به گزارش «سدید»؛ حدود دو ماه قبل بود که پیمان جبلی، رئیس رسانه ملی در یک نشست با انتقاد از محتوای برخی سریالهای شبکه نمایش خانگی گفت: «هیچکدام از شما به هیچوجه همراه خانواده محترمتان حاضر نخواهید شد پای یکی از قسمتهای یکی از سریالهای شبکه نمایش خانگی بنشینید که الان در حال پخش است.» گرچه دکتر جبلی حرمت نگه داشت و اسم آن سریال را ذکر نکرد، اما ذهن مخاطبانی که سریالهای شبکه نمایش خانگی را دنبال میکردند، به سمت قسمت دوم سریال «جادوگر» و سکانس خلوت جهانگیر و میترا رفت که واقعا تماشای آن حتی بهصورت انفرادی هم مخاطب را معذب و شرمنده میکند، چه رسد به اینکه بخواهید همراه خانواده به تماشای آن بنشینید. سریال جادوگر که هنوز هم پخش آن از فیلیمو و نماوا ادامه دارد، تنها یکی از مصادیق مطرحشده در صحبتهای رئیس رسانه ملی است و متاسفانه از این سکانسها و سریالهایی که آبرو را خوردهاند و حیا را قی کردهاند، در پلتفرمها و شبکه نمایش خانگی کم ساخته و پخش نشدهاند. ضمن ابراز امیدواری برای دقت و نظارت بیشتر در بخش صدور مجوز ساخت در الماس (سامانه صدور مجوز تولید حرفهای) و بهویژه در حوزه پخش ساترا (سازمان تنظیم مقررات رسانههای صوت و تصویر فراگیر) برای رفع نگرانیهای خانوادهها و صحت و سلامت اخلاقی و محتوایی آثار شبکه نمایش خانگی، آسیبشناسی و مرور مضمونی و ساختاری سریالهایی، چون جادوگر میتواند راهگشا باشد تا شاهد تکرار تولید و نمایش چنین آثار سطحی، ضعیف و مبتذلی نباشیم.
سکانسهای مثبت ۱۸
آن عبارت «مناسب برای بالای ۱۲سال» که در حوالی عنوان سریال «جادوگر» در پلتفرمهای فیلیمو و نماوا به چشم میخورد، چندان یا اصلا به کار هشدار به مخاطبان نمیآید. حتی باتوجه به وقیح بودن برخی سکانسها و صحنههای سریال، عبارت مثبت ۱۸سال هم برای رفع و رجوع ابتذال موجود در اثر افاقه نمیکند و افراد بالغ و پابه سن گذاشته هم از تماشای بعضی از صحنهها شرمگین میشوند. یکی از سکانسهایی که در این زمینه با واکنش خانوادهها و برخی کاربران در فضای مجازی مواجه شد، سکانس خلوت ظاهرا عاشقانه، اما زننده و مبتذل جهانگیر و میترا با بازی جواد رضویان و شهین تسلیمی در قسمت دوم سریال جادوگر است. اولین چیزی که در این مغازله کلامی و رفتاری جلب توجه میکند، تفاوت سنی آشکار دو شخصیت و دو بازیگر است. گرچه شگرد جهانگیر یعنی برقراری ارتباط با زنان کهنسال و متمول، رابطهای که در این قسمت میبینیم را توجیه میکند، اما در نوشتار و اجرای آن هیچ خودداری و ملاحظه اخلاقی صورت نگرفته و به نظر میرسد هرچه در ذهن سازندگان و بازیگران گذشته، جامه عمل به خود گرفته است. نحوه ادای دیالوگها و کرشمههای غلیظ دو بازیگر، بدون اینکه نشانی از کمدی داشته باشد، تنها نشانی ابتذال را میدهد و بس. معلوم نیست چنین سکانسی با چه متر و معیاری مجوز ساخت و نمایش دریافت کرده و سر از پخش درآورده، مهمتر اینکه هنوز هم باوجود واکنشها، این سکانس قابل رویت است و جهانگیر و میترا به لوثترین شکل ممکن دل میدهند و قلوه میگیرند.
بلاتشبیه موضوع فریب زنان ثروتمند و سالخورده ذهن را تا حدودی به فیلم موسیووردو یکی از ساختههای چارلی چاپلین میبرد، اما ببینید چاپلین چه پرداختی از این موضوع دارد و کارگردان جادوگر چه رویکرد سخیفی را برمی گزیند.
تداوم لودگی
ظاهرا جادوگر قرار بود سریالی کمدی باشد و نشانههای ظاهری آن بهویژه انتخاب بازیگرانی، چون جواد رضویان و احمد مهرانفر هم بر این تعمد دامن میزند. شاید اگر همین حالا با کارگردان و عوامل سریال صحبت کنیم هم آنها روی کمدی بودن آن تاکید و پافشاری کنند. بله، ظواهر امر حکایت از کمدی یا یک سریال خندهدار و خندهآور دارد، اما اگر به تعریف و استانداردهای کمدی رجوع کنیم و نمونههای شاخص، موفق و ماندگار کمدی در سینمای جهان و حتی ایران را درنظر بگیریم، آنوقت نسبتهای جادوگر با یک اثر کمدی جذاب و شایسته، رنگ میبازد و آنچه در صافی و فیلتر این معجون غریب باقی میماند، چیزی جز هجو و لودگی آغشته به ابتذال و بیاخلاقی نیست. گرچه نقد اجتماعی سریال جادوگر و سرزنش خرافهپرستی، جادوگری، رمالی و جهالت بخشی از جامعه درک و دریافت میشود، اما همین قصد و غرض محترم و ارزشمند به قدری با بیاخلاقی و صحنهها و سکانسهای سخیف و مبتذل آراسته و درواقع آلوده شده که حتی قدر و قیمت آن نقد و نگاه را از بین میبرد و بیاثر میکند، چون آنچه در ظاهر به چشم میآید، تلاشهای اروتیک جهانگیر برای اغفال بانوان و سکانسهای خلوت آغشته به بیحیایی ناخدای متاهل و زن و بچهدار (نادر سلیمانی) با معشوقهاش و معاشرت و همنشینیهای مدام و کم قید و بند قدرت و نقش آن دختر خلافکار همراهش، نمونههایی از این دست است. اگر هم این میان خندهها و لبخندهای نصفه و نیمهای نصیب تماشاگران میشود که در طول یک سریال چند قسمتی و کش آمده، چندان هم زیاد نیست، بیشتر از سر لودگی و خنداندن به هر قیمتی است که با تعریف کمدی درست و درمان زمین تا آسمان فاصله دارد.
البته اگر به اسم کارگردان سریال یعنی مسعود اطیابی توجه کنیم و شناختی از ساختههای دیگر او داشته باشیم، در دام تماشای جادوگر و لودگیهایش نمیافتیم و توقع کمدی جذاب و استانداردی را نخواهیم داشت. کافی است همین حالا فیلم انفرادی را در سینما ببینید که اطیابی آنجا هم از نقد اجتماعی، بحران اقتصادی و کلاهبرداریهای رایج، هجویهای سطحی و کمی تا قسمتی وقیح و مبتذل میسازد که فروش به هر قیمتی را معنا میکند. درحالیکه همان موضوع خوب اولیه، قابلیت تبدیل شدن به کمدی جذاب و ششدانگی داشت، اما ترجیح اطیابی، سهلانگاری و سرعت در تولید و نمایش آثار است و پرکاریاش اجازه تامل و تعمق در تولیدات را نمیدهد. معمولا هم کارهایش یا به عبارت بهتر کارهای سالهای اخیرش به عمیقترین شکل ممکن در سطح حرکت میکند. بهجز جادوگر و انفرادی، فیلمهای دینامیت و تگزاس ۱ و ۲ به کارگردانی اطیابی هم گواه این ادعا هستند.
تنزل سلیقه مخاطبان
ممکن است برخی ساخت آثاری نظیر جادوگر و انفرادی را بیضرر و بیخطر بدانند و با گفتن اینها تنها یک فیلم و سریال کمدی، خندهدار و سرگرمکننده هستند، زیانی را متوجه جامعه نبینند، اما ضمن بیاحترامی به آموزههای اخلاقی و برخی باورها و اعتقادات جامعه که در هر اثر به صورت مستقل اتفاق میافتد، با تعدد تولید این آثار در میانمدت و درازمدت، اثرات مخرب بیشتری در راه خواهد بود که باعث تنزل سلیقه مخاطبان و بیاعتبار کردن کمدی میشود. کما اینکه همین حالا هم این اتفاق رخ داده و شبهکمدیها و هجو و هزلهای سخیف و مبتذلی در این چند سال به نام کمدی به خورد مخاطبان داده شده که آنها دیگر ذهنیت درستی از یک فیلم کمدی خوب و جذاب و استاندارد ندارند؛ بنابراین ضرر جادو و جنبل آثاری مثل جادوگر، تنها محدود و منحصر به خودش نیست و در کنار آثار دیگر اینچنینی، ضربه مهلکی به سلیقه و فرهنگ مخاطبان وارد میکند. اگر بگوییم خود اطیابی و هجوسازانی نظیر او، جادوگرانی هستند که از ناآگاهی برخی مخاطبان سوءاستفاده میکنند و بار خود را در گیشه سینما میبندند، سخنی به گزاف گفتهایم؟
خطاب به منتقدان ساترا
در هجمه ایجادشده رسانهای علیه ساترا و جایگاه و وظایف قانونی آن برای نظارت بر عملکرد پلتفرمها و شبکه نمایش خانگی، گاهی خلط مبحث میشود و منتقدان و مخالفان سازمان تنظیم مقررات رسانههای صوت و تصویر فراگیر، عنوان میکنند شبکه نمایش خانگی و سریالهای پلتفرمها به عنوان یکی از مهمترین ظرفیتها برای مقابله با جریان نفوذ و تهاجم فرهنگی و آثار شبکههای فارسیزبان و معاند ماهوارهای، باید مصون از ملاحظات و نظارت باشد، اما سؤال اینجاست که آثار سخیف و مبتذلی، چون جادوگر، چه کاری میکنند که برنامهها و سریالهای ماهوارهای انجام نمیدهند؟ آیا خطر تولید و نمایش کارهایی مثل جادوگر، خودش نقض غرض نیست و آب به آسیاب دشمن و بحث تهاجم فرهنگی نمیریزد؟
در این میان نباید از اسم نبراس پیکچرز به عنوان تهیهکننده سریال جادوگر هم غافل شد که در این چند سال اخیر، در زمینه فیلم و سریال آثاری تولید و روانه سینما و شبکه نمایش خانگی کرده است. آثاری، چون ملکه گدایان، کشتارگاه، مانکن، بخارست (تازهترین ساخته مسعود اطیابی) و ... که هرکدام با سرمایه و هزینههای فراوان ساخته شدهاند، اما بیشتر آنها از نظر کیفیت و خروجی نهایی با کارهایی خوب و شایسته فاصله دارند.
آن شیری که در لوگوی تصویری نبراس پیکچرز در ابتدای آثار تولیدی به سمت جلو حرکت میکند، بلاتشبیه مخاطب را یاد شیر مترو گلدوینمایر به عنوان یکی از بزرگترین کمپانیهای فیلمسازی جهان میاندازد، اما این شیر کجا و آن شیر کجا و محصولات پرخرج، اما ضعیف نبراس پیکچرز و دلارهای تزریقی آن -، چون یک پای این شرکت در یکی از کشورهای عربی خلیجفارس است - هیچ ربطی به کیفیت و جذابیت آثار مترو ندارند.
آب بستن به میزان لازم
آن چیزی که عذاب تماشای جادوگر را بیشتر میکند و باعث میشود نقاط ضعف آن در قصه، ساختار و بازیها بیشتر به چشم بیاید، کشدار بودن آن است. این خاصیت منفی پلتفرهای ایرانی است که پیشتر در سریالهایی، چون دل و نیسان آبی هم شاهد آن بودیم، یعنی آب بستن به قصهای که کششی بیش از چند قسمت را ندارد. تنها توجیه این کار، سودجویی و منفعت طلبی بیشتر بدون احترام به وقت و هزینه کرد مخاطبان است. یعنی سریالی که دست بالا میتواند در قالب یک سریال کوتاه (مینیسریال) جمع شود، تبدیل به سریالی کشدار و فرسایشی میشود.
سازندگان جادوگر هم برای جبران هزینههای زیاد و بریزوبپاشهایش، لاجرم دلشان نمیآید از پای سفرهای که پهن کردهاند، برخیزند. بسیاری از آثار عظیم هالیوودی با هزینههای نجومی ساخته میشود، اما مخاطب هیچوقت موقع پرداخت هزینه برای تماشای آنها احساس غبن نمیکند، چون رضایت او با اثری جذاب و درخور فراهم شده است، ولی در سینما و شبکه نمایش خانگی، غالبا با هزینههای نجومی و هدررفتهای مواجه هستیم که ابدا منجر به خروجی شایستهای نمیشود و تماشاگر موقع مواجهه با اثر، احساسی جز ضرر و تاسف نخواهد داشت و نهتنها هیچ نتیجهگیری و آموزه اخلاقی و ارزشمندی دریافت نمیکند، بلکه حتی سرگرم هم نمیشود.
بازیهای دور از انتظار
انتخاب احمد مهرانفر و جواد رضویان میتوانست برگ برنده «جادوگر» باشد، اما متن و ساختار ضعیف سریال با بازیهای بد و تیپسازیهای ناموفق آنها کامل میشود تا سریال اطیابی حتی به اندازه فیلمهای پرفروش اخیرش هم رضایت مخاطبان را فراهم نکند. حتی نادر سلیمانی هم که در جشنواره سال گذشته فیلم فجر سیمرغ بهترین بازیگر نقش مکمل مرد برای بازی خوب و متفاوتش در فیلم «ضد» را به دست آورد، بازی ویژهای ندارد و با این دیالوگها و صحنههایی که برایش درنظر گرفتهاند، نمیتواند عملکرد موفقی داشته باشد. مریم مومن هم نشان داد همان بهتر که بازیکن شبهای مافیا باشد و برای بازیگری سراغ هر نقشی نرود.
انتهای پیام/