گفتگو با داوودمرادیان؛
«آرزم» نام مستندی است که با فرارسیدن هفته دفاع‌مقدس از شنبه این هفته از شبکه افق سیما در حال پخش است. این مجموعه ۱۰۰ قسمتی که هر قسمت آن ۲۰ تا ۲۵ دقیقه است، بر اساس مستندات و تصاویر آرشیوی دیده‌نشده، حوادث پیش و پس از انقلاب را روایت می‌کند.

به گزارش«سدید»؛ «آرزم» نام مستندی است که با فرارسیدن هفته دفاع‌مقدس از شنبه این هفته از شبکه افق سیما در حال پخش است. این مجموعه ۱۰۰ قسمتی که هر قسمت آن ۲۰ تا ۲۵ دقیقه است، بر اساس مستندات و تصاویر آرشیوی دیده‌نشده، حوادث پیش و پس از انقلاب را روایت می‌کند.
تیم پژوهشی این مستند از بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع‌مقدس و شامل بیش از ۱۰ پژوهشگر هستند که تحت نظر یحیی نیازی، نویسنده و پژوهشگر کتاب‌های حوزه دفاع‌مقدس مشغول کارند. سازندگان معتقدند یک کار پژوهشی متقنی شکل گرفته که طی آن در بخش پیش از انقلاب بیشتر به تصاویر آرشیوی پرداخته است، بویژه تصاویری که ممکن است در رسانه‌های خارجی منتشر شده، ولی مخاطب ایرانی ندیده باشد.
در حالی که سومین قسمت متوالی مستند «آرزم» ظهر دیروز از شبکه افق پخش شد، گفت‌وگویی با داوود مرادیان، کارگردان آن ترتیب دادیم. تا زمان این گپ و گفت ۵ قسمت از مجموعه ساخته شده بود که طبق زمان‌بندی قرار است تا پایان سال ۱۴۰۲ تمام ۱۰۰ قسمت تحویل پخش سیما شود. مدیر پیشین مرکز مستند بنیاد روایت فتح ۲ دهه سابقه مستندسازی بویژه ساخت آثار آرشیوی برای شبکه مستند سیما و مجموعه‌هایی، چون کلاشنیکف‌های آمریکایی را دارد. مرادیان می‌گوید «آرزم» داستانی منتشر نشده و گفته‌نشده را روایت می‌کند.

 در حوزه دفاع‌مقدس آثار مستند مختلفی تولید شده است. به نظر شما در حوزه تولیدات دفاع‌مقدس با چه ضعف‌هایی مواجه هستیم؟

در حوزه دفاع‌مقدس، در «روایت» مساله داریم. مستند یکی از انواع گونه‌های داستان‌گویی برای مخاطب است و این ادعای گزافی نیست. از سویی مستند بشدت کارکردی شبیه عکس دارد. یعنی مواجهه مخاطب با آن «ماضی» است. مخاطب وقتی عکسی را می‌بیند، مواجهه‌اش این است که اینجا چنان شده که در عکس می‌بینیم، اما این شدن در عکس قفل و منجمد شده و جاری نیست، در حالی که سینمای داستانی مواجهه به شکل «مضارع» است، یعنی طی زمانی که مخاطب در برابر پرده سینما نشسته، واکنشش به خط زمانی کنونی، زنده و جاری است. این تفاوت فاحش عکس با فیلم است. «حرکت» مهم‌ترین تفاوت این دو است. حرکت تنها پدیده سینماست که اکنونی است و تا رخ ندهد، موجودیت نمی‌یابد. حالا در مستند به رغم وجود این حرکت، مواجهه مخاطب هنوز «ماضی» است. یعنی می‌بیند که دوربین به سمت شخصیت‌ها می‌رود، اما همزمان «می‌داند» که این شخصیت‌ها «در گذشته» اینجا بوده‌اند و این رخداد اکنونی نیست و گذشته است. مضارع کردن مخاطب در روایتی داستانی شاید بالاترین وجه برتری مستند آرشیوی به دیگر مستند‌ها باشد. در مستند آرشیوی روایت می‌تواند اکنونی باشد. ضعف سینمای مستند دفاع‌مقدس حالا در اینجاست. یعنی روایت‌های اکنونی در آن بسیار اندک است. موضوع دیگر سطح دسترسی به اسناد است و از همه این موارد مهم‌تر، نبود نگاه راهبردی به پدیده مورد روایت است؛ درباره هر پدیده‌ای نیز این مساله قابل گفتن است. مثلا روایت ما از کرونا تا امروز یک روایت محیط بر ماجرا نیست؛ سپهری ارائه نمی‌دهیم؛ مملو از خرده‌روایت‌هایی هستیم که کلان‌روایت را پر می‌کند، اما آن را تشکیل نمی‌دهد! به قول نظریه گشتالت، کل هر چیز، فراتر از مجموع اجزای آن است. یعنی کرونا حتما با همه این خرده‌روایت‌ها عجین است، اما این خرده‌روایت‌ها کرونا نیست. مشکل روایت جنگ هم دقیقاً همین است.

 تفاوت «آرزم» با تولیدات دیگر چیست؟

«آرزم» در عین اینکه به شخصیت‌پردازی در مرکز روایت توجه دارد، اما خرده‌روایت نیست و با قاعده دانای کل روایت را جلو می‌برد. البته ساختار این مجموعه قصه‌گو است، نه اینکه مستند بازسازی باشد، اما ماجرای تصاویر آرشیوی و شخصیت‌های تاریخی به صورت قصه تعریف می‌شود تا مخاطب صرفا با یک مقاله تصویری مواجه نشود، لذا می‌تواند در عین قصه گفتن، به صورت همزمان در ۲ مکان روایی قرار گیرد و اسناد ارائه کند، حتی پیش‌دستانه به مخاطب اطلاعاتی بدهد که او را در زمان روایت به جلو برده و به بیش‌آگاهی برساند.

خلاقیت‌ها و نکات جدید مطرح شده در مستند شما چیست؟

مستند آرشیوی خود به خود خلاقیت است، چرا که سراغ موضوعات بدیع و اسناد و تصاویر کمتر دیده شده رفتن، با قصه‌گویی جذاب که از همه مهم‌تر است، منجر به جذب مخاطب می‌شود. جذابیت در قصه‌گویی است. این فرض که ما حرف حق را می‌زنیم به ساده‌ترین حالت هم می‌زنیم حالا هر کس شنید بشنود، هر کس نشنید نشنود، ساده‌لوحی است؛ ساده‌انگاری است. ایدئولوژی تا به هنر تبدیل نشود مانا نمی‌شود. هیچ چیز تا به هنر تبدیل نشود نمی‌ماند. همه چیز باید در خدمت قصه گفتن باشد و کیست که نداند قصه‌گویی سخت‌ترین کار دنیاست. از نقطه نظر محتوای پیامی که به مخاطب می‌دهیم نیز یک ارجاع تاریخی مهم می‌دهیم که شاید برای نخستین‌بار باشد. ما در فصل اول این مجموعه به ریشه‌های جنگ تحمیلی می‌پردازیم که این روایت از حدود ۱۰۰ سال قبل شروع می‌شود. یعنی ریشه‌های جنگ تحمیلی به آن زمان بازمی‌گردد.

برنامه‌های شما برای تولیدات خلاق و مخاطب‌پسند در این زمینه با توجه به تجربه خوبی که کسب کرده‌اید چیست؟

ببینید! عمده تولیدات قصه‌گویی که حقیر ساخته‌ام توفیق خوبی داشته‌اند. «سلاح ایرانی» از هیچ شبکه اصلی پخش نشد که این به دلیل ضعف ادراک مدیران شبکه‌های سیماست. این مستند با اینکه تاکید رئیس صداوسیما را برای پخش از شبکه‌های اصلی داشت، تا امروز از هیچ شبکه اصلی پخش نشده، اما روی اینترنت بیش از یک و نیم میلیون مخاطب گرفته و مطلعان معتقدند مخاطبانش بیش از اینهاست. این یعنی مستند «سلاح ایرانی» به موضوعی پرداخته که عطش دیدن آن در جامعه وجود دارد. خب! نظیر این مستند به صورت قصه‌گو درباره سلاح کمتر تولید شده بود. مستند «آلزایمر» هم به صورت جسته و گریخته و بعضا سانسور شده از شبکه ۳ یک بار پخش شد و بیش از ۳۰ هزار تماس تلفنی فقط مردم با ۱۶۲ گرفتند. این چه معنایی دارد؟ عدد و رقم بیش از ۳۰ هزار شوخی است؟ اما باز می‌بینیم مدیران شبکه‌ها علاقه‌مند به راحت‌ترین روش برنامه‌سازی هستند؛ ۲ صندلی جلوی یک وال و مشتی حرف. بدیهی است سابقه تولید، ذائقه‌شناسی و ژورنالیست بودن بالذاته در مدیران سبب می‌شود درک از مخاطب پیدا کنند. اگر این‌ها نباشد، از من مستندساز با ۲۳ سال سابقه کار و تالیف هم کار خاصی برنمی‌آید.

/انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha