گفتگوی محمد سالار کسرایی پیرامون پژوهش در ایران؛
رئیس پژوهشکده مطالعات اجتماعی بر ضرورت تدوین برنامه‌ریزی‌های اجتماعی بر پایه پژوهش به منظور تأثبرگذاری تأکید کرد و گفت: به تجربه و جرئت می‌گویم حتی پژوهش‌هایی که به صورت سفارشی برای برخی از سازمان‌ها انجام می‌شود به کتابخانه‌ها می‌روند و خاک می‌خورند.

به گزارش «سدید»؛ پژوهش از مهم‌ترین موضوعات شناختی است که در سطح کلان و خرد به یک مجموعه کمک می‌کند و پژوهشگران، عنصر تأثیرگذار هر جامعه‌ای هستند. در یک جامعه توسعه یافته یا متمایل توسعه، پژوهش و پژوهشگر از جایگاه ممتازی برخوردار است چراکه به معرفی مسائل و حل آنها کمک بسیاری می‌کنند و پژوهش‌ها برای کتابخانه‌ها انجام داده نمی‌شوند بلکه پژوهش‌ها چون نوری هستند که راه را می‌نمایند. بدیهی است که هرچه یک جامعه به پژوهش و پژوهشگر بهای بیشتری دهد و انجام کارها مبنای پژوهشی داشته باشد، آن جامعه سعادتمندتر خواهد بود.

 به مناسبت هفته پژوهش و فناوری گفت‌وگویی با محمد سالار کسرایی، رئیس پژوهشکده مطالعات اجتماعی انجام داده است. کسرایی تألیفات متعددی در زمینه علوم اجتماعی دارد که می‌توان به کتاب‌‌های «نگاهی انتقادی به علوم اجتماعی در ایران»، «نظریه‌های انقلاب» و «نگاهی انتقادی به علوم اجتماعی در ایران» اشاره کرد. در ادامه مشروح این گفت‌وگو را می‌خوانید و می‌بینید.

برنامه‌ریزی‌های اجتماعی در حوزه جوانان تا چه حد مبنای پژوهشی دارد؟

جامعه کنونی ما و جهان به سرعت در حال تغییر است. این تغییرات هم در زمینه تکنولوژی و هم در زمینه فرهنگ، معرفت، سبک‌ زندگی، باورها و بسیاری حوزه‌های مختلف دیگر زیست انسانی است. این تغییرات قطعاً بر روی زندگی اجتماعی کل بشر و به طور خاص بر زندگی فرهنگی جوانان ما که قشر در حال رشد است و اثرپذیری بیشتری دارد، اثر می‌گذارد.

به باور من سیاست‌گذاری‌های اجتماعی حتی اگر به بخشی از نتایج این تحقیقات توجه داشته‌اند، واقع‌بینانه نبوده‌اند. به دلیل میزان مسائل اجتماعی‌ که ما امروز در حوزه جوانان با آن مواجه هستیم و مشکلاتی که در این حوزه وجود دارد این نکته را می‌گویم. اگر بخواهیم یک برنامه‌ریزی درست داشته باشیم قطعاً آن مسیری که عرض کردم باید پیموده شود و براساس نتایجی که از این تحقیقات به دست می‌آید، برنامه‌ریزی‌های اجتماعی صورت گیرد که لایه‌ها و سطوح مختلفی دارد و می‌توانیم در رابطه با آن صحبت کنیم.

با این توضیح اگر برنامه‌های اجرایی مبنای پژوهشی نداشته باشد چه آسیب‌هایی را به همراه خواهد داشت؟

اگر برنامه‌ریزی‌ها مبنای پژوهشی نداشته باشد یعنی با واقعیات عینی و جاری‌ که در سطح زندگی اجتماعی در جریان است مطابقت ندارد. از طریق این سنجش‌ها می‌توانیم به این واقعیت‌ها دست پیدا کنیم. اگر سنجش مرتب و مداوم در سطوح مختلف انجام شود آن وقت ما می‌توانیم در سطح افکار و اندیشه‌ها در سطح روندهای کلی درون و بیرون از جامعه ایران شناخت پیدا کنیم. به هرحال جوان ایرانی امروز فقط متأثر از محیط داخلی نیست بلکه تحت تأثیر محیط جهانی نیز است.

فضای سایبر و مجازی اثرگذاری‌های غیرقابل انکار و عمیقی بر لایه‌های مختلف جامعه از جمله جوانان دارد. با بررسی همه این زمینه‌ها باید برنامه‌ریزی کرد. اینکه فضای داخلی چه وضعیتی دارد. محیط داخلی و بین‌المللی نیز باید بررسی شود. باید بررسی کرد که برنامه‌های فرهنگی در سطح جهانی به کدام سمت می‌رود و روندهای کلی این برنامه‌ها چیست و چگونه در سطح جهان منتشر می‌شوند. از طرف دیگر خواست‌ها و نیازهای جوانان ما به کدام سمت در حال حرکت است. اگر همه این موضوعات را کنار هم بگذاریم آن زمان می‌توانیم یک سنتزی از این مجموعه بگیریم و برنامه‌ریزی‌های اجتماعی که صورت می‌گیرد به این سمت حرکت کند وگرنه می‌تواند بسیار آسیب‌پذیر باشد.

البته این فقط یک بخش ماجراست. این موضوع ابعاد دیگری دارد که اگر به آن توجه نکنیم قطعاً برنامه‌ریزی‌های ما هرقدر هم دقیق باشد، ممکن است اثرگذاری زیادی نداشته باشد.

ابعاد دیگر این موضوع چیست؟

به طور کلی وضعیت زندگی از ابعاد دیگر است. زیست انسانی در آن جامعه چه وضعیتی دارد، از وضعیت خانوادگی، شغل، درآمد، امکانات رفاهی، تفریحی، ورزشی، سرگرمی، امکانات تحقیقاتی، دانشگاهی، مطالعاتی و از همه مهم‌تر آینده و امید است. باید دید چقدر مجموعه این مؤلفه‌ها، امید، نشاط و تحرک ایجاد می‌کند که جوان ایرانی بتواند در آینده زندگی خود را سامان دهد. این موضوعات اثرگذار است و هر چقدر برنامه و فیلم ساخته شود و نصیحت کنیم و زمینه‌های دیگری که ذکر شد فراهم نباشد، امکان تأثیر هم نیست.

تلویزیون از صبح تا شب انواع برنامه‌های نصیحت‌گونه دارد. برنامه‌های ارشادی کم نیستند اما چرا اثرگذار نیستند؟ زیرا خیلی ابعاد و زمینه‌های دیگر را در نظر نمی‌گیریم و خیلی از این برنامه‌ها متناسب با شرایط و فضای محیط داخلی و خارجی نیستند. بدون درک این عوامل بسیاری از برنامه‌ها می‌تواند بی‌اثر شود حتی اگر برنامه‌ریزی هم دقیق باشد.

سرانجام پژوهش‌های انجام شده چیست؟ آیا محل رجوع هستند؟

از آن جایی که هم در مراکز اجرایی و هم دانشگاهی حضور داشتم، به تجربه و جرئت می‌گویم که حتی پژوهش‌هایی که به صورت سفارشی برای برخی از سازمان‌ها انجام می‌شود نیز به کتابخانه‌ها می‌روند و خاک می‌خورند.

نکته دوم این است که در تقسیم‌بندی‌هایی که در سطح جهانی از دانشگاه‌ها به عمل آمده است، دانشگاه‌ها را به نسل‌های اول، دوم، سوم و چهارم، نسل‌بندی کردند که نسل اول آموزشی بودند، نسل دوم تحقیقاتی شدند، نسل سوم به سراغ مسائل کار رفتند و نسل چهارم که نسل دانشگاه‌های جامعه‌محور هستند و رسالتشان این است که برای یک مشکل و حل یک مسئله‌ ایجاد شده‌اند.

فرض کنید که پژوهشگاه یا دانشگاهی در کرمان داریم، مهم‌ترین مسئله در منطقه و مناطقی مثل کرمان احتمالاً آب است و یکی از رسالت‌های اصلی دانشگاهی که در کرمان قرار می‌گیرد این است که به سراغ مشکل کم‌آبی، بی‌آبی برود و زندگی همراه با چنین وضعیتی را سامان دهد و تمرکز اصلی آن باید بر این موضوع باشد. پژوهشگاه و دانشگاه‌های دیگر هم باید رسالتی داشته باشند. ولی صادقانه عرض می‌کنم که چنین رسالتی را برای بسیاری از مراکز پژوهشی ما تعریف نشده است که به صورت محوری معضل و بحرانی را پیگیری کنند.

ما بحران‌های متعددی مثل بی‌آبی، بیکاری، محیط زیست و بحران‌های دیگر داریم اما کدام دانشگاه یا مرکز پژوهشی ما واقعاً بر بحث بحران محیط زیست به عنوان یک نقطه مرکزی متمرکز شدند تا در آینده بگوییم راه‌حلی برای این موضوع خواهیم داشت. خیلی از تحقیقات دانشگاهی و پژوهش‌هایی که در مراکز پژوهشی انجام می‌شوند متأسفانه به خاک خوردن در کتابخانه‌ها دچار می‌شوند.

ما به صورت شبانه‌روزی بر روی موضوعات خاص و علایق فردی و اهداف سازمانی کار می‌کنیم ولی سازمان‌ها و نهادهای اجرایی از این پژوهش‌ها استفاده می‌کنند یا نمی‌کنند؛ اصلاً دانشگاه‌ها و مراکز پژوهشی ما چه رابطه مستقیمی با این نهاد‌ها و سازمان‌ها دارند که قطعاً به پژوهش‌های روزانه، سالانه و دوره‌ای برای حل معضلات و مشکلاتی که مرتبط در جهان در حال تولید است، نیاز دارند اما اینکه چقدر استفاده می‌کنند؟ خیلی خوش‌بین نیستم.

چگونه باید نهادها و ارگان‌ها را ملزم کرد تا از نتایج پژوهش‌ها در برنامه‌ریزی‌های اجتماعی استفاده کنند؟

از اوایل انقلاب تلاش شد تا این حلقه ارتباط ایجاد شود و نهادی در دانشگاه ایجاد شد که ارتباط دانشگاه با جامعه، سازمان‌ها و دولت تقویت شود ولی عملاً از دل آن اتفاق خاصی نیفتاد و نتیجه مطلوبی حاصل نشده است. گواه این موضوع هم این است که متأسفانه سازمان‌های دولتی و غیردولتی رغبتی ندارند که برای پیشبرد اهداف آینده و حل مشکلات فعلی خود از مراکز پژوهشی استفاده کنند. بنابراین نظام آموزشی برای خود در حال تربیت دانشجو است.

اگر از سطح آموزش ابتدایی تا دبیرستان در نظر بگیریم، سؤال پیش می‌آید که نظام آموزشی ما در حال دنبال کردن چه هدفی است؟ در بسیاری از کشورها در دنیا به طور خاص اکنون دو نفر از دانشجو‌ها در دوره دکتری که حوزه مطالعاتی آنها سیاست‌گذاری عمومی است، بر روی نظام آموزشی کار می‌کنند و به صورت تطبیقی بر روی نظام آموزشی در چند کشور هستند.

بعضی از کشورها در جنوب شرقی آسیا و به طور خاص در کشور ژاپن، محور آموزش در دوره ابتدایی بر همبستگی اجتماعی و مدنی گذاشته شده است. یعنی دانش‌آموزی که از سال اول دوره ابتدایی وارد می‌شود تا پایان دوره ابتدایی باید با هدف همبستگی مدنی تربیت شوند. هدف این نیست که دانش‌آموز تنها زبان ژاپنی و ادبیات را یاد بگیرد و شعر بخواند، بلکه هدف این است که دانش‌آموزان یاد بگیرند که در آینده چگونه با هم کار کنند؛ چگونه کار تیمی و جمعی یاد بگیرند. به همین خاطر کل مدرسه، از تمیز کردن میزها و به طور کلی نظافت محیطی که در آن هستند و سازمان دادن تمام امور به بچه‌ها سپرده می‌شود. آنها باید با هم کار کنند و کار جمعی و مدنی یاد بگیرند تا به سطوح بالاتر بیایند.

بهترین دوره یادگیری، دوره ابتدایی است. آیا نظام آموزشی ما چنین اهدافی را دنبال می‌کند؟ من نمی‌دانم و باور ندارم که چنین هدفی را دنبال می‌کند که از ابتدایی با یک هدف مدنی و اجتماعی شروع کند و آینده‌نگری کند و بگوید که این افراد بیست سال دیگر وقتی فارغ‌التحصیل شدند در کنار همدیگر به صورت تیمی کار کنند.

در سطح بالاتر نیز به همین صورت است؛ آیا دانشگاه‌های ما و آموزش‌هایی که می‌دهیم با محیط اجتماعی سازگار است؟ آیا دردهای جامعه ما را درمان می‌کند؟ نه فقط در حوزه علوم انسانی بلکه در حوزه فنی هم همینطور است، چقدر با اهداف کلان کشور و چقدر با تحولات جهانی هماهنگ است؟

سرفصل دروس در دنیا به صورت مرتب در حال تغییر است، در صورتی که در بعضی از دانشگاه‌های ما هنوز سرفصل برای بیست سال پیش است. بنابراین نه آموزش‌های دانشگاهی ما همراه است و نه تحقیقات دانشگاهی و مراکز پژوهشی ما به طور مستقیم نسبتی با معضلاتی که بخش‌های اجرایی و اداری مواجه‌ هستند، دارند. این معضلی است که سالیان سال با آن مواجه هستیم. امیدوارم که یک جایی کلیت جامعه به نتیجه برسد که رسالت مراکز آموزشی و پژوهشی ما شناخت مسائل و حل مسائلی است که جامعه با آن مواجه است.

بله این مثل معروف است که می‌گویند ایرانی‌ها کار تیمی بلد نیستند و عموماً انفرادی کار می‌کنند...

بله، بحث کلی است؛ یعنی سیاست‌گذاری‌هایی که بنیادی و اساسی هستند و این سیاست‌گذاری‌ها اهداف بلندمدت را پیگیری می‌کنند. ژاپنی‌ها از کار تیمی نتیجه گرفتند و به همین دلیل فرزندان خود را تربیت می‌کنند تا روح جمعی را بر اهداف فردی ترجیح دهند و کار جمعی را بیشتر تجربه کنند. البته که مهارت‌های فردی را یاد می‌گیرند ولی در کنار این مهارت‌های فردی، روح جمعی را هم می‌آموزند و در کنار هم هم‌افزایی ایجاد می‌کنند و در نتیجه به یک توان بزرگ‌تر تبدیل می‌شود.

سیاست‌های ما می‌تواند فردگرایی منفی را گسترش دهد و رقابت‌های بیهوده‌ای که ما ایجاد می‌کنیم سبب ترویج فردگرایی منفی است که موجب می‌شود فرد فکر کند که او باید به همه چیز دست پیدا کند. اشکالی ندارد که فرد دنبال موفقیت باشد اما یک فرد زمانی موفق است که در یک جامعه موفقی باشد. یک بازیکن زمانی بزرگ و قهرمان است که یک تیم خوبی هم داشته باشد وگرنه یک فرد به تنهایی کاری نمی‌تواند انجام دهد. بنابراین روح جمعی باید تقویت شود. 

باید این باور باید ایجاد شود که ما با پژوهش و کار تحقیقی و پیدا کردن راه‌های نوآوری موفقیت بیشتری کسب می‌کنیم. دنبال کپی کردن نرویم، البته کپی کردن یک جاهایی خوب است ولی بسیاری از شرکت‌های ما کپی می‌کنند به خاطر اینکه ما هیچ خلاقیتی نداریم. صادقانه بگویم که یک کالا وجود ندارد که تولید کرده باشیم و در سطح جهانی باشد و مخصوص خودمان باشد.

برای مثال بگوییم که خودکار دارم که تمام ویژگی‌هایی یک خودکار خوب در سطح جهانی را دارد و کسی که به بازار می‌آید دنبال این خودکار ایرانی باشد. ژاپنی‌ها یک زمان برای خود چشم‌انداز ایجاد کردند و گفتند که تغییر نگاه مردم جهان نسبت به عبارت ساخت ژاپن باید رخ دهد. زیرا در دهه ۶۰ میلادی مردم ایران هم وقتی به بازار می‌رفتند می‌گفتند که جنس ژاپنی به ما ندهید و آن زمان کالای ژاپنی مانند کالای چینی امروز بود اما ژاپنی‌ها ۱۰ سال بعد به این هدف رسیده بودند که نگاه‌ها را نسبت به کالای ژاپنی تغییر دهند که حتی الان هم به بازار که می‌‌روید کالاهای مشابه را وقتی می‌بینید قطعاً در کنار کالاها جنس ژاپنی را رد نمی‌کنید. زیرا آن چشم‌انداز محقق شده است.

ما هم اگر در کار صنعتی و پژوهشی چشم‌اندازی داشته باشیم می‌تواند این عبارت باشد که بگوییم اگر چیزی در ایران تولید شده باشد در سطح جهانی اعتبار دارد و این از طریق پژوهش و پیدا کردن راه‌ها و راهکارهای نو به دست می‌آید.

یکی از نیازهای حوزه جوانان تبلیغ صحیح در دعوت به دین است، آیا در این زمینه پژوهشی انجام و آسیب‌‌شناسی شده است؟

باید توجه داشت که صرف تبلیغ نمی‌تواند مؤثر باشد و اگر مؤثر هم باشد بسیار کوتاه مدت خواهد بود. گاهی حتی بسیار گفتن می‌تواند اثر معکوس داشته باشد. جامعه یک سیستم است و همه چیز آن به هم متصل است و نمی‌توان یک موضوعی را از افرادی بخواهید که درگیر موضوعات بسیار دیگری مانند شغل، مشکلات زندگی، روشن نبودن آینده و... است.

یک جامعه سالم را می‌توان جامعه دینی نام نهاد و جامعه سالم مفهوم گسترده‌ای دارد. منظور از سلامت کلیتی از سلامت است به این معنا که مسائل اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی جامعه‌ سالم براساس یک روال رو به جلو و رو به پیشرفت است و مردم آن جامعه هم احساس می‌کنند که این مسیری که می‌روند صحیح است.

اکنون در سطح جهانی به صورت سالانه سنجش‌هایی می‌شود؛ مانند سنجش خوشحال‌ترین مردم جهان، بیشترین احساس رضایت در بین مردم جهان و... این سنجش‌ها بیهوده نیستند. باید مطالعه کرد که چه اتفاقی برای آن کشورها رخ داده است که مردم احساس رضایت می‌کنند. به هرحال ما انسان هستیم و تجربه‌های دیگران می‌تواند برای ما مفید باشد.

دین بخشی از زندگی و حیات انسان است اما حیات انسان‌ها ابعاد دیگری هم دارد که بدون توجه به آن ابعاد نمی‌شود فقط به یک بُعد توجه کرد. یکی از مشکلاتی که جوانان با آن مواجه هستند، بحث امید به آینده است. باید روی آن بسیار کار شود؛ با حرف زدن، تغییری در این موضوع رخ نمی‌دهد بلکه با عمل باید تغییر نگرش ایجاد کرد. ما نمی‌توانیم به خودمان دروغ بگوییم. ما در دانشگاه هستیم و دانشجوهای ما به سطح فوق‌ لیسانس و دکتری که می‌رسند مدام دنبال پذیرش از دانشگاه‌های خارج و راهی برای مهاجرت هستند. این اتفاق اثر عوامل اجتماعی و محیطی که در آن کار می‌کنیم، است. می‌تواند محیط بیرونی هم بر این موضوع تأثیر بگذارد که قطعاً دارد ولی محیط اجتماعی اثر دارد و بدون توجه به این موضوعات نمی‌شود این مسائل را حل کرد.

 سخن پایانی.

تمام عمرم در محیط‌های دانشگاهی و پژوهشی بودم؛ هم به لحاظ نیروی انسانی و هم به لحاظ سایر سرمایه‌های دیگر که در جامعه ایران وجود دارد، مانند سرمایه‌های طبیعی، مادی، فرهنگی، مذهبی و... استعدادهای بسیار فراوانی داریم و اگر از این سرمایه‌ها خوب استفاده کنیم می‌تواند کلی انرژی دهد و اگر از این سرمایه‌ها به خوبی استفاده نکنیم اوضاعمان از این که هست بدتر هم خواهد شد.

 باید راهکاری پیدا کنیم تا بتوانیم این سرمایه‌ها را کنار هم بگذاریم و از این سرمایه‌ها خوب استفاده کنیم. نیروی جوان، دانشگاهی، کار آزموده و جویای موضوعات نو کم نیستند ولی فضای اجتماعی توان و نیروی کافی برای جذب این انرژی را ندارد.

منبع: ایکنا

ارسال نظر
captcha