به گزارش«سدید»؛ وضعیت جنگی رژیم صهیونیستی وارد مرحله جدیدی شده است؛ اسرائیل درحال جنایت جنگی در غزه است و همزمان جنگ رسانهای با ایران را در فضای مجازی پیگیری میکند، برنامههای فرهنگیاش را برای جلب نظر ایرانیها به عنوان مهمترین دشمن خود در جشنوارههای سینمایی پیش میبرد و البته با قدرت و صرف هزینه فراوان، درحال تولید فیلم و سریال برای مخاطب جهانی است.
ایران و رژیم صهیونیستی چهار دهه است که به صورت مستقیم یا نیابتی در حال جنگ با یکدیگر هستند و در طول این سالها، وضعیت تخاصم بین آنها بین ترور دانشمندان هستهای ایران، جنگ نیابتی و جنگ رسانهای در فضای مجازی و رسانههای بینالمللی در رفت و آمد بوده است.
در این شرایط، هر دو طرف تلاش کردهاند علاوه بر اتخاذ سیاستهای مختلف درباره یکدیگر، رویکردهای فرهنگی برای تغییر اذهان بینالمللی را نیز وارد این جنگ کنند. ایران و اسرائیل در این تخاصم، فیلم، سریال و آثار هنری زیادی علیه یکدیگر تولید کردهاند و مراسمهای مختلف بینالمللی و جشنوارههای هنری را نیز با تمرکز بر همین آثار برپا یا حمایت میکنند.
تلاش دو جشنواره بینالمللی فیلم «حیفا» و «اورشلیم» در سرزمینهای اشغالی برای جذب آثار ایرانی را میتوان در همین راستا بررسی و مورد توجه قرار داد.
محسن مخملباف اولین سینماگر ایرانی بود که سال ۱۳۹۲ به عنوان مهمان ویژه در یک جشنواره اسرائیلی شرکت کرد و البته با انتقادات فراوانی روبرو شد که سابقه روشن تندرویهای او علیه همکارانش را یادآور میشدند
همچنین این روزها خبرهایی از ساخت یک فیلم اسرائیلی به نام «تاتامی» با کارگردانی مشترک زهرا امیرابراهیمی و گای ناتیو کارگردان اسرائیلی منتشر شده است که باید دید آیا مانند سریال اسرائیلی «تهران»، باز هم از صحنههای فیلمبرداری مخفیانه در ایران بهره برده است یا خیر.
پرتعدادترین آثار با حضور ایرانیها در ۴۰ سال گذشته
سی و نهمین جشنواره فیلم حیفا (۶ تا ۱۵ مهرماه ۱۴۰۲) توسط شهرداری این شهر در سرزمین اشغالی و وزارت آموزش و پرورش اسرائیل چند روز قبل از درگیری گسترده بین اسرائیل و فلسطین در قالب عملیاتهای طوفان الاقصی (از سوی فلسطین) و شمشیر آهنین (از سوی رژیم صهیونیستی) برگزار شد؛ درگیری گستردهای که شرایط بیسابقهای را در نیم قرن گذشته برای رژیم صهیونیستی ایجاد کرده است.
به گفته خبرنگار رادیو فردا، حضور ۶ فیلم با عوامل ایرانی یا مرتبط با ایران در دوره سی و نهم جشنواره حیفا، این رویداد را تبدیل به «دورهای تاریخی» کرد که بیشترین تعداد فیلم «از سینماگران ایرانی یا مربوط به ایران» در آن به نمایش آمد.
در بخش مسابقه این جشنواره، «مرزهای بیپایان»، «منطقه بحرانی» و فیلم کوتاه «من، خود، من هم میرقصم» حضور داشتند. در بخش پانوراما نیز «فرمونت» و در بخش مستند، فیلمهای «بزرگترین دشمن من» و «هفت زمستان در تهران» به نمایش درآمدند.
در عین حال مسالهای که باید به آن توجه کرد این است که عموما فیلمها توسط پخشکننده به جشنوارهها داده میشوند و اساسا عوامل فیلم نمیتوانند در این زمینه پاسخگو باشند.
به عنوان مثال، یکی از تهیهکنندگان «مرزهای بیپایان» و فیلم کوتاه «من، خود، من هم میرقصم»، کاوه فرنام است که چندی قبل مسئولان سازمان سینمایی ایران گفته بودند که تهیهکنندگی و سرمایهگذاری «فیلم زیرزمینی کاباره» که بدون مجوزهای لازم در حال تولید بوده را هم برعهده داشته؛ البته او این موضوع را تکذیب کرده است.
تهیهکنندگان «منطقه بحرانی» نیز علی احمدزاده و سینا عطائیان دنا هستند و جایزه بخش رقابتی جشنواره حیفا را نیز دریافت کردند. این فیلم نیز به صورت مخفیانه و به اصطلاح «زیرزمینی» در ایران ساخته شده است.
در بخش مستند، فیلم «بزرگترین دشمن من» به تهیهکنندگی موسسه آندانا فیلمز فرانسه و با بازی زهرا امیرابراهیمی درباره شکنجه است که قرار بود کارگردان آن یعنی مهران تمدن نیز همراه فیلمش قرار بوده در حیفا حضور داشته باشد. این فیلم خارج از ایران ساخته شده است.
مستند «هفت زمستان در تهران» نیز که روایتی از اعدام ریحانه جباری به جرم قتل عمد است نیز پس از حضور در جشنواره فیلم برلین، در جشنواره حیفا حضور پیدا کرد. اگرچه تهیهکننده و کارگردان این فیلم اشتفی نیدرزول آلمانی است، اما دو نام آشنای زهرا امیرابراهیمی (به عنوان صدای شخصیت اصلی) و سینا عطائیان به عنوان نویسنده در این اثر حضور دارند که به گفته کارگردان آن، همه صحنههایش در آلمان فیلمبرداری شده است.
حضور ۶ فیلم با عوامل ایرانی یا مرتبط با ایران در جشنواره حیفا، این رویداد را تبدیل به «دورهای تاریخی» کرد که بیشترین تعداد فیلم «از سینماگران ایرانی یا مربوط به ایران» در آن به نمایش آمد
در میان آثاری که در رسانههای به عنوان آثار ایرانی یا مرتبط با ایران لیست شده است، نام فیلم «فرمونت» اثر بابک جلالی کارگردان ایرانی بریتانیایی نیز دیده میشود که داستان و موضوعات آن ارتباطی با ایران ندارد.
همه فیلمهای نامبرده شده در سایت جشنواره فیلم حیفا با تگ «The Iranian Connection» بارگذاری شدهاند. همچنین دو فیلم نیز با سازندگان ایرانی الاصل در جشنواره بینالمللی فیلم اورشلیم حضور دارند.
سریال تهران؛ بودجه دولتی اسرائیل، پشتیبانی رسانهای امریکا
سریال جاسوسی «تهران» را باید نقطه عطف برنامهریزیهای فرهنگی اسرائیل در جنگ فرهنگی با ایران دانست؛ سریالی که با بودجه مستقیم تلویزیون دولتی اسرائیل Kan ۱۱ ساخته شد و علیرغم ضعف جدی فیلمنامه و کیفیت ساخت در قسمتهای آغازین، پس از پخش فصل اول در شبکههای این رژیم، ناگهان سر از شبکه قدرتمند اپل تی وی در آورد.
بخشهایی از شهر تهران در این سریال بازسازی شده و گفته میشود برخی تصاویر آن نیز به صورت مخفیانه از داخل ایران فیلمبرداری شده است. موشه زوندر کارگردان این اثر میگوید که هدف اولش از ساخت «تهران»، مقابله با تصویر منفی از ایران بود که هدف اصلیاش نابودی اسرائیل است.
دوستی با ایرانیها در پس پرده دشمنی با حکومت، نشان دادن فاصله بین مردم و حکومت در ایران، تقابل با نهادهای اطلاعاتی کشور، تلاش برای عدم دستیابی ایران به انرژی هستهای و بمباران تاسیسات ایران از طریق القای برتری قدرت نظامی و اطلاعاتی اسرائیل، تصاویری است که این سریال به نمایش میگذارد.
تولید اثر جدید؛ شاید وقتی دیگر!
اگرچه باید مهمترین آثار هنری ضداسرائیلی در ایران را در میان آثار هنرمندان تجسمی جستجو کرد، اما طبق روال معمول، فیلمها و سریالها بیشتر از آثار دیگر به چشم میآیند.
اگر «گاندو» و «سرجوخه» که سریالهایی جاسوسی – اکشن هستند و در بخشهایی از آنها تقابل اطلاعاتی ایران و اسرائیل به نمایش کشیده میشود را استثنا کنیم، باید گفت سالهاست که برنامهریزی مناسبی برای تولید اثر درخور توجه درباره رژیم صهیونیستی نه در صدا و سیما و نه در وزارت ارشاد انجام نشده است.
اگر «گاندو» و «سرجوخه» که سریالهایی جاسوسی – اکشن هستند و در بخشهایی از آنها تقابل اطلاعاتی ایران و اسرائیل به نمایش کشیده میشود را استثنا کنیم، باید گفت سالهاست که برنامهریزی مناسبی برای تولید اثر درخور توجه درباره رژیم صهیونیستی نه در صدا و سیما و نه در وزارت ارشاد انجام نشده است
«بازمانده» اثر درخشان مرحوم سیفالله داد، «سی و سه روز» ساخته جمال شورجه، «شکارچی شنبه» پرویز شیخطادی و سریالهای «وفا» به کارگردانی محمدحسین لطفی و «چشمان آبی زهرا» سعید سلطانی فارغ از کیفیت بعضی از آنها، مهمترین آثاری هستند که چند دهه قبل به صورت مستقیم به موضوع رژیم صهیونیستی پرداختهاند. همچنین «سرب» مسعود کیمیایی که در سال ۶۷ ساخته شد نیز داستانی مرتبط درخواست عزیمت یک زوج جوان یهودی ایرانی به اسرائیل است که دچار مشکلاتی میشوند.
در سوی دیگر بیتفاوتی سالهای اخیر ایران به تولید اثر مناسب در این زمینه، امریکا و اسرائیل در تلاشند که در آثار اکشن و پرمخاطب خود که به صورت گسترده در کشورهای مختلف به نمایش در میآیند، حتی در حد چند دیالوگ، چهرهای خشن یا بیکفایت از حکومت ایران را به نمایش بگذارند.
به عنوان مثال، فیلم سینمایی «قندهار» با بازی جرارد باتلر که محصول ۲۰۲۳ است، با صحنههای خرابکاری تاسیسات هستهای شروع میشود و البته با تصاویر بازسازی شده از تهران و اطراف قم، ضرب و شتم مردم عادی توسط نیروهای نظامی و روحانیون که لباس نظامی به تن دارند ادامه پیدا میکند.
جنگ رسانهای به سبک ارتش سایبری اسرائیل
ارتش سایبری اسرائیل با ایجاد صفحات متعدد در شبکههای اجتماعی به زبان فارسی و همچنین بهرهگیری از اینفلوئنسرهایی که به زبان فارسی مسلط هستند، توانسته از فضاهای پرالتهابی که گاها در ایران ایجاد میشود استفاده کرده و یا در شرایط ایدهآل، خود نیز به این التهاب بیفزاید.
برنامهریزی دقیق اسرائیل در بعد رسانهای در فضای شبکههای اجتماعی فارسیزبان، توانسته تنفر از اشغالگری و تجاوز ۷۵ ساله این رژیم در دنیا را در فضای شبکههای اجتماعی فارسی، با اعتراض به جمهوری اسلامی گره بزند. در این راستا نیز رسانههای فارسی زبان و چهرههای رسانهای آنها در شبکههای اجتماعی، نقش جدی در جا انداختن این تفکر و تصور به ویژه در میان نوجوان دارند که معمولا در شبکههای اجتماعی موضعگیریهای تندی میکنند و باعث دعوت به تحرک یا سکوت در میان سیاستمداران، اینفلوئنسرها، هنرمندان و... میشوند.
کافی است موضعگیریها تند و تیز فضای مجازی در جنگ میان اوکراین و روسیه را با جنایت جنگی اسرائیل در غزه مقایسه کنیم و ببینیم که چطور رسانههای فارسی زبان با بودجه خارجی توانستهاند زاویه داشتن با جمهوری اسلامی را به بستر فکری برخی افراد برای اظهارنظر یا سنجش موضوعات در تمام ابعاد بدل کنند.
در فشار همین دنبالکنندگان، طیفی از چهرههای ایرانی در ماجرای جنگ روسیه و اوکراین مواضع تندی در انتقاد از روسیه گرفتند. به شکلی که گاهی ارتباط ایران با روسیه نیز دستمایه این مواضع قرار میگرفت؛ مواضعی که گاهی به واسطه دفاع سرزمینی اوکراینیها با راهکارها و اظهارنظرهایی بسیار رادیکال همراه میشدند. منطقا با همان استدلالها، باید جنایات جنگی روزهای اخیر صهیونیستها در غزه نیز چندبرابر رادیکالتر نقد میشد.
محاصره کامل، قطعی آب و برق و سوخت، هدف قراردادن آمبولانس و مراکز درمانی، کشته شدن تعداد زیادی کودک و زن غیرنظامی و البته آنچه به عنوان «نسلکشی فلسطینیان» در جریان است و بارها حتی توسط سازمان ملل متحد نیز مورد تاکید قرار گرفته و میتوانست به تندی نقد شود، اما عملا میبینیم که شرایط دیگری در رسانهها و میان برخی از چهرهها در فضای مجازی در جریان است.
برنامهریزی دقیق اسرائیل در بعد رسانهای در فضای شبکههای اجتماعی، توانسته تنفر از اشغالگری و تجاوز ۷۵ ساله این رژیم در دنیا را در فضای شبکههای اجتماعی فارسی، با اعتراض به جمهوری اسلامی گره بزند
بایکوت ساختارهای رسمی، توجه به آثار زیرزمینی
اگرچه ایران به واسطه سیاستهای دهههای اخیر خود توانسته مساله اشغال فلسطین را به موضوعی بینالمللی بدل کند، اما نباید برنامهریزی فرهنگی رسانهای سالهای اخیر برای مقابله با این امر و تلاش برای جدا کردن و دعوت به فاصلهگذاری هنرمندان، اصحاب رسانه و چهرههای مطرح از سیاست رسمی ایران در زمینههای مختلف را دست کم گرفت.
به عنوان مثال در حوزه تولیدات سینمایی، فشار به هنرمندان ایرانی سالهاست که در جریان است و حتی آثار باکیفیتی که میتواند مخاطب بینالمللی داشته باشد، با بایکوت شدید در کشورهای دیگر همراه میشوند. سیاستگذاران فرهنگی – رسانهای غربی سالهاست که تلاش میکنند آثار ضعیفی مانند فصل اول سریال «تهران» را با هزینههای بسیار زیاد برای مخاطب بینالمللی عرضه کنند؛ یا هر اثر مرتبط با ایران حتی باکیفیت متوسط و ضعیف در جشنوارههای معتبری مانند برلین و... به صورت ویژه معرفی میشود و در عین حال، اجازه و امکان حضور حتی آثار مستقل ایرانی برای نمایش جشنوارهای نیز تا حد زیادی محدود شده است؛ اتفاقی که از سال گذشته و پس از التهابات داخلی ایران روندی جدیتر پیدا کرده است و بعضی از جشنوارههای مهم دنیا تاکید کردند که میزبان آثار ایرانی که در روال قانونی ساخته شدهاند، نخواهد بود.
اینها تنها بخش بسیار کوچک و پیدایی از سیاستگذاریهای فرهنگی و رسانهای غرب به ویژه اسرائیل علیه ایران است؛ سیاستهایی که با همکاری بینالمللی روز به روز گستردهتر میشود. در عینحال، آنچه در طرف مقابل شاهد آن هستیم، شلختگی مفرط برنامهریزی میان ارگانهای فرهنگی داخل ایران است که در اکثر مواقع نه تنها همافزایی با یکدیگر ندارند، بلکه در تعریف ادبیات و سیاستهای مشترک برای پیشبرد اهداف رسانهای و فرهنگی نظام جمهوری اسلامی نیز، رویکردهایی بعضا متناقض اتخاذ میکنند.
/انتهای پیام/
منبع: ایسنا