به گزارش «سدید»؛ مهرداد صدقی از آن دست نویسندگانی است که بیسر و صدا کار میکند، اما آثارش اغلب مورد توجه هستند، آنقدر که «آخرین نشان مردی»، از کتابهای وی به شبکه پنج سیما هم راه یافت و با اقتباس از آن مجموعه تلویزیونی «پدر پسری» ساخته و چند سال قبل پخش شد. مجموعه چندجلدی «آبنباتها» که از سوی «سوره مهر» منتشر شده هم از جمله آثار این نویسنده به شمار میآید که طی برپایی سیوسومین دوره نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران در بین پرفروشها بود. به بهانه بازنشر «آبنبات نارگیلی»، جلد چهارم این مجموعه گپ و گفتی با صدقی داشتیم که میخوانید.
انواع و اقسامی از اتفاقات غیرعادی و طنز
«آبنبات هلدار» نخستین کتاب از این مجموعه است که در آن مخاطب با انواع و اقسامی از اتفاقات غیرعادی و طنز روبهرو میشود. «آبنبات پستهای»، «آبنبات دارچینی» و «آبنبات نارگیلی» کتابهای دیگری هستند که بهدنبال استقبال مردم و به نوعی در ادامه همان نوشته روانه کتابفروشیها شدند. مهرداد صدقی در پاسخ به اینکه چه عاملی را سبب استقبال مخاطبان از این چهار عنوان کتاب میداند به «ایران» میگوید: «در این کتابها نهایت تلاش خود را به خرج دادهام تا با مخاطب صادق باشم. شاید همین مسأله سبب استقبال آنان شده است. از همین بابت شخصیتها، نوع لباس، رفتار و سبک زندگیشان را به شکلی تعریف کرده و چیدهام که خواننده با آنها ارتباط بگیرد.»
نکته قابل توجه دیگر در این مجموعه، توجهی است که صدقی به حضور شخصیتهایی از همه طیفها نشان داده، او ادامه میدهد: «محسن، یکی از شخصیتهای داستان آبنبات نارگیلی، فردی است که با همه سازگاری دارد. به حرفهایشان گوش میدهد و قضاوتشان نمیکند. با اینکه با آنها متفاوت است، اما دوستشان هم هست. به گمان من این نگاه هم در جلب نظر مخاطبان بیاثر نبوده، چراکه حداقل تا جایی که خودم از برخی مخاطبان شنیدهام ارتباط گرفتن با شخصیتهای داستان برای آنان دشوار نبوده است. از سوی دیگر در نوشتن آبنبات نارگیلی حتی تلاش کردهام رویکرد و نگاه خودم را به کتاب تزریق نکنم تا انصاف هم رعایت شود.»
وی ادامه داد: «خیلی از خوانندگان از من میپرسند، چرا محسن شخصیت اصلی داستان جلد چهارم اینقدر دروغ میگوید. تعجب میکنم چرا این سؤال از من پرسیده میشود. متأسفانه در دنیای امروز دروغ زیاد است، آن هم در شرایطی که میدانیم امری ناپسندیده است. من به زبان طنز اینطور نوشتم که بسیاری از ما در مواقعی برای نجات خود دروغ میگوییم چه با نیت مثبت و چه نیت منفی. هر چند که در ادامه نشان میدهم که دروغگوییهای محسن کار دستش میدهد و اثرات آن مانند بومرنگ به زندگیاش برمیگردد. از آنجایی که در داستانهای من اخلاق حاکم است فرد پاگیر دروغ خود میشود.»
داستانهایی برآمده از تجربیات زیسته
صدقی در پاسخ به اینکه چرا با وجود تأکید بر نگارش داستان مدرن برای انسان امروزی، این روزها همچنان داستانهایی خطی و ساده مورد توجه مخاطبان هستند، میگوید: «هیچ وقت در ادبیات و هنر پلههای مدرنیته و سبکهای مختلف به ترتیب و پشت هم طی نشده است. ما ایرانیها اغلب عادت کردهایم داستانی را از نقطه الف آغاز و در نقطه ب به پایان برسانیم و داستانی خطی بشنویم. ممکن است سیر داستانی را تغییر دهیم، اما دوست داریم بدانیم آخر قصه چه میشود و حتی هر یک از شخصیتهای داستان چه سرنوشتی پیدا میکنند. این ذائقه ایرانی است که نمیتوانم بگویم خوب است یا بد. در برخی مواقع سیر منطقی سبکها بر اساس شرایط جامعه زودتر رخ داده است. برای مثال مدتی مردم زندگی در خانههای حیاط دار را رها کردند و به آپارتماننشینی روی آوردند، اما امروز دوباره به زندگی در خانههای بزرگ و حیاطدار علاقه نشان میدهند. درباره داستان هم همین موضوع صدق میکند. ذائقه مخاطب بهدنبال شنیدن سبک زندگی سی سال پیش و بازسازی آن است. داستانهای آبنبات برای اقناع کردن همان بخش جامعه امروز است. البته این را هم بگویم داستانهای مدرن خوبی هم داریم.»
صدقی با اشاره به شخصیتهای داستان و ارتباط آنها با شخصیت واقعی خودش تصریح میکند: «محسن بخش پررنگی از شخصیت من را به همراه دارد. همچنان که دایی اکبر و خیلی از دوستان محسن به من نزدیک هستند. محسن همسن من است و هر لحظه خودم را جای او میگذارم تا به یاد بیاورم مثلاً در ۱۲ سالگی چگونه با دیگران و محیط پیرامونم ارتباط میگرفتم. حتی میتوانم درباره شخصیتهای زن داستان این ادعا را داشته باشم، چون همه این شخصیتها از ذهن من آمدهاند. برای مثال برای پردازش شخصیت بیبی، کودک درونم را که سالخورده شده در این شخصیتها زنده کردم تا بدانم آنها در این موقعیت چگونه عمل میکنند. ضمن اینکه از تجربه زیستی خودم نیز استفاده میکنم.»
این نویسنده در پایان میگوید: «در آبنبات نارگیلی اتفاقات تلخ هم رخ میدهد، چراکه بنای نوشتن آثار خود را بر این گذاشتهام که با مخاطب صادق باشم. واقعیت این است که دنیای امروز فقط خنده و طنز نیست و درد و رنج نیز دارد. مرگ و غم هم بخشی از زندگی هستند که باید سازگاری و کنار آمدن با آنها را بیاموزیم. درست مانند آخرین جلد «آبنباتها» که در آن بیبی از دنیا میرود، این اتفاق شاید برای مخاطب ناراحتکننده باشد، اما در همین فصل مرگ بیبی، موقعیتهای طنز آمیزهم وجود دارد. در واقع تلاش کردهام مخاطب در بین غم و خنده در رفت و آمد باشد. همین چیدمان و طراحی داستان بابی برای آغاز جلد بعدی خواهد شد.»
انتهای پیام/
منبع:روزنامه ایران