وضعیت سنجی سیاست‌گذاری حوزه ادبیات کودک و نوجوان در گفتگو با فریده خلعتبری؛
اشتباه دولت این است که مخاطب خارجی را در نظر نمی‌گیرند؛ صرفا یک بودجه کلانی برای ترجمه معکوس دراختیار دارند و این بودجه را برای کتاب‌هایی که خودشان تشخیص می‌دهند؛ اختصاص می‌دهند. جایزه‌هایی که در ایران به کتاب‌ها داده می‌شود؛ اغلب بر پایه روابط است نه ضابطه و این جایزه‌ها به هیچ عنوان نمی‌تواند معیار درستی برای انتخاب کتاب برای بازار‌های خارجی باشد.

گروه فرهنگ و هنر «سدید»؛ فریده خلعتبری نویسنده و مدیر انتشارات خصوصی شباویز سال‌ها است که در این حوزه فعالیت می‌کند و به گفته خودش در طی نزدیک به ۴۰ سال فعالیت در تالیف کتاب‌های کودک و نوجوان، تنها یک کتاب ترجمه‌ای داشته و سعی کرده به نویسندگان جوان میدان برای رشد و شکوفایی دهد. در ادامه بررسی  و وضعیت سنجی حوزه ادبیات کودک و نوجوان به سراغ او رفتیم تا از دریچه نشر به این حوزه نگاه کنیم.

 

نویسندگان ادبیات کودک و نوجوان اغلب به این موضوع اشاره می‌کنند که ادبیات کودک و نوجوان و به خصوص نشر این حوزه از سال‌ها پیش به صورت دولتی در آمده و به تدریج با قدرتمند شدن ناشران دولتی کار برای ناشران خصوصی سخت‌تر شده است.

خلعتبری: حرفتان کاملا درست است و آن کسانی که این قصه را تعریف کردند، به نکته درستی اشاره کردند؛ در گذشته‌های دور قرار بر این بود که بازار نشر در حوزه کودک و نوجوان به صورت خصوصی اداره شود و اگر شما به اساسنامه کانون در سال‌های دور نگاه بیاندازید، قرار بوده کانون صرفا در حوزه‌هایی ورود کند که بخش خصوصی توان اجرایی آن را نداشته است. اما به مرور و با ورود کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به کار‌هایی که ناشران خصوصی انجام می‌دادند، عملا همه امور را در اختیار خودش قرار داد. حالا بماند که خودش هم در این راه موفق نبود، اما توانست بسیاری از ناشران کوچک را از میدان به در کند و باعث ورشکستگی بسیاری از آن‌ها و عوض شدن چهره نشر شود.

همه این کار‌ها توسط انتشارات مدرسه، تربیت و سایر ناشران دولتی نیز تکرار شد؛ علاوه بر آن‌ها به تدریج پای برخی از ناشران به اصطلاح خصوصی نیز به وسط کشیده شد؛ ناشرانی که با حمایت‌های ویژه و مستقیم دولت روز به روز بر قدرتشان اضافه شد و عملا تبدیل به ناشران خصولتی شدند. ناشرانی که صرفا لباس بخش خصوصی را به تن داشتند، ولی به هیچ وجه خصوصی نبودند و امروزه اگر در بازار نشر به دنبال ناشران خصوصی بگردید، شاید به اندازه انگشتان دست ناشر واقعی خصوصی پیدا نکنید.


 این قصه و ماجرا از چه سالی کلید خورد؟

خلعتبری: ما نشر شباویز را در سال ۶۳ راه اندازی کردیم و از آن موقع سال‌های پر فراز و نشیبی را تجربه کرده‌ایم. در آن سال‌های اولیه آغاز به کارمان واقعا بحث ناشران دولتی در کار نبود اگرچه سعی می‌کردند که ناشران خصوصی را تحت فشار قرار دهند؛ در آن سال‌ها به حوزه تالیف اهمیت ویژه‌ای داده می‌شد هرچند این حوزه خیلی باب طبع ناشران دولتی نبود و بیشتر ناشران خصوصی به این ماجرا می‌پرداختند. ولی به تدریج این چرخه جهت حرکت خود را عوض کرد و در این ۱۵ سال اخیر ماجرا به کلی عوض شده است.

یکی از طرح‌های کلیدی جهت حمایت از ناشران خصوصی، طرح خرید کتاب توسط وزارت ارشاد بود که این طرح صرفا برای سر پا نگه داشتن بخش خصوصی بود اما به تدریج خرید از ناشران دولتی نیز به این طرح اضافه شد و کم کم کل ماجرا وارونه شد و در ادامه این دولت بود که از ناشران خودش حمایت می‌کرد

یکی از طرح‌های کلیدی جهت حمایت از ناشران خصوصی، طرح خرید کتاب توسط وزارت ارشاد بود که این طرح صرفا برای سر پا نگه داشتن بخش خصوصی بود، اما به تدریج خرید از ناشران دولتی نیز به این طرح اضافه شد و کم کم کل ماجرا وارونه شد و در ادامه این دولت بود که از ناشران خودش حمایت می‌کرد. همین ماجرا در خرید کتاب برای مدارس دوباره تکرار شد و خرید‌های اساسی به نشر‌هایی همچون کانون، مدرسه و تربیت منتهی می‌شد به این نحو که کانون از مدرسه و انتشارات تربیت از کانون کتاب می‌خرید و این بده بستان بین خودشان انجام می‌شد و باز حضور ناشران خصوصی کمرنگ و کمرنگ‌تر شد و به تدریج اصلا کنار گذاشته شدند. سیاست‌هایی که درابتدا با هدف کمک به بخش خصوصی آغاز شدند و در ادامه به کلی رنگ عوض کردند.

ما در نشر شباویز تمرکزمان صرفا بر روی تالیف و تصویرگری ایرانی بود و از سال ۶۳ تا الان فقط و فقط یک کتاب ترجمه داشته‌ایم؛ چون زمانی که بحث کپی رایت داغ بود من خواستم ثابت کنم که می‌شود با این قانون کار خوب هم چاپ کرد و با خرید کپی رایت، کتابی خریده و آن را ترجمه و منتشر کردم. البته هزینه زیادی بابت این کار پرداخت کردم؛ از ترجمه تا ویراستاری و...، چون کتاب شعر بود از شاعران خوب دعوت کردم تا به متن کتاب کمک کنند تا درنهایت خروجی کار قابل دفاع باشد.


در همان سال‌های شروع کارتان در دهه ۶۰ چه انتشارات دولتی شاخصی وجود داشت؟

خلعتبری: فقط کانون و آن زمان هیچ ناشر دولتی دیگری به حساب نمی‌آمد.


اوضاع برای خصوصی‌ها چگونه بود؟ در کار نشر توازنی برقرار بود؟

خلعتبری: ناشران خصوصی با آرامش کار می‌کردند و اوضاعشان خوب بود و خیلی از خصولتی‌های امروز، آن موقع به نام خصوصی شروع به کار کرده بودند، اما بعد‌ها متوجه شدند که اگر بخواهند به همین شیوه خصوصی بمانند، دستشان از رانت‌ها و حمایت‌های دولتی خالی می‌ماند و همین باعث چرخش آن‌ها به سمت دولت شد.

 

بحث تالیف و ترجمه همیشه بین ناشران از موضوعات کلیدی بوده و نویسندگان قدیمی‌تر می‌گفتند که اوایل انقلاب قانون ۵ کتاب تالیفی در برابر یک کتاب ترجمه وجود داشته است.

به ازاء ۱۰ کتاب تالیفی ناشران می‌توانستند یک کتاب ترجمه هم داشته باشند. بعد به ۱۰ تالیف و دو ترجمه تبدیل شد و اتفاقا خیلی محکم هم اجرایی و رعایت می‌شد و آن موقع اگر قصد دادن جایزه‌ای هم بود، به تالیفی‌ها تعلق می‌گرفت و به تدریج حتی این موضوع هم کمرنگ شد وجایزه‌ها به سمت ترجمه رفت

خلعتبری: خیلی بهتر از این بود؛ دقیق‌تر این بود که به ازاء ۱۰ کتاب تالیفی ناشران می‌توانستند یک کتاب ترجمه هم داشته باشند. بعد به ۱۰ تالیف و دو ترجمه تبدیل شد و این قانون زمان آقای خاتمی وجود داشت و اتفاقا خیلی محکم هم اجرایی و رعایت می‌شد و آن موقع اگر قصد دادن جایزه‌ای هم بود، به تالیفی‌ها تعلق می‌گرفت و به تدریج حتی این موضوع هم کمرنگ شد وجایزه‌ها به سمت ترجمه رفت. به یاد دارم در یک سالی مجموعه جایزه کتاب سال، اگر به ۱۵ کتاب تعلق می‌گرفت، ۱۴ کتاب برای ترجمه بود! و آن یک مورد هم کتابی اقتباسی بود.


اما بالاخره با ترجمه، کودک و مخاطبین این حوزه با فرهنگ کشور‌های دیگر هم آشنا می‌شوند.

خلعتبری: بله؛ حتما باید آشنا شوند، اما این‌ها باید محدوده‌ای داشته باشند و نباید کار به جایی برسد که این در به روی نویسندگان ایرانی بسته شود و آن‌ها در محدودیت باشند. بله آثار خوب باید ترجمه شوند، ولی موقع جایزه، باید به کتاب تالیفی و نویسنده ایرانی جایزه داده شود.

یک سال عنوان کردند که ما می‌خواهیم از کسانی که ترجمه معکوس داشته اند حمایت کنیم؛ یعنی کتاب‌هایی که از زبان فارسی به زبان‌های دیگر ترجمه و به کشور‌های دیگر رفته و جهانی شده بود. فکر می‌کنید جایزه به چه کسی رسید؟ جایزه به ناشری رسید که حدود ۲۰ کتاب او کتاب‌هایی بودند که از ابتدا به زبانی غیر از فارسی نوشته شده بودند نه معکوس! و این را در مقایسه با شباویز درنظر بگیرید که فقط ۱۰۳ عنوان کتاب ما فقط به کره‌ای ترجمه شده بود! یک سالی از آموزش و پرورش مالزی برای بازدید از نمایشگاه تهران آمده بودند و وقتی به غرفه ما رسیدند چقدر خوشحال شدند از اینکه کتاب‌های ما را می‌دیدند؛ کتاب‌هایی که آن‌ها برای دانش آموزان مدارس خود به زبان مالزیایی چاپ کرده بودند. رفتار‌های دولتی‌ها با انتشارات خصوصی به کل انگیزه را در آدم می‌کشد و اجازه نمی‌دهد که رشد و شکوفایی اتفاق بیافتد.


توجیه برخی ناشران دولتی که چرا به این بازار ورود کردند گا‌ها این بود که در طی این سال‌ها برخی ناشران خصوصی با حضور در نمایشگاه‌های خارجی و با عدم رعایت قانون کپی رایت کارتون کارتون کتاب با خودشان می‌آوردند و با ترجمه‌های بی کیفیت، بازار را از آن خود می‌کردند.

خلعتبری: تعریف ماجرا کاملا درست است؛ فقط این کار‌ها را «ناشران دولتی» و یا خصولتی‌ها انجام می‌دادند نه خصوصی ها!


دقیقا چه ناشرانی این کار‌ها را می‌کردند؟

خلعتبری: بگذارید من کد به شما بدهم. یک سال ناشر کتاب خیلی معروفی به نام «ماهی رنگین کمان» به نمایشگاه کتاب تهران آمده بود تا این کتاب را که در سال‌های گذشته کلی جایزه گرفته بود و معروف شده بود، در نمایشگاه کتاب تهران برای ناشران ایرانی عرضه کند تا حق ترجمه را به یک ناشر بفروشد. وقتی به نمایشگاه آمده بود، با خنده ناشران ایرانی مواجه می‌شود که این کتاب را که چند سال پیش کانون منتشر کرده است! دقیقا ناشران بزرگ دولتی همچین کار‌هایی می‌کردند و در آن سال‌ها به جز من اصلا هیچ ناشر خصوصی هزینه رفتن به نمایشگاه‌های خارجی را پرداخت نمی‌کرد و من نیز که هیچ وقت به سمت ترجمه نرفته‌ام. علاوه بر ناشران دولتی، در روز آخر که برخی از ناشران خارجی کتاب‌های سنگین خود را در همان غرفه‌ها می‌گذاشتند و با خود نمی‌بردند، بار‌ها می‌دیدم که کارمندان وزارت ارشاد به سراغ این کتاب‌ها می‌رفتند و کارتون کارتون کتاب جمع می‌کردند و با خودشان می‌آوردند و در تهران همه این‌ها به دست ناشران خصولتی می‌رسید.


به نظر می‌رسد که این سیاست گذاری می‌توانست برعکس باشد. یعنی ما تعداد زیادی نویسنده و کتاب‌های خوب ایرانی داریم که اگر دولت با بودجه خودش آن‌ها را ترجمه می‌کرد و به نمایشگاه‌های خارجی می‌فرستاد، شاید بسیاری از جوایز به ما هم می‌رسید و یا لااقل ناشران دیگر این کتاب‌ها را دیده و برای خودشان ترجمه می‌کردند.

خلعتبری: نه، این روش اشتباهی است. البته دولت در مقطعی این کار را کرد و در این خصوص سرمایه گذاری هم کرد و بعضی از کتاب‌ها را برای ترجمه هم انتخاب کردند. اما اشتباه آن‌ها این است که مخاطب خارجی را در نظر نمی‌گیرند؛ صرفا یک بودجه کلانی برای ترجمه معکوس دراختیار دارند و این بودجه را برای کتاب‌هایی که خودشان تشخیص می‌دهند، اختصاص می‌دهند. جایزه‌هایی که در ایران به کتاب‌ها داده می‌شود، اغلب بر پایه روابط است نه ضابطه و این جایزه‌ها به هیچ عنوان نمی‌تواند معیار درستی برای انتخاب کتاب برای بازار‌های خارجی باشد؛ این کتاب‌ها، چون معمولا سلیقه عده‌ای خاص بوده، در خارج از کشور مخاطبی به همراه ندارند و در نگاهی دیگر استفاده از مترجمان و ویراستارانی که به ادبیات و فرهنگ کشور مقصد بیگانه‌اند، ترجمه را ناقص می‌کند. من در یک زمانی بزرگترین قراداد خارجی‌ام را به خاطر وزارت ارشاد و مدیران آن‌ها از دست دادم.

 

چه قراردادی؟

خلعتبری: در آخرین نمایشگاه کتابی که شرکت کرده بودم یک ناشر تونسی با حضور در غرفه ما ۳۱ عنوان از کتاب‌های ما را جهت ترجمه و نشر انتخاب کرد. همان موقع برخی از آقایان ارشاد به غرفه ما آمدند و از ماجرا با خبر شدند؛ بعد از چند ساعت دوباره به همراه یک خانم به این بهانه به غرفه ما آمدند که این دوستان قصد دارند با یک ناشر خارجی قرارداد امضا کنند و خواستند که من به آن‌ها در تنظیم قرارداد کمک کنم. درنهایت همه کار‌های تنظیم این قرارداد را به شخصه برایشان انجام دادم. روز امضای قرارداد من با ناشر تونسی، متوجه شدم که همان یک کتاب که خارج از حوزه کتاب کودک بود، در کنار کتاب‌های ناشر تونسی قرار داده شده و همین باعث شد تا آن ناشر با عصبانیت آن قرارداد را بهم بزند.

آقایان ارشاد پیش از نمایشگاه اعلام کرده بودند که به هر کتاب ایرانی که به ناشران خارجی فروخته شود، ۳۰۰۰ دلار گرنت تعلق می‌گیرد. بعد از امضای قرارداد گویا جلسه‌ای برگزار کرده بودند و قرار شده بود که ۳۰۰۰ دلار گرنت بابت همان یک کتاب به فلان ناشر بدهند و در همان جلسه برای ۳۱ کتاب من قرار شد، فقط حدود ۱۲۰۰ دلار بدهند! آن ناشر خارجی به شدت عصبانی شد و با کلی حرف زدن به نظرم درنهایت برای همه کتاب‌های من چیزی حدود ۲۰۰۰ دلار تصویب کردند و من به شدت از کار آن‌ها عصبانی شدم و به معاون فرهنگی و شخص وزیر نامه نوشتم که این کلاهبرداری و سواستفاده از من شده است. آن ناشر تونسی نیز قرارداد را بهم زد و با عصبانیت گفت که دیگر به هیچ وجه حاضر نیست با ایرانی‌ها کار کند؛ البته بماند که شکایت‌های من هم به هیچ کجا نرسید و بی پاسخ ماند. سال بعد با کمال تعجب دیدم که همین آقایان ارشاد یک جزوه‌ای را که درواقع کپی قرارداد من بود برای نمایشگاه آن سال به عنوان راهنمای قرارداد با ناشران خارجی چاپ کرده بودند و من با کمال عصبانیت به آن‌ها گفتم که شما واقعا دزد هستید! این قرارداد حاصل ۲۰ سال کار من بوده و برای چاپ آن بایستی از من اجازه می‌گرفتید. همه این‌ها را گفتم تا شما از نحوه سیاست گذاری طرحی به نام گرنت آشنا شوید!

/انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha