گفتگویی با مریم نقاشان پیرامون زنان غربی؛
مریم نقاشان می‌گوید باید غرب و واقعیت‌های آن را به درستی ببینیم و در نقد و دفاع از آن در حوزه زن دچار افراط و تفریط نشویم

به گزارش «سدید»؛ رتبه12 کنکور در رشته حقوق بوده. فارغ‌التحصیل مقطع دکتری در این رشته است و موفق شده مدرک حقوق حکومتی از دانشگاه روستوک آلمان را کسب کند و در دستگاه قضایی آلمان محل و مورد مراجعه برای مشاوره قضات این کشور شود. «مریم نقاشان» در رشته‌های ورزشی متعددی صاحب عنوان است و سال98 با وجود امتیازات بسیاری که به او برای زندگی توأم با رفاه در آلمان داده شد تصمیم گرفت به ایران بازگردد و تجربه و دانش خود را در داخل کشور به‌کار بگیرد. نقاشان در گفت‌وگو با همشهری معتقد است فرهنگ غرب در مواجهه با زنان در 200سال گذشته راه‌های متعددی را پیموده است که همگی با شکست روبه‌رو شده است. او که در دیدار جمعی از زنان فرهیخته و متخصص کشور، سخنرانی کرده است از اینکه زنان در غرب به‌عنوان کارگران ارزان‌قیمت استفاده می‌شوند انتقاد می‌کند.

دکترای حقوق حکومتی، شاخه‌ای تلفیق شده ازحقوق، جامعه‌شناسی سیاسی و فرهنگی است که افراد با تحصیل در آن نقش مشاور و ایده‌پرداز را برای مدیران به‌منظور کمک به تصمیم‌گیری بهتر مدیران ایفا می‌کنند. مریم نقاشان در آلمان چنین تجربه‌ای را دارد و کمک‌های شایانی به مسئولان آلمانی برای تصمیم‌گیری بهتر برای اداره حکومت داشته است. از این رو، او با نگاه حاکمان غربی به زنان آگاهی بیشتری دارد و از نزدیک سیاست‌های دولتمردان غربی را در مورد زنان حس کرده است.

او با بیان اینکه علاقه‌ای به قیاس کردن زندگی زنان درغرب و ایران ندارد در پاسخ به این سؤال که آیا غربی‌ها به زن نگاهی متناسب با جایگاه او دارند یا نه، می‌گوید: «سیاست‌های کلی کشورها و نظام حکمرانی آنان از 2 ایدئولوژی مستثنی نیست. یک ایدئولوژی مبنایی الهی و دیگری مبنایی مادی دارد. اصول اساسی که دنیای غرب بر پایه آن ترسیم شده است، برمبنای جهان‌بینی مادی ترسیم شده است. از این رو در 200سال گذشته غرب همه اصول و رفتارهای خود را براساس مادی‌گرایی تنظیم و تثبیت کرده است. براساس این مبنا، آزادی‌های جنسیتی و جنسی به‌شدت گسترش یافت که خود منجر به بروز فسادها و چالش‌های جدی در این جوامع شده است.»

نقاشان با بیان اینکه مشکلاتی که غرب در ایدئولوژی خود خصوصا در حوزه زن با آن روبه‌رو شده است سبب اصلاح سیاست‌های قبلی این کشورها درمسئله زن و سبک زندگی آنان شده است، می‌افزاید: «اکنون غرب به این نتیجه رسیده است که باید به فطرت‌ انسانی بازگردد و در این راستا، توجه به خانواده، ترویج فرزندآوری و همسان‌سازی عقاید را در دستور کار قرار داده است و در کلیسا‌ها مروج آن شده
 است.»

این محقق و کارشناس حقوق با بیان اینکه دنیای غرب با بیماری سختی در زمینه تعارض‌های جنسیتی روبه‌رو بوده است و هنوز هم نشانه‌های آن به راحتی دیده می‌شود سخن به میان ‌می‌آورد و حرفش را اینطور ادامه می‌د‌هد: «غرب به‌دنبال القا و ترویج نسخه‌ای از سیاست‌هایی است که در 200سال گذشته آنها  را مریض کرده است و آنان قصد دارند این مریضی را به ایران و کشورهای مسلمان منتقل کنند درحالی‌که خود اکنون به‌دنبال بهره‌برداری از آموزه‌های دینی هستند که در کشورهای مسلمان در حال اجراست.»

او با اشاره به اینکه فروپاشی خانواده درغرب در سال‌های گذشته روند رو به رشدی داشته است، ادامه می‌دهد: «در گذشته مسئله فروپاشی خانوادگی در کشورهای غربی به شدت بالا بود. سیاستمداران غربی برای کم کردن سرعت آن، تصمیم گرفته‌اند ریل زندگی و سبکی که دنبال می‌کردند را تغییر دهند و رویه‌ای جدید را در پیش بگیرند و بنیان‌های خانواده را مورد توجه قرار دهند. گرچه در اغلب کشورهای اروپایی هنوز به موفقیت چندانی برای نیل به این مقصود نرسیده‌اند.»

این دکترای حقوق حکومتی از دانشگاه روستوک آلمان، در ادامه و در پاسخ به این سؤال که چرا با وجود شعارهای برابری و عدالت در غرب زنان نسبت به مردان دستمزد کمتری برای کاری مشابه با مردان دریافت می‌کنند، ریشه این موضوع را در انقلاب صنعتی در قرون 17 و 18 میلادی می‌داند و توضیح می‌دهد: «تا قبل از انقلاب صنعتی، زنان حق کار کردن در بیرون از خانه را نداشتند و این مردان بودند که همه فرصت‌های شغلی را در اختیار داشتند و درآمد کسب می‌کردند. در این سیستم زنان همواره وابسته به مردان بودند و راه برای استثمار آنان از سوی مردان باز بود. بعد از دوره انقلاب صنعتی، کارفرمایان به این نتیجه رسیدند که به ازای اجازه دادن به زنان برای کار کردن در کارخانه‌ها، به آنان حقوق کمتر اما کاری برابر با مردان بدهند تا با این روش هزینه‌های تولید کمتر شود و نیروی کار ارزان‌قیمت‌تر و کارآمدتری در اختیار داشته باشند.»

نقاشان حرفش را اینطور ادامه می‌دهد: «این رویه هنوز هم برقرار است چرا که قوانین درغرب به سادگی قابل تغییر نیست و زمان طولانی برای اصلاح آن نیاز است. معمولا چنین قوانینی نیز کمتر ازسوی مسئولان در این کشورها مشمول تغییر می‌شود و عمدتا قوانین حمایتی برای آنها پیش‌بینی می‌شود.»  او به موضوع قابل تاملی در پس پرده این حمایت‌ها اشاره می‌کند و می‌افزاید: «زنان غربی به‌دلیل نوع فرهنگی که دارند افرادی قانع هستند و کمتر به‌دلیل دستمزد پایین شکایت می‌کنند چرا که ممکن است با اعتراض کار خود را از دست بدهند. دولت با اجرای برخی سیاست‌های به ظاهر حمایتی برای زنان مانند پدرخوانده عمل می‌کند و برای اینکه دیکتاتوری پنهان خود را در جامعه اجرا کند و همه زنان را زیرسلطه خود ببرد، ارتباطات آنان را با خانواده قطع می‌کند تا نظارت کاملی بر افراد داشته باشد و بتواند براساس میل خود به مردم و زنان جهت بدهد.»

زنانی که برده جنسی می‌شوند

او به دیگر پیامدهای انقلاب صنعتی بر زنان اشاره می‌کند و با بیان اینکه بدنه ضعیف اقتصادی جامعه زنان در غرب در این فرایند بیشترین آسیب را متحمل شده است، تأکید می‌کند: «قربانی اصلی انقلاب صنعتی در غرب، زنان فقیر از نظر اقتصادی و فرهنگی بودند. اکنون نیز با گذشت 2قرن از وقوع انقلاب صنعتی، به‌دلیل نهادینه شدن فرهنگ استثمار زنان طبقه کارگر در غرب، استفاده از کارگران زن ارزان‌قیمت برای تبلیغات جنسی و فیزیکی عمدتا در مراکزی که تبلیغات بیرونی دارند به‌شدت در حال انجام است و از این قشر به شکل ابزاری استفاده می‌شود.»

این محقق و کارشناس حقوق حرفش را اینطور ادامه می‌دهد: «زنانی که درگروه‌های طبقاتی مرفه قرار دارند به حوزه‌های بهره‌برداری جنسی و تبلیغاتی ورود نمی‌کنند بلکه شرکت‌های اقتصادی بزرگ با پرداخت‌های اندک به زنانی که در فقر قرار دارند و هزینه برای زیبایی آنها، ظاهرا به‌دنبال ارزش دادن به زن هستند اما درعمل چنین نیست.» نقاشان، بهره‌برداری جنسی و فیزیکی از بدن زن را در غرب برای بسیاری از شرکت‌های بزرگ اقتصادی راهی برای جلب و جذب مشتری بیشتر می‌داند و در ارزیابی این موضوع می‌گوید: «لجام گسیخته شدن رفتارهای جنسی در تبلیغات شرکت‌ها و گسترش بی‌بند و باری در این نوع تبلیغات سبب شده است بسیاری از خانواده‌های غربی که اصالت‌ خانوادگی و اجتماعی خود را حفظ کرده‌اند از فروشگاه‌هایی که چنین تبلیغاتی را به‌کار می‌برند خرید نکنند. این خانواده‌ها با این روش اعتراض خود را به نظام رسانه‌ای و صنعت تبلیغات مبتنی بر ابتذال و بهره‌کشی جنسی از زن نشان می‌دهند و خواهان پایان دادن به این روش تبلیغاتی برای فروش کالاهای شرکت‌ها و فروشگاه‌ها هستند.»

تعریف غرب ازآزادی زن

نقاشان که در آلمان مشاوره حقوقی نیز ارائه کرده است، در پاسخ به این سؤال که تعریف غرب از آزادی خصوصا برای زنان چیست؟ با اشاره به اینکه تعریف آزادی مطلق نیست و نمی‌توان برای آن در جوامع مختلف یک تعریف واحد ارائه کرد، می‌گوید: «آزادی مطلق درهیچ کجای دنیا وجود ندارد و کسی نمی‌تواند چنین ادعایی را نیز مطرح کند. همیشه آزادی تحت سیاست‌های حاکمیتی تعریف و تبیین می‌شود.هر کس با هر تفکری که حاکم می‌شود ایدئولوژی خود را به جامعه القا می‌کند و آزادی تا جایی که سیاست‌های آن ایدئولوژی را نقض نکند تعریف می‌شود.»

او دراین باره مثالی می‌زند و می‌گوید: «درست است که غرب ادعای آزادی انتخاب پوشش را دارد و این موضوع را نیز تبلیغ می‌کند اما تا زمانی که پوشش یک زن مسلمان در غرب مشکلی برای حکومت ایجاد نکند ایرادی ندارد اما اگر همین دولت احساس کند که یک زن مسلمان با حجاب خود ممکن است دیگران را نیز به حجاب داشتن متمایل کند با آن برخورد می‌کند بدون اینکه قانون آزادی نوع پوشش را که خود وضع کرده است رعایت‌کند.»

کنوانسیون حقوق زن و ناقضان آن

مریم نقاشان در پاسخ به این سؤال که شاهد اقدامات کشورهای ناقض حقوق زن در سازمان ملل برای اخراج ایران از کنوانسیون حقوق زن بودیم و این رفتار را چگونه می‌توان ارزیابی کرد، به موضوع جالبی اشاره می‌کند و می‌گوید: «دو نقیضه در یک جا جمع نمی‌شود. براساس جهانی‌بینی‌ای که کشورهای اسلامی مانند ایران دارند نوع جهان‌بینی ما الهی است و با جهان‌بینی غربی‌ها که مادی است تفاوت‌های ماهوی و شکلی زیادی دارد. هویت زن در جهان‌بینی دینی مترقی و هویت زن در جهان‌بینی مادی براساس جنسیت و جذابیت‌های آن است. بنابراین، چون تعریف مشترکی از زن میان این دو جهان‌بینی وجود ندارد، عضویت همزمان ایران در این کنوانسیون با دارندگان جهان‌بینی مادی قابل پذیرش نیست و اگر جمع می‌شدیم این مسئله اشتباه بود. نوع تعریفی که آنان از کارآفرینی برای زنان دارند از نوع تعریفی که ما از کارآفرینی برای زن داریم یکی نیست و قطعا نمی‌توانستیم با هم در این مورد دور یک میز بنشینیم و صحبت کنیم.» نقاشان تأکید می‌کند: «در فرهنگ ما که از شیعه نشأت می‌گیرد خشونت علیه زن یک تعریف مشخص دارد درحالی‌که تعریف ما از این موضوع در کشورهای غربی به‌عنوان خشونت پذیرفته نیست و آنها آنچه را که ما خشونت علیه زن می‌دانیم قبول ندارند. به‌عنوان نمونه زنی که 3بار در غرب از همسرش جدا می‌شود فردی خوشبخت دانسته می‌شود چرا که در تعریف آنان زنی که توانسته باشد 3بار مردی را وادار به خواستگاری از خود کند زن موفقی بوده است درحالی‌که در نگاه ما این موضوع به نوعی موجب آزار زن و همدردی جامعه با او می‌شود. این موضوع ناشی از نوع نگاه به مسائل است که برگرفته از فرهنگ عمومی در کشورهای مختلف است و به این دلیل در تعریف خشونت علیه زن باید به این موضوع به شکل دقیق توجه شود.»

منبع: روزنامه همشهری

ارسال نظر
captcha