گفتگو با زهرا داوودنژاد، بازیگر سینما و تلویزیون؛
زهرا داوودنژاد گفت:ناچارم و جز این راهی پیش پایم نیست، ولی اصلا نمی‌توانم روی درآمد بازیگری حسابی باز کنم. درواقع منبع درآمد بازیگری به شدت ناامن است به‌خصوص برای من که مادری مجرد هستم و دقیقا ۱۰سال است که از پدر دخترم جدا شده‌ام. در نتیجه تمام فشار‌ها از لحاظ اقتصادی برایم چند برابر می‌شود.

به گزارش «سدید»؛ زهرا داوودنژاد، صادقانه و صمیمانه به پرسش‌هایی که می‌پرسیم، پاسخ می‌دهد و این اولین ویژگی اوست که توجه‌تان را جلب می‌کند. او که این روز‌ها با اپیزودی از سریال «تازه وارد» به نام «آتلیه» در نقش سارا به کارگردانی رضا محبی‌نوری روی آنتن شبکه سه سیما رفته در گفتگو با جام جم از تجربه همکاری با کارگردانان جوان گفت و آن را همراه با چالش‌هایی دانست که اتفاقا برایش جذاب است؛ چون داوودنژاد به گفته خودش هیچ وقت به «اگر»‌ها و «ای‌کاش»‌ها فکر نمی‌کند. او همچنین از موضوع این سریال؛ «ترغیب به فرزندآوری» هم گفت و تاکید کرد گرچه خودش ۱۰ سال است که زندگی را در مقام مادر مجرد تجربه می‌کند همچنان به لزوم تشکیل خانواده و صاحب فرزند شدن به عنوان بخشی از تجربه زیسته معتقد است. زهرا داوودنژاد همچنین از مشکلات اقتصادی این روز‌ها و ناامنی شدید بازیگری به عنوان منبع درآمد حرف زد و گفتگو را با این جمله پایان داد که احساس می‌کند در بایکوتی کاری به سر می‌برد؛ هرچند خودش از دلیل آن مطلع نیست.

تجربه بازی در اپیزود «آتلیه» به کارگردانی رضا محبی‌نوری؛ یکی از اپیزود‌های سریال «تازه وارد» چگونه بود؟
در مجموع می‌توانم بگویم کار کردن در کنار اعضای این پروژه بسیار لذت‌بخش بود و احساس کردم تیمی بسیار ویژه هستند چرا که هر کسی در جایگاه کاری خود، بسیار حرفه‌ای عمل می‌کرد. کارگردانان جوانی که تجربه اول و دوم‌شان را از سر می‌گذرانند از خلاقیت و میل به تالیفی تازه برخوردارند که همواره برای من قابل توجه بوده است یا حداقل تجربه من از همکاری با کارگردانان کار اولی چه در تلویزیون، چه در فیلم کوتاه و چه در فیلم‌های سینمایی از جمله همکاری با محمود غفاری در «شماره ۱۷ سهیلا» این گونه بوده است. به هر حال من شرایط این همکاری را می‌پسندم و بسیار هم خوشحال می‌شوم وقتی می‌بینم نیروی جوان‌تر، به روزتر و احتمالا دلسوزتری به عرصه هنر تزریق می‌شود و این برایم دلگرم‌کننده است.


با توجه به این که اپیزود‌های سریال «تازه وارد» توسط کارگردانانی جوان ساخته شد و همین طور با توجه به تجربه‌تان در «شماره ۱۷ سهیلا»، چالش‌های کار کردن با کارگردانان جوان را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
چالش که بسیار بوده است و اتفاقا یکی از جذابیت‌های کار کردن با کارگردانان جوان، همین چالش‌هاست، چون همه چیز برای‌تان ناشناخته است و هیچ سابقه‌ای از این کارگردان جوان در ذهن ندارید، اما با توجه به این که هیچ گاه به «اگر»‌ها و «ای کاش‌ها»‌ها فکر نمی‌کنم هر چالشی هم که پیش بیاید مجموع کار برایم اغنا کننده است.


به نظرتان پرداختن به سوژه فرزندآوری در این سریال برای مخاطب قانع‌کننده است؟
من به شخصه به فرآیند‌های ازدواج، تشکیل خانواده و صاحب فرزند شدن معتقدم، اما گمان می‌کنم همان‌طور که جامعه‌مان در بسیاری از موارد دیگر به سوی نمونه‌های تقلبی کشیده شده در مساله ازدواج و فرزندآوری نیز به سمت چنین دستورالعمل‌هایی رفته است، پس اگر بخواهیم عمیقا و فارغ از مفاهیم کلیشه‌ای که هزاران هزار فیلتر مانند وضعیت اقتصادی، وضعیت سیاسی، وضعیت اجتماعی، وضعیت فرهنگی و... را مانع ازدواج، فرزندآوری و به مقام پدر و مادر رسیدن می‌دانند، به این موضوع بپردازیم شاهد روابط سلامت‌تری بین زنان و مردان خواهیم بود و جامعه بهتری خواهیم داشت و وقتی بنیان خانواده، بنیانی سلامت و پایدار به معنای برخوردار از تعهد دو طرفه آدم‌ها نسبت به یکدیگر و مسؤولیت‌پذیری آن‌ها در قبال یکدیگر و فرزندشان باشد، جامعه سالم‌تری داریم.


شما پیش از بازی در این اپیزود، در «روزگار جوانی ۳» حضور داشتید که سال گذشته از شبکه پنج روی آنتن رفت. در این فاصله پیشنهادی نداشتید یا ترجیح می‌دهید انتخاب‌هایتان همراه با حساسیت و وسواس بیشتری باشد؟
در سه سال اخیر، این کرونا بود که همانند بسیاری از مشاغل، تیشه به ریشه وضعیت کاری ما زد هرچند شاهد بودم همان زمان نیز پروژه‌هایی در جریان است و برخی مشغول کارند و حقیقت ماجرا را بخواهید برای خودم هم سوال بود و احساس می‌کردم گاهی اوقات نحوه چینش مهره‌ها را درک نمی‌کنم. نمی‌گویم پیشنهادی نبود، چون در این فاصله، سه فیلم کوتاه کار کردم و چند اجرای نمایشنامه‌خوانی داشتم، اما آن چنان هم در وضعیتی نبودم که بخواهم انتخاب کنم یا نکنم و در این میان وسواس و حساسیت نقشی نداشت بلکه برخی نقش‌ها بسیار دور از من بود و از وجود نقش‌هایی که احساس می‌کردم می‌توانند به من نزدیک باشند، پس از تولیدشان خبردار می‌شدم و می‌شنیدم که ساخته و تمام شده‌اند؛ بنابراین برای خودم هم عجیب است و هنوز سر از این مجهول درنیاورده‌ام. پس صرفا می‌توانم بگویم وضعیت کاری‌ام در چند ماه اخیر بسیار دشوار بوده و کم نبوده‌اند پروژه‌هایی که قرار بوده در آن‌ها حضور داشته باشم و در دقیقه ۹۰ نشده است.


در حالی که هم از نظر مالی و هم از نظر روانی روی آن‌ها حساب کرده‌اید.
دقیقا. هر چند همان‌طور که اشاره کردید مساله مالی، بسیار مهم است، اما آن چه که به من آسیب‌زننده بوده بحث روانی است، زیرا معتقدم روان آدم‌ها بر جیب‌شان اولویت دارد.


با این شرایط بر بازیگری به عنوان راهی برای گذران زندگی حساب می‌کنید؟
ناچارم و جز این راهی پیش پایم نیست، ولی اصلا نمی‌توانم روی درآمد بازیگری حسابی باز کنم. درواقع منبع درآمد بازیگری به شدت ناامن است به‌خصوص برای من که مادری مجرد هستم و دقیقا ۱۰سال است که از پدر دخترم جدا شده‌ام. در نتیجه تمام فشار‌ها از لحاظ اقتصادی برایم چند برابر می‌شود.


در حال حاضر مشغول انجام کاری هستید یا پیشنهادی دارید؟
احساس می‌کنم در یک بایکوت کاری به سر می‌برم و خودم خبر ندارم. برای یکی، دو پروژه صحبت‌هایی شده، اما این‌که چه زمانی به مرحله عقد قرارداد برسد، خدا می‌داند. تازه‌ترین کاری که در دست دارم، اجرای نمایشنامه‌خوانی است که ۱۲ تیر در پردیس تئاتر شهرزاد برگزار خواهد شد و چند کار دیگر مانند فیلم‌های کوتاه، ولی این روز‌ها با توجه به این که همیشه هدفم کارگردانی بوده، بخشی از تمرکزم را صرف ساختن قصه موردنظرم و بخش دیگری از آن را صرف نوشتن رمانم می‌کنم.

تجربه زندگی خارج از تهران
زهرا داوودنژاد در پاسخ به این پرسش که شما پیش‌تر هم فاصله‌ای ۱۰‌ساله با تلویزیون داشتید و نوروز ۱۳۹۷ با سریال «هیات‌مدیره» به کارگردانی مازیار میری که از شبکه ۵ پخش شد، به این رسانه برگشتید، توضیح می‌دهد: بله، آن فاصله به این دلیل بود که من ۱۰سال از تهران خارج شدم و شمال زندگی می‌کردم. در آن فاصله ۱۰ساله با تلویزیون، سال ۱۳۹۰ در فیلم سینمایی «کلاس هنرپیشگی» به کارگردانی علیرضا داوونژاد و سال ۱۳۹۵ در «شماره ۱۷سهیلا» به کارگردانی محمود غفاری بازی کردم و سال ۱۳۹۷ به تهران و بار دیگر به زندگی قبلی‌ام برگشتم و این پایان ۱۰ سال غیبت در زندگی شهری بود.
وی درباره این‌که این غیبت چه طور تجربه‌ای بود، می‌گوید:به هر حال یک دهه از عمرم بود. هنگامی که از تهران رفتم، دخترم یلدا هفت ماهه و وقتی به تهران برگشتم ۹ ساله شده بود.

 

انتهای پیام/

منبع: جام جم
ارسال نظر
captcha
پرونده ها