به گزارش «سدید»؛ شاید خیلیها حتی اسمش را نشنیده باشند، اما صدای پرطنین، سوزناک و زیبایش که قطعه «آمدمای شاه! پناهم بده» را روی شعر زندهیاد حبیبا... چایچیان (حسان) خوانده است، حتما شنیدهاند و شاید با آن گریسته باشند. صاحب آن صدای سوزناک یعنی محمدعلی کریمخانی، خواننده پیشکسوت آثار آیینی مذهبی شامگاه سیام خردادماه بعد از مدتها بیماری، دار فانی را وداع گفت.
مرحوم کریمخانی متولد ۱۳۲۹ در قزوین بود و بیشتر فعالیت هنری او در حوزه مداحی و خواندن آثار مذهبی بود، اما گل سرسبد آثار وی همان قطعه «آمدهامای شاه! پناهم بده» ساخته آریا عظیمینژاد است که به یکی از ماندگارترین نواهای مذهبی در ستایش و آستانبوسی حضرت علیبنموسیالرضا (ع) تبدیل شده. کریمخانی همچنین با همکاری آریا عظیمینژاد آلبوم «ساقی سرمست» را نیز در رثای سالار شهیدان (ع) منتشر کرده که این اثر هم مورد استقبال مردم قرار گرفته است.
مرحوم محمدعلی کریمخانی آذر ۱۳۹۲ در آیین نکوداشت خود به ماجرای تولید این قطعه و آلبوم، اشاره کرده و گفته بود: طی سالهای اخیر که غیر از مداحی افتخار حضور در تهیه و تولید آثار موسیقایی مذهبی را داشتم مفتخر به تولید اثر موسیقایی «قطعهای از بهشت» (آمدهامای شاه! پناهم بده) با شعری از استاد حبیبا... چایچیان (حسان)، اجرای قطعهای در حسینیه کربلاییها با همکاری نزار القطری و صادق آهنگران و آلبوم «ساقی سرمست» به آهنگسازی آریا عظیمینژاد شدم که برای من دارای ارزشهای فراوانی است.
«آمدمای شاه» از کجا آمد؟
آریا عظیمینژاد، آهنگساز قطعه «آمدمای شاه! پناهم بده» نیز به دنبال درگذشت محمدعلی کریمخانی، دلنوشته کوتاهی را منتشر کرد. در متن آریا عظیمینژاد آمده است: «سکوت میکنم، انگار حنجرهام از کار افتاده. انگار صدایم را از دست دادهام. استاد کریمخانی به اربابش پیوست. آمده. آمده،ای شاه پناهش بده.».
اما این قطعه موسیقی پرشنونده و خاطرهساز از کجا آمد؟ این شعر روی شعری از زندهیاد حبیبا... چایچیان، متخلص به «حسان» ساخته شد. مرحوم حسان درباره ماجرای سرودهشدن این شعر گفته بود: «مادرم در آخرین لحظاتی که خدمتشان رسیدم، همیشه آن حالوهوای ارادت به ۱۴ معصوم را داشت و در همان حال که سکته کرده بود، دکتر را خبر کردیم. دکتر مشغول گرفتن نوار شد و وقتی خواست برود متاسفانه مادرم سکته دیگری کرد. من به دکتر آن را اعلام کردم. دکتر خطاب به من گفت: «فردی که اینگونه سکته کند کمتر زنده خواهد ماند!» بههرحال دکتر راهی شد و من خدمت مادر برگشتم و به ایشان عرض کردم شما آرزویتان چیست؟ ایشان گفت آرزوی من این است که یک بار دیگر حضرت رضا (ع) را زیارت کنم و این نکته را هم بگویم که راهرفتن ایشان خیلی سخت بود و حال خوبی نداشت و من دو بازوی مادر را میگرفتم تا بتواند حرکت کند. با هواپیما به مشهد رفتیم. نمیدانم در ایام تولد حضرت رضا (ع) بود یا شهادت، حرم خیلی شلوغ بود. واردشدن به حرم هم یقینا مشکل و حتی برای مادرم غیرممکن بود، گفتم مادرجان! از همینجا سلام بدهی زیارت است. گفت: «ما قدیمیها تا ضریح را نبوسیم، به دلمان نمیچسبد.» هرچه کردم دیدم مادر قبول نمیکند. خلاصه بازوی مادر را گرفته بودم و همینطور به سمت ضریح حرکت میکردیم. در همین حال دیدم که حال شعر برایم فراهم شد. من تمام توجهم را به شعر و الهامی که عنایت شده بود دادم. دیدم زبان حال مادرم است نه زبان حال من! و شعر تا «تخلص» رسید. وقتی شعر به «تخلص» رسید، دیدم مادرم با آن ازدحام که آدم سالم نمیتوانست برود خودش را به ضریح رسانده بود و داشت ضریح را میبوسید و من هم ضریح را بوسیدم و این شعر در حقیقت زبان حال مادرم در آخرین لحظات عمرش است.»
این شعر که حاصل این اخلاص و لحظات شاعرانه و عرفانی است، بعدا با همکاری عظیمینژاد و مرحوم کریمخانی، به یک اثر فاخر و ماندگار تبدیل شد.
محمد اصفهانی (خواننده) در مورد او گفته است: «از سال ۶۴ با محمدعلی کریمخانی آشنا شدم و سالهای بعد نیز که در رادیو با آقای صبحدل همکاری میکردم این دغدغه را داشتم که ایشان را فریاد بزنم، چراکه احساس میکردم صدای کریمخانی شناخته نشده است.»همایون شجریان قطعه «من کجا، باران کجا» از آلبوم «ایرانمن» خود را که براساس نحوه خواندن مرحوم کریمخانی تهیه شده، به او تقدیم کرده است.
پیکر این محب اهلبیت (ع) در زادگاهش تاکستان، شهر نرجه، تشییع و به خاک سپرده شد.
انتهای پیام/