به گزارش «سدید»؛ مهمترین ویژگی کارنامه کاری مصطفی زمانی کمکار و گزیدهکار بودن است؛ بازیگری که به نظر میرسد ذوقزدگی برای دیده شدن ندارد و دور بودن از مصاحبه و پرهیز از نمایشگری در رسانهها نشانههای همین روحیه خاص او است. زمانی این روزها دو فیلم «بدون قرار قبلی» بهروز شعیبی و «روز ششم» حجت قاسمزاده اصل را روی پرده سینما دارد. به همین بهانه در گفتوگو با از پرهیز از دیده شدن و تداوم دوری از حاشیهها و معیارهایش برای انتخاب نقش و حضور در این دو فیلم گفته است.
بازیگری جستوجوگر و تجربهگرا هستید. اصراری برای بازی در نقشهای مثبت ندارید و نقشهای منفی از جمله «سارا و آیدا» و بازی درخشان مقابل لیلا حاتمی در «نهنگ آبی» را تجربه کردید. گاهی از پروژههای مستقل و گاهی هم از پروژههای گران مثل «ملکه» که مورد توجه نهادهاست، سردرآوردید. مؤلفه ترغیبکننده برای پذیرش یک نقش برای مصطفی زمانی چیست؟
در درجه اول فیلمنامه؛ فیلمنامهای که قصه شسته و رفته داشته باشد و برای مخاطب قابل فهم و درک باشد. بعداز آن، به نقش و البته دیالوگها نگاه میکنم. نقشهایی را که دیالوگهای محاورهای دارند عموماً قبول نمیکنم. کلمه و دیالوگ برایم مهم است. کلامی که از دهان مخاطب بیرون میآید هم بار عاطفی و حسی گوینده را میرساند و هم ملاکی برای سنجش میزان عقل و فهم اوست. در فیلمها و سریالهای ما اغلب دیالوگها مال شخصیت نیست و بیشتر برای آن است که گره و ابهامی از قصه برطرف کند و به نوعی توضیح قصه است تا شخصیت.
از سلوک شما در این حرفه به نظر میرسد ذوقزدگی برای دیده شدن ندارید. اهل حاشیه نیستید و کمتر مصاحبه میکنید. پرهیز از نمایشگری در رسانهها باعث نمیشود که حتی بازی خوبتان کمتر دیده شود؟
قطعاً همین طور است. بخصوص که بیش از ۶ سال است فعالیت در شبکههای اجتماعی را هم به طور کامل قطع کردهام. به هر حال باید تصمیم بگیرید که میخواهید اعتماد به نفستان را از خودتان بگیرید یا از هورا و فحش مردم. قاعدتاً این پرهیز به تعبیر شما از نمایشگری، تبعاتی هم دارد و حتی بر پیشنهاد کاریتان تأثیر میگذارد، چرا که فضای تبلیغاتی که برای سلبریتیها میسازد را از دست میدهید، اما در عین حال خیلی از مشکلاتی که برای این جامعه (سلبریتیها) پیش میآید را هم ندارم، مثل دخالتهای عجیب و غریبی که باید در حوزههای مختلف داشته باشم. من بنا بر موقعیت شغلیام میتوانم مشهور باشم، ولی این دلیل نمیشود که سواد اظهارنظر در زمینههای مختلف را داشته باشم. وقتی شما صاحب یک شبکه اجتماعی هستید و چند نفری آن را دنبال میکنند این توقع به وجود میآید که درباره هر اتفاقی موضع بگیرید و نظر بدهید که خب طبیعتاً شما در هر حوزهای صاحبنظر نیستید و نظرتان کارشناسی نیست. اگر بخواهید نظر کارشناسی بدهید هم باید درباره آن اطلاعات کسب کنید و این اتفاق تمرکزتان را از بازیگری میگیرد. هر چقدر کمتر در جریان روزمرگی باشید بیشتر از فضای این حرفه لذت میبرید.
احمد در مونولوگی در «روز ششم» میگوید «کار سخت یک مرد اینه که بدونه جای درستی وایستاده یا نه». حال با این رویکرد به نظر خودتان مصطفی زمانی جای درستی ایستاده است؟
نمیتوانم بگویم جای درستی ایستادهام یا نه. متأسفانه یا خوشبختانه طوری زندگی کردم که اعتماد به نفسام را از اعمال خودم بگیرم، اما شغل من نیازمند تأیید مردم است. باید ببینم و بدانم مردم چه میگویند. تا قبل از انتخاب نقش اصلاً برایم مهم نیست که دیگران چه فکری میکنند. مسلماً برای من که شخصیتی مثل یوسف پیامبر را در کارنامه کاریام دارم تصمیمگیری برای حضور در «نهنگ آبی» کار سختی است. در نهایت این رویه من است که تا قبل از انتخاب نقش کاری به کسی ندارم. نه مردم، نه کارشناس و نه هیچ کس دیگر، اما وقتی کار بیرون میآید نگاهم به مردم است اگر خوششان آمده بود دلم قرص میشود که نقش را درست اجرا کردم اگر خوششان نیامده بود پس لابد من اشتباه کردم، نمیتوانم مدعی شوم که من درست دیدم و مردم اشتباه کردند.
از نقش علی در «بدون قرار قبلی» بگویید؛ نقشی که مسلماً جای کار دارد و ابهاماتی دارد که میتوانست این نقش را الکن کند. جنس بازی شما، اما مهندس را شخصیتی دوست داشتنی و باورکردنی کرده است.
برای اولین بار که فیلمنامه را خواندم به خاطر زن محور بودن قصه موافقت نکردم. تا اینکه از دوستان سر صحنه تماس گرفتند و گفتند، چون زمان فیملبرداری بلند شده بازیگری که قرار بود نقش را بازی کند میخواهد برود و... اگر میشود یک بار دیگر فیلمنامه را مطالعه کنید. گفتم فیلمنامه زن محور است و سکانسهای نقش پیشنهادی کوتاه، فرصتی برای شخصیتپردازی علی وجود ندارد. اصرار کردند دوباره فیلمنامه را بخوانم. راستش تا آن زمان فیلمنامه را تا انتها نخوانده بودم. نیمه شب مجبور شدم فیلمنامه را کامل بخوانم. متوجه شدم این شخصیت خادم حرم امام رضا (ع) است. با توجه به شرایط جامعه، در سینما نسبت به شخصیتهای مذهبی و سیاسی گارد وجود دارد. من که اصلاً نقش سیاسی قبول نمیکنم، اما نسبت به نقش مذهبی چنین گاردی ندارم. فکر کردم اگر کسی دیگر این نقش را بازی کند حتماً غلو خواهد کرد، چرا که تصور همه ما از آنها، آدمهایی اتوکشیده است که مراقب کلام و رفتارشان هستند. از یکسو معتقد بودم باید رئالتر چنین نقشهایی را بازی کرد و از سوی دیگر پیوستن به گروه در چنین موقعیتی را ادای دینی به تمام عوامل میدانستم؛ از بهروز شعیبی و محمود بابایی تا خانم آهنگرانی و الهام کردا و... بازیگری که به گروه اضافه میشد باید وزنه داشت نه وزنه بازیگری بلکه مذهبی. من تجربهاش را در یوسف پیامبر داشتم و احساسم این بود که حالا فرصت آن است که من دینام را نسبت به چنین نقشی ایفا کنم. یک جایی شما از نقش و تیم استفاده میکنید و یک جایی باید بهره برسانید. فکر کردم اینجا جای درستی است که میتوانم ادای دین کنم و کاراکتر مذهبی را خراب نکنم. خواستم از حالت پیغمبری نقش کم کنم و طوری آن را بازی کنم که کسی تا سکانس آخر نتواند حدس بزند که او خادم حرم است؛ عاشق شود، خشم بورزد، گریه کند و در عین حال خدمت هم کند. از جنس خود مردم باشد و قابل شناسایی نباشد.
زن محور بودن قصه، مگر برایتان ویژگی منفی محسوب میشود؟
موضع منفی من کاملاً شخصی و به خاطر جریانی است که چندی است شکل گرفته است. نگاهی به اسامی فیلمها و سریالهای ۱۰ سال اخیر بیندازید از «کیمیا» و «شهرزاد» تا «جیران» و... همه توسط مردها ساخته شده و داستان تنهایی زنان است. من موضعی نسبت به جنسیت ندارم وقتی مردانه است بد میشود، زنانه هم باشد بد است. باید از منظر انسان به یک دغدغه بپردازیم، اما مشکل اینجاست که عموماً موضوع اصلی را رها میکنند و چالشی را شروع میکنند که اصلاً دغدغهشان نیست. اینکه بهعنوان یک زن چطور با مشکلاتتان برخورد میکنید وقتی اجتماعی میشود، جواب میدهد و نه احساسی. شاید ۱۰ الی ۲۰ درصد پروژههایی که طی سال به من پیشنهاد میشود حال و احوال زنان تنهاست نمیدانم چرا اینقدر این موضوع برایشان جذاب شده؛ پول آن سمت است یا جامعه نیاز دارد که وارسی و کنجکاوی انجام شود.
یاسمن در سفر به ایران به شناخت درستتری از پدر و وطن و در پرتو آن به آرامش و عشق میرسد. از نگرانی برخی اهالی سینما نسبت به پیشنهادهای مذهبی و سیاسی گفتید، درباره بازگشت به وطن چطور؟ نگرانی نداشتید در زمانهای که خیلیها سودای مهاجرت دارند این دعوت به وطن و خویشتن و ارائه تصاویری چشمنواز از کویر تا خانههای قدیمی ایران در تضاد با فضای سرد آلمان، واکنش ایجاد کند.
من نه موافق رفتنام نه موافق اصرار به بازگشت کسانی که مهاجرت کردهاند. برخی مواقع شرایط زندگی وادار میکند بروید و لازم است که بروید. حق انتخاب مطرح نیست. انتخاب برای کسانی است که شرایط ایده آلی دارند در حالی که سرنوشت با پول و شرایط در ارتباط نیست. من دوست داشتم یک اتفاق در ذهن مخاطب بیفتد و نمیدانم حالا مخاطب چنین برداشتی دارد یا نه. نگاه و سلیقه من این بود آن قبری که در حرم امام رضا (ع) است و پس از چند نسل به یاسمن رسیده دلیلش این بوده که آدمها خودشان را لایق آن قبر نمیدانستند و نه اینکه تصمیم گرفته باشند بهعنوان ارث برای نفر بعدی بگذارند. انسان وقتی گذشتهاش را مرور میکند همیشه با نقص مواجه است آنها احساس میکردند لایق این قبر نیستند و آن را به نفر بعدی میسپردند به امید اینکه فرد لایق تری باشد حال که به یاسمن رسیده بر اساس فرهنگی که بزرگ شده باید متوجه میشد که این قبر برای کسی است که لایقاش است و نه صاحبش. خیلی روی این موضوع بحث داشتم و خط قرمزم همین بود که بگوییم این قبر مال صاحبش نیست مال لایقش است.
دیگر فیلم روی پردهتان «روز ششم»، شبیه دیگر فیلمهایی که در سینمای امروز ایران میبینیم، نیست. اساساً قصه پلیسی ساختن در فضای مرسوم سینمای ایران امری سخت به نظر میرسد، اما این فیلم قواعد ژانر را رعایت کرده، پر از جزئیات است و روابط علت و معلولی در تمام اجزا نوشته شده است. روی جادوی قصه استوار است و قهرمان داستان را کمهوشتر از مخاطب جلوه نمیدهد. در ایام جشنواره سیونهم فیلم فجر که این فیلم از راهیابی به فهرست آثار مسابقه باز ماند تعداد زیادی از منتقدان سینمایی تمامقد از فیلم دفاع کردند. در اکران هم این حمایت از سوی آنها ادامه داشته، اما میخواهم بدانم به نظر شما این نظرات میتواند تأثیری در جلب نگاه مخاطب داشته باشد و آنها را به سمت حالوهوایی متفاوت از جریان فعلی سینما جذب کند؟
از اهمیت نگاه مخاطب بعد از اکران فیلم گفتید. نظر منتقدان برایتان چه جایگاهی دارد؟
در دورهای که جامعه و مسئولان تقریباً نزدیک به هم حرکت میکردند نظر منتقد هم با مردم در یک راستا قرار میگرفت. چند سالی است که به دلایل مختلف نوعی سرخوردگی در جامعه فرهیخته ایران به وجود آمده و احساس میکنند سالها طول میکشد تا آنچه به نظرشان درست است به مرحله اجرا برسد. به نظر میرسد در دوره میانمایگی، این گروه از آدمها کنار کشیدهاند و دلشان نمیخواهد خودشان را درگیر کنند. یک دوره لفاظی است که از خود من مصطفی زمانی تا هر عزیزی، از ایدهآلها و شعارهایشان حرف میزنند تا اینکه در اعمالشان باشد. تأکید میکنم این نقد به خود من هم هست و بحثام بقیه آدمها نیست. معتقدم اتفاقاً در این برهه بیش از هر زمانی به نقد درست منتقدهای سینمایی نیاز داریم؛ بخصوص در دورهای که پلتفرمها هم ذائقه مخاطب را تغییر دادهاند و به سمت روزمرگی و در عین حال سرگرمسازی گروه سنی زیر ۲۰ سال کشاندهاند؛ یعنی دغدغههایی که در سریالها مطرح میشود دغدغههای جوانان کمتر از ۲۰ سال است؛ پارتنر و عشق و چیزهایی که به نظرم یک ذره از شکم سیری میآید. ما آمدیم زندگی کنیم و قرار است همراهی در این زندگی پیدا کنیم حالا اینکه همه دغدغه سریالها و فیلمها پیدا کردن این همراه باشد یک جای کار میلنگد. یعنی کل سینمای جهان موضوع را اشتباه گرفته و فقط ما میفهمیم که اگر عشق نباشد و... از سوی دیگر در فضای مجازی هم شاهد روزمرگی عجیبی در قشر مشهور جامعه هستیم و در هر حوزهای کمبودهایشان را با اظهارنظر پر میکنند. امیدوارم منتقدها بتوانند ذهن توده مردم را از روزمرگی به چیزی معطوف کنند که نیاز به تعمق دارد. البته یک الگوی اشتباه هم درباره برخی نقدها وجود دارد. برخی از دوستان انگار در دنیای دیگری زندگی میکنند و تصور میکنند فیلمها در فضایی شبیه صنعت سینمای امریکا تولید شده است، بدون توجه به اینکه این فیلم در ایران ساخته شده که شبیه هر کشوری قواعد و قوانین مشخصی دارد. برخی نقدها را که میخوانی حیران میمانی که نویسنده این مطلب اصلاً از خانهاش و لای کتابهایش بیرون آمده و با دنیای واقعی مواجه شده است. برخی نوشتهها هم تکرار یکسری مؤلفههای ثابت است بدون اینکه به دنیای فیلم توجه کنند. بهعنوان مثال درباره «روز ششم» میگویند یک جمله محاورهای ندارد، بدون تفکر به اینکه فیلمساز خواسته جهان خودش را خلق کند، نمیخواهد بگوید جهان این مدلی است. جهانی که ما دوست داریم این شکلی است، رفیقها این شکلیاند، مردها اینجورند و...
احمد، خلافکاری باهوش و خلاق است که جهانبینی متفاوتی دارد، عاقلانه و با اندیشه عمل میکند و... یکی از ویژگیهای شما که به کمک نقش آمده، استفاده از ظرفیت صدا در نریشن برای شخصیتپردازی است. فیلمساز از همان ابتدا روی این مؤلفه تأکید داشت و احتمالاً از ملاکهای انتخاب شما بود؟
بله اساساً این فیلم و تمام کارهای آقای حجت قاسمزاده به دیالوگهای قویاش مشهور است. او فیلمنامهنویس خوبی است و کارگردان خوبی هم هست. دیالوگها با تن صدایی خاص قدرت مییابد. در محاوره معمولاً جملات منظور را میرسانند یعنی قرار نیست جمله یا کلمهای تغییر حالی در مخاطب ایجاد کند. فیلمهایی که بر مبنای دیالوگ است باید بتواند با یک جمله برای لحظهای هم که شده شما را از جهانی که فکر میکنید در آن گیر کردهاید جدا کند. این اتفاق نیاز دارد به اینکه هم آهنگ و صدا درست باشد و هم پاساژهای حسی.
بازی کم واکنش شما به نقش کمک کرده و باعث شده احمد باهوشتر جلوه کند. این کنترل از طرف حجت قاسمزاده اصل بود یا حاصل برداشت شما از شخصیت؟
بعد از هر قرارداد معمولاً تمام ذهنم روی نقش متمرکز میشود و، چون زندگی بسیار خلوتی دارم - حتی نسبت به انسانهای معمول اطرافم چه برسد به بازیگرهای سینما- درگیر چالش با نقش میشوم، با کارگردان گپ میزنم و بحث میکنم تا نقش شکل بگیرد. معمولاً هم سر پروژههایی میروم که برای کلید خوردن یکی، دو ماهی فرصت دارند مگر اینکه کارگردان خیلی قهار باشد و بتوانم به او اعتماد کنم. حجت خیلی مسلط بود و من تقریباً کاری نکردم. روی جزئیات بیش از هر کس دقت داشت بهعنوان مثال در صحنهای که احمد از زندان بیرون میآید کمی خمیده است در حالی که تصور من این بود، چون قهرمان قصه است باید صاف راه برود، خب خودشیفتهایم و دوست داریم در قالب قهرمان صاف راه برویم، جایی نقد کردم که حواسمان نبوده و این راه رفتن درست نیست. گفت من حواسم بود، این آدم ۱۸ ماه زندان بوده و نباید اینقدر قرص و صاف از زندان بیرون بیاید. او کاملاً بر کار مسلط است و، چون خلق میکند خیلی از کارش لذت میبرد. قیافه حجت را باید سر پلان ببینید. شادی و شعفی که دارد نه به خاطر پول است نه به خاطر اکران و نه به خاطر جایزه فقط به این خاطر است که توانسته چیزی که در تصورش بوده را به واقعیت دربیاورد. برای من بازیگر، اینکه در همه سکانسها حضور داشته باشید خیلی خستهکننده است حتی روز جمعه و تعطیلی هم ندارید با وجود این، اینکه دوست داشته باشید بازهم صبح بروید سر آن کار باید یا دیوانه باشید یا لذت ببرید.
برخی از بازیگرها شعر میگویند، مدل هستند، تبلیغ میکنند، فیلم میسازند و... برای شما فعالیت در حوزههای دیگر چقدر جذاب است؟
غیر از تبلیغات از هر چیزی که پیشنهاد شود، استقبال میکنم، چون وقتی پیشنهادی به شما میشود با چیزی مواجه میشوید که حداقل فکرش را نمیکردید، اما قبل از قبول کار بررسی میکنم که این کار بر چه اساسی پیشنهاد شده؛ صرفاً شهرت یا اینکه به واقع در من استعدادی برای این حوزه دیدهاند. اصلاً دغدغهام هست یا نه. به غیر از تبلیغات پیشنهادهایی مثل خواندن کتاب، شعر و... را بررسی میکنم، ولی در نهایت به این نتیجه میرسم که در این حوزهها آدمهای متخصص و قویتر از من هستند و ما اگر به کار خودمان برسیم و آنها به کار خودشان در نهایت برای مخاطب تأثیرگذاری بیشتری خواهد داشت تا اینکه صرفاً بخواهیم چند عنوان دیگر مثل عکاس، مجسمهساز، کارگردان و... را به نام خودمان اضافه کنیم و تأثیرگذاری که باید را نداشته باشیم. درباره تبلیغات هم شرطم این است که شش ماه تا یک سال از آن محصول استفاده کنم اگر خودم راضی بودم تبلیغش میکنم. اغلب میخندند، ولی خب حقیقت امر این است، چیزی را که خودم تضمین نمیکنم نمیتوانم تبلیغ کنم.
به بازنشستگی و دوری از بازیگری فکر میکنید؟
بازیگری شغلی نیست که بازنشستگی داشته باشد. بازنشستگی در بازیگری وقتی اتفاق میافتد که شما دغدغهای غیر از بازیگری داشته باشید؛ زمانی که تأثیرگذاریتان را از دست میدهید و برای حفظ بتی که از خودتان ساختید در حوزههای دیگر هم دخالت میکنید و، چون نیت درستی نداشتید کنار میروید. امیدوارم تا روزی که خدا عمر میدهد بتوانم از بازیگری لذت ببرم، چون حقیقتاً آدم اخلاقگرایی هستم و برایم مهم است که اطرافیانم اذیت نشوند، ولی خب در عین حال خیلی آدم مقید و مبادیآدابی هم نیستم که اصلاً ناراحت نشوند. یعنی نه میتوانم خودم را به خاطر اطرافیان سانسور کنم و نه میتوانم از چیزی که آنها را ناراحت میکند راحت رد شوم. بازیگری کمک میکند جلوی دوربین آنچه فکر میکنم باشم بدون اینکه دچار آن معذوریتهای اخلاقی شوم.
انتهای پیام/
منبع:روزنامه ایران