا تولید همچین سریالهای بزرگی که یک فرد قرار است تا آخر آن را کارگردانی و مدیریت کند، اشتباه است. تجربه ساخت سریال تاریخی در خارج از کشور به ما میگوید که اساسا این مسیر اشتباهی است که اگر قرار بود سریال «بازی تاج و تخت» نیز به همین روال ساخته شود باید ۱۵ سال وقت و هزینه برای آن کنار میگذاشتند و فکر کنید پس از این همه سال، آیا مخاطب امروز دیگر دغدغه ۱۵ سال پیش را دارد؟ وقتی قرار است مثلا ۵ یا ۶ سال صرف ساخت یک سریال تاریخی شود، آیا فکر و سلیقه و دغدغه مخاطب امروز با ۶ سال دیگر یکسان است و میتواند با سریال ارتباط برقرار کند؟ این مشکل بزرگی در تولید سریالهای ما است که اصولا به فردیت اهمیت میدهیم و الان همه جای دنیا به این نتیجه رسیده اند که برای ساخت یک سریال، آن تیم است که ماجرا را مدیریت میکند و برای این کار از فیلمنامه تا تولید باید یک ساز و کار دیگری تعریف شود و مثلا برای سلمان، چندین کارگردان سکانسها و فصلهای مختلف را کارگردانی میکنند و آقای میرباقری آنها را مدیریت میکند و اینچنین اگر قرار باشد این سریال در ۵ سال ساخته شود، در کمتر از دو سال ساخته میشود. البته این کار نیاز به بسترسازی دارد و او باید به افراد مورد اعتماد خود برسد که من مخاطب درنهایت متوجه نشوم که این بخش از سریال را چه کسی کارگردانی کرده و سریال کاملا یکنواخت تهیه شود و ما اصلا به این سمت و سو حرکت نکردهایم و با این فردیت نگری، اگر خدای نکرده اتفاقی برای آقای میرباقری بیافتد، معلوم نیست سریال سلمان به چه سرنوشتی دچار خواهد شد.
من معتقدم که ساز و کار تولید ما در ساخت سریالهای الف تاریخی غلط است و اساسا تولید همچین سریالهای بزرگی که یک فرد قرار است تا آخر آن را کارگردانی و مدیریت کند، اشتباه است
این که میگویید فیلمسازها عموما به دوره قاجار علاقه دارند، خیلی موافق این گزاره نیستم. شاید یکی از دلایلی که فیلمسازها به دوره قاجار در مقایسه با دوره پهلوی علاقه بیشتری نشان داده اند این باشد که پوشش زنان در آن دوره کاملا متفاوت با دوره پهلوی باشد. در دوره قاجار زنان یک پوشش معقولی داشتند که وقتی درباره آن دوران فیلم میسازیم، با اعتراض تماشاگر مواجه نمیشویم. یکی از مصیبتهای شما برای سریال ساختن درباره دوره پهلوی مشکل حجاب است. یکی دیگر ساخت و سازهایی است که باید ساخته شود، ولی به نظر من به شدت جذاب است و احتمال میدهم که بخش خصوصی در آینده نزدیک به این حوزه ورود کند. البته نگاه حاکمیت به دوران پهلوی همچنان یک سویه است و در حوزه ادبیات نمایشی این نگاه، جواب نمیدهد. شما وقتی درباره هویدا میخواهید سریال بسازید باید بگویید که وقتی او مرد، چه ثروتی داشته است و نمیتوانید این را بگویید که همه افراد آن رژیم دزد بوده اند. خب قطعا حاکمیت اینها را برنمی تابد. البته این را هم بگویم که حتما در بین آنها افراد دزد و خائن هم بوده، حتما شمس خواهر شاه قاچاق مواد مخدر میکرده و حرف من این است به همین شدتی که معتقدیم آنها دزدی و خیانت کردهاند باید به یک سری سوالات دیگر هم جواب بدهیم. البته همه اینها برای این است که شما یک سریال تاثیرگذار بسازید.
/انتهای پیام/