مقدمه‌ای درباره سیر تاریخی حرکت‌های اجتماعی زنان ایرانی/ بخش اول؛
زنان ثابت کردند هنگامی‌که وارد میدان شوند، نه تنها از بذل توان و انرژی، که از بذل جان نیز دریغ نمی‌کنند؛ به‌عنوان مثال در مبارزه مسلحانه بین موافقان و مخالفان مشروطه در آذربایجان، جسد بیست زن در لباس مردانه یافت شد. یا وقتی شایعه شد برخی نمایندگان مجلس به خواسته‌های روس تن دادند، حدود سیصد زن با تپانچه به مجلس رفتند تا آنان را مجبور به حراست از تمامیت ارضی کشور کنند.

گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ مرضیه سهامی احمد: تاریخ گواه است که زنان همواره در مسائل حیاتی و وقایع تأثیرگذار جامعه نقش داشته‌اند؛ چه به‌صورت مستقیم، که خود پاشنه کفش‌هایشان را ورکشیده و وارد میدان شده‌اند و چه به‌صورت غیرمستقیم، در قامت همسر و مادر برای مردان و پسرانی که حماسه آفریده‌اند و شگفتی رقم‌زده‌اند. زنان ثابت کرده‌اند پیمودن راه‌های موفقیت، دشوار و صعب‌العبور است، اما غیرممکن نیست.

 

قاجاریه و نخستین حرکت‌های اجتماعی زنانه

آنچه تا پیش از دوره معاصر درباره فعالیت‌های اجتماعی زنان ثبت‌شده، مربوط به مسائل عمومی است، نه مربوط به حقوق خاص خودشان؛ زیرا زنان در وضعیتی سنتی به سر می‌بردند و جامعه جایگاه ویژه‌ای برای آنان قائل نبود؛ از این رو زنان به فکر مطالبه جدی حقوق خود نبودند.

اولین نشانه‌های حرکت‌های اجتماعی زنان در دوره قاجار رخ نشان داد؛ به این صورت که گروه اندکی از بانوان تحصیل‌کرده که اغلب وابسته به طبقات بالای جامعه بودند، ابرهای تیره جهل و خرافه را کنار زدند و حرکت‌هایی را در راستای تغییر وضعیت زنان انجام دادند، اما اکثریت زنان هنوز از حقوق مسلم خود آگاه نبودند و به دلیل عدم آگاهی، زندگی فارغ از حقوق اولیه‌ای همچون تحصیل و مشارکت‌های اجتماعی نزد ایشان مقبول‌تر می‌نمود. در این دوران حرکت‌های زنانه اغلب از جنس فرهنگی یا اجتماعی بود. بدین‌صورت که زنی برای به‌دست آوردن حق خواندن و نوشتن تلاش می‌کرد و آن دیگری سودای راه‌اندازی مدرسه در سر داشت.

تاج‌­السلطنه، دختر ناصرالدین‌شاه، از روشنفکرانی بود که از وضعیت زنان در کنج خانه‌ها ناراضی بود و آنان را به گرفتن حقوق خود تشویق می‌کرد. او از مدافعان انقلاب مشروطه و عضو انجمن حریت نسوان بود و به نوشتن خاطرات خود علاقه داشت. بخش‌هایی از خاطرات او به نام «خاطرات تاج‌السلطنه» برجا مانده که منبع تاریخی با اهمیتی است. آنچه در طرز فکر و نوشتار تاج‌السلطنه نظرها را به‌سوی خود جلب می‌کرد، وسعت انتقاداتش از عملکرد قاجار و نگاه غیرمتعصب به سیاست‌ورزی ایشان بود. درست به همین دلیل بود که بعد از مرگ پدرش، ناصرالدین‌شاه، مورد نفرت مظفرالدین شاه قرار گرفت. چراکه از مشروطه‌خواهان طرفداری می‌کرد و از روش تربیت در دربار و اختلاف طبقاتی دوران قاجار و رفتار درباریان انتقاد می‌کرد [۱].

افتخارالسلطنه از دیگر دختران ناصرالدین‌شاه، نیز در جلسات انجمن «حریت زنان» حضور و فعالیت داشت.

آیا انجمن حریت نسوان، آزاد بود؟

زنان در این دوره نشان دادند ماندنشان در پستو، نشانه ضعفشان نیست و اگر سودای اصلاح و تغییر به سرشان بزند، چادر به کمر زده، کفن‌پوش، تپانچه به‌دست یا به هر نحو دیگری، کاری می‌کنند که مردان انگشت‌به‌دهان بمانند؛ ازجمله در سال ۱۲۶۹ شمسی که ناصرالدین‌شاه امتیاز توتون و تنباکو را به تالبوت واگذار کرد، اعتراض زنان در تهران و شهرهای دیگر بلند شد

انجمن حریت نسوان یا انجمن آزادی زنان، در سال ۱۲۸۶ شمسی با بحث‌ها و برنامه‌ریزی تعدادی از روشنفکران زن و مرد دوران جنبش مشروطه تشکیل شد و جلسه‌های آن با موضوع بررسی موقعیت زنان در جامعه ایرانی به صورت تقریباً مستمر تشکیل می‌شد. این انجمن را می‌توان یکی از چندین انجمن‌های مخفی دانست که در دوران مشروطه در ایران به وجود آمد. مؤسسان انجمن حریت نسوان، قصد داشتند زنان را با آداب معاشرت تازه‌ای برای حضور در جامعه آشنا کنند. انجمن نسوان قواعد خاصی داشت که از جمله آن‌ها می‌توان به این مورد اشاره کرد؛ برای اینکه اعتمادبه‌نفس زنان افزایش پیدا کند، فقط اعضای زن اجازه داشتند در جلسات سخنرانی کنند. جلسه‌ها مخفیانه برگزار می‌شد و هیچ زن یا مردی اجازه نداشت به‌تنهایی به جلسات بیاید و باید با یکی از خویشاوندان یا آشنایان خود شرکت می‌کرد [۲]. در واقع راه‌اندازی این انجمن‌ها از آن دست اقداماتی به حساب می‌آمد که از یکسو ناظر به اصلاح و رشد فرهنگ زیست زنانه در ایران بود و از سوی دیگر نیز الزامات این زیست‌فرهنگی را به‌درستی رعایت نمی‌کرد. به بیان روشن‌تر اینکه، هرچند حضور و سخنرانی زنان در جامعه و مطالبه‌گری حقوقشان از بایسته‌های تغییرات سبک زندگی در ایام مشروطه و پس‌ازآن به حساب می‌آمد، اما حضور مشترک و مشروط یک زن و مرد در مراسم‌های انجمن نسوان، مغایر با فرهنگ زیست ایرانی بود. شاید همین دست اقدامات زمینه برخی مخالفت‌ها و انتقادات به حرکت‌های اجتماعی زنان متجدد را فراهم کرد.

جلسات انجمن حریت نسوان، به صورت مخفیانه و خارج از تهران در فیشر آباد، باغ گل‌فروشی پرتیوا برگزار می‌شد. اما روزی مردی که به دلیل همراه نداشتن آشنای زن، اجازه ورود به جلسه را نیافته بود، خبر برگزاری جلسات را نزد مخالفین این دست فعالیت‌ها برد. مأموران نظمیه هیچ اقدامی انجام ندادند، اما مخالفان به سمت محل جلسه رفتند. پیش از رسیدن این جماعت به دروازه دولت، یکی از شاگردان ارمنی مغازه عکاسی آنتوان خان عکاس، متوجه آنان شد و با دوچرخه خودش را به انجمن رساند و آنان را در جریان قرار داد. در نتیجه اعضای حاضر در جلسه متواری شدند و انجمن حریت نسوان نیز منحل شد [۳].

ماجرای شورش زنانه نان در تهران و شیراز چه بود؟

زنان در این دوره نشان دادند ماندنشان در پستو، نشانه ضعفشان نیست و اگر سودای اصلاح و تغییر به سرشان بزند، چادر به کمر زده، کفن‌پوش، تپانچه به‌دست یا به هر نحو دیگری، کاری می‌کنند که مردان انگشت‌به‌دهان بمانند؛ ازجمله در سال ۱۲۶۹ شمسی که ناصرالدین‌شاه امتیاز توتون و تنباکو را به تالبوت واگذار کرد، اعتراض زنان در تهران و شهرهای دیگر بلند شد، تا آنجا که زنی به نام زینب پاشا در تبریز به همراه مردان قیام کرد.

داستان حضور و نقش‌آفرینی مهم زنان در قحطی نان از مهم‌ترین رویدادهای سالیان سلطنت قاجار بود. ونسا مارتین از رهگذر بررسی اسناد تاریخی برجای‌مانده از عصر قاجار می‌نویسد: «نخستین نمونه از شورش‌های به‌ثبت‌رسیدهٔ زنان در سال ۱۲۲۹ خورشیدی در تهران به وقوع پیوست [۴]. تعدادی زن که از اصفهان به تهران آمده بودند در مسجد جامع تجمع کردند و از امام‌جمعه خواستند تا مداخله کند و مانع از چپاول اصفهان آشوب‌زده شود. با پیوستن مردان، تعداد جمعیت خیلی سریع به دوهزار نفر رسید [۵].

اما یکی از اولین بلواهای نانِ ثبت‌شده مربوط به سال ۱۲۴۰ خورشیدی برابر با سال‌های آغازین سلطنت ناصرالدین‌شاه در تهران است. هنگام بازگشت ناصرالدین‌شاه از شکار، بخشی از جمعیتی که برای استقبال گرد آمده بودند، از شاه انتقاد کردند. زنان جلوِ کالسکهٔ شاه را گرفتند و درخواست مساعدت کردند. هینریش بروگش، سفیر وقت پروس در ایران، نقل می‌کند که زنان فریاد می‌زدند؛ ما و بچه‌هایمان گرسنه‌ایم و چند روز است که نان پیدا نکرده‌ایم و به‌جای نان آشغال و کثافت خورده‌ایم [۶]. ناصرالدین‌شاه قاجار که سخت نگران شده بود با وعده رسیدگی فوری به شکایت زنان فقط توانست راه را برای خود باز کند تا کالسکه به‌سرعت به درون قصر وارد شود، اما همراهان شاه که به‌دنبال کالسکهٔ سلطنتی در حرکت بودند، این شانس را نداشتند که از دست زنان به‌سلامت بگذرند. در این میان، وضعیت کامران‌میرزا، که وزیر جنگ و فرزند شاه بود، از همه بدتر به‌پایان رسید.

باوجود همه این اتفاقات، قطار پیشرفت زنان متوقف نشد؛ بلکه بر سرعت آن افزوده شد. زنان در این دوره توانستند دیدگاه‌های خود را از طریق روزنامه‌ها و نشریات بیان کنند و حتی خود به انتشار نشریه اقدام نمودند. در سال ۱۲۸۹ شمسی خانم دکتر کحال (نخستین زن چشم‌پزشک ایران) نشریه «دانش» را به‌عنوان اولین نشریه خاص بانوان راه‌اندازی کرد

معروف بود که کامران‌میرزا انبارهای بزرگی مملو از گندم دارد و درِ این انبارها را بسته است که قحطی شود و گندم خود را گران‌تر بفروشد. همین شهرت کافی بود که زنان تهران وزیر جنگ دربار را از اسبش به زمین بیندازند و او را مفصّل کتک بزنند. همراهان شاه و فراشان که وضع پذیرایی بانوان را از وزیر جنگ دیدند، فرار از میدان اعتراض را بر قرار ترجیح دادند. برخی شاهدان و منابع مانند هینریش بروگش تعداد زنان شرکت‌کننده در این اعتراض را بالغ‌بر شش‌هزار نفر تخمین می‌زنند. شاه که از مقیاس اعتراضات به‌شدت دچار هراس شده و خود را در تنگنا می‌دید، به‌سرعت دنبال یک قربانی برای فرار از مسئولیت گشت. این حرکت به اعدام محمدخان کلانتر و صدور حکم کاهش بهای نان منجر شد [۷]. این یکی از مهم‌ترین و البته اجتماعی‌ترین حرکت‌های زنانه در تاریخ ایران ناصری است که کمتر به گوش معاصران رسیده است.

ماجرای اعتراض‌های زنانه به قطحی نان در همینجا تمام نشد. حدوداً ده سال پس از کتک خوردن کامران‌میرزا، دوباره نان و خواربار در تهران کمیاب و گران شد. زنان تهرانی چنان رفتار ستیزه‌جویانه‌ای در پیش گرفتند که نیروهای مستقر در اردوگاه شاهی به‌ناچار مسلح شدند [۸]. هفت سال پس‌ازاین، زنان شیراز در اعتراض به افزایش بهای نان، بیگلربیگی را از اسب به زیر کشیدند. بار دیگر هفت سال پس‌ازآن و در سال ۱۲۶۴ شمسی، قوام‌الملک، حاکم شیراز، به‌دلیل گرانی نان از زنان دشنام و ناسزای بسیار شنید. این رویداد به بازداشت دو تن از زنان انجامید، اما پس‌ازآن بازارها تعطیل شد و دو یا سه روز بعد نان به مقدار فراوان در دسترس مردم قرار گرفت [۹].

زنان، بازرگانان، روحانیون و مردم دوشادوش یکدیگر

از موارد جالب‌توجه دیگری از تظاهرات زنان به دلایل اقتصادی می‌توان به تحصن زنان شیراز در سال ۱۲۷۳ شمسی برای اعتراض به کمبود سوخت، تجمع زنان در اردبیل به‌علت کمیابی غلات به تشویق مجتهد این شهر و حمله با سنگ به محل سکونت حاکم شهر و نیز تظاهرات بزرگ ذی‌قعدهٔ سال ۱۲۷۱ شمسی، شیراز که به سقوط قوام‌الملک، کلانتر شیراز، منجر شد اشاره کرد. در این مورد زنان با در دست گرفتن رهبری تظاهرات و هدایت معترضان به سوی تلگراف‌خانه دربارهٔ گرانی نان به شاه تلگراف زدند [۱۰].

برخی اهالی تاریخ، جامعه‌شناسان و مستشرقینی که تاریخ دوره قجری را نوشته‌اند، همچون مارتین در مورد حضور گستردهٔ زنان در اعتراضات اقتصادی و به‌ویژه بلواهای نان معتقدند که وظیفه زنان رسیدگی به امور غذا و معاش خانواده بود. بنابراین، آن‌ها در زمان کمبود نان به ستیزه‌جوترین افراد تبدیل می‌شدند [۱۱]. شاید به همین دلیل باشد که نقش‌آفرینی زنان در بلواهای اقتصادی و به طور مشخص بلوای نان، زنان عموماً مشکلات اقتصادی کلی‌تر را نشانه می‌گرفتند و بر حاکم محلی یا شخص شاه می‌شوریدند. تکرارشوندگی بحران نان در فواصل کوتاه و در نقاط مختلف کشور نشان از بحران اقتصادی فراگیر حداقل از عصر ناصری به این‌سو دارد. زنان که عملاً مدیریت خانه را بر عهده داشتند و در طول روز تورم را از طریق رفتن به بازار، گفتگو با دوستان و همسایگان، فعالیت اقتصادی و خریدوفروش لمس می‌کردند، گرسنگی خانواده‌هایشان را دست‌مایهٔ اعتراض قرار می‌دادند. حرمت و حریم زنان که کماکان تا روی کار آمدن پهلوی‌ها ادامه داشت، غالباً مانع از ضرب‌وشتم و بازداشت و مجازات زنان می‌شد. تداوم بحران‌های اقتصادی در سال‌های آغازین قرن بیستم و بی‌کفایتی دولت، که دیگر عملاً کنترلی بر اوضاع نداشت و دست قدرت‌های خارجی خصوصاً روسیه را هر روز بازتر می‌کرد، به اعتراضات گسترده‌ای انجامید که در آن زنان در کنار دیگر کنشگران اجتماعی تبدیل به یکی از نقش‌آفرینان و صحنه‌گردانان اصلی شدند. از همین ایام بود که زنان در کنار بازرگانان، روشنفکران، روحانیون و اصناف بازار به هم پیوستند. مسئله به‌سرعت رنگ‌وبویی کاملاً سیاسی به خود گرفت و تقاضا دیگر کاهش بهای نان نبود. زنان خیلی زود به مبارزان سیاسی و اجتماعی تبدیل شدند و همراه با دیگر گروه‌های مشروطه‌خواه خیابان‌های تهران را محلی برای کنشگری خود کردند. بر اساس گزارش‌های برجای‌مانده می‌توان گفت که زنان در عصر قاجار همواره پای ثابت مبارزات بودند. آن‌ها تجربه سازمان‌دهی تظاهرات و تحصن را با انگیزه‌های سیاسی و اقتصادی در سال‌های پیش از مشروطه نیز داشتند.

زنان پای ثابت مشروطه‌خواهی ایرانی

زنان ثابت کردند هنگامی‌که وارد میدان شوند، نه تنها از بذل توان و انرژی، که از بذل جان نیز دریغ نمی‌کنند؛ به‌عنوان مثال در مبارزه مسلحانه بین موافقان و مخالفان مشروطه در آذربایجان، جسد بیست زن در لباس مردانه یافت شد. یا وقتی شایعه شد برخی نمایندگان مجلس به خواسته‌های روس تن دادند، حدود سیصد زن با تپانچه به مجلس رفتند تا آنان را مجبور به حراست از تمامیت ارضی کشور کنند.

بدین ترتیب همان‌ها که پیش‌ازاین ضعیف خوانده می‌شدند، به کسب تجربه‌های جدید و موفقیت‌آمیز در عرصه اجتماع پرداختند. هنگامی‌که فقر، کم شدن نان، و گرانی، کاسه صبر زنان را به‌عنوان گردانندگان چرخ خانه‌ها لبریز کرد، با کوچک‌ترین ندایی به خیابان‌ها ریخته و به وضع موجود اعتراض کردند. در آن زمان به دستور عین­ الدوله از بیرون آمدن زنان جلوگیری کردند و حتی به حبس آنان هم متوسل شدند.

با پافشاری زنان در کنار مردان، سرانجام مظفرالدین شاه فرمان مشروطیت را امضا کرد. زنان در کاشت و نگهداری مشروطه نقش اساسی داشتند، اما نهال نوپای مشروطه آن‌قدر به بار ننشست که زنان از ثمر آن بهره‌ای ببرند. با این حال آن‌ها در کنار مردان سیاست‌گذار ماندند و پا پس نکشیدند. آن‌ها حتی در قالب مشارکت مالی نیز از مشروطه حمایت کردند. در روزهای آغازین پس از مشروطه که دولت برای رفع پریشانی اقتصادی قصد استقراض از بیگانگان را داشت، زنان در حمایتی شگفت‌انگیز، گوشواره و دستبند و دارایی‌های اندک خود را به دولت دادند؛ در واقع اولین قشری که به فکر ایجاد بانک ملی در ایران افتادند، زنان بودند.

آن زمان که اغلب زنان حتی قادر به خواندن و نوشتن کلمه حق نبودند، زنان پیشرو با مجاهدت‌های پی‌درپی، قفل افکار متحجرانه را شکستند و موقعیت را برای تحصیل دختران فراهم نمودند و در زمانی که هنوز مدارس پسرانه هم مجوز عرف را نگرفته بودند، مدارس دخترانه یکی‌یکی قد علَم کردند. از مهم‌ترین مدارس دخترانه‌ای که تأسیس شد، مدرسه «دوشیزگان» توسط بی‌بی خانم استرآبادی و «ناموس» توسط طوبی آزموده است. البته مدارس دیگری هم در شهرهای مختلف تأسیس شد که به دلیل عمر کم یا گمنامی مؤسسان ثبت‌نشده است، اما در ادامه، گاه به بهانه مشخص نبودن اهداف تأسیس، گاه به دلیل تردید در صداقت و درستکاری موسسان، و گاه با توجیه اینکه دختران محصل حتماً مانند زنان فرنگی خواهند شد و به دین و اعتقادات پشت پا خواهند زد، تعطیل و متوقف شدند.

باوجود همه این اتفاقات، قطار پیشرفت زنان متوقف نشد؛ بلکه بر سرعت آن افزوده شد. زنان در این دوره توانستند دیدگاه‌های خود را از طریق روزنامه‌ها و نشریات بیان کنند و حتی خود به انتشار نشریه اقدام نمودند. در سال ۱۲۸۹ شمسی خانم دکتر کحال (نخستین زن چشم‌پزشک ایران) نشریه «دانش» را به عنوان اولین نشریه خاص بانوان راه‌اندازی کرد که صرفاً جنبه آموزشی داشت. نشریه «شکوفه» دومین نشریه بود که توسط مزین السلطنه به راه افتاد، اما پس‌ازآن، مجلات و نشریات دیگری به این فهرست افزوده شدند که علاوه بر موضوعات آموزشی، به مسائل اجتماعی و سیاسی نیز پرداختند؛ ازجمله «زبان زنان» که مقالاتی با عناوینی تند و مهیج می‌نوشت و پس از مدتی سانسور و تعطیل شد، «نامه بانوان» با شعار «زنان، نخستین آموزگار مردان‌اند»، «نسوان وطن‌خواه» با موضوع حقوق زنان و خطرات ازدواج زودهنگام دختران، و «پیک سعادت نسوان» که نخستین نشریه چپ در ایران نام گرفت.

در این دوره همچنین انجمن‌های مختلفی متشکل از زنان آزادی‌خواه و روشنفکر نیز وارد میدان شدند؛ به‌عنوان‌مثال «انجمن مخدرات وطن» که علاوه بر تأکید بر حقوق زن، خواهان استقلال کشور بودند و به همین منظور تحریم کالای وارداتی را ابداع نمودند؛ «انجمن دوشیزگان و بانوان» که با هدف افزایش ارتباطات اجتماعی و توسعه فرهنگی دختران جوان شروع به‌کار کردند و به‌طور ویژه به برنامه‌های ورزشی نیز پرداختند؛ «پیک سعادت نسوان» متشکل از زنان روشنفکر دارای گرایش چپ که تلاش‌های ویژه‌ای برای تأسیس مدرسه، کتابخانه و کلاس آموزشی برای بانوان داشتند و «جمعیت نسوان وطن‌خواه» که شعار پوشیدن لباس وطنی و برگزاری کلاس درس برای اکابر، وجه تمایز آنان بود، نمونه‌هایی از این انجمن‌ها هستند که مصرانه و مجدانه حقوق فراموش‌شده زنان را طلب می‌کردند.

تعطیلی مدارس دخترانه، بستن نشریات و منحل کردن انجمن‌ها نتوانست فریاد مطالبه­‌گری زنان را خاموش کند و آنان هر بار مصمم‌تر از پیش، گام‌های محکم‌تری در مسیر احقاق حقوق خود برداشتند. پس‌ازاین با فرونشستن گرد و خاک‌های طوفان مشروطه، انبوه زنان بی‌سواد به اندرونی‌های سابق خود بازگشتند و تنها زنان تحصیل‌کرده و روشنفکر جنبش حقوق زنان را در پی گرفتند؛ البته مردان مشروطه‌خواهی، چون میرزاده عشقی، ملک‌الشعرای بهار، ایرج میرزا و... از جنبش نوخاسته زنان حمایت می‌کردند؛ به‌ویژه درباره حق تحصیل دختران و زنان.


[۱] انجمن‌های نیمه سری زنان در نهضت مشروطه، ژانت آفاری، ترجمه دکتر جواد یوسفیان، صفحه۴۵
[۲] همان، صفحه۳۶
[۳] همان، نقل به مضمون، صفحه۴۰
[۴] عهد قاجار؛ مذاکره، اعتراض و دولت در ایران قرن سیزدهم، ونسا مارتین، ترجمه حسن زنگنه، نشر ماهی، صفحه ۱۳۶
[۵] همان، صفحه ۱۳۷
[۶] سفری به دربار سلطان صاحبقران، هینریش بروگش، محمدحسین کردبچه، انتشارات اطلاعات، صفحه ۱۳۴
[۷] عهد قاجار؛ مذاکره، اعتراض و دولت در ایران قرن سیزدهم، ونسا مارتین، ترجمه حسن زنگنه، نشر ماهی، صفحه ۱۳۳
[۸] همان
[۹] همان،   صفحه۱۴۱
[۱۰] همان، صفحه۱۳۷
[۱۱] همان، صفحه۱۳۲

/انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha