گروه فرهنگ و هنر «سدید»؛ تاریخ در شرایط بحرانی و تلاطمها است، که شاهد ظهور مردمانی میشود که میتوانند سرنوشت خود را به بزرگی رقم بزنند. گویی ملتها، در شرایط بحرانی تمام استعدادهای خود را بروز میدهند. کتاب «اینجا خط مقدم است» روایت به فعلیت رسیدن استعداد یکی از جوانان همین مرزوبوم است که در شرایط سختوپیچیده ابتدای انقلاباسلامی و دفاع مقدس، مسیر خود را پیدا کرده و برای رسیدن به هدف تلاش میکند.
از سفر هند تا خط مقدم اشتغالزایی
کتاب «اینجا خط مقدم است»، روایتی از زندگی محمود زرگر، قهرمان تولید ملی در دل کوران جنگ است. اثر از ابتدای زندگی راوی شروع میکند و به انتهای موفقیتهای وی در حفظ رونق تولید، در زمان دفاع مقدس میرسد. زرگر در دل خانوادهای مذهبی و شلوغ متولد میشود. وضع مالی خانواده به نظر خوب است؛ تا جایی که فرزندان میتوانند هر یک علاقههای خود را دنبال کنند؛ و مجبور به کار کردن در حرفه پدری نیستند. پدر خانواده مردی اهلدیانت است؛ که نانحلال سفره را از طریق اداره یک کارگاه و ماشین پشم زنی و حلاجی تأمین میکند. محمد، فرزند این خانواده، از همان دوران کودکی استعداد خوبی در زمینه مسائل علمی و درسی از خود نشان میدهد. از آنجایی که در شهر هفتکل، محل سکونت آنان، در دبیرستان رشتهای جز طبیعی وجود نداشت؛ محمود نیز مانند دیگر اعضای خانواده طبیعی میخواند. هفتکل، دومین شهر نفتی ایران در نود کیلومتری اهواز است. راوی داستان، از نوجوانی سودای چشمپزشکی را داشت، اما از آنجا که رتبه لازم در کنکور را نمیآورد به سربازی میرود. پس از اتمام سربازی برای تحصیل، علاقه دارد به انگلستان و یا آمریکا مسافرت کند؛ اما وضعیت معیشتی خانواده این اجازه را به او نمیدهد، به همین دلیل هند را برای تحصیل انتخاب میکند. هنوز دو سالی از تحصیل او در هند نگذشته بود که جوانههای انقلاب روییدن گرفته و حکومت شاه سرنگون میشود. محمود که به خاطر وضعیت مالی خود به ناچار به ایران باز میگردد؛ تلاش دارد تا با کار کردن پولی به دست بیاورد تا بتواند مجدد به هند باز گردد؛ غافل از آنکه در بحرانها، آدمها ظرفیتهای پنهان شده خود را بروز میدهند.
تاریخ جنوب کشور با مسئله نفت گره خورده است؛ تا پیش از انقلاب مسئولیت استخراج، پالایش و صادرات نفت بر عهده شرکتهای خارجی بود و مردم ایران تنها به عنوان کارگران این مجموعهها مشغول بودند. با وقوع انقلاب همه این شرکتها ایران را ترک کرده و این باعث بیکاری مضاعف مردم شده بود
از مسافر کشی تا راه اندازی معاونت کاریابی و آموزش
محمود زرگر، پس از بازگشت، ابتدا در یک شرکتژاپنی در بندرماهشهر مشغول میشود، اما با گذشت چندی از انقلاب، عمده این شرکتهای خارجی، کشور ما را ترک میکنند؛ به همین دلیل محمود نیز به ناچار، ماشینی دست پا کرده و مسافرکشی میکند، اما نه مسافرکشی درآمدی دارد و نه محمود دل و دماغ گرفتن کرایه از مسافران بیکار اهواز را داشت. تاریخ جنوب کشور با مسئله نفت گره خورده، تا پیش از انقلاب مسئولیت استخراج، پالایش و صادرات نفت بر عهده شرکتهای خارجی بود و مردم ایران تنها به عنوان کارگران این مجموعهها مشغول بودند. با وقوع انقلاب همه این شرکتها ایران را ترک کرده و این باعث بیکاری مضاعف مردم شد؛ بیکاری که وضعیت استان خوزستان را خاصتر از جاهای دیگر میکرد. از طرف دیگر، نفوذ چپها، مجاهدین و دیگر احزاب در میان گروههای بیکار و ناراضی گاهبهگاه وضعیت استان را نیز امنیتی میکرد؛ مشاهده همه این موارد محمود را بر آن داشت تا فکر تحصیل در هند را از سر خارج کرده و فکری به حال بیکاری جوانان شهر کند.
وی نامهای تنظیم کرده و برای استانداری میفرستد. در نامه، طرحی برای توانمند کردن مردم با آموزش حرفههای مختلف در قالب طرحهای آموزش فشرده ارائه میکند. این طرح در استانداری مقبول میافتد و محمود زرگر جوان، خود مدیر این پروژه شده و دورههای متعددی را برای آموزش مردم تشکیل میدهد. او تمام ظرفیتهای شهر را شناسایی میکند: موسسات آموزشی تعطیل شده، کارگاههای فنی و حرفهای و... تا در نهایت دورههای مختلفی را طراحی میکند. وی حتی در این دورهها، حواسش به نیازهای مردم مذهبی شهر است؛ برای مثال زرگر متوجه میشود؛ در اهواز پرستارمرد، بسیار کم است در حالی که در بیمارستانها بسیار به پرستارمرد نیاز است و یا در آتلیههایعکاسی، در کل اهواز عکاس زن وجود ندارد؛ پس اقدام به برگزاری دورههای تربیت پرستار مرد و آموزش عکاس زن میکند تا از این طریق هم بسیاری را سر کار برده و هم مشکلات فرهنگی شهر را کاهش دهد. بدینترتیب محمودزرگر، قهرمان اشتغال آفرینی در شهر خود میشود. وی در این مسیر افراد تحصیل کرده و توانمندی را که به او مراجعه میکنند به خدمت میگیرد تا با یک کار تیمی، در وسعت بیشتری اشتغالزایی کند.
دفاع مقدس، فصلی جدید و غیر قابل پیشبینی
کارخانه کربن اهواز که تولید کننده مواد اولیه تولید تایرهای خودرو است؛ دچار مشکلات مختلفی شده. زرگر، کسی است که برای سرپا کردن کارخانه انتخاب شدهاست. جوان ۲۵سالهای، که مدیر عامل یکی از مهمترین صنایع شهر اهواز میشود. شرکتی با دویست کارمند و پیچیدگیهای مختلف. عمده کتاب روایت تلاشهای شبانه روزی آقای زرگر برای زنده نگه داشتن خط تولید این کارخانه در دوران دفاع مقدس است
آقای زرگر کار خود را با موفقیت ادامه میدهد تا آنکه شیپور جنگ نواخته شده و همه چیز به یک باره تغییر میکند. آشفتگی عجیبی سطح شهر اهواز را فرا میگیرد. سردرگمی، تعطیلی کارخانهها، مهاجرت مردم به حاشیهها و اخبار نا امیدکننده از پیشروی لشکر بعث، که حجم آن روز به روز بیشتر میشود. در این میان، اما محمود زرگر، نیز ترجیح میدهد در خط مقدم جبهه حضور یافته و از خاک کشور خود دفاع کند. دو ماهی از حضور او در خط مقدم نمیگذشت؛ که در اولین بازگشت به اهواز، جبهه جدیدی به روی او باز میشود. کارخانه کربن اهواز که تولید کننده مواد اولیه تولید تایرهای خودرو است؛ دچار مشکلات مختلفی شده. زرگر، کسی است که برای سراپا کردن کارخانه انتخاب شدهاست. جوان ۲۵سالهای، که مدیر عامل یکی از مهمترین صنایع شهر اهواز میشود. شرکتی با دویست کارمند و پیچیدگیهای مختلف. عمده کتاب روایت تلاشهای شبانهروزی آقای زرگر برای زنده نگه داشتن خط تولید این کارخانه در دوران دفاع مقدس است. مشکلات متعددی بود که این کارخانه را تهدید میکرد؛ اعتراضهای کارگری، بمباران و ناامنی، کمبود و در واقع نبود مواد اولیه ناشی از بمباران پالایشگاه آبادان و دهها معضل دیگر، از ادامه داشتن تولید در این کارخانه استراتژیک و مهم نا امید کرده بود؛ اما این بار کار تیمی، شبانهروزی و پر تلاش آقای زرگر باز هم جواب میدهد و این کارخانه، در دل تمامی سختیها، بر مشکلات فائق آمده و تولید را زمین نمیگذارد. اینگونه قهرمان عرصه کارآفرینی، قهرمان عرصه تولید نیز میشود.
جمع بندی و نتیجه گیری
خواندن این کتاب از جهات متعدد خواننده را راضی نگه میدارد: نخست آنکه کتاب به ما میآموزد که انسان باید، درمدار تکلیف خود باشد و نه آنچه که دوست دارد؛ آقای زرگر علایق فراوانی داشت؛ اما مانند بسیاری از افراد، به مبارزه مستقیم با دشمن میپردازد، اما استعدادها و تواناییهای او تکلیف دیگری را برایاو میساخت بر همین اساس او علاقه را کنار گذاشته و به سنگر تولید رفت.
نکتهمهم دیگر کتاب، نمایی است که از فعالیتهای پشتجبهه در اختیار خواننده قرار میدهد. شاید تا به حال به این موضوع توجه کردهاید که نهایتا، از میان مردم ایران کسانی که در جنگ مشارکت مستقیم داشتند؛ چیزی زیر یک و نیم میلیون نفر بودند؛ این تعداد را اگر با لحاظ بستگان درجه یک و تأمین کنندگان تدارکات پشت جبهه و... لحاظ کنیم نهایتا به پنج میلیون نفر میرسد. این سوال از سر کنجکاوی به نظر جا دارد که پرسیده شود پس نزدیک به ۳۰ میلیون جمعیت دیگر ایران در این سالها به چه مشغول بودهاند؟ کتاب دورنمایی از جهادهای دیگری که زیر پوست شهر در جریان بوده است را نشان میدهد، تلاشهایی که حاصل همه آنها با یکدیگر است که ایران ما را ساخته و تا، اینجا رسانده است.
در پایان باید گفت که کتاب «اینجا خط مقدم است» به قلم یحیی نیازی و روایت محمود زرگر، توسط انتشارات روایت فتح، در ۲۴۰صفحه انتشار یافته که تهیه آن در کتابفروشیهای رسمی ممکن است. علاوه بر این نسخه الکترونیک کتاب نیز وجود دارد که میتوانید از خواندن آن لذت ببرید.
/انتهای پیام/