گروه راهبرد «سدید»؛ در عناوین پیشین این پرونده، پیرامون سرنوشت دو ایده متفاوت عقب ماندگی و ترقی و تنزل (بوم گرایی) سخن گفتیم و بیان شد که هر یک از دو رویکرد، چگونه به دنبال یافتن پاسخی برای پرسش از شیوه پیشرفت ایران و علل انحطاط آن هستند. نگره عقب ماندگی تا هنگامه مشروطه و اندیشههای امثال ملکم خان ذکر شد و نگره ترقی و تنزل نیز در اندیشههای سید جمال الدین اسد آبادی بیان گشت. اکنون و در ادامه به شرح سرنوشت گفتمان عقب ماندگی تا انتهای سلطنت پهلوی خواهیم پرداخت.
تحول از دولت سنتی به دولت مدرن
پیش از ذکر سرنوشت گفتمان عقب ماندگی، لازم است تا در ابتدا نگاهی به ویژگیهای کلی این عهد و عصر بیندازیم. عصر مورد بحث یعنی عصر مشروطه، زمانه تغییر پارادایم کلی دولت در ایران است، جایی که دولت سنتی قاجار رخت بر بسته و دولت مدرن رضا شاه پهلوی، با حمایت بیگانه بر جای آن نشسته است. طبیعتا در چنین شرایطی گفتمان عقب ماندگی پایگاهی مستحکم در نزد قدرت یافته و شاهد این هستیم که روشنفکری عصر مشروطه که البته خود نیز در این تغییر رویکرد فاقد نقش نبود، جایگاه جدی تری در دولت پیدا میکند.
اما این تمام جریان نیست. با فرا رسیدن حکومت محمدرضا پهلوی و اتمام جنگ جهانی دوم، عرصه جهانی نیز شاهد تغییرات گستردهای میشود که بررسی آن در امتداد گفتمان عقب ماندگی حائز اهمیت فراوان است. با اتمام جنگ جهانی دوم، عرصه قدرت بینالملل شاهد آن است که قدرتهای استعماری همچون انگلستان، فرانسه، آلمان، ایتالیا و... که هر یک به نوعی در سراسر دنیا دارای مستعمرههایی بودند، قدرت خود را از دست میدهند، این أمر باعث ایجاد یک خلأ قدرت در صحنه سیاست میشود. در این بین دو جریان احتمال پر کردن چنین خلأیی را بیش از دیگران دارا بودند، نخست بلوک نوظهور کمونیست که با ایدههای انقلابی، توانسته بود در میان جوانان کشورهای جهان سوم و آمریکای لاتین نفوذ کند و در ثانی اندیشههای ملی گرایانه و بعضا اسلام خواهانه (همچون اخوان المسلمین در مصر و...) که تدارک جنبشهای مردمی علیه کشورهای غربی را دیده بودند. از طرف دیگر تنها کشوری که یارای تدارک برنامهای علیه چنین جریانهایی را داشت، آمریکا بود که از جنگ جهانی دوم جان سالم به در برده است. با این وصف این حجم گسترده از خلأ قدرت چیزی نبود که آمریکا توان پر کردن آن با نیروی نظامی را داشته باشد. از همین رو طرح استعمار کهنه با استعمار نو جانشین شد. آمریکا با ترویج تاریخ خود به عنوان تاریخ جهانی، تلاش داشت تا با ارائه برنامههای توسعه که علی الخصوص از دهه شصت میلادی و با تأسیس سازمان ملل وارد مرحله جدیدی شد، فرهنگ، اقتصاد و سیاست کشورهای غیر غربی را در پیوست با خود قرار داده و نظم جدیدی را حاکم نماید. برای تکمیل چنین ایدهای از توسعه و نظم جهانی، عرضه تاریخ جهانی متناسب با تاریخ غرب، در اولویت قرار گرفته و ادبیات شرق شناسی که در آن، هر آنچه از اوصاف ضد پیشرفت و توسعه به ملل شرقی نسبت داده میشد، برای کندن و جدا سازی آنان از تاریخ، فرهنگ و گذشته خود و اتصال آنان به غرب، به خدمت گرفته شد.
سطور بالا در حقیقت توصیفی از وضعیت جهانی و کشوری در این برهه است که گفتمان عقب ماندگی در آن بسط یافته است. با این توصیفات اکنون به متن بحث وارد میشویم.
جمع دو گفتمان متضاد در دولت پهلوی
نخستین شخصیت گفتمان عقب ماندگی پس از مشروطه را باید تقی زاده دانست. وی که به اذعان خویش به شدت از آراء ملکم خان در این زمینه تأثیر پذیرفته، [۱] نظریه پرداز اصلی ایده مشهور «از نوک پا تا فرق سر غربی شدن» بود. تقی زاده که موفق شده بود دستهای از همفکران خویش را در مجلهای با نام «کاوه» گرد آورد تا این ایده را در شمارههای مختلف آن مجله بسط دهد. برای نمونه در یکی از شمارههای همین مجله میگوید:
این ایده تقی زاده گویا در میان روشنفکران ایرانی دوره پهلوی اول، دارای نفوذ فراوان بوده است. چراکه عارف قزوینی، دیگر روشنفکر این برهه، در نامهای خطاب به تقی زاده چنین میگوید که برخی در اینجا، چنین میگویند که حق با آقای تقی زاده است، اما ایشان نباید چنین ایدهای را با صراحت بیان کند، اما من با آنها مخالفت کرده و از شما حمایت میکنم. [۳]
بیان عارف قزوینی در فوق خود نشان دهنده این است که روشنفکران ایرانی در این برهه عمدتا پیرو این ایده بوده و معدود کسانی که با آن مخالف اند، نه با اصل ایده بلکه با شیوه بیان تقی زاده مخالف هستند.
این ایده کم و بیش خود را در شیوه مدیریت و توسعه پهلوی اول نشان داد، جایی که ابتناء وی در مدرنیزاسیون، بر نابودی و خرابی فرهنگ ایرانی-اسلامی و از میان برداشتن دیانت اسلامی نمایان گشت. تعطیلی مراسمات محرم، تعزیه ها، مساجد، حوزههای علمیه، راه اندازی اداره اوقاف و خارج ساختن وجوهات دینی از دست حوزه علمیه، کشف احجاب اجباری و دهها عنوان دیگر همگی نمونههای از کارنامه پهلوی اول در مدرنیزاسیون و ستیز با فرهنگ ایرانی-اسلامی است.
این گفتمان کم و بیش در دل دولت محمد رضا شاه، ادامه پیدا کرد، البته با این تفاوت که صراحت لهجه و بیان خود را از دست داده و به رویکردهای نرم تری پرداخت. اما نکته مهم تر، گسترش گفتمان دیگری در دل دولت پهلوی دوم است که به نحوی دارای اختلافهایی با گفتمان عقب ماندگی بوده و به سمت بوم گرایی سوق پیدا میکند. بوم گرایی حاصل در این گفتمان، بوم گرایی ملی و ضد دینی است. در حقیقت داعیه داران این سبک از بوم گرایی تاریخی که شرح آن خواهد آمد، به دنبال تأمین بنیههای ایدئولوژیک رژیم پهلوی بوده و از همین رو با قصد احیای هویت ملی، مجد و عظمت ایران باستان (ضمن از میان رفتن باورهای دینی) خواستار اخذ و اقتباس از تمدن غرب در سطح علم و فناوری شدند.
برای نمونه احسان نراقی و احمد کسروی دو تن این روشنفکرانی هستند که طرح ایده تاریخ بومی مستقل از مذهب را پیش میکشند. احسان نراقی در کتاب «آنچه خود داشت» خویش، کسانی که راهکار ترقی کشور را تقلید بی، چون و چرا و کورکورانه از غرب معرفی میکنند را افرادی با عقاید خرافه آمیز معرفی میکند.
وی معتقد بود نباید زندگی اجتماعی و فرهنگی که قرنها پدران ما آن را به وجود آورده اند، گسسته و به کلی به نام پیشرفت کنار گذاشت. [۵] از نظر نراقی «تنها چیزی که میتواند ما را به ساحل نجات برساند، توجه جدی و صادقانه به حیات فرهنگی، روح ملی و میراث تاریخی خودمان است» [۶]
کسروی نیز که در دوره پهلوی اول و پیش از نراقی دست به تأملاتی زده بود، معتقد بود کسی که راه آهن میسازد، لزوما نمیتواند راه زندگی را احداث کند. وی بر آن بود که شرق در حیطه آیین زندگی از غرب پیش بوده و در این زمینه ما نیازی به تقلید از غرب نداریم، لذا ضمن حفظ آیین زندگی خود، دستآوردهای فنآورانه غرب را اقتباس میکنیم. [۷]
ویژگی این جریان که به نوعی وجه تفکیک وی با جریان بوم گرایی که از سید جمال شروع شده و به جلال آل احمد و شریعتی منتهی میشود، آن است که سکولاریسم، بی توجهی به روحانیت شیعه و ضدیت با مذهب جزء آن بود و در این راستا، تنها فرهنگ ایرانی به عنوان دستمایه آنان برای بوم گرایی مورد توجه قرار گرفته است.
در مطلب بعد، پیرامون ایده بوم گرایی که در تفکرات خویش بر دیانت اسلامی تأکید داشت نکاتی را ذکر خواهیم کرد.
[۱]فریدون آدمیت: فکر آزادی، ص ۱۱۳
[۲]کاوه، شماره ۳۶، ۲۲ ژانویه ۱۹۲۰، ص ۱
[۳]به نقل از بهنام: ایرانیان و اندیشه تجدد. ص ۱۱۰
[۴]احسان نراقی: آنچه خود داشت، تهران، انتشارات امیر کبیر، ۱۳۵۵، ص ۵
[۵]همان، ص ۲۰۰
[۶]همان، ۶
[۷]وی این ایده خویش را در کتاب آیین که اکنون نسخه چاپی آن در دست نیست، اما از طریق وبگاه وی میتوان آن را دریافت کرد، توضیح داده است.