بررسی تأثیرات تغییر ذائقه جامعه و مسئله سیاست‌گذاری بر عرصه موسیقی نواحی در گفتگو با پیمان بزرگ نیا؛
موسیقی مکتبخانه‌ای، موسیقی کودک و در کل این جنس از موسیقی آن‌قدر وسیع است که باید ساعت‌ها درباره طبقه‌بندی آن صحبت کرد. موسیقی نواحی با یک خانواده ۲۰ هزارنفری در ایران بسیار وسیع و گسترده است؛ آنقدر غنی و ریشه‌دار است که می‌شود با پژوهش و تحقیق و بازخوانی آن‌ها در جای‌جای کشور، به‌راحتی کم‌وکاستی‌های موسیقی جامعه را پر کرد تا گوش مردم با جنس دیگری از موسیقی نیز آشنا شود. اما آن‌قدر با بی‌توجهی به این نوع موسیقی و باز کردن در‌های جامعه به موسیقی غربی و بی‌اصالت، گوش مخاطبان را پرکرده‌ایم.

گروه فرهنگ و هنر «سدید»؛ کمتر فردی را در جامعه ایران می‌توان یافت که نسبت به موسیقی نواحی بیگانه باشد، شاید برخی موسیقی نواحی را با موسیقی سنتی برابر بداند، اما چنان چه از جزئیات موسیقی نواحی آگاه شوند، حتماً گواهی می‌دهند که با آن ارتباط داشته‌اند. اما موضوعی که ذهن کنشگران این حوزه را به خود درگیر کرده، این است که چرا موسیقی نواحی علیرغم ظرفیت و تنوع آن در بین جامعه به‌عنوان موسیقی رایج ارج نهاده نمی‌شود. آیا به جنبه‌های زیبایی‌شناختی و تغییر ذائقه جامعه ارتباط دارد و یا مسئله به سیاست‌گذاری در حوزه موسیقی نواحی برمی‌گردد؟ با این مقدمه به سراغ پژوهشگران و صاحب‌نظران این حوزه رفته‌ایم تا آسیب‌شناسی دقیقی در این خصوص داشته باشم. پیمان بزرگ‌نیا، پژوهشگر، نوازنده و مدرس موسیقی نواحی میهمان این گفتگو بوده است. بزرگ‌نیا با تشکیل گروه «سازینه» و ترکیب نوازنده‌ها و ساز‌های مناطق مختلف نواحی، ارکستری از موسیقی اقوام به وجود آورده است. مشروح این گپ‌وگفت در ادامه از منظر شما می‌گذرد:
 

در شروع بحث می‌شود کمی درباره دسته‌بندی موسیقی نواحی صحبت کنیم. این‌طور که به نظر می‌رسد تعریف منسجمی دراین‌باره وجود ندارد.

بزرگ‌نیا: معمولاً هرکسی با هر عنوانی به این موسیقی توجه دارد؛ برخی به اسم موسیقی اقوام، برخی به نام قومی عشایری و برخی دیگر به نام موسیقی محلی آن را می‌شناسند. به‌طورکلی بحث درباره موسیقی درون ایلی و یا درون قومی است که در هر طایفه‌ای در گوشه گوشه ایران وجود دارد. موسیقی بخشی از زندگی مردم است که نسل به نسل و سینه‌به‌سینه به ما رسیده و صرفاً برای تفنن و سرگرمی نیست.

به عقیده من موسیقی آیینی، سنتی و نقالی، همه زیرمجموعه موسیقی نواحی به شمار می‌آیند. بر اساس تحقیقات من موسیقی نواحی به چند دسته تقسیم می‌شود؛ یکی آوازها هستند؛ آوازهایی با متر آزاد، متر فراخ (منظومه‌ها و داستان‌ها) و متر مشخص (آوازهایی که ریتم دارند) که خود این آوازها به تغزلی، عاشقانه، حماسی، سوگ، مذهبی و... تقسیم می‌شوند. دیگر دسته‌بندی در این حوزه مربوط به سازها است.

بسیاری از آیین‌های ایرانی ذاتاً با موسیقی همراه بوده‌اند یا بخشی به‌عنوان موسیقی کار که آیینی قدیمی به‌حساب می‌آید. موسیقی مکتبخانه‌ای، موسیقی کودک و در کل این جنس از موسیقی آن‌قدر وسیع است که باید ساعت‌ها درباره طبقه‌بندی آن صحبت کرد. موسیقی نواحی با یک خانواده ۲۰ هزارنفری در ایران بسیار وسیع و گسترده است و به گفته بزرگان این حوزه شاید همه محققانی که دراین‌باره پژوهش کرده‌اند، هنوز ۳۰ درصد این موسیقی را گردآوری نکرده باشند.

 

در کمتر از ۷۰ سال گذشته، چه اتفاقاتی افتاده که کمتر نشانی از این موسیقی در زندگی امروز ما در جریان است؟

بزرگ‌نیا: من برخلاف کسانی که می‌گویند این نوع موسیقی از بین رفته و منسوخ‌شده، همچنین استدلالی ندارم، اما چندین عامل دست‌به‌دست هم داده تا این موسیقی به این حال‌وروز گرفتار شود؛ یکی دور بودن و در دسترس نبودن هنرمندان مهم مناطق مختلف ایران نسبت به مرکز است. وقتی تهران به‌عنوان مرکز و پایتخت اجرا برای انواع موسیقی شکل‌گرفته، استادی که در هورامان کردستان در حال فعالیت است، نادیده گرفته می‌شود.

ما یک بخشی به نام میراث ناملموس داریم؛ موسیقی نواحی سینه‌به‌سینه از پدر به پسر به ارث می‌رسیده و راوی‌های مشخصی داشته است. مثلاً در منطقه بختیاری از زمان‌های گذشته، تشمال‌ها (بختیاری‌ها) راوی بخش سازی مثل کرنا، دهل و سورنا بوده‌اند؛ «بخشی»ها در شمال خراسان بخش موسیقی داستانی و خنیاگری‌ها را ارائه می‌دادند. شاعران بلوچ و لوتی‌های لرستان نیز بخش‌های دیگری را می‌گفتند. این‌ها این موسیقی را سینه‌به‌سینه انتقال می‌دادند.

ما به دوره بلوغ رادیو در ایران رسیدیم که موسیقی‌های بیشتری شنیده می‌شد. بعدها تلویزیون و موج عظیمی از موسیقی‌های نو! -البته که تغییرات همیشه و همه جا بوده و در موسیقی نیز این اتفاق افتاده است- حالا می‌بینیم در فلان روستا آن نوجوان که پدربزرگ او استاد این نوع موسیقی بوده، خودش طرفدار موسیقی پاپ و رپ شده است که در جامعه نیز استقبال و تبلیغات فراوانی از آن‌ها می‌شود. تلویزیون را که روشن می‌کنید حتی ده درصد برنامه‌های آن به موسیقی نواحی اختصاص ندارد.

حتی امروزه آن مقدار اندکی هم که تلویزیون می‌خواهد موسیقی نواحی پخش کند به‌غلط پخش می‌کند. چون این نوع موسیقی برای یک قوم از خاستگاه ایل برآمده است. فرهنگی که در خود ایل جاری و ساری بوده است و موسیقی که از تلویزیون به این نام پخش می‌شود، تنها شعر و ترانه آن مختص به ایل است وگرنه باقی این نوع موسیقی مثلاً با تار و سه تار نواخته می‌شود.

دولت باید از خیلی قبل‌تر برای حفظ این نوع موسیقی وارد عمل می‌شد و لااقل برای موسیقی نواحی یک صنفی تشکیل می‌داد تا مشکلات این نوع موسیقی در همان صنف موردبررسی قرار گیرد. تنها همت دولت برای این نوع موسیقی برگزاری یک جشنواره است که مگر فراخوان این جشنواره به دست فلان استاد در فلان روستای دورافتاده ما می‌رسد؟!

بخش دیگری از فراموشی این نوع موسیقی مربوط به اقتصاد هنر است؛ چون موسیقی نواحی به‌صورت شفاهی منتقل‌شده است، نسل سومی که باید این موسیقی را فرابگیرد، با دیدن پدر و پدربزرگ بیکار خود، همتی برای یادگیری ندارد و سراغ کسب‌وکاری دیگر می‌رود. امروزه نه در عروسی‌ها از این سازهای محلی استفاده می‌شود و نه حتی به مانند گذشته در طول سال خبری از جشنواره‌های متعدد موسیقی است تا لااقل به‌واسطه این جشنواره‌ها درآمدی هرچند اندک نصیب این اساتید شود.

بخش دیگر این اتفاق مربوط به افرادی است که شروع به نوازندگی در این حوزه کرده‌اند. به کسی که این ساز را سینه‌به‌سینه و از اجداد خود یاد گرفته «چکیده کار» و آموزش گران عادی را «چسبیده کار» می‌گویند. متأسفانه دسته دوم هر شعری را با این سازها می‌نوازند و به‌تدریج مقام‌های این موسیقی به فراموشی سپرده می‌شود.

عدم‌حمایت از پژوهشگران این حوزه چه به لحاظ مالی و یا معنوی یکی دیگر از آسیب‌های این نوع موسیقی است. پژوهشگرانی که به دلیل عدم‌حمایت تمام آثاری را که ضبط کرده‌اند در گوشه‌ای رها کرده و به‌تدریج همه آن‌ها نابود می‌شوند.

 

بالاخره ما با نسلی مواجهیم که کمترین میزان آشنایی را با این موسیقی دارد. به نظر شما این جنس موسیقی به‌تنهایی آن‌قدر جذابیت دارد تا نسل جدید را با خود همراه کند یا برای جذب آن‌ها باید به سراغ ترکیب این موسیقی با موسیقی دستگاهی و یا جنس دیگری از موسیقی برویم؟

بزرگ‌نیا: ما اگر تعصبی، موزه‌ای و ویترینی به این نوع موسیقی نگاه کنیم، قطعاً این موسیقی از بین خواهد رفت. یعنی اگر در تالار وحدت با این گنجایش تماشاگر فقط یک نفر به مدت یک ساعت برای تماشاگران «هوره» خوانی کند، شاید برای یک قشر خاصی جذابیت داشته باشد، اما گوش مردم عادی به علت تغییرات سبک زندگی و مدرنیته با نوای این نوع موسیقی سال‌هاست که بیگانه شده است. معمولاً افراد عادی به دلیل اینکه فلان خواننده یا نوازنده لباس محلی پوشیده، بازخورد مثبتی نشان نمی‌دهند، مگر اینکه از طرف مجری برنامه معرفی کاملی از آن استاد شده باشد؛ اینکه او در فلان کشورها اجرا داشته و آن‌وقت است که تماشاگران او را جدی می‌گیرند و بااین‌وجود آن نوازنده یا خواننده نیز نباید بیشتر از ۵ یا ۱۰ دقیقه اجرا کند تا اهمیت این نوع موسیقی حفظ شود. باید بدانیم که استاد این حوزه را چگونه به مردم و تماشاگران معرفی کنیم. باید برند سازی موسیقی نواحی را یاد بگیریم. متأسفانه این عدم مدیریت‌ها به‌کار ضربه می‌زند.

 

شما از عدم مدیریت‌ها صحبت کردید و من از عدم ارتباط جشنواره موسیقی نواحی با رسانه‌ها صحبت می‌کنم که چقدر می‌تواند به ندیدن این موسیقی لطمه بزند. امسال پانزدهمین دوره جشنواره موسیقی نواحی به میزبانی کرمان قرار است برگزار شود. برخی‌ها این گلایه را دارند که چرا کرمان باید میزبان دائمی این جشنواره باشد درحالی‌که موسیقی نواحی در جای‌جای کشور گستردگی دارد و می‌شود این میزبانی را مورد چالش قرارداد.

بزرگ‌نیا: به‌صراحت بگویم وقتی دبیر یک جشنواره شجاعت کافی نداشته باشد، قطعاً از رسانه‌ها برای این کار دعوت نمی‌کند و تنها از یکی دو رسانه دولتی و همراه دعوت می‌کند تا از حاشیه‌ها به دور بماند و بعدها این اساتید در گفتگو با سایر رسانه‌ها مشخص می‌کنند که چه نواقصی در جریان بوده است.

یکی از مشکلات برگزاری جشنواره، شیوه دعوت از اساتید است؛ افرادی که معمولاً سن بالایی دارند و باید بیشتر مورداحترام قرار گیرند. فکر کنید استادی در لرستان، کردستان و یا مازندران ساکن است و باید برای جشنواره این مسیر طولانی تا کرمان را با هزینه اندکی که از طرف جشنواره به او می‌دهند، طی کند. بر اساس اطلاعات بنده، حدود ۲۰۰ استاد برجسته این حوزه با سن بالا در کشور به‌صورت پراکنده ساکن‌اند که کسی معمولاً از آن‌ها خبری نمی‌گیرد و با یک انتشار فراخوان انتظار داریم تا آن‌ها از جزئیات جشنواره باخبر شوند. اصلاً فراخوان برای برخی هنرمندان مثل سم است؛ خیلی‌ها با شرکت در جشنواره از جایگاه واقعی خود فاصله می‌گیرند و البته از جنبه‌ای دیگر نیز می‌تواند باعث شناخته شدن اساتید گمنام به جامعه موسیقی کشور باشد. مهم این است که شما چه استفاده‌ای از جشنواره و رسانه در دستور کار خود دارید.

البته تلویزیون و صداوسیما نیز هنوز در چالش حرمت موسیقی به سر می‌برد؛ در صورتی که موسیقی نواحی غنائی ندارد و آن‌قدر این جنس موسیقی در فرهنگ، آیین و مذهب ما تنیده شده است که می‌شود درباره بخش بخش آن صحبت کرد و آن را بی‌دغدغه ثبت و ضبط کرد.

موسیقی نواحی آن‌قدر گستردگی، قدمت و جزئیات دارد که مثلاً در کردستان از محله‌ای به محله دیگر معمولاً فواصل تغییر می‌کند و شما با یک لهجه دیگری این موسیقی را می‌شنوید؛ به همین خاطر کار پژوهشگران این حوزه به‌شدت دشوار است. البته بسیاری خود را به‌عنوان پژوهشگر موسیقی نواحی و اقوام معرفی می‌کنند درحالی‌که بسیاری از ماها صرفاً گردآورنده این موسیقی هستیم نه پژوهشگر و نهایتاً بتوانیم درباره موسیقی یک ناحیه دقیق شویم و اطلاعات کلی درباره نواحی دیگر داشته باشیم. محقق و پژوهشگر کسی است که وقتی درباره موسیقی یک ناحیه صحبت می‌کنید، به‌سرعت بتواند برای شما آن را زمزمه کند، نت آن را بنویسید و فواصل آن را برای شما آنالیز کند.

موسیقی نواحی و اقوام در موضوع‌های مختلف شادی، غم، نوحه‌های محرم و هر چیزی که مدنظر شما باشد، آنقدر غنی و ریشه‌دار است که می‌شود با پژوهش و تحقیق و بازخوانی آن‌ها در جای‌جای کشور، به‌راحتی کم‌وکاستی‌های موسیقی جامعه را پر کرد تا گوش مردم با جنس دیگری از موسیقی نیز آشنا شود. اما آن‌قدر با بی‌توجهی به این نوع موسیقی و باز کردن درهای جامعه به موسیقی غربی و بی‌اصالت، گوش مخاطبان را پرکرده‌ایم که آشتی دوباره با این موسیقی به زمان احتیاج دارد. بدون شک متولیان موسیقی کشور در این تهاجم فرهنگی موسیقایی بی‌تقصیر نیستند.

 

قطعاً نبود یک صنف و تشکیلات رسمی و دولتی به نام موسیقی نواحی به نبود انسجام، هماهنگی و منظم کردن اولویت‌های این حوزه بی‌تأثیر نبوده است. برخی معتقدند عدم‌حمایت‌های دولتی باعث این بی‌رونقی‌ها شده است و بعضی اعتقاددارند که هر وقت دولت در مسیر حوزه‌های با اصالت، قدیمی و مردمی قدم گذاشته، باعث شده تا آن حوزه به انحراف کشیده شود. دولت در این زمینه چه نقشی می‌تواند ایفا کند تا هم از این نوع موسیقی حمایت کند و هم مسیر امور را به‌دست صاحبان اصلی این موسیقی بسپارد.

بزرگ‌نیا: بگذارید برگزاری جشنواره موسیقی نواحی را مثال بزنیم. دولت می‌تواند بسترهای مالی و مکانی این جشنواره را بر عهده داشته باشد و صنفی غیرانتفاعی مثل خانه موسیقی از انتخاب دبیر تا اجرائیات کار را انجام دهد. در ادامه همین صنف از طریق حمایت‌های مالی دولت می‌تواند از تأسیس مکتب‌خانه‌های اساتید در شهرستان‌ها حمایت کند و اگر همین مسیر ساده از سال‌ها پیش در دستور کار قرارگرفته بود، تا الان حتی به حمایت‌های دولتی هم نیازی نداشت.

ما در زمینهٔ معرفی اساتید خود، برند سازی نکرده‌ایم تا همین اساتید بدون نیاز به دولت، کنسرت‌های داخلی و بین‌المللی برگزار کنند. در یک دوره‌ای سازمان فرهنگ و ارتباطات اعلام کرد که برای اجراهای خارجی صرفاً هزینه هتل کشور مبدأ را می‌پردازد و سایر هزینه‌ها بر عهده خود اعضای گروه است. این وسط هم عده‌ای جوان که به دنبال رزومه برای خود بودند با پوشیدن لباس‌های محلی و یک ساز راهی کشورهای مختلف می‌شدند و به اسم گروه تخصصی موسیقی نواحی کنسرت می‌دادند.

البته چند سالی است که خروجی‌ها و نفرات برتر جشنواره موسیقی جوان در حوزه موسیقی نواحی افراد با استعداد و با دغدغه و آشنا به این حوزه هستند که دولت می‌تواند با سرمایه‌گذاری بر روی این افراد لااقل خون تازه‌ای به این موسیقی تزریق کند.

حتی برای برگزاری جشنواره نواحی می‌شود تقسیم‌بندی‌های درست‌تری انجام شود. بختیاری‌ها، زاگرس نشین‌ها، کردستان، ناحیه البرز، بوشهر، مازندران، کرمان و همه این‌ها می‌شود به نحوی سازمان‌دهی شوند و به میزبانی تهران و مرکز جشنواره بزرگ موسیقی نواحی برگزار شود. چون در تهران به دلیل قدرت و نفوذ رسانه این جشنواره بهتر دیده می‌شود. جشنواره‌ای که در پانزدهمین دوره خود به سر می‌برد، ایرادات فراوانی دارد و نباید بعدازاین همه‌سال هنوز در بدیهیات هم دچار مشکل باشیم.

چقدر دولت می‌توانست از گردشگری و جذب توریست در خدمت موسیقی نواحی کمک کند؛ همین برگزاری جام جهانی که کیش هم درگاهی برای عبور و مرور توریست‌ها شده است، به‌عنوان‌مثال با حضور گروه‌های مختلف این موسیقی و برپایی چادرها و خانه‌های موقت روستایی مناطق مختلف ایران، می‌توان به گردشگری و جذب توریست کمک کرد. فکر کنید یک دهکده کوچک موسیقی نواحی در کیش دائر کنید و توریست‌ها را به آنجا و بر سر چادر ببرید. چقدر وزارت میراث فرهنگی و ارشاد می‌تواند به کمک اسپانسرهای بزرگ خصوصی به رونق این موسیقی کمک کند که متأسفانه آقایان در خواب غفلت به سر می‌برند. موسیقی نواحی آن‌قدر جذابیت‌های خاص خودش را دارد که بخش خصوصی به‌راحتی می‌تواند جهت سرمایه‌گذاری ترغیب شود.

 

با توجه به سن بالای اساتید این حوزه و شیوه یادگیری سینه‌به‌سینه این جنس موسیقی، تکلیف آموزش در این دستگاه چه می‌شود؟ آیا این اساتید در حال حاضر توانایی آموزش به نسل جدید را دارند؟

بزرگ‌نیا: شیوه آموزش موسیقی دستگاهی در ایران قبل از اینکه نت به این حوزه وارد شود، مگر سینه‌به‌سینه نبوده است؟ و اتفاقاً بسیار شیوه کارآمد و خوبی است و این متد و شیوه حتی می‌تواند تبدیل به کتاب شده و تدریس شود. البته درست است که این شیوه‌ها وجود دارد، ما نباید خیلی تعصبی به این مورد نگاه کنیم.

 

قدری واضح‌تر صحبت می‌کنید؟

بزرگ‌نیا: جوان‌های بسیار زیادی در این حوزه مشغول به فعالیت‌اند که می‌توانند با ساخت و ترکیب سازهای بومی، صداهای مختلف یک ارکستر را طراحی کنند. مشکل این نوع موسیقی آموزش نیست؛ بلکه معیشت این استادان است که در حال حاضر به خطر افتاده است. این موسیقی ظرفیت‌ها و پتانسیل‌های بالقوه‌ای برای درآمدزایی دارد که وزارت ارشاد باید هرچه سریع‌تر فکری اساسی برای این نوع موسیقی کند. اساتیدی در جای‌جای ایران وجود دارند که با رفتن و مرگ آن‌ها یک فرهنگ از جنس موسیقی نواحی از بین می‌رود و متأسفانه این‌ها به نان شبشان محتاج‌اند و مشکل معیشت دارند.

/انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha