به گزارش«سدید»؛ شبکه نمایش خانگی این روزها دچار ترافیک زیادی است و هماکنون ۱۳ سریال همزمان از این شبکه در حال پخش هستند. یکی از این سریالهای جدید که پخش خود را حدود یک ماهی است که آغاز کرده، سریال «هفت» است. این سریال از پلتفرم تازه تأسیس تماشاخونه پخش میشود. کیارش اسدیزاده، کارگردان این سریال است که هماکنون سریال «دفتر یادداشت» هم از او در حال پخش است. امروز چهارمین قسمت «هفت» منتشر شد که به نوعی نقطه ابتدایی خود را به پایان رساند و وارد متن اصلی سریال شدیم.
سریال پر بازیگر با قصهای غیرتکراری
یکی از ویژگیهای سریال «هفت» این است که سریال پربازیگری است و از افراد شناخته شده هم استفاده کرده است. این سریال داستان رفاقت هشت دانشجو است که رفتهرفته پایشان به ماجراهایی عجیبوغریب کشیده میشود. ماجراهایی تلخ و سخت. دانشجویانی که در یک اردوی دانشجویی با همدیگر آشنا و دوست میشوند و کمکم رابطهشان، چه از نظرِ صمیمیت و چه از جنبههای کاری، عمیقتر و جدیتر میشود و در همین اثنا، ماجرایی باعث میشود پای آنها به اتفاقاتی پیشبینیناپذیر باز شود. این قصه در ابتدای امر کمتر در سریالهای ایرانی پرداخته شده است. شاید بتوان آن را شبیه قصه «کرگدن» دانست؛ اما همین قصه برای مخاطب جذابیت دارد که آن را دنبال کند.
همانطور که گفتیم «هفت» سریال پربازیگری است. رضا کیانیان و مهدی هاشمی در این سریال حضور دارند. علی مصفا، هانیه توسلی، بابک حمیدیان، فرزاد حسنی، نازنین بیاتی، مهلقا باقری، نیکی کریمی و امیر جعفری از دیگر بازیگران شناخته شده این سریال هستند؛ اما سریال وارد فضای ساختارشکنی شده و از ساختار مرسوم سریالهای ایرانی فاصله گرفته است. این سریال به این صورت است که در هر سه قسمت با ساختاری مشابه روبهرو بودهایم؛ یعنی سکانسی از وضعیتِ فعلی (دادگاه) و فلشبکی به گذشته (که فرایندها را مشخص میکند) ما در ابتدا متوجه میشویم که شخصیتهایی قرار است در دادگاه محاکمه شوند و بعد برمیگردیم و از جزئیات باخبر میشویم. در واقع ابتدا با فضای آینده مواجه هستیم و سپس به گذشته برمیگردد و ابتدای قصه را هم دریافت میکنیم؛ یعنی قصه بهصورت روتین نیست که از ابتدا شروع و تا انتها تعریف شود. اول، آخر قصه تعریف میشود و سپس به اول قصه برمیگردیم.
هدف این کار چه بوده است؟ هنوز کارگردان در این مورد توضیحی ارائه نداده است؛ اما میتوان حدس زد که فیلمنامهنویسان در طراحی ساختار روایت، قصد داشتهاند با بالابردنِ حجم مجهولات و مواردی که بیننده از آنها بیخبر است، بر جذابیت داستان خود بیفزایند و تلاش کنند برای مخاطب تعلیق ایجاد کنند تا او سریال را تا آخر دنبال کند. وقتی ابتدا دادگاه و دادگاهی شدن شخصیت را نشان میدهیم، طبیعی است که مخاطب دنبال این مسأله باشد که چرا این افراد دادگاهی شدند و ماجرا چیست.
ضعفهای هفت
اما در کنار این خلاقیت و ترفندهای فیلمنامهنویسی، «هفت» دارای ضعفهای اساسی است که باعث شده تا اینجای کار، یک سریال معمولی تلقی شود. در این چهار قسمت میتوان به جرأت گفت که کاراکتری ساخته و پرداخته نمیشود. ما بعد از تماشای چهار قسمت، همچنان نمیدانیم چه ویژگیهای شخصیتی مثلا امیر را از رهام جدا میکند؛ یعنی قصه دارای نواقص بسیاری است و از منظر شخصیتپردازی لنگ میزند. آدمی مثلِ وحید در حد یک جوک باقی میماند و غیر از بازیکردن، باختن و حرفهای بزدلانهزدن، هیچ کاری نمیکند. پیشبینی میشود با ادامه این روند، مخاطبان این سریال بهشدت دچار ریزش شوند.
مواردی مهم که سبب میشود مخاطب نتواند به بعضی چیزها پی ببرد و اتفاقات نتوانند آنقدرها بارِ دراماتیک داشته باشند. این مسأله به طراحی جزئیات برمیگردد و از همان آغازِ سریال هم شروع میشود. در همان صحنه اردوی دانشجویی، اتفاقات بیش از اندازه سریع و بیمقدمه و بعضا بسیار گلدرشت در دیالوگها رخ میدهند.
مسأله مهمتری هم در میان است. طبق اطلاعاتی که سریال به ما میدهد، ما در وهله اول با دانشجویانی طرف هستیم که پزشکی میخوانند؛ اما چیزی که میبینیم جدای از اینهاست. اگر دانشجو هستند و باید درس بخوانند - آن هم پزشکی، با وقتِ زیادی که میدانیم از دانشجویانش میگیرد - چهطور فرصت میکنند کافهشان را بر پا و در آن کار کنند؛ هم در دانشگاه و هم در باغ فردوس، آن هم با این حجم از مشتریانی که میآیند. در واقع «هفت» با اشکالهای متعدد منتشر شده است. سریالی که هویت مشخصی ندارد و شخصیتپردازی ضعیف در آن باعث میشود تماشاگران ارتباط چندانی با آدمهای قصه برقرار نکنند. البته باید در کنار فیلم، کارگردان و قصه، به پلتفرم هم اشاره کرد. پلتفرم تماشاخونه تازه تأسیس است و تا به اینجای کار هم آثاری که منتشر کرده، چندان مورد توجه قرار نگرفته است. این امر میتواند به ناشناخته بودن این پلتفرم و ارتباط برقرار نکردن مخاطب با آن مرتبط باشد و نکته بعدی اینکه این پلتفرم هنوز ترفند و خواست مخاطب را متوجه نشده و همین امر باعث شکست اکثر آثار این پلتفرم شده است.
اما کیارش اسدیزاده در سریال «هفت» فعلا از منظر قصه به مخاطب بدهکار است و اگر این روند به خروجی مشخصی نرسد، بعید است که «هفت» بتواند تبدیل به یک اثر موفق شود؛ چراکه همانطور که بیان شد، قصه ظرفیت جذب و نگهداشت مخاطب را ندارد.
در همین زمینه فرارو با انتشار مطلبی به تحلیل قسمت اول این سریال پرداخته و نوشته است: «قسمت اول سریال بیشتر از همه روی معرفی این هفت جوان و البته شخصیت خان با بازی مهدی هاشمی تمرکز دارد و سایر شخصیتها با بازی علی مصفا، نیکی کریمی، هانیه توسلی، پانتهآ بهرام، امیر جعفری و بابک حمیدیان صرفا با ماشینهای مدلبالایشان وارد مهمانی میشوند و در این قسمت نقش خاصی ندارند. کیارش اسدیزاده در قسمت اول این سریال هم به شیوه «کرگدن» وارد عمل شده و در پایان قسمت اول، شخصیتهایش را پس از معرفی با بحران روبهرو میکند.»
در بخش دیگری از این مطلب آمده است: «بعد از این معرفی اولیه، دوربین روی زندگی تکتک آنها و روابطی که دو به دو باهم دارند، زوم میکند و ماجرای شکلگیری رفاقت هفت نفرهشان، نیمی از قسمت اول را به خود اختصاص میدهد. از اینجا به بعد است که ماجرا یک مقدار چالشیتر پیش میرود و نهایتا در یک ربع پایانی، بحران اصلی شکل میگیرد. معرفی شخصیتها و روابطی که با هم دارند، در این قسمت بهخوبی انجام میشود. البته در بخشهایی، ریتم داستان کند میشود؛ اما بهعنوان قسمت اول قابلپذیرش است و خستهکننده نمیشود.»
«هفت» بههرحال در ادامه خط سیر سریالسازی اسدیزاده قرار دارد. مدل سریالسازی که با پایانبندی شگفتانگیز تلاش دارد همواره مخاطب را غافلگیر کند. این شیوه در «کرگدن» تا حدی جواب داد؛ اما اگر قصه «هفت» در همین حد باقی بماند، بعید است که این شیوه در سریال «هفت» جواب دهد و بهنوعی وقتی از یک مدل موفق، شیوه نازلتری در اثر دیگر ارائه میشود، طبیعی است که با مخالفت مخاطب روبهرو شود. البته نباید هم زود قضاوت کرد، ممکن است با پخش یکی، دو قسمت دیگر، روند سریال در وضعیت بهتری قرار بگیرد و ضعفها و ابهامات قصه هم رفع شود؛ بنابراین قضاوت این متن در چارچوب چهار قسمتی است که تا به امروز منتشر شده است و به نظر میرسد احتمال بهتر شدن قصه و تند شدن روند وجود دارد. «هفت» ظرفیت دیده شدن دارد و بازیگران ستاره خود یک ظرفیت بسیار مهم است؛ اما هیچ سریالی بهتنهایی نمیتواند با استفاده از بازیگران شناخته شده، خود را به مخاطب تحمیل کند، بلکه جذب قصه اثر مهمی است که نمیتوان از کنار آن گذشت. فعلا «هفت» تا به اینجای کار بسیار معمولی ظاهر شده است و باید برای قضاوت دقیق منتظر قسمتهای بعدی ماند.
آغاز ضعیف «هفت»
کیارش اسدیزاده نشان داده اهل تجربه کردن، آن هم از نوع تجربههای جدید است. سریال «کرگدن» او که در همان اوج شبکه نمایش خانگی منتشر شد، جزو سریالهای پرمخاطب این فضا بود و واقعا هم از منظر سریالسازی و کیفیت اجرا، یک سر و گردن از دیگر سریالها بالاتر بود؛ اما در تجربه جدید اسدیزاده فعلا که قسمتهای ابتدایی سریال منتشر شده است و آن را پلتفرم جدید و رایگان تماشاخونه منتشر میکند.
اتفاق جدیدی شاهد نیستیم و نمیتوانیم این سریال را به نسبت دیگر آثاری که در حال حاضر درپخش قرار دارد، اثر متمایزی بنامیم و فعلا نمیتوانیم جزو سریالهای شاخص به حساب بیاوریم.
البته داوری در مورد این سریال هنوز قطعی نیست؛ چراکه چهار قسمت بیشتر منتشر نشده است؛ اما با این بستر روایی «هفت» دارای جذابیتها و گرههایی بسیاری است؛ ولی به دلیل دو مشکل اساسی، نتوانسته با قدرت شروع کند. مشکل اول، ضعف شخصیتپردازیها است؛ یعنی مخاطب نتوانسته شخصیتها را بهدرستی بشناسد و به آنها نزدیک شود. مشکل دوم هم فیلمنامه اثر است. فیلمنامه اثر ضعیف نیست، بلکه دارای ابهاماتی است که روند قصه را برای مخاطب از جذابیت میاندازد، به این معنا که برخی بخشهای قصه برای مخاطب معلوم نمیشود. این ابهامات غیر از ابهامات عامدانهای است که کارگردان و فیلمنامهنویس برای ایجاد تعلق در قصه قرار دادهاند؛ بنابراین اثر جدید اسدیزاده فعلا نتوانسته مخاطب زیادی جذب کند و احتمالا مخاطب منتظر قسمتهای جدید این سریال است تا ببیند در ادامه چه اتفاقی برای آن رخ میدهد. به نظر میرسد یکی، دو قسمت آینده بسیار تعیینکننده است؛ اما این کارگردان باید در قصهگویی و قصهپردازی خود تجدیدنظر کند؛ چراکه با این دستفرمان، چیز جدیدی برای ارائه نخواهد داشت.
/انتهای پیام/