شهرک کلیله و دمنه؛
بی شک " شهرک کلیله و دمنه" نه تنها برای کودکان بلکه برای بزرگسالان نیز بجز قبح شکنی از رذایل اخلاقی و عادی سازی روابط محرم و نامحرم، ترویج سبک زندگی غربی و ترویج موسیقی‌های مبتذل دستاوردی بدنبال ندارد.

به گزارش «سدید»؛ در شهرک قصه کلیله و دمنه زنی روستایی به اصرار شوهرش که سودای پیشرفت را در سردارد، خانه و زندگی خود در روستا را رها کرده و به شهر مهاجرت کرده و در یک مجتمع مسکونی ساکن می‌شوند. شهری شلوغ و پر از دود که داعیه برابری شهروندانش را دارد، شهروندانی از نژاد‌ها و قومیت‌های مختلف که باید با فراموش کردن خوی و طبیعت اصلی و ذاتی خود که خدا در سرشت آن‌ها نهاده در کنار هم زندگی کنند تا یک آرمانشهر فرضی را بسازند.

همسایه‌های این زوج در مجتمع هرکدام نماینده یک قشر از جامعه هستند؛ مالک مجتمع برای فروش واحد‌های خود به هر دوز و کلکی متوسل می‌شود، خانم دکتری که برخلاف علاقه و استعدادش بخاطر دخالت‌های مادرشوهرش خانه نشین شده است، زنی که برای فرار از تنهایی به آشپزی روی آورده و همواره به دنبال گوشی شنوا برای درد و دل کردن است، پدری که زیر بار مسئولیت‌های خانواده شلوغش شانه خم کرده و جلوی پنجره و خیره در افق سیگار می‌کشد، مادری که در تجمل گرایی فضای مجازی غرق شده و بچه خود را فقط برای فیگور‌ها و استوری‌های اینستاگرام لازم دارد، دختر جوان و مجردی که نقاش و خواننده خیابانی است و دل به پسر همسایه سپرده، اما پسر به همین رابطه دوستی راضی است و حاضر نیست زیربار مسئولیت ازدواج برود، مرد هیزی که کارش فریب دادن زنان ساده لوح و سوء استفاده از آنان است ...

خلاصه اینکه هیچ کدام از خانواده‌های ساکن در این مجتمع مسکونی خوشبخت نیستند، همه مشکلات و اشتباهات خود را دارند و برای برون رفت از این وضعیت تلاشی هم نمی‌کنند، زن و شوهر‌ها رابطه پرمهر و با احترامی با یکدیگر ندارند، تنها مادربزرگ داستان به عنوان بزرگتر خانواده فردی غر غرو است که مدام درحال تحقیر و توهین به عروس خود است، جوانان داستان عمدتا بیکار و الاف و مسخ شده در فضای مجازی هستند، مردان داستان هیز و بدنبال سوءاستفاده از زنان، در این مجتمع حریم شخصی معنایی ندارد و در‌های خانه‌ها با کوچکترین اشاره باز می‌شود.

سطر‌های بالا خلاصه داستان‌های مربوط به مجموعه‌ای عروسکی است که تمام شخصیت‌های آن حیوانات عروسکی هستند تا فیلمساز بتواند به راحتی خط قرمز‌ها را دور زده و روابط خصوصی زن و شوهر و دوست دختر و دوست پسر داستان را آزادانه نشان بدهد.

اما غیر از داستان آشفته و شخصیت‌های الکن و بی‌هویت این مجموعه که نام وزین «کلیله و دمنه» را یدک می‌کشد و اشاراتی به ماهیت همان قصه هم دارد، آنچه بیشتر باعث تأسف می‌شود آن است که سازنده این مجموعه «مرضیه برومند» است. شخصیت‌های عروسکی او، بخشی از خاطرات و فصل مشترک چند نسل با هم است. برومند چه در تجربه‌ای، چون مدرسه موش‌ها که هنوز هم از ماندگار‌های سینمای عروسکی است، چه در مجموعه بی‌نظیر و دوست داشتنی خانه مادربزرگه و چه در قصه‌های تا به تا که عروسک زی زی گولو را محبوب نسلی کرد، درایت خود در بهره گیری از عروسک به عنوان کاراکتر محوری در اثر را نشان داده است و همواره سعی داشته تا از طریق این عروسک‌ها با بچه‌ها ارتباط بگیرد و مفاهیم ارزشمند اخلاقی را بطور غیرمستقیم به آن‌ها آموزش دهد، اما اینکه چه شده برومند با این سابقه چنین مجموعه مملو از مشکلات اخلاقی را ساخته است هم جای تعجب دارد و هم مایه تأسف است.

در این اثر کارگردان عامدانه از تمهیدی قدیمی که ریشه در ادبیات کلاسیک فارسی دارد بهره می‌برد، یعنی شخصیت‌های اصلی قصه‌اش را از میان حیوانات انتخاب می‌کند تا آن را در خدمت «ایده» ساختارشکنانه خود در آورد. «ساختار شکن» از این جهت که این اثر، تمام الگو‌های اخلاقی فرهنگ ایرانی اسلامی را کنار زده و هر آنچه ناهنجاری است را به خورد مخاطب می‌دهد. انگار کارگردان عامدانه در کار اوراق کردن تمامی اخلاقیات و حتی گذشته کاری خود است.

بی شک «شهرک کلیله و دمنه» نه تنها برای کودکان بلکه برای بزرگسالان نیز بجز قبح شکنی از رذایل اخلاقی و عادی سازی روابط محرم و نامحرم، ترویج سبک زندگی غربی و ترویج موسیقی‌های مبتذل دستاوردی بدنبال ندارد. آرمانشهری که فیلمساز به مخاطب معرفی می‌کند بسیار شبیه به انیمیشن "زوتوپیا" بوده و هیچ نشانی از عرف و اخلاق جامعه ایرانی اسلامی ندارد و این نمونه همان تهاجم فرهنگی و جنگ نرم است که اینبار در پوشش یک مجموعه عروسکی پررنگ و لعاب به خورد مخاطب داده شده است.

انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha