یوسف یزدیان می‌گوید کتاب «مادربزرگ منتظر است» تلاش یک نوجوان در تحمل سختی را نمایش می‌دهد و تلاش کرده مفاهیمی مانند تاب آوری برای حفظ و احیای میراث کهن را به نوجوانان نشان دهد.

به گزارش«سدید»؛ یوسف یزدیان می‌گوید کتاب «مادربزرگ منتظر است» تلاش یک نوجوان در تحمل سختی را نمایش می‌دهد و تلاش کرده مفاهیمی مانند تاب آوری برای حفظ و احیای میراث کهن را به نوجوانان نشان دهد.

 کتاب داستانی «مادر بزرگ منتظر است» نوشته یوسف یزدیان وشاره به تازگی با تصویرگری حمیده خسرویان منتشر و روانه بازار نشر شده است. این کتاب با محوریت وقف پسری نوجوان برای آبادکردن قنات خشکیده اجدادیش به نگارش درآمده است.

این اثر با دغدغه فرار «مهرآور» نوجوان ۱۴ ساله (شخصیت اصلی داستان) از زندان قجری آغاز می‌شود. مهرآور پس از فرار، برای دور شدن از خطر دستگیری، به قصد دیدار مادربزرگ، راهی ولایت «پایاب» روستای آباء و اجدادی خودش می‌شود. در طی راه و در خود مقصد با چندین مشکل کوچک و بزرگ مواجه می‌شود. برای حل آن‌ها از پای نمی‌نشیند و در طول داستان جوهره‌ی شخصیت پویا و سازنده خودش را برای فائق آمدن بر آن گونه مسائل نشان می‌دهد؛ اما سرانجام شیرینی برای نوجوان قصه رقم می‌خورد مهرآور در پایان داستان به روستای مادربزرگش می‌رسد؛ روستایی که با کم آبی و خشکی قنات روبه‌رو شده و از خشکسالی رنج می‌برد. او با نذر وقفی که در نظر می‌گیرد سهی از درآمد مزرعه را برای آبادی قنات خشکیده مزرعه مادربزرگش بکار می‌گیرد و نتیجه پشتکارش را به بهترین وجه می‌بیند.

مشروح این گفتگو را در ادامه می‌خوانید:

 موضوع اصلی کتاب «مادربزرگ منتظر است» چیست و شخصیت اصلی داستان چه اتفاقاتی را پشت سر می‌گذارد؟

این اثر با دغدغه فرار مهرآور نوجوان (شخصیت اصلی داستان) از زندان قجری آغاز می‌شود. مهراور پس از فرار، برای دور شدن از خطر دستگیری، به قصد دیدار مادربزرگ، راهی ولایت آباء و اجدادی خودش می‌شود. در طول راه و در خود مقصد با چندین مشکل کوچک و بزرگ مواجه می‌شود که برای حل آن‌ها از پای نمی‌نشیند و در طول داستان جوهره‌ی شخصیت پویا و سازنده خودش را برای فائق آمدن بر آن گونه مسائل نشان می‌دهد.

در اصل، موضوع اصلی این کتاب ایستادگی یک نوجوان در مقابل مشکلات غیر قابل پیش بینی زیادی است که یکی پس از دیگری برای او رخ می‌دهد؛ ولی او با شجاعت‌ها و دوراندیشی‌های مثال زدنی از پس این گونه مشکلات بر می‌آید و در پایان کار شاهد نتایج درخشان تلاش‌های خستگی ناپذیر خود در این راه است.

 چرا این‌سوژه را برای نگارش انتخاب کردید؟

تحصیلات دانشگاهی من مهندسی کشاورزی است و زادبومم روستایی است که قنات آباد و پرآبی دارد و فکر می‌کردم کمتر نوجوانی به اهمیت چنین سازه کهن و بسیار مؤثر در آبادانی مناطق کم باران کشورمان آگاهی دارد، احساس وظیفه در مقابل شناساندن این یادگار همیشه زایای پیشینان و در جهت یادآوری نقش حیاتی آن در زندگی پایدار روستانشینان به نوجوانان و جوانان می‌کردم.

از طرفی به سنت حسنه وقف و ترویج این عمل دینی اجتماعی فکر می‌کردم، بنابراین سعی کردم شخصیت نوجوانی بیافرینم که در بخش اعظم داستان با چالش دردناک خشک شدن قنات اختصاصی متعلق به مادربزرگ و آباء و اجداد واقف خودش مواجه شود و با پشتوانه فرهنگی و خانوادگی که دارد به نوعی برانگیخته شود و در حد استعداد و توانایی‌های یک نوجوان سرد و گرم چشیده آن روزگار برای غلبه بر این مشکل بزرگ قد علم کند.

 کتاب «مادربزرگ منتظر است» داستان است یا رمان نوجوان؟

خب این کتاب در قالب داستان بلند یا رمان کوتاه برای نوجوانان و جوانان مقطع تحصیلی دبیرستان نوشته شده است و روایت داستان در روستاست و اتفاقات متعددی را به نمایش گذاشته. به بیان دیگر می‌توان گفت ژانر این کتاب روستایی است.

 نگارش کتاب چقدر زمان برد؟

تقریباً بیش از یک سال. در این اثر سعی شده درباره سنت حسنه وقف، نحوه زندگی یک نوجوان عهد قاجاری و چگونگی نهضت مشروطیت و مهم‌تر از همه حفر قنات به دست پیشینیان پرداخته شود برای رسیدن به این هدف، نوشتن کتاب را در ایام فراغت شروع کردم.

 در زمان نگارش کتاب با روستاییان هم مصاحبه‌ای داشتید؟

بله؛ اگرچه خودم چندین بار در ایام نوجوانی وارد چاه‌های قنات شده بودم و تا حدی با قسمت‌های مختلف قنات آشنا بودم؛ ولی در حین نگارش داستان، لازم بود جا‌های مهم و دیدنی از این میراث کهن؛ مثل مادرچاه و کوره قنات در داستان نشان داده شوند که ساعت‌ها با چند نفر از مقنی‌های محلی و کهنسالان زادبوم خودم که یک عمر با آب قنات و لایروبی و مرمت قنات زندگی کرده بودند، وارد گفتگو شدم و از معلومات و خاطرات آن‌ها در احیای قنات، همچنین برای ملموس ساختن شخصیت اصلی و نوجوان داستان (مهرآور) در دوره مشروطیت، همچنین به منظور نمایش عزم و اراده این شخصیت در داستان برای پرداختن به احیای قنات، از خاطرات و نحوه زندگی این کهنسالان در دوران نوجوانی خودشان بهره بردم.

 آن‌طور که از کتاب مشخص است «مادربزرگ منتظر است» تلاش‌های یک نوجوان را برای تحمل سختی‌ها نشان می‌دهد؛ به نظر شما کتاب تا چه اندازه توانسته این مفهوم را نمایش دهد و با نوجوانان ارتباط بگیرد؟

همانطور که گفتید این اثر داستانی در وهله اول تلاش یک نوجوان در تحمل سختی‌های پیش روی زندگی‌اش را نمایش می‌دهد و من سعی کردم مفاهیمی مانند تاب آوری برای حفظ و احیای میراث کهن و ماندگاری آن‌ها را به نوجوانان و جوانان امروزی به طور ملموس نشان دهم.

علاوه بر این در چند جا مفهوم وقف و واقف در این کتاب پررنگ شده است، به این ترتیب خوانندگان اثر با شیوه سخت زندگی یک نوجوان چند نسل پیش، در عین سادگی و فقدان امکانات رفاهی امروزین آشنا می‌شوند و مفاهیمی مانند امید و شور زندگی در ایام سختی‌ها را به صورت ملموس دریافت می‌کنند.


 ماجرای انتخاب نام کتاب چیست؟

شخصیت اصلی این کتاب یعنی «مهراور» پیش از دستگیری اش به دست تفنگچی‌های قجری می‌خواهد تنها به دیدار مادربزرگش که در روستای دورافتاده‌ای است برود و نتوانسته به این خواسته اش برسد، پس از فرار از زندان به توصیه پدرش راهی ولایت آباء و اجدادی اش می‌شود تا هم از چشم تفنگچی‌ها دور بماند، هم با مادربزگش دیدار کند. اما وقتی به خانه مادربزرگ می‌رسد با وقایعی روبرو می‌شود که انتظارش را نداشته است. به این ترتیب خواننده در میانه داستان، با ورود مهرآور به ولایت «پایاب»، ماجرای انتخاب عنوان کتاب را درمی یابد.

 اثر جدیدی برای نگارش دارید؟

کتاب «سَمتِ نگار» که آن هم رمانی برای نوجوانان است را در قالب دفتر خاطرات نوشته ام که به زودی منتشر می‌شود.

/انتهای پیام/

 

ارسال نظر
captcha