به گزارش «سدید»؛ حجتالاسلام والمسلمین رضا برنجکار، استاد دانشگاه تهران، شامگاه ۱۵ شهریور ماه در نشست علمی «مبانی روششناختی و کلامی تحلیل تاریخی عاشورا» که از سوی دانشکده الهیات پردیس دانشگاه تهران برگزار شد با بیان اینکه کلام و تاریخ از گذشته با هم تعامل داشتهاند و باید اینطور باشد، گفت: اصل این تعامل کار نادرستی نبوده و نیست که کسی توصیه کند این تعامل نباید باشد، البته مبانی کلامی که ما در تحلیل تاریخی دخالت میدهیم اگر نادرست باشد تاثیر آن در تحلیل ما درست نخواهد بود بنابراین اتخاذ مبانی درست کلامی برای تحلیل تاریخی امر لازمی است.
وی با تاکید بر اتخاذ مبانی کلامی درست و تاثیر روشمند آن بر تحلیل تاریخ، افزود: بنده معتقدم مشی کسانی که به عدم دخالت علم کلام در تحلیل تاریخ باور دارند خود، روشی کلامی است؛ مثلا در سلسله مباحثی که در ایام محرم در همین دانشگاه مطرح شد یکی از استادان فرمودند ما آموزه علم غیب و عصمت را نباید در تحلیل وقایع تاریخی استفاده کنیم، سؤال ما این است که این مطلب شما به منزله این است که باید از عدم علم غیب و عصمت امام استفاده کنیم و این همان چیزی است که مورخان اهل تسنن میگویند، زیرا آنها تاریخ را بر این مبنا که ائمه (ع) خلیفه پیامبر و صاحب علم غیب و عصمت نیستند، تحلیل میکنند.
برنجکار با بیان اینکه انسان رها از دیدگاههای نظری و جهانبینی نیست و بدون آن، گزارش تاریخ و تحلیل آن ممکن نیست، اضافه کرد: کسانی که به ما توصیه میکنند از مبانی کلامی برای تحلیل تاریخ استفاده نکنید خودشان از مبانی اهل سنت استفاده میکنند. در مورد تاثیر باورهای کلامی طبری، ابن اثیر و ... بر تاریخ، چندین پایاننامه ارشد و دکتری نوشته شده است.
استفاده از فلسفه علم در تحلیل تاریخی
وی با بیان اینکه یکی از مبانی روششناسی در تحلیل تاریخی استفاده از فلسفه علم به عنوان یک دانش درجه دو است، اضافه کرد: بنده معتقدم فلسفه علم برای تمامی علوم اعم از فنی و مهندسی و تجربی و ... لازم است و بسیاری از مخالفتها با علوم انسانی اسلامی و عدم تعامل علوم، ناشی از بی توجهی به همین فلسفه علوم است.
برنجکار بیان کرد: یکی از مباحث فلسفه علم این است که واقعیت برای تبدیل به تحلیل و نظریه نیازمند مبانی نظری است. پیر موریس ماری دوئم معتقد است که توصیف آغشته به تفسیر است و انسان مثل آینه نیست که صرفا منعکسکننده باشد. البته پوزتیویستها مخالف این بودند و میگفتند ما به تجربه مراجعه کرده و از آن فرضیه میگیریم و مکررا آن را آزمایش میکنیم و از فرضیه نظریه اثبات میکنیم. میگفتند ما از واقع عکس میگیریم و عین واقع را مطرح میکنیم.
برنجکار تصریح کرد: البته اشکالات زیادی به این اندیشه وارد شد و نشان داد تصور ابتدایی از علم که پوزتیویستها مطرح کردند، سودایی دست نایافتنی است. دوئم میگوید حتی آزمایش در فیزیک بدون تفسیر نیست و ما واقعیت را عینا درک نمیکنیم بلکه تحلیل میکنیم؛ بنابراین اولین مبنا این است که تحلیل تاریخی، بدون پیش فرض و اصول شکل نمیگیرد، زیرا بدون مبنا، تحلیل ممکن نیست.
استاد دانشگاه تهران با بیان اینکه سخن ما به این معنا نیست که میتوانیم با پیشفرضهای «من درآوردی» تحلیل کنیم، گفت: بحث دیگر روشی در تحلیل عاشورا، بحث منابع است؛ برخی فکر میکنند یگانه منابع تاریخ، کتابهای تاریخی است که از افراد غیرمعصوم نقل شده است، به تعبیری نقل غیرمعصوم؛ ولی بنده معتقدم این حرف درست نیست، زیرا یک عالم در هر رشته از جمله تاریخ باید به تمامی منابع رجوع کند، اینکه فقط یک نوع گزارش انتخاب و اصل قرار داده شود درست نیست.
چرا نباید روایات را در تاریخ استفاده کنیم؟
وی با بیان اینکه در کنار گزارشات افراد غیرمعصوم، منابع دیگری هم وجود دارد، افزود: اول سخنان خود معصومین مانند پیامبر (ص)، امام علی (ع) و سایر ائمه است؛ آیا اگر گزارشی را یک معصوم بدهد باید بگوییم قبول نیست، ولی اگر غیرمعصوم بدهد بپذیریم؟ خود امام حسین (ع) فرمودند؛ به این دلیل قیام کردم و آن وقت ما دلایل دیگری را پررنگ میکنیم. قطعا گزارش معصوم از یک واقعه تاریخی دقیقتر از یک انسان غیرمعصوم است. البته گزارشات غیرمعصومین هم مورد قبول است. چطور روایاتی که سلسله سند آن صحیح است، منبع تاریخی نیست، ولی یک فردی از دیگری نقل کرده معتبر است؟
برنجکار تصریح کرد: منبع دیگر در تحلیل عاشورا، عملکرد و رفتار و کارهای امام حسین (ع) است. منبع دیگر شناخت شرایط زمانی و مکانی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی و ... است. امام (ع) در دوره معاویه هم ده سال زندگی کردند، ولی قیام نداشتند پس معلوم میشود، شریط خاصی وجود داشته که امام حسین (ع) قیام کردند. منبع دیگر برای تحلیل عاشورا، مبانی کلامی مستند به عقل و وحی است، برخی فکر میکنند مبانی کلامی را نباید دخالت داد در صورتی که خیلی از همین مبانی کلامی هم مستند به گزارشات معصومین (ع) است. ما وقتی سخن از علم غیب میگوییم فقط مستند به سخنان معصومین (ع) است.
برداشت غلط از علم غیب
برنجکار اضافه کرد: برخی فکر میکنند علم غیب، نامتناهی است به همین دلیل امکان ندارد، ولی ما میگوییم کل عالم متناهی است و علم معصومین (ع) به غیب هم نامتناهی نیست و تصور چنین افرادی از علم غیب و بما کان و یکون غلط است. ائمه (ع) در علم غیب مانند خدا نیستند، ولی برخی چنین تصور اشتباهی دارند. فردی مطرح کرده که هیچ فرقی در علم بین خدا و ائمه (ع) نیست و فقط ائمه (ع) ممکن الوجود و خدا واجب الوجود است. آقای دیگری گفته است که ائمه (ع) علم اولیه معمولی را هم نداشتند و بنده عرض کردم نفر اول از غلات و نفر دوم از مقصره است و حرف هیچکدام درست نیست.
استاد دانشگاه تهران اظهار کرد: ائمه (ع) علم غیب دارند، ولی علم آنها مساوی علم ذاتی خدا نیست و قابل تغییر است و ممکن است بدا در آن رخ دهد. علم غیب یعنی اینکه پیامبر و علی (ع) و امام حسین (ع) علم به مرگ و نوع وفاتشان داشتند. البته علم غیب امام منافاتی با تدابیر ندارد.
برنجکار تصریح کرد: مبنای دیگر روشی، کلنگری است یعنی باید از همه شواهد و منابع بهره ببریم و این بهرهبردن، روشمند باشد، یعنی نقل معصوم نسبت به نقل غیرمعصوم اولویت دارد چنانچه نقل متواتر نسبت به غیرمتواتر اولویت دارد ضمن اینکه برخی منابع، مفسر و حاکم بر سایر گزارشات است. واقعا مایه تاسف است که برخی فقط در تحلیل عاشورا کتب تاریخی را ملاک قرار داده و روایات ائمه (ع) را نمیپذیرند، ولی وقتی غربیها را میبینیم میگویند باید از همه گزارشات استفاده شود. البته غربیها ائمه را معصوم نمیدانند و به گزارشات آنان مانند گزارشات غیرمعصومین، میپردازند.
نقش روایات در حل تعارضات تاریخی
وی با تاکید بر اینکه روایت هم یک گزارش تام و کامل تاریخی است مواردی از تاثیرات کلامی بر تحلیل تاریخی برشمرد و گفت: در گزارشات تاریخی از جمله عاشورا تعارضاتی دیده میشود و مبانی کلامی در اینجا به عنوان مرجح عمل کرده و تعارض را برطرف میکند، مثلا ابن خلدون گزارشاتی درباره کارهای خوب هارون الرشید ذکر کرده و گزارشاتی هم در مورد زشتکاریهای او داریم و وی براساس مبانی غلط خود، هارونالرشید را فرد خوبی معرفی کرده است.
برنجکار تصریح کرد: گروهی از مورخان اهل تسنن در قضیه حجةالبلاغ، هیچ اشارهای به غدیر خم نکردهاند، مثلا بیهقی در دلایل النبوه، وقایع را جز غدیر گفته است، ابن اثیر، صالحی شامی و ابن عباد حنبلی هم حادثه غدیر را نگفتهاند، زیرا با مبانی کلامی آنها در تضاد است و آنها امامت و عصمت امیرالمؤمنین (ع) را قبول ندارند و اگر غدیر را بپذیرند خلافت ابوبکر و خلفا زیر سؤال است. یعنی مبنای غلطی را برگزیدهاند تا از اثبات خلافت خلفای ثلاث دفاع کنند. متاسفانه برخی محققان تاریخی ما هم این کتابها را به عنوان بهترین منابع مورد استناد قرار میدهند.
تقطیع و تفسیر نادرست برخی مورخان سنی
وی اضافه کرد: برخی از اهل سنت، غدیر را نقل کرده، ولی طوری تقطیع و تفسیر کرده که امامت امام علی (ع) از آن قابل اثبات نباشد مانند ابن اثیر در «البدایه و النهایه» که اتهاماتی به امام علی (ع) زده و بحث سفر ایشان به یمن را مطرح کرده است. همچنین چینش و ترتیب حوادث را طوری بیان میکنند که باز امامت ثابت نشود. نظر شیعه این است که پیامبر (ص) به حجةالبلاغ رفتند و آیاتی برای ابلاغ امامت علی (ع) نازل شد و پیامبر (ص)، بازگشت امام از سفر یمن را مقدمه و زمنیهچینی برای بحث غدیر قرار دادند تا دست علی (ع) را بگیرند و ایشان را مولا معرفی کنند یعنی حادثه یمن و دفاع پیامبر (ص) از امام (ع) مقدمهچینی برای امامت است.
وی اضافه کرد: مورخان اهل سنت، این ترتیب را بهم ریخته و میگویند پیامبر (ص) غدیر را مطرح کرد تا بگوید امام علی (ع) در قضیه یمن متهم نیست و قضاوتهایی که کرده درست بوده است، به تعبیری غدیر مقدمه برای درست کردن ماجرای یمن بود نه اینکه یمن، زمینه غدیر باشد. آیا این نوع چینش غیر از تاثیر مبانی کلامی است؟
انتهای پیام/
منبع:ایکنا