به گزارش «سدید»؛ چند سالی که فرزندتان در ایام نوجوانی در کنار شماست، بدون امرونهی کردن بیهوده در کنارش باشید و اجازه دهید هویت دینی خود را در سایه مهربانی و توجه شما پیدا کند. بچههای عصر جدید بسیار باهوش و کنجکاوند و باید برای هر فکری آنها را توجیه کرد. اگر برای حل سؤالاتشان قانع نشوند، هرگز کاری نمیکنند، حتی اگر بگویید این امر واجب است و باید بیچون و چرا انجام دهی، پس سعی کنید اطلاعات و مطالعات دینی خود را افزایش دهید تا بتوانید به معماهای بیشمار فرزند کنجکاوتان پاسخ دهید. با این مقدمه به بحث اصلی این مطلب یعنی روزداری کودکان و نوجوانان میپردازیم.
روایت اول: روزههای خاطرهانگیز دوران کودکی
جثهاش ریز بود و نحیف. کسی فکر نمیکرد او از پس کارهای بزرگ بربیاید. آن سال باید روزه میگرفت. به سن تکلیف رسیده بود و روزه هم فریضهای واجب!
همه گفتند او نمیتواند، جثهاش برای تحمل گرسنگی و تشنگی چندین ساعته کوچک است، ولی خودش اصرار داشت به گرفتن. نمیشد توی ذوقش بزنند. توی خانه خواهر و برادر و والدین همه روزه بودند و طبیعی بود بخواهد خودش را به آنها ثابت کند. ارادهاش آهنین بود. هر روز که روز تمام میشد و روزهاش را باز میکرد، پدر خدا را شکر میکرد که این توفیق نصیبش شده است. هر روز از همسرش میپرسید، دخترمان حالش خوب است یا ضعف دارد؟ اگر نمیتواند بیایم او را از حد شرعی شهر دور کنم تا روزهاش را افطار کند، ولی او برخلاف تصور دیگران یکییکی تمام روزها را پشت سر گذاشت، ولی نقش پدر و مادرش در این علاقه و اراده بیتأثیر نبود. آنها مجموعهای از خوراکیهای خوشمزه و البته مقوی برای افطار و سحرش تدارک میدیدند. خیلی به او مسئولیت کار در خانه نمیسپردند و تا زمانی که روزه بود برای انجام تکالیف به او فشار نمیآوردند. توی مدرسه هم خانم معلم حواسش به او بود که فشار درس آزارش ندهد. روز آخر ماه یعنی عید فطر هدیهای زیبا از خانوادهاش گرفت و آنقدر تشویقها و همراهی آن سال اول برایش خاطرهانگیز بود که هرگز روزه گرفتن را ترک نکرد.
روایت دوم: او ثابت کرد میتواند روزه بگیرد
دلش میخواست روزه بگیرد. وقتی دوستانش توی کلاس خوراکی نمیخوردند و با یک غرور زیبایی به خانم معلمشان میگفتند که روزهاند، او هم دلش میخواست روزه بگیرد، ولی مادرش مخالف بود. میگفت تو بدنت ضعیف است. نمیتوانی. اگر روزه بگیری از پا درمیآیی. او دلش میخواست تجربه کند، ولی خانواده او را ضعیف میدانستند، در حالی که جثهاش درشت بود و بنیهاش قویتر از همسالانش. اگر این تفاوت را به زبان میآورد، مادرش میگفت: قدرت که به زور و بازو نیست. تو از درون ضعیف هستی و اگر بدنت ضعیف شود، هر ویروسی به راحتی بر تو چیره خواهد شد. یک روز یواشکی روزه گرفت. میخواست تجربه کند. بدون سحری روزه گرفت، شاید خانوادهاش را مجاب کند که میتواند. به هر سختیای بود روز را به شب رساند و تازه فهمیدند روزه است. کمی توبیخ شد به خاطر کلهشقی و بیسحری روزه شدن، ولی بعدش ثابت کرد میتواند روزه بگیرد.
آموزگار موظف است روشنگری کند
هر دو روایت نحوه برخورد با کودک یا نوجوان روزهدار را نشان میدهد. اینکه والدین در مقابل این حس مسئولیت و توجیه رفتارهای دینی از خود چه واکنشی نشان میدهند، خیلی مهم است. وقتی کودک به سنی میرسد که آماده پذیرش تعالیم دینی است، مدرسه موظف است روشنگری کند و آنچه را که باید، برای دانشآموزان شرح دهد. هر چه این آموزش و دانایی تزریق شده محکم و با استدلال قویتری همراه باشد، تأثیر آن جدیتر خواهد شد. مثل مادری که مدام میگفت عزیزم باید روزه بگیری، ولی او اعتقادی نداشت و برایش گرسنگی و تشنگی نامأنوس بود، ولی وقتی آموزگار از فواید روزه گفت و به طور علمی شرح داد چگونه به سلامتی بدن کمک میکند، او را ترغیب کرد برای سلامتی خودش این سختی را به جان بخرد. گاهی تأثیری که مدرسه روی آدمها میگذارد، هیچ کتاب و والدی نمیتواند بگذارد.
الگوپذیری فرزندان از والدین
نکته بعدی الگوپذیری فرزندان از رفتارهای والدین است. گاهی والدین دوست دارند بچهها روزه بگیرند و اهل نماز خواندن باشند. آنها را تشویق میکنند، ولی خودشان به این امر دینی مهم مبادرت نمیورزند. وقتی فرزند میگوید چرا شما روزه نمیگیرید، بهانه میتراشند و عذری موجها غیرموجه میآورند. کودک یا نوجوان روزه میگیرد، ولی در خانهای که بساط صبحانه و ناهار به راه است و شاید پدر هر از گاهی پکی به سیگارش بزند، از سویی ممکن است او روزه باشد، ولی غیبتها و خالهزنکهای همیشه به راه باشد. ممکن است روزه باشد و هر دقیقه بوی غذا به مشام برسد. این آدم دچار دوگانگی میشود. والدینش میگویند روزه خوب است، ولی خودشان حتی رفتارهای معمولیشان تغییری نمیکند. نه تنها روزه نمیگیرند بلکه رفتارهای معنوی آنها تغییر نمیکند و زندگی مثل روزهای قبل از رمضان در جریان است. حالا شما تصور کنید روزهداری در چنین خانهای چقدر سخت خواهد بود.
شرایط را برای فرزندتان مهیا کنید
والدین باید بتوانند بستری مناسب برای فرزند روزهدارشان مهیا کنند که در امنیت خاطر و آرامش روزه بگیرد. کمتر به او امر و نهی کنند. مسئولیت کمتری به او بسپارند و شرایط ضعف جسمی پیش از افطارش را به خوبی درک کنند.
در بعضی خانوادهها میان فرزند و والد شکاف اعتقادی عمیقی وجود دارد. فرزند برخلاف والدین اعتقادی محکمتر و اصرار به روزهداری و انجام فرایض دینی دارد. در چنین شرایطی نباید او را منع کرد. باید به او احترام گذاشت و یادتان باشد چنین فرزندی تا چند سال اول زیر سلطه فکری شماست، پس از آن شخصیت مستقل و هویتی مختص خود خواهد یافت. پس این چند سالی که در خانه کنار شما میهمان است، بدون قلدری و امرونهی کردن بیهوده، کنارش باشید و اجازه دهید هویت دینی خود را در سایه مهربانی و توجه شما پیدا کند. بچههای عصر جدید بسیار باهوش و کنجکاوند و باید برای هر فکری آنها را توجیه کرد. اگر برای حل سؤالاتشان قانع نشوند، هرگز کاری نمیکنند، حتی اگر بگویید این امر واجب است و باید بیچون و چرا انجام دهی، پس سعی کنید اطلاعات و مطالعات دینی خود را افزایش دهید که بتوانید معماهای بیشمار فرزند کنجکاوتان را پاسخ دهید.
هوای دانشآموز روزهدار را داشته باشید
نکته حائز اهمیت دیگر در علاقهمندی فرزندان به روزه، نقش مدرسه و کادر آموزشی است. گاهی بیتوجهی غیرعمد نسبت به شرایط روزهداری دانشآموزان باعث سرخوردگی و دلزدگی آنها از فرایض میشود. فرض کنید بسیاری از دانشآموزان روزه نیستند و تعداد روزهدارها در اقلیت است. حالا این آموزگار یا دبیر است که باید شرایط خاص آنها را درک و کمتر به آنها فشار روحی وارد کند. باید طوری وانمود کند که روزهداری دانشآموز برایش مهم است، حتی اگر خودش روزهدار نباشد یا خدای نکرده به انجام آن اعتقادی نداشته باشد.
گاهی دانشآموزان روزهدار به علت تشنگی و گرمای زیاد مایل نیستند زنگهای استراحت از کلاس خارج شوند و همان نیمکت و کلاس برایشان مرکز آرامش است، ولی آنها را مجبور میکنند تا کلاس را حتماً ترک کنند و توی حیاطی که همه در حال خوردن و نوشیدن هستند، وقت بگذرانند یا گاهی دیده شده است که با لحن تمسخرآمیزی سال بالاترها که اغلب مسئول انتطامات و ورود و خروج دانشآموزان هستند، کوچکترهای معصوم روزهدار را مسخره میکنند. این برای دانشآموزی که تازه اول راه است، عین سم است. وقتی مدام احساس کند با بقیه متفاوت است و حتی اعتقاداتش موجب جدایی او از دوستانش میشود، کمکم دلسرد میشود و عطای دیندار بودن را به لقایش میبخشد. وقتی چند بار بخواهد توی نمازخانه نماز بخواند و دستش بیندازند، بار سوم خودش بیخیال میشود و نمیرود. در جامعه امروز دایره دوستان برای کودک و نوجوان بسیار اهمیت دارد، پس رفتارهای اجتماعی خود را بر اساس علایق جمعی آنها تنظیم میکند. این وظیفه مدرسه است که بگوید تو اگر روزه میگیری، در واقع انجام وظیفه میکنی و برای انجام واجبات کسی تمسخر یا تنبیه نمیشود. باید دانشآموز خیالش راحت باشد که معلم شرایطش را درک میکند و به جای تشویق، او را برای روزهداری و کاهش انرژی جسمانی در کلاس مؤاخذه نمیکند.
توجیه مسائل دینی برای کودکان که تازه وارد این عرصه میشوند و باید راه را از بیراهه جدا کنند، بسیار دشوار است و هر کسی به سهمش نقش خود را باید به درستی و کامل ایفا کند.
انتهای پیام/