ماهیت و کارکردهای اجتماعی خط در گفتگو با کاوه تیموری؛
تیموری می گوید: حال که واحدهای تعلیمی نمی‌توانند وظیفه خود را درست انجام بدهند، از قشر خوشنویسان مستقل بهره بگیریم تا به هم‌افزایی در زمینه موضوعات مختلف برسیم. خوشنویسان باید مضامین اجتماعی را در لباس خط فاخر و تذهیب زیبا پیاده کنند. این قطعاً در تغییر نگرش مخاطب مؤثرتر است. خوشنویسان باید روی نهادهای اجتماعی کار کنند و به وسیله خط مقولاتی چون کار، امید، ارزش‌های مهم مثل مهربانی، اخلاق، صلح و... را ترویج کنند. اینها به دوام هنر خوشنویسی کمک می‌کند.

به گزارش «سدید»؛ کاوه تیموری خط نستعلیق می‌نویسد؛ شیرین‌ترین خط فارسی که آن را «قدسی و معنوی» و با ارزش بالای زیبا‌شناختی‌ می‌داند. این هنرمند پرکار که اخیراً هم نمایشگاهی با نام «سلام بر مدافعان سلامت» در مؤسسه صبا برگزار کرده، به نقش‌آفرینی‌های تازه برای هنر خوشنویسی در متن اندیشه‌ اجتماعی نیز قائل است. گفت‌و‌گوی حاضر درباره پایبندی به دستاوردهای سنت خوشنویسی است که استاد تیموری آن را سرمایه بزرگ هنری می‌داند و معتقد است حفظ دایره سنت در خوشنویسی و درک صحیح از آن می‌تواند نقطه عزیمت برای نوآوری باشد.

 

​​​​​​​شما همواره ارزش و اعتبار خاصی برای خوشنویسی قائل بوده‌اید. این بدین مفهوم است که خط‌نویسی به مثابه حرفه، در کنش هنری شما ارجحیت دارد؟

در خوشنویسی یک تقسیم‌بندی دارم و خوشنویسان را به چهار سطح تقسیم می‌کنم؛ یکی مقلدین، که کارشان تقلید خط استادان است. یکی نظیره‌نویسان که خطی را مثل دیگری می‌نویسند؛ دیگر تلفیقی‌نویسان که چند جریان خط را مطالعه کرده و به تسلطی می‌رسند و خودشان به شیوه تلفیقی کار می‌کنند. دسته چهارم در اوج هرم خوشنویسی هستند که مستقل‌نویس‌ها نام دارند. مستقل‌نویس‌ها در حال حاضر به تعداد انگشتان دو دست هم نمی‌رسند. اینها یک شیوه هندسی قوی دارند و به قول معروف «نه کس بدو شبیه است، نه او به کس». مستقل‌نویسان شمار محدودی هستند که اصطلاحاً در خوشنویسی به مقام می‌رسند. بنده تا مرحله‌ای مقلد بودم و به‌مرور نظیره‌‌نویسی کردم و الان در جد و جهدی هستم که به راه تلفیق می‌روم و مایه‌هایی از خطوط قدما مرا رها نکرده ‌است. در واقع در حال کشف خوشنویسی از نو هستم.

 

مثلاً خطوط کدام‌یک از قدما؟

ببینید، ما باید صفات را از قدما بگیریم؛ مثلاً یکی از ویژگی‌های میرعماد صافی در خط است یا میرحسین تُرک دارای تونالیته‌ای در اجرای سیاه‌مشق‌ها هستند. میرزا غلامرضا، صفت شجاعت و شوریدگی در سیاه‌مشق‌های خود دارند و دیگران هم به همین ترتیب. موضوع این است که بتوانیم این صفات زیباشناختی را با دریافت امروزی در خط انعکاس دهیم.

 

معماری حروف برایتان مهم است؟

معماری حروف یک بخش است. معماری حروف را ما از معاصرین می‌گیریم. اما در خوشنویسی معاصر اشکالاتی وجود دارد. خوشنویسی معاصر به‌جهت شتابان‌نویسی که در دوره‌ای برای خدمت در چاپ به وجود آمد، قدری زمخت شده‌ است. یعنی ما همه‌چیز را در لایه‌ای از مرکب پنهان می‌کنیم. لذا آن تندوتیز نوشتن قدما در کار معاصران کمتر دیده می‌شود. البته هستند برخی از معاصران هوشمند که خوشبختانه جریان‌سازی کرده‌اند تا جریان خوشنویسی معاصر ارتقا پیدا کند و اینها را در تقسیم‌بندی «قدیم‌نویسان معاصر» نامیده‌ام. بدیهی است این جریان می‌تواند از سرچشمه سنت سیراب شده و ثمرش در دوره معاصر، خطی چشم‌نواز باشد.

 

به سیراب شدن از سنت اشاره کردید. این در حالی است که برای برخی معاصران خط ‌نویسی به عنوان شغل یا صناعت ناگوار است.

سؤال خوبی است و ما را می‌رساند به این نقطه که باید در دوره معاصر چگونه نقش‌آفرینی کنیم تا بر این نگرش غلبه یابیم؟ ما موظفیم واکاوی کنیم تا ببینیم از کجا به این نقطه رسیدیم؟ شما سازمان تولید کتاب را زمانی‌که در کتابخانه بزرگان نسخه‌پردازی می‌کردند در نظر بگیرید؛ برای مثال در کتابخانه شاهرخ در هرات سازمانی بوده که مطالب توسط کاتبان نوشته می‌شده است. کاتبان الزاماً خوشنویسان تراز اول نبودند، اما کارکرد اجتماعی داشتند؛ کارکرد اجتماعی یعنی نسخه‌ای از کتاب معتبر، علمی، ادبی یا آموزشی می‌آمده و خوشنویسان آن را استنساخ می‌کردند. این کتاب صحافی می‌شد و شما نباید تعجب کنید که ما بازاری به نام بازار وراقان داشتیم؛ که در آن بازار هم کتاب نو و هم دست‌دوم عرضه می‌شد. وقتی جلوتر می‌آییم به دوران قاجار می‌رسیم که چاپ سنگی می‌آید. به یک‌باره نسخه‌ای به تعداد بالا و با چاپ سنگی منتشر می‌شد. در این زمان آهسته‌آهسته روزنامه هم می‌آید، روزنامه هر روز یا هر هفته منتشر می‌شد؛ به همین دلیل کاتب باید می‌نوشت و در اسرع وقت نوشته او منتشر می‌شد. کم‌کم چاپ سربی می‌آید که فرایند آن نیازمند حروف نسخ صنعتی است. دیگر نیازی به آن کاتب نیست که بیاید و کارکرد اجتماعی را برعهده بگیرد. پس آن صناعتی که شما اشاره کردید، زمانی‌که چاپ سنگی و چاپ سربی می‌آید، اصطلاحاً در جامعه‌شناسی دچار مرگ شغل‌ها می‌شود.

ما با مشاغلی چون لبافی مواجهیم که زمانی یک شغل بوده اما دیگر امروز شغل نیست. آن کاتبان هم دیگر از آن کارکرد اجتماعی می‌افتند. اما نوع دیگری از خوشنویسی داشتیم که زیبانویسی نام داشت. نسخه کتاب مناجات خواجه عبدالله انصاری به خط میرعماد و موارد فراوان دیگر، نمونه‌ای از این زیبا‌نویسی‌ها است. در همین نسخه مورد اشاره، کشیده‌های طولانی وجود دارد و در 12 صفحه تنظیم‌ شده است. هرقدر فکر می‌کنم این 12 صفحه کارکردش چه بوده با مطالعه و جمع‌بندی قرائن به این فرضیه می‌رسم که میرعماد براساس سفارش، این 12 صفحه را به عنوان «نسخه شاه‌خوان» کتابت کرده است. نسخه شاه‌خوان نسخه‌ای بوده که شاه هنگام خواب مطالعه می‌کرده یا کتاب‌خوان آن را آرام‌آرام می‌خوانده تا شاه خوابش ببرد! چون بحث ما الان این نیست از این‌ موضوع عبور می‌کنم؛ ولی باید بگویم خیلی از این جزوات کوچکی که آماده می‌شده چنین کارکردی داشته‌ و زیبا و فاخر بوده است.

 

این زیبایی که می‌فرمایید به‌لحاظ فرمی چه ویژگی‌هایی داشته‌است؟

به‌لحاظ فرمی بی‌نظیر بوده؛ ولی ما فقط نباید به فرم توجه کنیم؛ ما روح خط را باید در نظر داشته باشیم. بدیهی است که یک فرم بیرونی و درونی داریم. سازگاری در درون و برون اثر خطی، با معیارهای زیباشناختی قابل بررسی است.

 

 چرا سیاه‌مشق را استثنا می‌دانید؟

روشن است. چون سیاه‌مشق «جوهره ناب خوشنویسی» است. سیاه‌مشق سرمنشأ هنر پیشرو خوشنویسی است. هنر خوشنویسی و نظام هندسی صیقل‌یافته آن را به‌راحتی به دست نیاورده‌ایم که بخواهیم از آن انفصال پیدا کنیم. حتی الان مدرن‌ترین هنرمندان نقاشی‌خط هم شب‌ها به تمرین مفصل سیاه‌مشق می‌پردازند تا سرچشمه اصلی سنت را برای امروزی کردن آثار خود حفظ کنند.

 

 یعنی حتی اگر هم در ظاهر اعتقادی به خوشنویسی سنتی نداشته باشند اما در خفا این دلبستگی را دارند؟

نه، اتفاقاً خوشنویسی خودش یک شاخصی است که اگر کسی یک درصد به آن تعلق‌خاطر نداشته باشد، خط شما را دفن می‌کند. مگر می‌شود شما به خط علاقه نداشته باشی و نقاشی‌خط کار کنی؟! خط باید در شما حلول کند؛ تا جایی که بعضی اوقات خود شما خط می‌شوی! اتفاق وحشتناکی می‌افتد که آن‌قدر خط و زندگیت درهم گره می‌خورد که شخصیتت با خطت به یک اتحاد و یگانگی می‌رسد. یادش به خیر، استاد حسن میرخانی، استاد وارسته‌ای بود که چنین جایگاهی را تجربه کرده بود.

 

چرا خوشنویس امروز مسائل روز را به مخاطب و جامعه نشان نمی‌دهد؟

من همین الان کتابی را به شما نشان می‌دهم که خوشنویس برجسته‌ای زیباترین مفاهیم صلح در زبان نویسندگان بزرگ را با نستعلیق خطاطی و همه‌جا هم منتشر کرده است. ببینید، قرار نیست همه بارها را خوشنویسی بر دوش بکشد! امکان دارد سی اثر در باب صلح کار شود و شما یک‌بار بخوانید و یک درجه مهربان‌تر شوید، یک درجه جهان به سمت تفاهم برود. قرار نیست ما 99 درصد رسالت اجتماعی و هنری را بر گُرده خوشنویسی بگذاریم. این کار شدنی نیست و خوشنویسی باتوجه به ویژگی ادبی و هنری، توان آن را ندارد.

 

درباره رویکرد اجتماعی به خوشنویسی که نتیجه آن نمایشگاه «سلام بر مدافعان سلامت» بوده، نکاتی را بفرمایید.

ما وظیفه داریم که برای خوشنویسی نقش‌آفرینی‌های تازه انجام دهیم. برای این نقش‌آفرینی‌های تازه گریزی نیست که اتاق فکری وجود داشته باشد تا ببینیم خوشنویسی چطور می‌تواند در طول زمان تداوم یابد. اگر کارکرد‌گرا باشیم باید یک علامت سؤال بزرگ بگذاریم که خوشنویسی در دوران معاصر که کارکردهای گذشته را ندارد چطور می‌تواند نقش‌آفرینی کند؟ ما باید نقش خط را که زمانی در متن اندیشه‌ اجتماعی بوده تا اندازه‌ای به‌روز کنیم. معتقدم تلاش‌های فردی جواب می‌دهد. حال که واحدهای تعلیمی نمی‌توانند وظیفه خود را درست انجام بدهند، از قشر خوشنویسان مستقل بهره بگیریم تا به هم‌افزایی در زمینه موضوعات مختلف برسیم. خوشنویسان باید مضامین اجتماعی را در لباس خط فاخر و تذهیب زیبا پیاده کنند. این قطعاً در تغییر نگرش مخاطب مؤثرتر است. خوشنویسان باید روی نهادهای اجتماعی کار کنند و به وسیله خط مقولاتی چون کار، امید، ارزش‌های مهم مثل مهربانی، اخلاق، صلح و... را ترویج کنند. اینها به دوام هنر خوشنویسی کمک می‌کند.

/انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha