به گزارش «سدید»؛ یکی از آثار به نمایشدرآمده درسیوهشتمین جشنواره فیلم فجر، فیلم تراژیک «مغز استخوان» بود که علیرغم جلب نظر تعداد زیادی از مخاطبان نتوانست از زیر ذرهبین منتقدین جان سالم به در برد و هجمههای بسیاری را از ساخت تا پرداخت بر خود متحمل شد. روایتی پرالتهاب از مادرانگی زنی که در دوراهی عقل و دل قرار میگیرد تا با انتخاب هر یک، فرزندی نیمهجان را حیاتی دیگر بخشد. ماجرای مادر داستان ما اینگونه رقم میخورد که فرزند یک زن دچار سرطان است و پزشکها از درمان او ناامید شدهاند. در همین حین پزشک معالج پس از گذر از مراحل ناموفق درمانی، اکنون راهحلی احتمالی پیشنهاد میدهد؛ دستیابی به بندناف یک نوزاد از پدر و مادر فیزیولوژیک پسربچه برای پیوند و درمان احتمالی؛ این پیشنهاد جرقهای ایجاد میکند تا پدر و مادر برای تولد فرزند دوم خود اقدام کنند، به این امید که فرزند اول زنده بماند.
آنچه این داستان را کشش و التهاب میبخشد این است که پدر فیزیولوژیک پسر، سالها پیش از مادرش جدا شده و زن با مردی دیگر زندگی میکند. پس تنها راه، پیوند فیزیکی میان مادر و همسر سابقش است، درحالیکه زن اکنون متأهل است. انتخابی که شاید بهار (نقش مادر) قصه ما را خزان بخشد تا بذر وجود کودکی که از جان مادر عزیزتر است جوانه زند.
در این فیلم، با مرگهای متعدد شخصیتهای داستانی مواجهیم که بهنوعی در ورای داستان عشق، زندگی و غیرت را برای حیات کودک داستان ما قربانی میکنند؛ روایتی که با پردازش سطحی و محافظهکارانه که بهرغم شروع مؤثر و قابلقبول نتوانسته محوریت اثر را بهطور طولی جلو برد و مخاطب در تمام طول فیلم شاهد اضافهشدن شاخ و برگهای بسیاری است تا صرفا به کمک آن، کشش داستان را بیشتر کند و بیننده را با خود همراه نماید؛ اما با رسیدن به نقطه پایانی، نویسنده دست از نگارش کشیده و انتخاب را در اختیار تماشاگر قرار میدهد که به نظر میرسد این پایان باز با برداشتی از آثار اصغر فرهادی است و خود سرگردانی مخاطب را به همراه دارد. چنانچه اینگونه برداشت میشود که سازنده هم برای خاتمه آنچه روایت کرده، حرفی برای گفتن ندارد.
در این فیلم، با مرگهای متعدد شخصیتهای داستانی مواجهیم که بهنوعی در ورای داستان عشق، زندگی و غیرت را برای حیات کودک داستان ما قربانی میکنند؛ روایتی که با پردازش سطحی و محافظهکارانه که بهرغم شروع مؤثر و قابلقبول نتوانسته محوریت اثر را بهطور طولی جلو برد و مخاطب در تمام طول فیلم شاهد اضافهشدن شاخ و برگهای بسیاری است تا صرفا به کمک آن، کشش داستان را بیشتر کند و بیننده را با خود همراه نماید؛ اما با رسیدن به نقطه پایانی، نویسنده دست از نگارش کشیده و انتخاب را در اختیار تماشاگر قرار میدهد که به نظر میرسد این پایان باز با برداشتی از آثار اصغر فرهادی است و خود سرگردانی مخاطب را به همراه دارد. چنانچه اینگونه برداشت میشود که سازنده هم برای خاتمه آنچه روایت کرده، حرفی برای گفتن ندارد
کارنامه هنری حمیدرضا قربانی
حمیدرضا قربانی، کارگردان سینما پیش از کسب اولین تجربه فیلمسازی خود بهعنوان دستیار اصغر فرهادی در فیلم «درباره الی» حضور داشت. تجربه اندوزی قربانی در «درباره الی» باعث شد بیشترین بهره را برای ساخت نخستین فیلم خود ببرد و به اعتبار نام فرهادی، حضور قربانی در قامت یک کارگردان به سمت فیلمساز مؤلف کشور روانه شود.
در اینباره میتوان به اثر نخست این کارگردان؛ یعنی فیلم «خانهای خیابان چهلویکم» اشاره کرد که با فضایی متأثر از آثار فرهادی در جشنواره سال ۹۴ روی پرده سینما رفت و تحسین منتقدان را در پی داشت.
قربانی برای ساخت «مغز استخوان» که دومین اثر از او شناخته میشود، قلم علی زرنگار را مدد گرفته و با فیلمنامهای از او اقدام به ساخت فیلم خود کرده است. زرنگار نیز با تجربهای که در نوشتن فیلمنامههایی با موضوعات تلخ اجتماعی دارد، توانسته برای خود اسم و اعتباری درست کند؛ چراکه پیش از این اثر، با وحید جلیلوند فیلم «بدون تاریخ، بدون امضا» را ساخته بود و اکنون در «مغز استخوان» نیز روایتی تلخ و اجتماعی از زندگی یک خانواده ایرانی را دستمایه درام خود کرده است. قربانی اگرچه فیلمسازی را نسبت به دیگر همکارانش دیرتر آغاز کرد؛ اما با همین دو فیلم نشان داد نبوغ و استعداد خوبی برای روایت داستانهایی به ظاهر ساده و باطنی پیچیده دارد و نویدبخش این است که در این مسیر باید منتظر فیلمهای جدیدتری از او باشیم.
دومین ساخته سینمایی حمیدرضا قربانی نیز همچون سـاخته اولش از حضور بازیگران بهنام بهره میبرد. پریناز ایزدیار در کنار بابک حمیدیان و جواد عزتی سه ضلع اصلی تشکیلدهنده این فیلم هستند. انتخاب نوید پورفرج و بهروز شعیبی با پیشزمینهای که مخاطب از بازیهای مؤثـــــر و درخشـــان این بازیگران داشته است نیز توانسته کنجکاوی مخاطب را برای همراهی با کاراکتر این هنرمندان بیشتر برانگیزد. از دیگر عوامل فیلم سینمایی «مغز استخوان» نیز میتوان به بابک میرزاخانی بهعنوان سازنده موسیقی، مرتضی قیدی فیلمبردار اثر، هایده صفییاری و مریم نراقی تدوینگران فیلم و حسین پورمحمدی بهعنوان تهیهکننده اشاره کرد.
تیغ منتقدان بر استخوان اثر
محمدرضا مقدسیان، منتقد و کارشناس سینما درباره این فیلم میگوید: «همگن نبودن و امتزاج پیدانکردن موقعیتهای داستانی فیلم «مغز استخوان» باعث شده است تمام موقعیتها چیده شده و مصنوعی به نظر برسد و در نهایت بعد از پایان فیلم، مخاطب بهجای درگیرشدن با داستان و رسیدن به تحول درونی، توجهش به چیدهشدگیهای درونی فیلمنامه برای پیچیده به نظر رسیدن موقعیتها جلب میشود. این یعنی فیلم به روح واحد نرسیده و بیشتر تلاشی منطقی برای ترسیم یک موقعیت داستانی بیروح بوده است.»
بهمن عبداللهی نیز بهعنوان یک منتقد و روزنامهنگار سینمایی، نقد خود را اینگونه بیان میکند: «مغز استخوان یک ملودرام خانوادگی است که خوب شروع میشود، ولی خوب بهپایان نمیرسد. مشکل اصلی فیلم، این نیست؛ در واقع داستان پروپیمانی دارد که میتواند هر بار ماجرای تازهای رو کند. ظاهر امر، درگیری زن و شوهری است برای نجات فرزند سرطانیشان؛ اما بهتدریج قصههای دیگری به میان میآید؛ هر کدام از این داستانکها میتوانند پلات یک فیلم کامل باشند؛ همه اینها هست و هیچکدام هم نیست. مهمترین قصه فیلم، واقعیت تنهایی زن در میان عرف، قانون، مهر مادری و عشق به همسر جدید است که در میانه آنهمه ماجرا، به پرداخت لازم و کافی نمیرسد. فیلم مغز استخوان، دچار پراکندهگویــــــی است و فرصتی کامل برای پرداختن به درونیات زن و شوهر اصلی فراهم نمیکند. بااینحال میشود فیلم را تا انتها تماشا کرد.»
روایتی رنجور، اما تحسینبرانگیز
با وجود نقصها و ضعفهایی که گریبان اثر در بخش نگارش فیلمنامه را گرفته است؛ اما، ریتم و ضرباهنگ فیلم، مناسب و قابلقبول به نظر میرسد که با پردازش نامناسب داستانی نتوانسته بهخوبی از عهده ساخت و پرداخت فیلم و فضای روایی آن برآید و مخاطب از آنچه او را باید همراه کند، با یک گیجی و سردرگمی که منطق او را به بازی گرفته است، باز میماند.
بهطور کلی میتوان گفت این فیلم نیز همانند خیلی از فیلمهای دیگر، از مشکل شخصیتپردازی و خط روایی رنج میبرد و کارگردان بسیار سطحی و گذرا از آن عبور کرده است.
بااینحال مغز استخوان در مجامع بینالمللی مورد توجه قـرار گرفت و برای نمایش در جشنواره فیلم ونکوور برگزیده شد. همچنین در سیوهشتمین دوره جشنواره فیلم فجربرای فیلمنامه علی زرنگار و بازیگری نوید پورفــرج نیز نامزد دریافت جایزه شد.این فیلم در بین پنج فیلم برتر آرای مردمی، در سیوهشتمین دوره جشنواره فیلم فجر قرار گرفت و نظر مخاطبان را جلب کرد.
/انتهای پیام/