۲۰سالی می‌شود که گروهی از بانوان هنرمند کشورمان در سکوت خبری و به دور از هرگونه حاشیه‌ای در قامت یک گروه تعزیه، نمایشی با عنوان «شوق حضور» را روی صحنه می‌برند که برخلاف سابقه کلاسیک خود، نه از مرد خبری هست و نه بار آن روی دوش هنروران است.

به گزارش«سدید»؛ ۲۰سالی می‌شود که گروهی از بانوان هنرمند کشورمان در سکوت خبری و به دور از هرگونه حاشیه‌ای در قامت یک گروه تعزیه، نمایشی با عنوان «شوق حضور» را روی صحنه می‌برند که برخلاف سابقه کلاسیک خود، نه از مرد خبری هست و نه بار آن روی دوش هنروران است.

نمایشی کاملا زنانه که می‌کوشد با تلفیقی از اجرا، روایت فرم و موسیقی، یک گام از تعزیه سنتی پیشی بگیرد و شیوه‌ای بیافریند که حالا دیگر می‌توان نام «تعزیه مدرن» را بر آن نهاد. شیوا کاتوزیان، تنها فرزند مرحوم منصوره فیلی، شاعر و بازیگر شناخته شده آغازین سال‌های انقلاب است که بی‌شک علاقه‌مندان او را با آثاری، چون نفس صبح و ترانه‌ها و سرود‌های آشنا و بازی در فیلم‌های مثل گذرگاه، حماسه دره شیلر و ... می‌شناسند. «شوق حضور» نوشته منصوره فیلی است که فرزندش برای ادای دین به مادر، سال‌های متمادی آن را روی صحنه برده است. دور جدید اجرای این نمایش در فرهنگسرای بهمن بهانه‌ای شد تا گفت‌وگویی با این او داشته باشیم.

قبل از شروع این گفتگو، کمی درباره گروه حنانه صحبت کنیم. این گروه را از چه سالی و با چه بهانه‌ای تشکیل دادید؟

گروه حنانه فعالیتش را از سال ۱۳۷۳ با حضور تعدادی از خانم‌های جوان معتقد و علاقه‌مند به بازیگری رده سنی ۱۵ تا ۳۵ سال آغاز کرد. هدف ما از این گردهم جمع شدن این بود که پیام شهدا و دین مبین اسلام را در قالب تئاتر و از دیدگاهی کاملا زنانه به تصویر بکشیم. اولین کارمان اجرای نمایش «قصه آخر» با برداشتی از کتاب «سیاحت غرب» اثر آقانجفی قوچانی بود. بعد از آن نمایشنامه «انتظار» اثر مادرم را روی صحنه بردم و با نمایش «نقطه» در چند جشنواره به موفقیت رسیدم. به مرور تصمیم گرفتم ابداعی در اجرا داشته باشیم تا بتوانیم شیوه جدیدی از نمایش را به مخاطب ارائه کنیم به همین دلیل هم تصمیم گرفتیم نمایشی با تلفیق اجرا، فرم، روایت و موسیقی تمرین و اجرا کنیم. اتفاق خوبی بود و در گام اول موفق هم شدیم. در سال۱۳۸۳ اولین جهش گروه با اجرای اولین کار مستقل‌مان با عنوان «ساقه یاش» در روز افتتاح فرهنگسرای دختران، آغاز شد. در این سال اجرای ما در برنامه «چیه چرا» کاری از آقای علی اکبر ذاکری به‌صورت زنده از تلویزیون پخش شد. به این ترتیب گروه به مرور، شکل و شمایل حرفه‌ای به خود گرفت.

گروه حنانه فعالیتش را از سال ۱۳۷۳ با حضور تعدادی از خانم‌های جوان معتقد و علاقه‌مند به بازیگری رده سنی ۱۵ تا ۳۵ سال آغاز کرد. هدف ما از این گردهم جمع شدن این بود که پیام شهدا و دین مبین اسلام را در قالب تئاتر و از دیدگاهی کاملا زنانه به تصویر بکشیم. اولین کارمان اجرای نمایش «قصه آخر» با برداشتی از کتاب «سیاحت غرب» اثر آقانجفی قوچانی بود


چرا این شیوه که از منظر خودتان یک ابداع یا به‌عبارتی بهتر سبک جدید در حوزه نمایش به حساب می‌آید، انتخاب کردید؟

با توجه به این‌که مادرم شاعر بود و به حوزه سرود اشراف داشت و حتی داوری مسابقات از جمله اولین دوره مسابقات سرود فجر را به‌عهده داشت، این موضوع مرا هم به سرود علاقه‌مند کرد، اما با نوع خواندن کلاسیک سرود همیشه مشکل داشتم، احساس می‌کردم به‌خوبی مخاطب را به سمت خود نمی‌کشد یا مفاهیم و محتوا آن‌گونه که در فحوای شعر وجود دارد، انتقال پیدا نمی‌کند به همین دلیل تصمیم گرفتم به‌جای ایستادن و سرود خواندن، فرم را نیز به کار اضافه کنم. همین ایده اولیه به مرور ما را به این سبک نمایشی رساند. سبکی که تا چند سال پیش فقط گروه ما به این نوع اجرا می‌رفت، اما حالا گروه‌های دیگر هم به این شیوه علاقه‌مند شده‌اند؛ و بعد هم آن را به تعزیه وارد کردید، شیوه‌ای که حالا به نام تعزیه مدرن آن را اجرا می‌کنید؟
بله، مادرم در مجموعه «نفس صبح» یک ترجیع‌بند همانند ترجیع بند «باز این چه شورش است» اثر محتشم کاشانی دارد. این ترجیع‌بند متشکل از ۱۰بند است که هرکدام شهادت یکی از بزرگان کربلا را روایت می‌کند. حدود ۲۰سال پیش تصمیم گرفتم برپایه همین ترجیع‌بندی و بهره‌گیری از المان‌ها و نشانه‌های تعزیه یک نمایش موزیکال با عنوان «شوق حضور» روی صحنه ببرم دراین بین با پردازش نور و حرکت، حضرت زینب (س) را از صحرای کربلا به دربار یزید می‌رسانیم. نمایش از همان سال با استقبال بسیار خوبی مواجه شد و همین علاقه مخاطبان، عاملی شد تا ما هر سال این نمایش را روی صحنه ببریم. چند سال پیش آقای جبار عناصری در حین اجرای نمایش به ما گفت این اثر «تعزیه مدرن» است.

برای این‌که مخاطبان با شوق حضور آشنا شوند، کمی درباره نمایش صحبت کنید. این نمایش تلاش دارد در قالب تعزیه چه مفاهیمی را به مخاطب برساند؟
شوق حضور، نمایشی یک ساعت و ۲۰دقیقه‌ای شامل ۱۰تابلوست که از شهادت حر بن ریاحی در ظهر عاشورا شروع می‌شود و تا خطبه‌خوانی حضرت زینب (س) در بارگاه یزید در شام ادامه پیدا می‌کند. در این نمایش که شمایلی شبیه تعزیه دارد و همان‌گونه که گفتم از المان‌های آن بهره گرفتیم، علاوه بر بازیگران و گروه فرم، یک یا دو راوی هم حضور دارند. گروه در طول اجرا فرم اسب، آب، ساقی، فرشته و... را شکل می‌دهند و گروه تعزیه اجرای خود را دارند.

در تعزیه بار اصلی نمایش بر دوش هنروران است، اما به نظر شما در تعزیه مدرن این بار را بین سایر عوامل صحنه تقسیم کرده‌اید.
من یک مقدار به اصول دینی مقید هستیم. دوست دارم در تمرین راحت باشیم. به همین دلیل بازیگرانم همگی زن هستند البته نیروی مرد در پشت صحنه داریم، اما در اجرا نداریم. یعنی تمام بازیگران که نقش مرد را ایفا می‌کنند، زن هستند، چون کارم در مسیر عرفان و فرا زمینی است و معتقدم مرد و زن در آن مطرح نمی‌شود. مثلا در خصوص حضرت عباس (ع) به سمت ادب و باب الحوائج بودن ایشان رفتیم نه این‌که چقدر مرد است، چقدر شمشیر زن است و... توفیق داشتیم که حقیقت کار را به تصویر بکشیم؛ لذا بازیگران تعزیه دیالوگ ندارند و بار آن بر دوش راویان و موسیقی است. به عبارت بهتر بار تعزیه‌ای که ما اجرا می‌کنیم در بخش‌های فرم، اجرا، موسیقی و روایت تقسیم می‌شود.
موسیقی بار مهمی را در نمایش برمی‌دارد و کار کاملا موزیکال است. برای لحظه‌لحظه کار موسیقی داریم. البته همانند تعزیه موسیقی زنده نیست بلکه از برخی موسیقی‌های آماده استفاده کردیم که براساس نظر مخاطبان با کار ذوب شده است. در این نمایش از ساز‌های زهی، کوبه‌ای، دمام، سنج و طبل استفاده می‌شود. سعی کردم از موسیقی برخی فیلم‌ها مثل زیر تیغ، خاک‌سرخ، پریدخت و حتی اذان مرحوم موذن‌زاده استفاده کنم. مثلا در زمان شهادت امام‌حسین (ع) اذان مرحوم موذن‌زاده پخش می‌شود و همزمان ۳۰ خانم شروع به زنجیرزدن می‌کنند که در نوع خود بدعت خوبی می‌تواند باشد، چون زنجیرزنی خانم‌ها مرسوم نیست.
روایت نیز بخش جدایی‌ناپذیر کار است. ما دو راوی داریم که در بخش‌هایی از اثر واقعه را روایت می‌کنند تا مخاطب درک بهتری از روند نمایش داشته باشد. مثلا در شهادت امام‌حسین (ع)، در اجازه اذن جهاد علی‌اکبر، در زمانی که حضرت‌قاسم نامه پدرش را برای جهاد به امام‌حسین (ع) می‌دهد و ... روایت داریم.

موسیقی بار مهمی را در نمایش برمی‌دارد و کار کاملا موزیکال است. برای لحظه‌لحظه کار موسیقی داریم. البته همانند تعزیه موسیقی زنده نیست بلکه از برخی موسیقی‌های آماده استفاده کردیم که براساس نظر مخاطبان با کار ذوب شده است. در این نمایش از ساز‌های زهی، کوبه‌ای، دمام، سنج و طبل استفاده می‌شود. سعی کردم از موسیقی برخی فیلم‌ها مثل زیر تیغ، خاک‌سرخ، پریدخت و حتی اذان مرحوم موذن‌زاده استفاده کنم


مردم ما قرن‌هاست که با تعزیه به شکل کلاسیک آن اخت پیدا کرده‌اند و این شیوه روایت واقعه را دوست دارند، حتی شیوه اجرای تعزیه برای کارشناسان جهان به‌عنوان یک گونه نمایشی خاص و جذاب برای مخاطب مطرح شده است. فکرمی‌کنید آیا تعزیه مدرن می‌تواند یک گام رو به جلو برای جلب نظر مخاطب باشد؟ به عبارت بهتر چرا احساس کردید نیاز است که به تعزیه تغییر داده شود و مردم نیاز دارند چیز جدیدتری برای آن‌ها روایت شود؟

ما در هر چیزی نیاز به نو شدن داریم. اگر با نسل جدید حرکت نکنیم به مرور در پیوند با مخاطب با مشکل روبه‌رو می‌شویم. من حتی همین کار را هر سال متفاوت از سال قبل روی صحنه می‌آورم و براساس تجربه و نوع بازخوردی که از مخاطب می‌گیرم تغییراتی به آن می‌دهم. به نظرم مخاطب امروز ما اولا حوصله کش‌وقوس ندارد و از دیگرسو به ورودی چشم و جلوه‌های بصری خیلی علاقه دارد. به نظرم با این تلفیق خیلی بهتر به تماشاگر نزدیک می‌شوم. این شیوه طبق تجربه‌ای که در این سال‌ها داشتیم به نظرم درخشیده است. برای مثال ما در پارک آب‌وآتش تعزیه داشتیم. همزمان با ما یک گروه تعزیه هم اجرا می‌کردند و هر شب تعزیه یکی از بزرگان روایت می‌شد. شیوه کار نیز این‌گونه بود که آن‌ها قبل از اذان تعزیه را اجرا می‌کردند و پس از اذان و نماز، ما روی صحنه می‌رفتیم. البته، چون وقت نبود مجبور شدیم هر شب دو تا از ۱۰ تابلو را اجرا کنیم. باور کنید در انتهای اجرا خود مجموعه اقرار کرد که تاثیر کار شما بیشتر بود و مخاطبان بیشتری گرد شما جمع شدند. من احساس می‌کنم مخاطب من جوان‌ها و نوجوانان هستند و همه را جذب می‌کند. احساس می‌کنم تعزیه مدرن در جلب نظر این گروه سنی کارکرد بیشتری دارد. این را از بازخورد‌هایی که در این سال‌ها گرفتیم دیدم. یکی از دلایلش هم این است که ما از جایگاه دانای کل واقعه کربلا را روایت می‌کنیم و برخلاف تعزیه، بازیگران، چون نه حرف می‌زنند و نه به د‌لیل استفاده از دستکش و پوشیه دیده می‌شوند و به عبارت بهتر فراانسانی هستند، برای مخاطب جذاب‌ترند.

کمی درباره برنامه امسال شوق حضور بگویید.

نمایش از سوم محرم اجرایش را شروع کرده و تا تاسوعا و عاشورا در فرهنگسرای بهمن برنامه داریم. در عاشورا و شام‌غریبان به نارمک می‌رویم و آنجا اجرا می‌کنیم. از سوم امام نیز به ساوه و دامغان می‌رویم. البته برای اجرای نیز ۱۰ روز آخر ماه صفر قرار است روی صحنه برویم. سال گذشته در پردیس تئاتر تهران اجرا کردیم که کاملا رایگان بود و فعلا در حال برنامه‌ریزی برای امسال هستیم.

نمایش امسال نسبت به سال‌های قبل تغییری هم داشته است؟

خدا را شکر از اول تاکنون هیچ دو روزی مثل هم نبوده و هر شب یک تغییر داده داشته‌ایم. امسال هم تغییرات عمده‌ای نسبت به سال‌های قبل داشتیم. مثلا چند کاراکتر به جمع بازیگران اضافه شد و همین موضوع باعث افزایش بازیگران، تغییر دکور، اضافه‌شدن چند آهنگ جدید و ... گردید.

به‌عنوان هنرمندی که سال‌هاست در حوزه تئاتر مذهبی فعالیت می‌کنید، وضعیت تئاتر مذهبی در کشور را چطور می‌بینید؟‌

نمی‌دانم چه بگویم و آیا می‌توانم واقعیت را بگویم یا خیر. چون واقعا نمایش‌های مذهبی وضعیت خوبی ندارند. حمایت‌ها در واقع کم است، حتی همانند سایر گروه‌ها هم حمایت نمی‌شویم. کار‌های مذهبی دلی است. عشق می‌خواهد. شاید باورش سخت باشد، اما هزینه‌ها را خودمان می‌دهیم و جا‌هایی که دعوت می‌شویم حق‌الاجرا می‌دهند و برخی جا‌ها نیز رایگان است.

آنچه شما می‌گویید با آنچه در افکار عمومی نسبت به تئاتر مذهبی وجود دارد متفاوت است. از منظر افکارعمومی تئاتر‌های انقلابی و مذهبی از حمایت خوبی برخوردارند. یعنی این‌گونه نیست؟

واقعا هیچ ارگانی حمایت نمی‌کند. علتش را هم نمی‌دانم. البته من کاملا آدم محتواگرا و تولید‌کننده هستم. اهل نوشتن و اجرا هستم و از بیزینس و فروش چیزی بلد نیستم. سازمان‌ها مرتب دعوت می‌کنند، اما پای کار نیستند که مثلا اسپانسر باشند یا بگویند چند روز در یک سالن اجرا کنید ما پشتیبانی می‌کنیم یا مثلا ابزار و اکسسوار ما را خرید کنند. ما هیچ حمایتی نمی‌شویم. حمایت‌ها فقط در حد دعوت و حق اجراست. مثلا ارشاد دامغان ما را دعوت کرده است. یک مبلغی به‌عنوان حق‌الاجرا می‌پردازند. البته همان‌طور که گفتم این کار‌ها دلی است و خودم هم نمی‌گذارم به حد بیزینس برسد. در حدی است که کار را بتوانیم ادامه دهیم. به‌هیچ‌وجه علاقه‌ای به کاسبی با این کار ندارم و معنویت آن برایم ارزشمندتر است. حتی به همکارانم هم گفته‌ام که هدف از این کار درآمدزایی نیست. آنچه می‌گیرم را عینا بین بچه‌ها تقسیم می‌کنم.

/انتهای پیام/

منبع: جام جم
ارسال نظر
captcha