تعزیه و تاریخچه آن؛
برخی دیگر با استناد به گزارش‌ها، پیدایش تعزیه را مشخصا از ایران پس از اسلام و مستقیما از ماجرای کربلا و کشته شدن امام حسین (ع) و یارانش می‌دانند، اما نویسنده مصری دراین‌باره می‌نویسد: «ایرانیان با پیش‌زمینه هنر نمایشی که در جامعه داشتند، توانستند از شهادت امام حسین (ع) و اصحابش درام‌های مذهبی بیافرینند، درصورتی‌که عرب‌ها هیچ‌گاه به این اندیشه نیفتادند که از این وقایع بهره بگیرند؛ زیرا در میان‌شان هنر نمایش، سنت نبود.»
به گزارش «سدید»؛ خواب بود یا خیال، هر چه بود هر روز و هر ماه و هر سال دسته‌روی داشتیم. در دیار من از این دست سوگواری‌ها زیاد بود. دهه ۶۰ هر روز سیاووشی کشته می‌شد و حسینی به خاک سپرده می‌شد. زن‌ها و مرد‌های سیاه‌پوش بر سینه می‌زدند، زن‌ها گیس‌های‌شان را می‌بریدند؛ صورت‌های‌شان را می‌خراشیدند و گیس‌های بریده، چون دستمالی که بالا و پایین می‌رفت به هنگامه شادی، رقصی مرگبار را تداعی می‌کرد. در سال، اما یک دهه خاص شهر یکسره سیاه‌پوش می‌شد و کوچه‌ها بوی غریبی مردی را می‌داد که فرسنگ‌ها دور از وطن کشته شده بود، درست عین جوانان وطن که در جنگی نابرابر یکی‌یکی به دامن مادرشان، زمین، برمی‌گشتند. بزرگ‌تر که شدم همراه با مادر و پدربزرگم برای دیدن تعزیه به میدانگاه کوچک شهر کوچک‌مان «سوق» می‌رفتیم. مادرم های‌های گریه می‌کرد. پدربزرگ دستارش را جلوی صورت می‌گرفت که اشکش را نبینیم، اما رنگ رخساره خبر می‌دهد از سر درون. پدربزرگ در راه برگشت قصه امام‌حسین (ع) را می‌گفت و اشاره‌ای هم به شاهنامه می‌کرد که چگونه سر سیاووش، یل ایران زمین، را در غربت بریدند. گفت: همیشه عزای سیاووشون توی روستای‌مان داشتیم. چند دهه پیش از آن روزگاران را می‌گفت. با دیدن و شنیدن نوا و بازی بازیگران تعزیه، شیفته بازی شدم، ابتدا جلوی آینه و بعد‌ها روی صحنه.

تعزیه چیست؟
همیشه برایم سوال بود که تعزیه چیست؟ اولین بار کی و کجا شکل گرفت؟
تاکنون تفسیر‌ها و تعاریف و جواب‌های متفاوتی برای این سه سوال مطرح شده است. سراغ اسناد و مقاله‌ها، کتاب‌ها، گفتگو‌ها و سفرنامه‌ها رفتم تا بتوانم جوابی برای این سه سوال مهم بیابم. دریافت‌های متناقض، اما قابل‌بحث و تامل‌برانگیز.

تعزیه
«شبیه‌گردانی» یا «شبیه‌خوانی» یا «تعزیه» نمایشی بوده است در اصل بر پایه قصه‌ها و روایات مربوط به زندگی و مصائب خاندان پیامبر اسلام (ص) و خصوصا وقایع و فجایعی که در محرم سال۶۱ هجری در کربلا برای امام‌حسین (ع) و خاندانش پیش آمد. (بیضایی/نمایش در ایران)

تعزیه یا تعزیه‌خوانی یا شبیه‌خوانی در اصلاح ادبیات نمایشی، گونه‌ای نمایشنامه مذهبی و نوعی تراژدی مذهبی خاص ایران است که ضمن آن شهادت امام حسین (ع) و یارانش، با یکی از حوادث مربوط به واقعه کربلا به نمایش گذاشته می‌شود. این‌گونه نمایش‌ها در قدیم صامت بود و شخصیت‌ها با لباس مناسب، سواره و پیاده، به ایفای نقش می‌پرداختند، اما بعد‌ها گویا از زمان ناصرالدین‌شاه قاجار با شعر و آواز همراه شد.
(شریفی/ فرهنگ ادبیات پارسی)
تعزیه در لغت به معنی عرض تسلیت گفتن، برگرفته از ریشه عربی «عزی» یک فعل ثلاثی مزید است. تعزیه (یا تعزیت) به معنی سوگواری، برپایی یادبود عزیزان ازدست‌رفته، تسلیت، امر کردن به صبر و پرسیدن از خویشان درگذشته است. همچنین تعزیه در لغت به معنای سوگواری و برپاداشتن مراسم عزاداری به یادبود گذشتگان نیز هست. (عاشورپور/نمایش‌های ایرانی)

خاستگاه تعزیه
تاریخ پیدایش تعزیه به‌طور دقیق مشخص نیست. برخی از محققان تاثیرپذیری آن را از آیین سه‌هزارساله سوگ سیاوش، پهلوان داستان‌های ملی ایران، دانسته‌اند و این آیین را منشأ شکل‌گیری تعزیه می‌دانند. عده‌ای نیز پیشینه آن را به آیین‌هایی، چون مصائب میترا و یادگار زریران نسبت می‌دهند و برخی پیدایش آن را متاثر از عناصر اساطیری میان‌رودان، آناطولی و مصر، عده‌ای نیز از مصائب مسیح و دیگر اسطوره‌های ملل مختلف می‌دانند.
برخی دیگر با استناد به گزارش‌ها، پیدایش تعزیه را مشخصا از ایران پس از اسلام و مستقیما از ماجرای کربلا و کشته شدن امام حسین (ع) و یارانش می‌دانند، اما نویسنده مصری دراین‌باره می‌نویسد: «ایرانیان با پیش‌زمینه هنر نمایشی که در جامعه داشتند، توانستند از شهادت امام حسین (ع) و اصحابش درام‌های مذهبی بیافرینند، درصورتی‌که عرب‌ها هیچ‌گاه به این اندیشه نیفتادند که از این وقایع بهره بگیرند؛ زیرا در میان‌شان هنر نمایش، سنت نبود.»


تعزیه در طول تاریخ
روشن‌ترین مدرکی که از این دوره به‌جامانده مطلبی است درباره تعزیه مردم بخارا بر مرگ سیاوش که پایه‌ای در افسانه و دنباله‌ای در واقعیت دارد که به سال۳۳۲ ازسوی «ابوبکر محمدبن‌جعفر النرشحی» به عربی تالیف یافته است. سپس در ۵۲۲ به‌وسیله «ابونصر قبادی» به فارسی ترجمه شده، در فصل ذکر بنای بخارا نخست کشته شدن سیاوش به دست افراسیاب را از «خزاین العلوم ابوالحسن نیشابوری» نقل می‌کند و سپس می‌گوید: «مردمان بخارا را در کشتن سیاووش نوحه‌هاست، چنانکه در همه ولایت‌ها معروف است و مطربان آن را سرود ساخته‌اند و قوالان آن را گریستن مغان خوانند و این سخن زیادت از سه هزار سال است...» و جایی دیگر فصل ذکر بخارا در شرح جنگ کیخسرو با افراسیاب به خونخواهی سیاوش گوید: «و اهل بخارا را بر کشتن سیاوش سرود‌های عجیبی است و مطربان آن را کین سیاوش گویند و محمدبن‌جعفر گوید که از این تاریخ سه‌هزار سال است. والله اعلم» (بیضایی/نمایش در ایران)
در تاریخ ابن‌کثیر شامی آورده شده که «معزالدوله احمدبن‌بویه در بغداد در دهه اول محرم امر کرد تمامی بازار‌های بغداد را بسته، سیاه عزا پوشیدند و به تعزیه سیدالشهدا پرداختند. چون این قاعده در بغداد رسم نبود، لهذا علمای اهل سنت آن را بدعتی بزرگ دانستند و، چون بر معزالدوله دستی نداشتند چاره جز تسلیم نتوانستند. بعد از آن هر ساله تا انقراض دولت دیالمه شیعیان در ۱۰ روز اول محرم در جمیع بلاد رسم تعزیه به‌جا می‌آوردند و در بغداد تا اوایل دولت سلجوقی برقرار بود.»

بهرام بیضایی در کتاب نمایش در ایران آورده است: سیاه پوشیدن و بازار بستن در عزای امام حسین گویای این موضوع است که تعزیه به معنای شکل امروزی‌اش وجود داشته نیست و تنها عمومی کردن سوگواری برای خاندان رسول را به معزالدوله نسبت داده است. او این مهم را طی هفت قرن تحول و تکامل‌یافته می‌داند. چگونگی این روند را سیاحان و نویسندگان خارجی به تفصیل در آثارشان آورده‌اند.

اما با استناد به‌تمامی مدارک و اسناد موجود چه در سفرنامه‌ها و چه در کتاب‌هایی که در این حوزه نگارش شده است، همگی تعزیه را به معنای امروزی از دوره قاجار اعلام داشته‌اند. با توجه به جنگ‌های پی‌درپی از سقوط دوره صفوی تا آغاز دوره قاجار طی ۶۴ سال، مجالی برای این گونه نمایشی نبود، بلکه به‌شکل آیین هرساله برگزار می‌شد. بیضایی، اما در کتاب نمایش در ایران اسنادی می‌آورد که این نظر را رد می‌کند. ویلیام فرانکلین در کتابش «مشاهدات سفر از بنگال تا ایران» در فصل از بنگال به شیراز، بازی‌هایی را که محرم ۱۱۱۶ شمسی (عهد زندیه) دیده است، می‌آورد: «هر روز اشخاصی که برای این کار هستند گوشه‌هایی از این داستان را نمایش می‌دهند. نشانه‌هایی هم در دسته‌ها حمل می‌کنند که یکی از آن‌ها نمایشی است به نام آب فرات.» بیضایی در این خصوص می‌گوید آن نوشته نشان می‌دهد که در اواخر سلطنت زندیه تعزیه شکل خود را پیدا کرده است. (بیضایی/ نمایش در ایران)

تکیه‌های عزاداری
پس از ثبات سلطنت قاجار و ساخت تکیه‌ها آن‌ها با جمع‌آوری خرده‌فرهنگ‌های ایرانی به استقبال اجرای تعزیه رفتند تا شروع دیگری باشد برای مدح و نوحه‌سرایی سرداری که مظلومانه در راه آرمان‌هایش کشته شد. رفته‌رفته در محله‌های خاصی از تهران ساخت تکایا شروع و این شیوه جدید سوگواری به شکل امروزی‌اش در شهر‌های بزرگ و کوچک البته با پیشینه فرهنگی موجود و با توجه به فرهنگ و رسوم و زبان آن شهر به تکاملش ادامه داد تا اینکه امروزه هر دیاری تعزیه را با زبان و فرهنگ خویش بر مبنایی مشترک با واقعه اصلی در دهه اول محرم و گا‌ها در تمام طول ماه محرم و صفر اجرا می‌کنند.

موضوعات اصلی تعزیه
الف: فرود آمدن جبرئیل برای آگاه کردن پیغمبر (ص) از اینکه نوه‌هایش حسن و حسین به دست دشمنان دین به شهادت می‌رسند و سپس رحلت پیغمبر، رحلت حضرت فاطمه (س) دختر پیغمبر و مادر امام حسن و امام حسین (ع). شهادت حضرت علی (ع) پسرعموی پیغمبر و پدر امام حسن و امام حسین، زهر خورانیدن به امام حسن و شهادت او.
ب: مردم کوفه امام حسین را پنهانی برای به دست گرفتن خلافت به کوفه دعوت می‌کنند. مسلم از طرف امام به کوفه می‌رود تا حرکت امام را خبر دهد، اما دستیاران خلیفه غاصب دو طفل او و سپس خودش را به شهادت می‌رسانند، امام با خانواده‌اش و سپاهی از مردان از مکه به‌سوی کوفه می‌رود، از طرفی یزید هم با گروهی اندک در کوفه جمع می‌شود، سپس شمر و ابن‌سعد با یاران بسیار برای جلوگیری از ورود امام می‌آیند. محل برخورد صحرای کربلاست. حر به حقانیت امام ایمان می‌آورد و به نفع او می‌جنگد و کشته می‌شود. امام حسین در برابر فرستادگان یزید ایستادگی می‌کند، وعده‌های فریبنده آن‌ها در او اثری ندارد. آن‌ها آب فرات را به روی سپاه امام می‌بندند و محاصره طول می‌کشد. امام به همراهانش می‌گوید که ایستادن مرگ است و مرگ در راه حق شاهراه بهشت است و همه را در ماندن یا رفتن و زیستن، آزاد می‌گذارد. جز ۷۲ تن، دیگر دوستانش او را تنها می‌گذارند. این ۷۲ تن هم به‌تدریج کشته می‌شوند؛ حضرت عباس، برادر ناتنی امام در حین آوردن آب به شهادت می‌رسد، پسران خواهر امام و دو پسر امام، علی‌اکبر و علی‌اصغر نیز کشته می‌شوند. در این تنگنا، قاسم پسر بزرگ امام حسن با فاطمه دختر امام حسین عروسی می‌کند، ولی پیش از تحقق ازدواج به همراه برادرش عبدالله شهید می‌شود. در دهمین روز محرم، امام به همه شیعیان و پیروان حقیقت وعده می‌دهد که در صحرای محشر شفاعت آنان را نزد خدا و پیامبر خواهد کرد، سپس جنگ می‌کند و به شهادت می‌رسد، چادر‌ها به غارت می‌رود و همه خاندان اسیر شده و به کوفه و شام برده می‌شوند، ارواح پیامبران پیشین اندوهگین بر اجساد شهدا می‌گذرند و سپس افراد قبیله بنی‌اسد جسد‌ها را به خاک می‌سپارند.

پ: در بارگاه یزید، ابلچی، کافر فرنگ با دیدن اسب و سر بریده امام، به او ایمان آورده، از امام دفاع می‌کند و شهید می‌شود. اسرا را در کوچه و بازار می‌گردانند و این مردم را منقلب می‌کند. هیچ‌یک از مسببان واقعه کربلا نمی‌توانند از آتش خشم بگریزند؛ چهار سال بعد در سال۶۵ یکی از طرفداران امام به اسم مختار ثقفی خروج می‌کند و طی کشتار انتقام‌جویانه‌ای اغلب آن‌ها را به کیفر می‌رساند.

در این واقعه پسر امام، على اوسط ملقب به زین‌العابدین (از شهربانو، مادر ایرانی) که به‌واسطه بیماری نتوانسته بود بجنگد، زنده ماند و کمی بعد به امامت رسید. امام‌های بعد اولاد او هستند و ماجرای زندگی و مشقات و پایان آن‌ها به‌زودی موضوع تعزیه‌نامه‌های دیگری شد. (بیضایی/نمایش در ایران)

نظر پیتر بروک درباره تعزیه
«پیتر بروک» کارگردان معروف و معاصر اروپا که در اوایل۱۹۷۰ شاهد اجرای تعزیه بوده است، تعزیه را این‌گونه توصیف می‌کند: «در یک دهکده دورافتاده در ایران، شاهد یکی از قوی‌ترین آثار تئاتری بودم که در عمرم دیده‌ام. یک گروه چهارصد نفری روستایی که تمام مردم ده را تشکیل می‌دادند، زیر درخت نشسته بودند و حال‌شان از قهقهه و خنده به گریه و مویه می‌رفت؛ درحالی‌که همه آخر داستان را می‌دانستند و می‌دیدند که امام حسین (ع) در خطر مرگ است و اول دشمن گول می‌خورد و حماقت می‌کند و بعد از آن امام حسین شهید می‌شود و با شهادت او فرم تئاتری تبدیل به واقعیت می‌شود.» (عاشوری/ نمایش‌های ایرانی جلد ۲)

مهم‌ترین مکان اجرای تعزیه
تکیه مهم‌ترین مکان اجرای تعزیه بوده و هست. چراکه بنایی متناسب با نیاز‌های طرح تکیه، تاثیر متقابل نمایشی میان بازیگر و تماشاگر را که خاص مراسم سنتی تعزیه محرم بود، حفظ کرده و فزونی بخشید. وقایع اصلی نمایش بر سکویی بلند و بدون پرده، در وسط این بنا رخ می‌داد. این سکو راه باریک و مدوری بود که تعزیه‌خوان‌ها برای نشان دادن طرح‌های کوچک وقایع فرعی و نیز سفرها، گذشت زمان و تغییر صحنه از آن استفاده می‌کردند. در اطراف این راه که شامل جایگاه سطح تماشاگران نیز می‌شد، اغلب، سکو‌های فرعی و کوچکی نیز ساخته می‌شد، بعضی از صحنه‌های مهم را بر این سکو‌ها بازی می‌کردند. بازیگران در این سکو‌های کمکی به گفتگو و مباحثه با بازیگران سکوی تکیه می‌پرداختند که درواقع انگاره‌ای بود از دشت کربلا.» (چلکوسکی/آیین و نمایش در ایران)
بیضایی درباره ساخت تکیه ازسوی ناصرالدین‌شاه از کنت گوبینو نقل می‌کند که عظمت تکیه‌های آن دوره را ستوده است. تکیه دولت بزرگ‌ترین تکیه در سال ۱۲۴۸ در زاویه جنوب‌غربی کاخ گلستان با گنجایش حدود ۲۰ هزار نفر به دستور ناصرالدین‌شاه ساخته شد.

بخشی از تاریخ طبری
و در پایان ترجمه بخشی از «تاریخ طبری» را که مربوط به وقایع سال ۶۱هجری است، به‌طور عینی در اینجا نقل می‌کنم؛ دلیل انتخاب و نقل این قطعه چنین است که علی‌رغم ایجاز، به قول عمار دهنی، گویی در آنجا حضور داشته‌ام.
گفت: حسین‌بن‌علی به‌سبب نامه‌ای که مسلم‌بن‌عقیل بدو نوشته بود، بیامد و، چون به جایی رسید که میان وی و قادسیه سه میل فاصله بود، حربن‌یزید ریاحی او را بدید و گفت: آهنگ کجا داری؟ گفت: آهنگ آن شهر دارم. گفت: بازگردد که آنجا امید خیر نداری. گوید: می‌خواست که بازگردد. برادران مسلم‌بن‌عقیل که با وی بودند، گفتند: به خدا بازنمی‌گردیم تا انتقام خویش را بگیریم یا کشته شویم. حسین گفت: پس از شما زندگی خوش نباشد. گوید: پس برفت تا سواران عبیدالله بدو رسیدند و، چون چنین دید، به‌طرف کربلا پیچید و نیز بوته‌زاری را پشت سر نهاد که در یک سمت به یشتر جنگ نکند و فرود آمد و خیمه‌های خویش را به پا کرد. یاران وی چهل‌وپنج اسب‌سوار بودند و یکصد پیاده. گوید: و چنان بود که عبیدالله بن‌زیاد، عمر بن‌سعد بن‌ابی‌وقاص را ولایتدار ری کرده و فرمان وی را داده بود. به وی گفت: کار این مرد را عهده کن. گفت: مرا معاف دار؛ اما از معاف داشتن وی دریغ کرد. عمر گفت: امشب مهلتم ده و او مهلت داد. عمر در کار خویش نگریست و، چون صبح شد پیش وی آمد و به آنچه گفته بود رضایت داد. گوید: پس عمربن‌سعد سوی حسین روان شد و، چون پیش وی رسید، حسین بدو گفت: یکی از سه چیز را بپذیر: یا مرا بگذاری که از همانجا که آمده‌ام بازگردم یا بگذاری که پیش یزید روم یا بگذاری سوی مرز‌ها روم.

گوید: عمر این را قبول کرد، اما عبیدالله بدو نوشت: نه و حرمت نیست تا دست در دست من نهد. حسین گفت: به خدا هرگز چنین نخواهد شد. گوید: پس با وی بجنگید و همه یاران حسین کشته شدند که از آن میان ۱۰ و چند جوان از خاندان وی بودند. تیری به فرزند وی خورد که با دامنش خون وی را پاک می‌کرد و می‌گفت: خدایا، میان ما و قومی که دعوت‌مان کردند که یاری‌مان کنند، اما می‌کشندمان، داوری کن. گوید: آنگاه بگفت تا پارچه سیاهی بیاوردند که آن را شکافت و به تن کرد و با شمشیر برفت و بجنگید تا کشته شد. صلوات علیه.
 
انتهای پیام/
منبع: صبح نو
ارسال نظر
captcha