به گزارش «سدید»؛ فصل بودجه غالباً فصل منازعه فکری جهانبینیهای مختلف نیز است؛ چه آنهایی که به پیروی از مارکس جوان، همچنان اقتصاد را زیربنا میدانند و معتقدند برای برونرفت از وضع فعلی، صرفاً باید به مقوله مهم اقتصاد توجه شود و چه آنهایی که معتقدند فرهنگ زیربناست و حتی مارکس پیر هم به این مهم توجه کرده است و میگویند توجه به فرهنگ (به معنای ارزشها و هنجارها) و اصلاح فرآیندهای آن، اصلاح سایر حوزهها حتی حوزه اقتصادی را در برخواهد داشت. اما آنچه در منازعه این دو رهیافت باید مورد توجه قرار گیرد نه حجم بودجه و مقایسه آن با بودجه دیگر بخشها، بلکه مقایسه بودجه نهادهای مرتبط با فرهنگ با اثربخشی همان نهادهاست. اینکه یک عده بگویند از بودجه ۸۴۱ هزار میلیارد تومانی سال ۱۴۰۲ رقمی بالغ بر۲۰ هزار میلیارد تومان به متولیان فرهنگی پرداخت میشود پس سهمی حدود دودرصدی از بودجه دارد و در مقابل عدهای بگویند در وضعی که کشور با تکانههای اقتصادی شدیدی مواجه هست بنابر این رقم ۲۰ همتی برای چند نهاد فرهنگی توجیه ندارد، سخنی مقرون به صحت نیست چه آنکه باید عملکرد نهادهای فرهنگی و دینی به نسبت خروجی آنها سنجیده شود. شورای عالی انقلاب فرهنگی، شورای عالی حوزههای علمیه، شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی، شورای برنامهریزی مدیریت حوزههای علمیه خراسان، شورای سیاستگذاری حوزههای علمیه خواهران، سازمان تبلیغات اسلامی، صداوسیما، حوزه هنری، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، وزارت ورزش و امورجوانان، وزارت میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری، شورای هماهنگی ائمه جمعه، حوزههای علمیه، سازمان فرهنگی هنری شهرداریها، سازمان اوقاف و امور خیریه، جهاد دانشگاهی، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، سازمان خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران، کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران و... از جمله نهادهای فرهنگی و دینی کشور هستند که نتیجه برآیند عملکرد آنها، وضع امروز جامعه و قضاوت درباره آنها نیز با مردم است. رهبر حکیم انقلاب پنجم تیر ۹۶ در خطبههای نماز فطر فرمودند «ما خُلل و فُرج فرهنگی زیاد داریم؛ جاهایی که نفوذگاه دشمن است از لحاظ فرهنگی، بسیار است»، بهزعم خبرگان این اظهارات ناظر به کژکارکردی نهادهای دینی و فرهنگی است. ایشان چند روز قبل نیز در دیدار رئیس و جمعی از مدیران سازمان تبلیغات اسلامی و حوزه هنری نسبت به کمکاری در بازار فکر و محصولات نو ابراز ناخرسندی کردند.
اثرگذاری متولیان فرهنگ
یکی از موضوعات اساسی همبسته با توسعه و نوسازی، تغییرات فرهنگی است و کم کاری نهادهای یاد شده منجر به تغییرات فرهنگی شده است. پژوهشها نشان میدهند در چند دهه اخیر باورها، ارزشها و نگرشهای ایرانیان در حال تغییر بوده است. عمده تحقیقات انجام شده تاکنون ناظر به میزان، گستره و عوامل مؤثر بر این تغییرات بودهاند (فرآیند تغییرات فرهنگی ایرانیان در چند دهه اخیر).
این تغییرات فرهنگی را میتوان در کلید واژه «جامعهپذیری» بررسی کرد، زیرا جامعهپذیری، در همه جوامع، رمز ماندگاری، مشروعیت سیاسی و پایداری نظام سیاسی است. در جمهوری اسلامی ایران به دلیل وقوع انقلاب اسلامی و گذشت بیش از چهار دهه از آن مسئله نسل سوم و چهارم و چگونگی هویتیابی آنان در محیط سیاسی جامعه و تداوم و باز تولید نظام سیاسی، تبدیل به یک موضوع اساسی شده است. اگر در نظامهای نهادینه و باثبات، جامعهپذیری سیاسی تداوم ارزشهای موجود است، در یک جامعه در حالگذار، چون ایران، مشکل اساسی خلق ارزشهای جدید، نهادینه ساختن آنها و جاری ساختن آن در جریان رشد نسل جدید به طور هم زمان است. بررسی فرآیند جامعهپذیری سیاسی ما را به سمت کلید واژه دیگری به نام «متولیان فرهنگ» این حوزه سوق میدهد که در هر جامعه در ترسیم «ساختار فرهنگی و سیاسی» آن جامعه مؤثر است؛ به طورى که نظریهپردازان «فرهنگ سیاسى»، همچون آلموند و پاول، با استفاده از تقسیم فرهنگ سیاسى جوامع مختلف به تقسیم نظامهاى سیاسى آنها پرداختهاند. البته این به معناى غفلت از تأثیر حکومت بر فرهنگ سیاسى جوامع نیست، که «الناس على دین ملوکهم». یا به فرموده حضرت على (ع): «الناس بامرائهم اشبه منهم بآبائهم»؛ «مردم به حاکمانشان شبیهترند تا به پدرانشان».
روایت آماری از فرهنگ
مرکز پژوهشهای مجلس مرداد ۱۳۷۰ در گزارشی با عنوان «عوامل مؤثر بر اجرایی شدن سیاستهای حجاب و راهکارهای پیشرو» اعلام کرد «از حیث ذهنی تحقیقات نشان میدهند که حجاب شرعی برای ۳۵ درصد از افراد جامعه ارزشمند است و تقریباً ۵۵ درصد از زنان حجاب عرفی را ارزشمند دانستهاند. در واقع نوعی حس و بیرغبتی در خصوص حجاب شرعی در میان بخشی از افراد جامعه ایجاد شده است که موجب میشود آنها بین دو گزینه حجاب عرفی و شرعی، حجاب عرفی را انتخاب کنند». همچنین براساس یک گزارش ایسپا در سال ۱۳۸۷، ۹/۶۶ درصد از جمعیت مورد مطالعه موافق پوششی مانند مانتو شلوار و شال و روسری بودهاند و ۳/۴۹ درصد در عمل له همین شیوه عمل میکنند، که نشان از ناکامی در سیاستهای فرهنگی میدهد. مقایسه نتایج در شاخص کل اخلاق دینی بین دو پیمایش دینداری (کاظمی و فرجی، ۱۳۹۰ و ۱۳۹۵) نشان میدهد که تعداد افراد در سطح زیاد و خیلی زیاد تقید به اخلاق دینی از ۸۵ درصد در سال ۹۰ به ۹/۷۸ درصد در سال ۹۵ کاهش یافته است. این نمونه بخشی از مصادیق کژکارکردی نهادهای دینی و فرهنگی است. البته نباید از تأثیر حجم سنگین تبلیغات و برنامهها در قالب شبیخون فرهنگی غافل شد. چه آنکه طبق همان گزارش مرکز پژوهشها، نتایج تحقیقات نشان میدهد افراد تحصیلکردهِ جوانِ ساکن شهرهای بزرگ و کلانشهرها که عمده مصرف فرهنگی آنها تماشای ماهواره و فیلمهای سینمایی داخلی و خارجی است، بیشترین میزان آسیب و ناهنجاری را در موضوع حجاب دارند.
پدیده اختلاف نسلی
سیدعلی موسوی کارشناس اقتصاد فرهنگی میگوید: «موضوع رقم و حجم بودجه به چه نهاد و دستگاهی نیست بلکه مسئله چگونگی و نحوه هزینه کرد صحیح آن بودجه است. هزینه صحیح بودجه نیز نه موضوعی اختیاری بلکه لازم و واجب است در غیر اینصورت شاهد بروز نتایج ضعف دستگاههای فرهنگی و دینی خواهیم بود. یکی از مهمترین پیامدهای کژکاکردی نهادی فرهنگی و دینی، پدیدة «اختلاف نسلی» است. البته در این خصوص صاحبنظران با یکدیگر اختلاف نظر دارند، اما در جوامعی همچون ایران که تغییرات ساختاری و ارزشی وسیعی را تجربه میکند، نبود مدیریت صحیحِ تضادهای حاصل از این تغییرات در بخشهای مختلف جامعه به طور بالقوه زمینه را برای بروز مسئله «شکاف نسلی» و در شدیدترین حالت «گسستگی بین نسلها» و بحران هویت ناشی از این امر فراهم میکند. شواهد و قرائن حاکی بر این است که گرایش نوجوانان و جوانان به ارزشهای مدرن و احساس بحران هویت ناشی از جدا افتادگی آنها از نسلهای پیشین بهمرور افزایش یافته است و در صورت نبود مدیریت صحیح فرآیندهای فرهنگپذیری نوجوانان و بازتولید فرهنگی جوانان از سوی دولت و رسانهها، تعارضات نسلی و در نهایت گسست نسلی آینده مسیر توسعة جامعه را به مخاطره خواهد انداخت».
دیدگاه چهارگانه شکاف نسلی
موسوی میافزاید: «در بررسی شکاف نسلی در ایران نیز چهار دیدگاه مطرح شده است: دیدگاه کسانی که از وجود شکاف نسلی در ایران دفاع میکنند، دیدگاه کسانی که به تفاوت نسلی قائلاند و نه به شکاف و گسست نسلی، دیدگاه کسانی که مسئله اصلی را گسست فرهنگی میدانند و نه گسست نسلی و در نهایت افرادی که با بیم و امید به این پدیده نظر دارند و معتقدند شرایط فعلی پتانسیل گسترش تفاوت نسلی را تا سرحد شکاف نسلی در صورت نبود مدیریت صحیح، دارد، با این پیش فرض که در ایران امروز اقسام متنوعی از شکافهای اجتماعی فزآینده و عمیق وجود یافته و فعال شدهاند، پیامدهای مختلفی دارند مثلاً مشارکت و رقابت در انتخابهای بعضاً عادی صبغه امنیتی مییابد و درخواست دولت و مراجع از افراد متمکن جامعه برای انصراف از دریافت یارانه اقبال عمومی نمییابد، تبلیغ و توسعه نظام و حاکمیت برای استفاده از پیام رسانهای داخلی و هراس از پیام رسانهای خارجی به نتیجهای نمیرسد، توصیه و تحسین نوع خاصی از پوشش در جامعه با مقاومتهایی روبهرو میشود و موارد قابل شمارش دیگر که شواهدی هستند بر بروز فزآینده شکافهای نو پدید در جامعه ایران امروز».
لازمه امنیت ملی پایدار
موسوی خاطرنشان میکند: «تمرکز بر شکافهای داخلی یک مؤلفه مؤید دیگر هم دارد، این مؤلفه مؤید، از ساحت نظری برخاسته است، بدین معنا که تحول پارادایمی مطالعات امنیتی از ساخت استراتژیک (معطوف به استحکامات و ابزارهای نظامی) به ساحت روند پژوهی غیر نظامی نظیر میزان رضایت ملی، برخورداری و بهرهمندی، همبستگی و دلبستگی به نظام حاکم همسو با این تحول پارادایمی، آسیبپذیری داخلی بسیار مهمتر از تهدید خارجی در تولید خطر شدهاند یعنی در صورت وجود همبستگی و دلبستگی به ارزش آن، هیچ تهدید خارجی تولید خطر نمیکند، به سخن دیگر امنیت ملی پایدار، هنگامی حاصل میشود که شکافهای اجتماعی بررسی و ترمیم شوند و حاملان این شکافهای نسبت به کارآمدی و ساختار حاکم، اطمینان خاطر پیدا کنند. چنانچه یک دولت اگر نتواند شکافهای اجتماعی را تعدیل و مدیریت کند این شکافها میتواند به جنبشهای اجتماعی تبدیل شده و با همراهی تهدید خارجی تولید خطر اساسی نمایند. جیم مک گیگان در کتاب «عوام گرایی فرهنگی» ادعا میکند در مطالعات کنونی در باب فرهنگ، مطالعه فرهنگ عوام دچار بحران پارادایم است. علامت این امر بیش از هر جا در سیاست فعلی عوام گرایی فرهنگی نمایان است. عوامگرایی فرهنگی بنا به تعریف مک گیگان عبارت است از «مفروض فکری برخی از محققان فرهنگ عوام، مبنی بر اینکه از نظر تحلیلی و سیاسی تجربیات و عادات نمادین مردم عادی، مهمتر از [مقوله]فرهنگ است». بدین معنا که تمرکز بر فرهنگ بدون تمرکز بر اقتصاد و سیاست یعنی عقیم ماندن فعالیتها در این حوزه».
فاجعه هزینه کرد بودجه فرهنگی
این کارشناس اقتصاد فرهنگی در ادامه به چگونگی هزینهکرد بودجه فرهنگی نیز اشاره و تأکید میکند: «معتقدیم هزینه بودجه در بخش فرهنگی باید در سرفصل سرمایهگذاری تلقی شود چه آنکه نه هزینه بلکه نوعی سرمایهگذاری به منظور بهرهبرداری در آینده است پس تخصیص بودجه زیاد به حوزه فرهنگ نه تنها مذموم نبوده بلکه قابل دفاع است، اما آنچه مهم بوده و باید مورد توجه قرار گیرد چگونگی هزینه کرد آن است. اینکه همین بودجه درصدی فرهنگی صرفاً صرف امور جاری نهادهای دینی و فرهنگی از قبیل حقوق و دستمزد و ایاب وذهاب شود فاجعه است. مثلاً دستگاهی که در طول سال نهایت چند برنامه برگزار میکند چرا باید در طول سال به کلی کارمند حقوق ثابت و مزایای دیگر پرداخت کند؟ و یا سازمانی خاص چرا باید به فلان حلقه مجازی در فلان شبکه اجتماعی پول پرداخت کند تا عملکرد این سازمان را برجسته کنند؟ یا اینکه در صداوسیما به لشکری – به روایتی ۵۰ تا ۶۰ هزار نفر حقوق پرداخت کند، در حالی که رسانههای موفق دنیا با کارکنانی چند صدنفره عملکرد قابل قبولی دارند، بنابراین نوع هزینه کرد بودجه فرهنگی مهم است. سازمان فرهنگی و هنری شهرداریها بودجه هنگفتی در اختیار دارند ولی هزینه کرد آنها شفاف نیست و شوربختانه غالباً ضعیفتترین افراد را به عنوان متولی این حوزه انتخاب میکنند. البته نگاه به عرصه فرهنگ باید اصلاح شود و قویترین و خوش فکرترین افراد انتخاب شوند تا در بزنگاهها با ایدهها و حرکات شاذ کلیت نظام را زیر سؤال نبرند. البته از اقدامات خوبی که بعضاً شاهد هستیم نباید بگذریم».
فقر نوآوری و ایده در جنگ ترکیبی
موسوی تأکید میکند: «کشور ما چند ماه درگیر سنگینترین جنگ رسانهای- روانی بود، اما متأسفانه صداوسیما نتوانست متناسب با جنگ تحمیلی ظاهر شود. اینکه برنامه پاورقی برنامه موفق صداوسیما معرفی شود باید به حال صداوسیما و نهادهای فرهنگی گریست که بناست با این وضعیت مقابل جنگ رسانه- روانی قد علم کنند. بنابر این بودجه پنج همتی این دستگاه عریض و طویل زمانی مهم میشود که بدانیم کجا و چگونه هزینه شده است و ایضاً دیگر نهادهای فرهنگی که شفافیت زیادی درباره نحوه هزینهکرد آنها وجود ندارد و شاهد نوآوری و ابتکار و ایده خاصی هم نیستیم که لازمه جنگ پیچیده ترکیبی است».
موسوی یادآور میشود: «البته انتقاد ما به هزینهکرد نهادهای فرهنگی کشور یک موضوع درونگفتمانی است و جنس آن با انتقادات موجود فرق دارد چراکه بیشتر انتقادات موجود با هدف تخریب میشود و برخی نیز اساساً به حوزه فرهنگی اعتقادی ندارند بنابر این نگاه این جریان مردود است. البته موضوع حمله به بودجههای فرهنگی از حدود یک دهه قبل مطرح شده و قبلتر با عنوان «جدول ۱۷» مطرح و به آن حمله میشد ولی رفتهرفته رنگ و بوی سیاسی گرفت و مشخص شد اساساً موضوع آن رقم و حجم بودجه نیست بلکه ماهیت وجودی نهادهای فرهنگی است که در تنازع فکری عصر حاضر مأموریت دفاع از هویت ملی و دینی ما ایرانیان را دارند».
جان کلام
با عنایت به آنچه گفته شد، بودجه فرهنگی و دینی و غالب آنچه حول این محور به عنوان مقایسه رخ میدهد اساساً مقرون به صحت نبوده و کارشناسی نیست بلکه آنچه مهم است اینکه بودجه فرهنگی را باید با اثربخشی و خروجی نهادهای ذیربط سنجید. البته ضعف این نهادها در تبیین اقدامات انجام شده و کوتاهی در شفافیت هزینهکردها مزید برعلت شده و نتیجه آن بیاعتمادی نسبی مردم است که باید جبران شود و در صورت بیتوجهی به مأموریت واقعی نهادهای فرهنگی با پدیدههای خطرناکی مواجه خواهیم شد که «کاهش اعتماد اجتماعی» صرفاً بخشی از آن است.
منبع: روزنامه جوان