بررسی نقش برابری در خواب با کیفیت و تاثیرات آن بر فرد و جامعه؛
وقتی جامعه در موقعیتی قرار می‌گیرد که خواب بخشی از اعضای آن با اختلال مواجه است و این مشکل به صورت فراگیر و البته نابرابر ظهور کرده است، سوالات با محوریت بحث عدالت خود را نشان می‌دهند. در حقیقت در چنین موقعیتی کمبود خواب، برابر با محرومیت از ساعات استراحت است و این نارسایی باعث بروز مشکلات جسمی، روحی و اجتماعی می‌شود.

گروه راهبرد «سدید»؛ وقتی درباره نابرابری و بی عدالتی حرف به میان می‌آید ذهن بسیاری از ما به سمت مسائل کلان اقتصادی و یا جنبه‌های برونی و ظهور آسیب‌های اجتماعی ناشی از نابرابری می‌رود، اما شاید خوب باشد تا با جنبه‌های خاص‌تری از نابرابری و تاثیرات آن بر زندگی روزمره و نتایج سیاسی آن آشنا شویم. در این نوشتار جاناتان وایت (Jonathan White) استاد سیاست در دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی لندن و عضو مدعو در موسسه نیو در هامبورگ به بررسی نابرابری در کیفیت خواب و تاثیرات آن بر فرد و جامعه و تبعات سیاسی آن پرداخته است. «حق خواب» مفهومی است که این نویسنده برای برقراری عدالت شبانه‌روزی در جامعه آن را دنبال می‌کند. این یادداشت برای اولین بار در تاریخ ۲۲ مارس ۲۰۲۲ در مجله اینترنتی aeon منتشر شده است.

برای رانندگان اوبر (خدمات حمل و نقل درون شهری) خوابیدن در درون ماشین هایشان یکی از کار‌های وسوسه انگیزی است که باعث می‌شود تا درآمد بیشتری کسب کنند. رانندگان و تاکسی‌های شهری با خوابیدن در ماشین در واقع در وقت صرفه‌جویی کرده و می‌توانند دفعات بیشتری مسافر جابجا کنند. همچنین با این کار در واقع در ساعات اوج رفت و آمد مسافرها، می‌توانند بیشترین استفاده را کرده و تعداد مسافر بیشتری را به مقصد برسانند و سود بیشتری بکنند.

به همین دلیل عموما پارکینگ‌هایی در شهر وجود دارد که با تاریک شدن هوا راننده‌ها کیسه‌های خواب خودشان را از صندوق در میآورند و برای پنج شش ساعت درون آن می‌خوابند.

نیاز به گفتن ندارد که خوابیدن در ماشین و کیسه خواب یک موقعیت عالی و خواب با کیفیت نیست. در این حالت موانع زیادی برای یک خواب خوب و استراحت ایده‌آل وجود دارد. وجود نور و دمای نامناسب و کمبود امکانات نسبت به اتاق خواب، همه این‌ها باعث می‌شود تا خوابی کوتاه و بی کیفیت را تجربه کنیم. علاوه بر این موارد می‌توانیم به نقض حریم خصوصی نیز توجه کنیم. خوابیدن در ماشین عموما با در معرض دید دیگران قرار گرفتن همراه است حالا این دیگران می‌توانند عابران پیاده یا پلیس باشد. این در معرض تماشا قرار گرفتن در هنگام خواب حس نقض حریم خصوصی به انسان می‌دهد. علاوه بر این مورد همچنین خوابیدن در ماشین از لحاظ اجتماعی به عنوان زیر پا گذاشتن یک هنجار شناخته می‌شود و امری معقول و عادی به نظر نمی‌آید به همین دلیل اغلب باعث بروز سوظن از طرف دیگران می‌شود و احتمال دارد درباره انسان قضاوت نابجا بکنند. همچنین خوابیدن در جایی که محل کار ما است تا حدی زیادی باعث می‌شود احساس بدی به ما دست بدهد، زیرا ارتباط دائمی با محیط کار فضایی مانند استثمار شدگی برای ما ایجاد می‌کند. اما شاید خوب باشد به این نکته هم توجه کنیم که خوابیدن در ماشین علاوه بر همه کاستی‌ها و مضوعاتی که مطرح کردیم به معنای تنها خوابیدن نیز می‌باشد و این نکته اهمیت زیادی از لحاظ روانی برای ما خواهد داشت.

 وقتی بی‌خوابی‌های پزشکان و کادر درمان و چهره‌های خسته آن‌ها را مشاهده می‌کنیم متوجه می‌شویم خستگی و بی‌خوابی و خواب بی‌کیفیت که به دلیل وجود بحران برای این قشر ایجاد شده است با وجود اینکه استثنا می‌باشد، چه تاثیری روی عملکرد و زندگی طبیعی آن‌ها می‌تواند بگذارد. دقیقا به همین دلیل است که ذهن ما می‌تواند از موقعیتی که بدخوابی برای اقشار مختلف به وجود می‌آورد درک بهتری داشته باشد

خوابیدن در پارکینگ و استفاده از ماشین به عنوان تختخواب یکی از دراماتیک‌ترین صحنه‌ها و تعبیر تختخواب در پارکنیگ یکی از دردناکترین تعابیر درباره خواب بی کیفیت در دنیای معاصر است. اما واقعیت این است که در بسیاری از موقعیت‌های شغلی در بخش‌های دولتی و خصوصی نیز بسیاری از اقشار مردم بد می‌خوابند و خواب بی‌کیفیتی را تجربه می‌کنند. در بین دو سر طیف بی‌خانمانی و زندگی تجملی انواع مختلفی از رنج‌های روزمره وجود دارد که زیاد مورد توجه ما قرار نمی‌گیرد. بروز بحران‌هایی مانند فراگیری کووید ۱۹ با برجسته کردن نابرابری‌ها و شکاف‌های موجود باعث می‌شود تا توجه ما به چنین مسائل مهمی در زندگی روزمره جلب شود. در این بحران‌ها وقتی بی‌خوابی‌های پزشکان و کادر درمان و چهره‌های خسته آن‌ها را مشاهده می‌کنیم متوجه می‌شویم خستگی و بی‌خوابی و خواب بی‌کیفیت که به دلیل وجود بحران برای این قشر ایجاد شده است با وجود اینکه استثنا می‌باشد، چه تاثیری روی عملکرد و زندگی طبیعی آن‌ها می‌تواند بگذارد. دقیقا به همین دلیل است که ذهن ما می‌تواند از موقعیتی که بدخوابی برای اقشار مختلف به وجود می‌آورد درک بهتری داشته باشد.

وقتی جامعه در موقعیتی قرار می‌گیرد که خواب بخشی از اعضای آن با اختلال مواجه است و این مشکل به صورت فراگیر و البته نابرابر ظهور کرده است؛ سوالات با محوریت بحث عدالت خود را نشان می‌دهند. در حقیقت در چنین موقعیتی کمبود خواب، برابر با محرومیت از ساعات استراحت است و این نارسایی باعث بروز مشکلات جسمی، روحی و اجتماعی می‌شود. اغلب این مشکلات با نارسایی‌های سیاسی و حقوق شهروندی در ارتباط هستند. علاوه بر این افرادی که دچار این اختلال نیستند عموما تمایل به حفظ شرایط موجود دارند، زیرا این شرایط باعث تداوم وضع موجود برای خودشان می‌شود. در واقع آن‌ها هوشمندانه فضا را به نوعی مدیریت می‌کنند که بی‌خوابی دیگران عاملی برای خواب کافی خودشان باشد. البته احتمال اینکه این میل به صورت ناخواسته باشد نیز وجود دارد، زیرا به صورت طبیعی این افراد از شرایط موجود سود می‌برند. این وضع موجود حوزه‌ای مهم در بحث عدالت است که این روز‌ها با مفهوم عدالت شبانه روزی از آن نام می‌بریم و شعار اصلی آن این است: بدون برابری در خواب با کیفیت و مناسب، نمی‌توان مدعی وجود برابری بود.

باید توجه داشته باشیم که نارسایی در حوزه خواب و مشکلاتی که در این زمینه وجود دارد تنها علائمی از وجود مشکلات نیستند بلکه خود بدخوابی عامل بروز مشکلات جدی‌تری در افراد می‌تواند بشود. برای نمونه بدخوابی می‌تواند بر توانایی افراد برای ایجاد تغییر در وضع موجود تاثیر منفی بگذارد همچنین افرادی که دچار بدخوابی هستند عموما فرصت‌های مناسب برای بهبود شرایط زندگی فردی و جمعی خودشان را از دست می‌دهند. این افراد به دلیل خستگی بیش از اندازه و بی انگیزگی حاصل از خستگی و بدخوابی تمایلی به تغییر وضع موجود و استفاده از فرصت‌ها ندارند. به همین دلیل موقعیت بدخوابی یک موقعیتی است که با ضرر مضاعف برای فرد همراه است؛ و باعث فرسایش روحی و جسمی و موقعیتی افراد می‌شود.

گفتنی است با همه این حرف‌ها نمی‌توان نادیده گرفت که خواب علی رغم اینکه نیازی اساسی است، اما بنابر شرایطی در دوران‌های از زندگی بشر بر سر میزان آن توافق می‌شده است. یعنی گروهی توافق می‌کردند بنابر شرایط یا برای کسب منافعی، از خواب خود کم کنند و اموری را برعهده بگیرند. این شرایط به این دلیل وجود داشته است که عموما خواب را با اولویت‌های دیگر می‌سنجند و به خواب به عنوان یک عامل مهم و مستقل و حیاتی نگاه نمی‌کنند. این نوع نگاه باعث می‌شود تا افراد در برابر تغییر کیفیت و ساعات خواب انعطاف‌پذیری بیشتری داشته باشند و همین منعطف بودن ریشه استثمارپذیری در حوزه خواب است. در حقیقت با این انعطاف، ما عوارض بدخوابی را نمی‌توانیم از بین ببریم و در طولانی مدت همان مشکلات به سراغ ما خواهد آمد و نابرابری روی خشن خود را به ما نشان خواهد داد.

بر اساس آمار‌ها امروز شاید بتوان گفت استاندارد ساعات خواب از ۱۰ ساعت در اوایل ۱۹۰۰ به کمتر از ۶.۵ ساعت در آمریکای شمالی رسیده است. البته این ادعایی است که مورد اعتراض عده‌ای قرار گرفته است، اما با همه این‌ها چیزی که مشخص است این است که امروزه تعداد زیادی از جمعیت شاغل به صورت افراطی دچار کم‌خوابی و بدخوابی هستند و عوامل مختلفی در ظهور این شرایط دخیل بوده‌اند. شاید بتوان گفت تغییرات تکنولوژیک و تقاضا‌های بهره‌وری بیشتر در نظام سرمایه‌داری، اتحادیه‌های کارگری ضعیف و نرخ‌های پایین دستمزد باعث افزایش درخواست کارگران برای کار کردن بیشتر و دریافت اضافه کاری بالاتر و یا بر عهده گرفتن چندین شغل، آلودگی صوتی ناشی از زیرساخت‌های حمل‌و‌نقل معاصر و همچنین دستگاه‌های الکترونیک و گوشی‌های هوشمند همه و همه عواملی هستند که در بدخوابی و افزایش کم‌خوابی نقش داشته‌اند.

خواب نامنظم به خودی خود می‌تواند یکی از منابع برای خستگی بیش از اندازه باشد. این نوع خستگی را همانطور که گفتیم کارگران بخش خدمات شیفتی زیاد تجربه کرده‌اند علاوه بر اینکه در محیط‌های کاری زنان و اقلیت‌های نژادی بیشتر از این قضیه آسیب می‌بینند و کارفرما اجازه استراحت بیشتر از ساعات تعیین شده و یا مرخصی گرفتن به آن‌ها نمی‌دهد

علاوه بر این خواب کوتاه عموما با خواب نامنظم همراه است یعنی برای بسیاری از افراد خواب کوتاه به دلیل شرایط زمانی و مکانی تبدیل به یک خواب بی کیفیت و نامنظم نیز می‌شود. بسیاری از کارگر‌های شیفتی تقریبا این شرایط را تجربه می‌کنند یعنی ساعات خواب نامنظم باعث می‌شود تا از خواب شبانه کافی نتوانند بهره لازم را ببرند. خواب نامنظم به خودی خود می‌تواند یکی از منابع برای خستگی بیش از اندازه باشد. این نوع خستگی را همانطور که گفتیم کارگران بخش خدمات شیفتی زیاد تجربه کرده اند علاوه بر اینکه در محیط‌های کاری زنان و اقلیت‌های نژادی بیشتر از این قضیه آسیب می‌بینند و کارفرما اجازه استراحت بیشتر از ساعات تعیین شده و یا مرخصی گرفتن به آن‌ها نمی‌دهد. همچنین در کار‌هایی که به صورت غیر حضوری انجام می‌شود نیز عملا مرز میان استراحت و کار از بین می‌رود و همین مسئله به افزایش اختلال در خواب می‌انجامد.

یکی دیگر از روند‌هایی که در دوران معاصر در حال توسعه می‌باشد و روند زندگی انسان‌ها را مختل کرده است عدم هماهنگی در خواب است. عدم هماهنگی یعنی خواب در ساعاتی غیر از ساعت خوابی که در فرهنگ و جامعه به عنوان هنجار شناخته می‌شود. اغلب کارکنان شیفتی مشغول در خدمات بهداشتی و مراقبتی و حمل و نقل و پلیس چنین شرایطی را تجربه می‌کنند، اما مهم این است که در دوران معاصر شاهد افزایش ۳ درصدی این پدیده هستیم. خصوصا با رشد سرمایه داری شرکت‌های غربی که در آسیا کارخانه‌هایی تاسیس کرده‌اند و یا کارمندانی در شرکت‌های منطقه‌ای خود دارند آن‌ها را مجبور می‌کنند تا در ساعات هماهنگ با غرب فعالیت کنند. به همین دلیل این بخش از کارمندان و کارگران مجبور هستند ساعت خواب خود را در ناهماهنگی با ساعت خواب محلی خود و در هماهنگی با ساعت خواب غرب زمین تنظیم کنند. این پدیده‌ای است که جهان ۲۴ ساعته نامیده می‌شود و باعث بروز چنین اختلالی در بخش وسیعی از مردم شده است.

این سه پدیده یعنی کوتاه شدن، بی‌نظمی و عدم هماهنگی خواب نکات مثبتی هم دارد. برای مثال بهره‌وری اقتصادی ممکن است افزایش یابد و یا باعث افزایش ارتباط با بازار‌های بین‌المللی می‌شود و یا کارگران شیفت شب عموما مواجهه مستقیم با رئیس ندارند. اما این امتیازات به‌سادگی با مضرات خواب بی کیفیت تنظیم نمی‌شوند. برای نمونه یکی از پزشکان بریتانیایی در سال ۲۰۱۹ به گاردین گفت: سال گذشته به دلیل شیفت‌های مداوم و خستگی بیش از حد در طول مسیر ۱۰ مایلی از بیمارستان تا منزلم در مسیری که پر پیچ و خم بود با دیوار آجری تصادف کردم. بیمارستانی که در آن مشغول بودم فرصت استراحت بین شیفت شبانه به کسی نمی‌داد به همین دلیل بعد از اتمام شیفت باید تصمیم می‌گرفتم که خطر تصادف در جاده با حالت خواب آلودگی و خستگی را به جان بخرم یا در اتاق بیمارستان چند ساعتی استراحت کنم.

در همین زمینه نمی‌توانیم از دیگر خطرات کم خوابی بین کادر درمان چشم پوشی کنیم از جمله خستگی حین یک عمل مهم که می‌تواند اثرات غیر قابل جبرانی داشته باشد. علاوه بر این از هر پنج پزشک بریتانیایی دونفر بر اساس گزارش پلیس در حالت خواب آلودگی تصادف کرده و بعضی نیز در تصادف جان خود را از دست داده‌اند. از دیگر مضرات مرتبط با کم‌خوابی می‌توان به چاقی، عفونت‌های درونی، بیماری‌های روانی، کمبود توجه و ضعف حافظه اشاره کرد. مهمتر از این موارد بی خوابی می‌تواند تاثیر مستقیم بر خلق و خوی افراد بگذارد و حتی منجر به این شود که افراد نسبت به انگیزه تغییر شرایط دچار بی خیالی شوند. در جامعه گروه‌هایی که در طبقات پایین اجتماعی و اقتصادی قرار می‌گیرند عموما خواب بی کیفیت‌تری را تجربه می‌کنند و کنترل کمتری بر زمان خود دارند حتی انگیزه کافی برای اصلاح خواب خود را نیز ندارند، زیرا اساسا توانایی هنجارسازی و تنظیم خود با هنجار‌های عرفی را ندارند. این افراد اینقدر درگیر مسائل اقتصادی و اجتماعی طبقاتی خود هستند که زمانی برای فکر کردن به عدالت شبانه روزی و برابری در ساعات خواب ندارند.

از دیدگاه لیبرترین‌ها نابرابری در خواب در حوزه مصادیق بی عدالتی نیست، زیرا افراد خودشان مسیر‌هایی را انتخاب می‌کنند که بخشی از اقتضائات آن کم‌خوابی یا خواب نامنظم است. برای مثال راننده اوبر (تاکسی شهری) ممکن است از خوابیدن در پارکینگ ناراحت باشد و حس خوبی نداشته باشد، اما بالاخره خودش این شغل را انتخاب کرده است. پاسخ این ادعا این است که افراد به دلیل کمبود شغل انتخاب‌های محدودی دارند و همین امر باعث می‌شود تا مجبور به پذیرش شرایط باشند

از دیدگاه لیبرترین‌ها نابرابری در خواب در حوزه مصادیق بی عدالتی نیست، زیرا افراد خودشان مسیر‌هایی را انتخاب می‌کنند که بخشی از اقتضائات آن کم‌خوابی یا خواب نامنظم است. برای مثال راننده اوبر (تاکسی شهری) ممکن است از خوابیدن در پارکینگ ناراحت باشد و حس خوبی نداشته باشد، اما بالاخره خودش این شغل را انتخاب کرده است. پاسخ این ادعا این است که افراد به دلیل کمبود شغل انتخاب‌های محدودی دارند و همین امر باعث می‌شود تا مجبور به پذیرش شرایط باشند. در همین خصوص حتی گاهی افراد خودشان متوجه کم خوابی و آسیب‌هایی که به خود و اطرافیانشان وارد می‌شود نیستند و پلتفرم‌ها به صورت نامحسوس آن‌ها را به سمت کار طولانی مدت و نامنظم‌تر از آنچه انتظارش را دارند سوق می‌دهند. پیامد‌های چنین مسئله‌ای هرگز محدود به خود فرد نیست و به نزدیکان و همسایه‌ها نیز سرایت می‌کند فرض کنید شخصی که در شیفت شب کارگر است صبح که به خانه می‌رسد می‌خواهد کمی بخوابد، اما قاعدتا با سر و صدای اهالی خانه برای آماده شدن برای آغاز فعالیت‌های روزانه و حفاری و ساخت و ساز همسایه کناری و سر و صدای بیرون از خانه مواجه می‌شود و این عدم هماهنگی ساعات خواب با ساعات هنجاری خواب در جامعه باعث بروز ناملایمتی بین افراد می‌شود. همچنین این ناهماهنگی‌ها آسیب زیادی به روابط زناشویی و جنسی و حتی رسیدگی به امور فرزندان مدرسه‌ای می‌رساند. نکته مهم این است که، چون همچنان شب بیداری تبدیل به هنجار نشده است این افراد در جایگاه اعتراض و یا مطالبه از دیگران برای درک شرایط شان نیستند و عموما در طرف محکوم ماجرا هستند و باید برای مثال با سرو صدای همسایه‌ها در صبح زود کنار بیایند. در صورتی که عموما اگر در ساعات پایانی شب کسی سر و صدا کند بقیه حق خود می‌دانند که به او تذکر داده و در صورت عدم رعایت، از پلیس کمک بگیرند. همین مسائل به ظاهر ساده دقیقا از مصادیق بی عدالتی بین اقشار مختلف مردم است. زیرا در این موقعیت‌ها اقلیتی که تعداد کمی هم ندارند از مزایایی که برای اکثریت فراهم است بی بهره هستند و در حقیقت مستثنا شده‌اند. در واقع در این شرایط اکثریت از وجود اقلیت حداکثر سود را می‌برد، زیرا همیشه خدماتی را در دسترس دارند که لازم نیست برای آن از خواب خود بزنند، چون هستند افرادی که به صورت ۲۴ ساعت در حال ارائه خدمات هستند.

قطعا یکی از مهم‌ترین جنبه‌های نابرابری مرتبط با خواب و مضرترین اشکال بی‌عدالتی در این حوزه، سیاسی است. یعنی در حوزه سیاست ما شاهد ظهور و بروز آن می‌شویم. در حقیقت کسانی که از کم‌خوابی و بدخوابی و خواب بی کیفیت رنج می‌برند تاحدود زیادی توانایی شرکت در فعالیت‌های مدنی و مشارکت سیاسی را ندارند. اساسا استفاده از حقوق شهروندی و حتی آگاهی از آن نیازمند وجود منابع حمایتی در زمینه امنیت اقتصادی و زمان و انرژی و انگیزه است تا مردم بتوانند فارغ از دغدغه تامین نیاز‌های فوری زندگیشان به مسائل سیاسی و مشارکت شهروندی نیز اهمیت بدهند. به همین دلیل بدخوابی می‌تواند به صورت جدی مانع فعالیت سیاسی و مشارکت مدنی افراد شود. این پدیده می‌تواند منجر به افزایش بی عدالتی علیه این قشر شود، زیرا بر اساس تحقیقات انجام شده تمایل به اعتراض و مشارکت سیاسی در این قشر بسیار پایین است، زیرا انگیزه و زمان لازم و کافی برای این امور ندارند و دقیقا از همین ناحیه دچار آسیب می‌شوند. برای مثال هیچ مطالبه‌ای در خصوص سیاست‌هایی که ممکن است برای بهبود شرایط کارشان و یا جبران منصفانه آسیب‌هایی که از بدخوابی متحمل می‌شوند ندارند، چون حضوری در عرصه سیاست ندارند. همچنین این افراد به دلیل ناهماهنگی در ساعات خواب توان تشکیلاتی پایینی دارند، زیرا اساسا سخت می‌توانند به تجمعی بروند و یا در جلسات حزبی شرکت کنند. در حقیقت، چون شهروند فعال بودن نیاز به زمان آزاد و فراغت دارد افرادی که زمان آزادی ندارند بهره‌ای از حقوق شهروندی نخواهند برد. جمعیتی که خستگی مفرط دارد و فراغتی ندارد بیشتر پذیرای سیاست‌هایی است که نیازی به مشارکت ندارد. خستگی حتی توان فرد برای تصمیم‌گیری صحیح در زندگی شخصی‌اش را هم مختل می‌کند.

نکته مهمی که در اینجا وجود دارد این است که کارکرد‌های شناختی بدخوابی که تاکنون نام بردیم خصوصا در حوزه مشارکت سیاسی می‌تواند منجر به پذیرش مدل‌های کاریزماتیک و تکنوکراتیک قدرت سیاسی از طرف اقشار آسیب دیده شود. یعنی این افراد خود به خود عرصه قدرت را به نخبگان تکنوکرات و یا شخصیت دارای کاریزما واگذار کنند و این پدیده نه از روی مشارکت سیاسی و انتخاب آن‌ها بلکه به دلیل عدم توانایی در مشارکت سیاسی است.

هیتلر در یکی از صحبت‌هایش به صراحت خستگی مخاطبانش را یکی از شرایط مطلوب برای تلقین‌پذیری آن‌ها اعلام کرده است. او در پاسخ به این سوال که چه ساعاتی از روز را برای اجتماعات و سخنرانی‌های خود بهتر می‌داند گفته است: «به نظر می‌رسد صبح و حتی در طول روز مردان انرژی بیشتری برای مقاومت در برابر ایده‌های دیگران دارند و سخت‌تر تحت اراده دیگری قرار می‌گیرند، اما در غروب و اواخر روز راحت‌تر تسلیم اراده قوی دیگری می‌شوند.»

اریک فروم در «گریز از آزادی (۱۹۴۱)» شواهدی آورده است که نشان می‌دهد اشکالی از حکومت‌های استبدادی و سیاست‌های مستبدانه در زمان‌هایی که جمعیت‌های دچار وضعیت خستگی و سرخوردگی هستند بیشتر ظهور می‌کنند. این مشخصه یکی از ویژگی‌های افراد حتی در حکومت‌های دموکراتیک غربی نیز است. همین سبک آسیب‌پذیری‌ها بود که شرایط را برای ظهور فاشیسم در آلمان تسهیل کرد. فروم نظریه خود را تا آنجا پیش برد که حتی رفتار‌های هیتلر را نیز از همین زاویه تحلیل کرد و مدعی شد هیتلر اساسا با خسته کردن و بازی با مخاطبانش در حقیقت کارکرد‌های شناختی آن‌ها را دستکاری می‌کرده است و از همین طریق توانست سلطه استبدادی خودش را برقرار کند.

البته خود هیتلر در یکی از صحبت‌هایش به صراحت خستگی مخاطبانش را یکی از شرایط مطلوب برای تلقین‌پذیری آن‌ها اعلام کرده است. او در پاسخ به این سوال که چه ساعاتی از روز را برای اجتماعات و سخنرانی‌های خود بهتر می‌داند گفته است: «به نظر می‌رسد صبح و حتی در طول روز مردان انرژی بیشتری برای مقاومت در برابر ایده‌های دیگران دارند و سخت‌تر تحت اراده دیگری قرار می‌گیرند، اما در غروب و اواخر روز راحت‌تر تسلیم اراده قوی دیگری می‌شوند.»

فروم، از همین مباحث نتیجه گرفته بود که با دستکاری ساعات استراحت و خواب توده‌ها، حاکمان مستبد براحتی می‌توانند شهروندانی راضی و پیرو داشته باشند که در عین از دست دادن حقوق سیاسی از چنین حاکمانی رضایت دارند.

یکی دیگر از عوارض بدخوابی و ناهمزمانی خواب در جامعه این است که می‌تواند منجر به تعارض منافع و عدم همبستگی اجتماعی شود. به این دلیل که وقتی افراد همگی در یک ساعات مشخصی می‌خوابند هیچکدام احساس ترس از دیگری ندارند و استرس ندارند که ممکن است گروهی از مردم منافعی که می‌توانست به او هم برسد به نفع خود جذب کرده و او را محروم کنند. همین حس ترس از دست دادن منافع بیشتر به دلیل خوابیدن و یا نخوابیدن می‌تواند همبستگی اجتماعی را با بحران روبرو کند.

امروزه در بسیاری موارد در سیاست عمومی بحث خوب خوابیدن مطرح می‌شود و به عنوان زیرمجموعه مباحث «مراقبت از خود» افراد تشویق می‌شوند تا به بهداشت خواب اهمیت بیشتری بدهند. مثلا شب‌ها در ساعت مشخصی بخوابند و مراقب محیط اتاق خواب خود باشند. اما با توجه به رویکرد عدالت شبانه روزی که در این نوشتار مطرح کردیم چنین راهکار‌هایی به شدت شخصی و فردی و ناکافی هستند. در واقع این سیاست‌ها بدخوابی را به یک امر خصوصی و شخصی تقلیل می‌دهند و افراد را مسئول بدخوابی‌هایشان می‌دانند و مسئول رفع این آسیب را نیز خود فرد می‌دانند. در این موارد حس شخصی بودن این آسیب می‌تواند اضطراب بیشتری به فرد آسیب دیده وارد کند، زیرا او خودش را مقصر وضعیتی می‌داند که در آن گرفتار شده است.

عده‌ای پیشنهاد مهم‌تری دارند و مدعی هستند که باید به صورت جدی‌تری از خواب محافظت شود. به همین دلیل «حق خواب» را به عنوان یکی از راه‌های حمایت از حقوق شهروندی و کمک به اعمال حقوق سیاسی اعضای جامعه مطرح می‌کنند. این ایده ریشه در سخنرانی مارشال جامعه شناس انگلیسی دارد که در سال ۱۹۴۹ درباره شهروندی و طبقه اجتماعی بیان شده بود


سوال درست و دغدغه انسانی این است که به این سوال پاسخ دهیم آیا جوامع و ساختار‌های درون آن می‌توانند به نوعی بازطراحی شوند که در خدمت عدالت شبانه‌روزی باشند؟ پیش نیاز چنین باز طراحی قاعدتا بررسی نکاتی است که می‌تواند در مسیر اجرای عدالت شبانه‌روزی کمک زیادی به ما بکند. برای نمونه در وهله اول باید به دنبال علل و دلایل خواب نامنظم و بدخوابی باشیم. مواردی مانند حقوق مکفی کارگران، تنظیم عادلانه ساعات شیفت در طول هفته، افزایش حقوقی که به کارگران این فرصت را بدهد تا در خصوص برنامه‌ها و دغدغه‌هایشان مطالبه‌گری کنند و مواردی از این قبیل. برای مثال در اتحادیه اروپا قانونی وجود دارد که بر اساس آن ساعاتی از روز کامندان حق دارند تا به تماس‌ها و درخواست‌های کاری پاسخ ندهند و همین امر منجر می‌شود تا در ساعات استراحت فقط به استراحت بپردازند.

علاوه بر این موضوع عده‌ای پیشنهاد مهم‌تری دارند و مدعی هستند که باید به صورت جدی‌تری از خواب محافظت شود. به همین دلیل «حق خواب» را به عنوان یکی از راه‌های حمایت از حقوق شهروندی و کمک به اعمال حقوق سیاسی اعضای جامعه مطرح می‌کنند. این ایده ریشه در سخنرانی مارشال جامعه شناس انگلیسی دارد که در سال ۱۹۴۹ درباره شهروندی و طبقه اجتماعی بیان شده بود. در واقع ایده حق خواب، در درون خودش تقاضا برای فراهم کردم مقدمات یک خواب خوب و با کیفیت از لحاظ زمان و مکان مناسب و دیگر امور لازم را جای داده است.

اما در حوزه ناهماهنگی ساعات خواب که به دلایلی ناگزیر از پذیرش آن هستیم می‌توان گفت باید برای رفع تبعیض‌های حاصل از این ناهماهنگی بستری فراهم کرد تا فعالیت‌های مدنی و آژانس‌هایی به صورت ۲۴ ساعته خدمات شهروندی ارائه دهند تا در زمان‌های مختلف افراد با ساعات خواب متفاوت بتوانند به فعالیت‌های عمومی و مدنی بپردازند و تفاوت در ساعات خواب در شبانه‌روز مانع کسب منفعت از بهره‌های اجتماعی و سیاسی نباشد. در واقع پیکربندی مجدد موسسات عمومی باید به گونه‌ای باشد که در تمام ساعات امکان دسترسی به آن‌ها وجود داشته باشد.

در حوزه شهرسازی و مقررات ساخت و ساز نیز باید به نحوی در معماری ساختمان‌ها و همجواری خانه‌ها و استفاده از عایق‌های نور و صدا برنامه‌ریزی شود که ساعات متفاوت خواب اعضای خانواده و همسایه‌ها منجر به بدخوابی دیگران نشود. معماری امروز بیشتر بر مبنای ساعت خواب و استراحت مشترک طرح ریزی شده است. مهم‌تر از همه اینکه در راستای حمایت از حق خواب قطعا وجود یک دولت دلسوز اهمیت دارد که این امری است که کم‌تر می‌توان به وجود آن امیدوار بود. خط مشی عمومی توسط دولت‌ها تعیین می‌شود و متاسفانه آرامش بخشی از مردم به واسطه داشتن خواب خوب اولویت و حتی مطلوب بسیاری از دولت‌ها نیست. برای حل این مشکل نیاز به ایجاد تشکل و اتحادیه‌ای ازطرف کسانی است که دچار این معضل هستند، اما متاسفانه در دوران مدرن این افراد نشانه خاصی ندارند و قابل شناسایی نیستند و شاید به‌جز خمیازه کشیدن در محیط کار نشانگر دیگری برای شناسایی یکدیگر ندارند. در واقع یکی از چالش‌های حوزه عدالت شبانه روزی این است که معلوم نیست مصادیق آن چه کسانی هستند. از طرف دیگر خستگی مزمن و پیامد‌های بدخوابی اجازه و توان کافی به محکومان بدخوابی نمی‌دهد تا برای رسیدن به حق خود برای خواب خوب تلاش کنند و اتحادیه و تشکیلات تاسیس کنند. دقیقا به همین دلیل است که در اینجا نیز حتی نابرابری خود را نشان می‌دهد و باید عده‌ای خارج از مارپیچ بدخوابی وارد عرصه دفاع از حقوق این قشر شوند. افرادی که به خوبی استراحت کرده‌اند و دارای خواب باکیفیتی هستند.

/انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha