«خانم فردا کوچ است» روایتی از سفر یک شازده خانوم قجری به حج؛
سفر هرچند امروزه و به‌واسطه تکنولوژی‌های جدید، امری سهل، راحت و بعضاً به‌عنوان یک تفریح و خوش‌گذرانی قلمداد می‌شود، اما در گذشته سفرها به این شکل نبوده‌اند. سفر حتی برای مردها نیز امری دشوار بوده است، کمبود امکانات، فقدان امنیت، هزینه‌های سنگین سفر، مدت زمان طولانی که باید گذاشته می‌شده و ده‌ها مشکل دیگر عاملی می‌شد تا حتی در میان مردها نیز میل به سفر کمتر باشد. اما در این میان زنان فرصت بسیار محدودتری به نسبت مردان در اختیار داشته‌اند.

گروه فرهنگ و هنر «سدید»؛ فهم تاریخ یک کشور أمری اساسی و پایه‌ای برای پی بردن به ریشه‌های وضع امروز آنان است. در حقیقت هر جامعه‌ای همچون گیاهی است که ریشه در تاریخ خود دارد. جامعه ما هم از این موضوع مستثنی نبوده از همین رو مطالعه تاریخ پر فراز و نشیب این مرز و بوم، أمری ضروری برای هر محقق علوم اجتماعی خواهد بود. کتاب «خانم! فردا کوچ است» روایتی است دسته اول از مسافرت یک ساله سکینه سلطان، همسر ناصرالدین شاه که به همت دکتر رسول جعفریان، دکتر کیانوش کیایی و ویرایش و تدوین خانم زهرا صالحی به سمع و نظر دانش پژوهان رسیده است.

زنان و معضلات یک مسافرت طولانی

کتاب در مقدمه خود شرحی از وضعیت مسافرت زنان در گذشته را داده است. سفر هرچند امروزه و به واسطه تکنولوژی‌های جدید، أمری سهل، راحت و بعضا به عنوان یک تفریح و خوش گذرانی قلمداد می‌شود، اما در گذشته سفر‌ها به این شکل نبوده‌اند. سفر حتی برای مرد‌ها نیز أمری دشوار بوده است، کمبود امکانات، فقدان امنیت، هزینه‌های سنگین سفر، مدت زمان طولانی که باید گذاشته می‌شده و ده‌ها مشکل دیگر عاملی می‌شد تا حتی در میان مرد‌ها نیز میل به سفر کمتر باشد. اما در این میان زنان فرصت بسیار محدودتری به نسبت مردان در اختیار داشته‌اند. عمده سفر‌هایی که زنان در طول  دوران قاجار می‌رفتند، سفر‌های زیارتی به حساب می‌آمد. حرم حضرت عبدالعظیم، امام زاده معصوم و چند امام زاده دیگر مکان‌هایی بودند که اگر یک زن تهرانی می‌خواست یک روز خود را به سفر اختصاص دهد به آنجا می‌رفت. اگر یک خانوم قصد داشت تا مسافت بیشتری را طی کند، مشهد و قم را پیش پای خود داشت و در نهایت بلند‌ترین آرزو و طولانی‌ترین سفر یک زن، سفر به عتبات عالیات در عراق و سفر حج بود. زنان چنان میلی به سفر حج و عتبات داشتند که بعضا مهریه‌های خود را به همسران بخشیده تا اذن سفر را از آن‌ها بگیرند، برخی از این زنان برای سفر چاره‌ای نداشتند جز آنکه به عقد موقت برخی از کاروان دار‌ها در بیایند تا به واسطه آن‌ها به سفر بروند.

اما سکینه سلطان، راوی قصه ما از جمله زنان خوشبختی است که برای سفر لازم نیست تا چنین مشقت‌هایی را تحمل کند. او که از همسران ناصرالدین شاه بوده، پس از قتل وی به دست میرزا رضا کرمانی، به عقد معتصم الملک در می‌آید. همسر وی از وزیران، مدیران و حکم رانان رده میانی دربار قاجار است که مسئولیت‌های مختلفی در شهر شیراز داشته است.

کتاب «خانم! فردا کوچ است» روایت سفر یک ساله سکینه سلطان به همراه برادر و چند نفر از خدمتکاران وی به عتبات عالیات و مکه است.

چرا مطالعه این سفرنامه‌ها مهم است؟

شاید پرسش شود که در مطالعه‌ای پرسش نامه‌ها چه أمری و چه زاویه دیدی ضروری است؟ آنچه که قطعا فاقد اهمیت بوده، چند و، چون نام‌ها و شخصیت هاست، برای ما سکینه سلطان شخصا دارای اهمیت خاصی نیست، آنچه که در بررسی این سفرنامه‌ها حائز اهمیت است، توجه به شناخت فرهنگ و ویژگی‌های جامعه‌ای است که سفرنامه نویس در آن زندگی می‌کرده است. اینکه صرفا سکینه سلطان نسبت به اقلیت‌ها، زنان، فرهنگ ها، شهرها، ادیان مختلف و ده‌ها مسئله دیگر چه نظری داشته شاید مستقلا دارای اهمیت نباشد، اما اگر ده‌ها مورد از این سفر نامه را در کنار یکدیگر قرار دهیم، می‌توانیم مدعی شناختی اجمالی پیرامون این مسئله شویم که جامعه گذشته ما مسائل خود را چگونه می‌دیده و چه تحلیلی از آن داشته است. در این سفرنامه نیز نکات جالب توجهی بیان شده و از کنار هم قرار دادن آن‌ها با دیگر سفرنامه‌ها و گزاره‌های تاریخی می‌توان به شناختی اجمالی از فرهنگ ایرانیان دست یافت.

زنان ایرانی در گذشته چقدر خوش‌سفر بوده‌اند؟  

 در ادامه تلاش می‌کنیم تا مبتنی بر همین قضیه، نکاتی را در معرفی این کتاب بیان کنیم.

درآمدی بر فرهنگ عصر قاجار

 از جمله نکات فرهنگی که می‌توان از این سفرنامه بیان کرد، توجه به مقوله زیارت است. سکینه سلطان در این سفر یک ساله خود، با شور و شعف خاصی از اماکن زیارتی که دیدار می‌کرده یاد می‌کند. بار‌ها و بار‌ها از آنکه خداوند به او توفیق داده تا اماکن زیارتی را ببیند احساس شعف کرده و در هر زیارتی پس از ذکر چندین ساعت گریه خود، بیان می‌کند که‌ ای کاش در این مکان از دنیا برود و افسوس خداحافظی را می‌خورد. این شور و شعف سکینه سلطان نه تنها برای زیارت ائمه معصومین و خانه کعبه که وی حتی در زیارت امام زادگان نیز چنین حس و حالی دارد. تمام سفر وی در این یک سال تقریبا بر حول مکان‌های زیارتی بوده و در این بین وی همت خاصی در زیارت اماکن متبرک حتی قبور پیامبران پیشین و ... را دارد. بزرگداشت اماکن زیارتی بخش زیادی از متن سفرنامه وی را به خود اختصاص داده است.

نکته مهم و دیگری که می‌توان از این سفرنامه برداشت نمود، در خصوص ملاک وحدت و جدایی با اقوام و مردمان است. سکینه سلطان بر اساس مذهب با مردم رابطه برقرار می‌کرده است. برای نمونه از مردم عراق بسیار احساس رضایت کرده و آنان را دوست می‌دارد، اما از مردم برخی از شهرستان‌های کرمانشاه، به واسطه گرایش به برخی از مذاهب جعلی، ابراز برائت کرده و از خوردن غذای آنان پرهیز دارد. از متن سفر نامه بر می‌آید که وی دارای باور‌های مذهبی بسیار عمیقی است.

نکته جالب توجه، تنظیم امور روزمره بر اساس ساعت دینی است، یعنی توجه به اوقات نماز و اذان به عنوان دال محوری حرکت‌های وی وجود دارد.

مسئله بعدی توجه او به أمر اقتصادی است. سکینه سلطان در کار خود حساب و کتاب بسیاری به خرج می‌دهد. برای نمونه در عربستان از زدن تلگراف به همسر خود معتصم الملک پرهیز می‌کند، چراکه هزینه ارسال تلگراف گویا زیاد بوده و سکینه سلطان پرداخت چنین هزینه‌ای را بی فایده می‌داند؛ و یا از گران فروشی برخی از اجناس در بازار‌ها گلایه دارد و همواره می‌نالد که ارزان‌تر این اجناس در تهران هست. نکته جالب‌تر جایی است که او می‌خواهد یکی از شهر‌های بین راهی را ترک کند، گویا مردم به نحوی متوجه شده اند که او زمانی همسر شاه بوده از همین رو اطراف کجاوه او را گرفته و از سکینه سلطان طلب صله می‌کنند. سکینه سلطان هم از این موضوع عصبانی بوده و مدام می‌گوید «من نمی‌دانم چه کسی به این مردم گفته که من همسر شاه هستم و...»

این قضیه دلالت‌هایی در خصوص نحوه رابطه مردم با خاندان سلطنت دارد، ضمن آنکه نشان می‌دهد در میان درباریان قاجار نیز کسانی اهل اقتصاد و صرفه جویی حضور داشته اند.

نکته جالب‌تر این سفرنامه جایگاه برجسته تهران در ذهن سکینه سلطان است. وی همواره در مقایسه بازار شهر ها، بازار تهران را بیشتر می‌پسندد. اگر بخواهد از عمارت و یا مکانی به بزرگی یاد کند، آن را شبیه به یکی از ابنیه تهران معرفی می‌کند.

مسئله مهم دیگری که در لابه لای سطور سفرنامه می‌توان در خصوص آن اطلاعاتی کسب نمود، جایگاه زنان در اندیشه گذشته است. سکینه سلطان عمدتا زنان را به نحو مناسبی یاد نمی‌کند، او حتی مدام در حق خود می‌گوید «من ضعیفه کم عقل و ناقصه». وی حتی در یکجا از فقدان آزادی و اختیار زنان گلایه می‌کند. در بخشی از سفر او، به ناچار کاروان سکینه سلطان برای رفتن به عربستان، نمی‌توانند از سمت سوریه رفته و در نتیجه او زیارت حرم حضرت زینب را از دست می‌دهد. همین قضیه بسیار موجب ناراحتی وی شده و از آنکه در این زمینه اختیار ندارد بسیار ناراحت است.

در این سفرنامه راوی تقریبا هیچ چیز از مسائل سیاسی را بیان نمی‌کند، تنها نکته‌ای از سیاست که مدام مورد تعریض او قرار دارد، نفرین میرزا رضا کرمانی برای قتل ناصرالدین شاه است، چراکه اگر ناصرالدین شاه زنده بود سکینه سلطان وضع بهتری را تجربه می‌کرد. او در جای جای این کتاب برای شاه مقتول خود ناله کرده  و صادقانه به وی ابراز محبت می‌کند.

سفر سکینه سلطان با دید و بازدید نزدیکان شروع می‌شود و با دید و بازدید آنان اتمام می‌یابد. وی تا یک ماه بعد از سفر خود پذیرای اطرافیانی است که برای خیر مقدم و گرفتن سوغاتی به سراغ او می‌آیند.

/انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha