به گزارش«سدید»؛ درامهای تاریخی در قالب مجموعههای تلویزیونی هرگاه با رعایت استانداردهای شناختهشده و در نظر گرفتن اصل جذابیت در دراماتیزه کردن وقایع مهم تاریخی ساخته شدهاند، توانستهاند مخاطبان بسیاری از طیفهای گوناگون داشته باشند.
هرگاه هم به لحاظ نحوه پرداخت دراماتیک، شیوه پرداختن به روایت تاریخی و چگونگی طراحی صحنه، لباس و... کاستیهایی داشتهاند، در جذب مخاطب با مشکل روبهرو شدهاند. هرگاه به وقایع تاریخی در مجموعهسازی بهعنوان بستری برای به تصویر کشیدن زیستاجتماعی مردم که شخصیتهای اصلی درام هم جزئی از آنها به شمار میآیند نگاه شدهاست، مجموعهساز از دوجنبه توانسته به نتیجه نهایی مورد نظرش برسد. هم سعی کرده واقعه تاریخی را آنگونه که بوده در برابر دیدگان کنجکاو مخاطبانی که شاید چندان میانهای هم با تاریخ معاصر ایران نداشته باشند، قرار دهد و هم به لحاظ پرداخت دراماتیک، قصه جذابش را با شخصیتهای پرداخت شده و قابل باور برای مخاطبانش تعریف کردهاست. وقتی این دوجنبه، نقش مکمل را بازی میکنند، نوعی موازنه در سراسر اثر به وجود میآید که محصولش وفادار ماندن مجموعهساز به واقعه تاریخی، ضمن حفظ جذابیتهای دراماتیک و معرفی درست و تاثیر گزارش شخصیتهای اصلی و فرعی است. این ویژگی هم زمانی در یک مجموعه تلویزیونی با موضوعی ملتهب و دشوار محقق میشود که دستاندرکاران مجموعه، هرکدام در رشته تخصصی خودشان کاردان و سرآمد باشند، بهویژه کارگردان و فیلمنامهنویس مجموعه که در وهله اول محصول تلاش ایشان است، تکلیف مخاطب را در همان چند قسمت اول با حالوهوا و میزان کشش مجموعه روشن میکند.
کارگردانی سنجیده
کمال تبریزی، کارگردانی مؤثر و تاریخسازی در سینمای ایران است و با آثاری همچون لیلی با من است، مارمولک، گاهی به آسمان نگاه کن و چند اثر دیگر پیش از آغاز کارگردانی سرزمین مادری تواناییهای خود را در عرصه کارگردانی به اثبات رساندهاست و حالا با نگاهی به کیفیت کارگردانی در فصل اول مجموعه «سرزمین مادری» میتوان به روشنی دریافت که بهجز یکی دو قسمت اول مجموعه که هنوز تکلیف دوربین تبریزی با اتفاقات و شخصیتهایی که در مقابلش قرار داشتهاند خیلی روشن نیست، در ادامه کارگردانی سنجیده و متناسب او و انتخاب میزانسنهای مناسب برای پرداختن به قصهای که در یک بستر شناختهشده تاریخی در بین کوچهها، میدانها و خیابانهای اواسط دهههای۲۰و ۳۰، کاخها، خانهها، دفتر روزنامه، شهربانی و... میگذرد، از تلاش کارگردان برای استفاده از تجارب گذشتهاش و یافتن راهکارهای منطقی برای کارگردانی صحنههای شلوغ خیابانی حکایت دارد.
درهمتنیدگی وقایع تاریخی و ساختار دراماتیک
روایت تاریخی سرزمین مادری از شهریور ۱۳۲۰ و حمله متفقین به ایران آغاز میشود و در کنار جریانهای تاریخی دیگر در فصل اول تا قیام ۳۰ تیر و پیامدهای آن ادامه مییابد. در سرزمین مادری، وقایع تاریخی مورد نظر کارگردان و فیلمنامهنویس بهگونهای در تاروپود روایت دراماتیک اثر تنیده میشود که اگر یکی از آنها را از متن درام حذف کنیم به تکه مهمی از ساختار دراماتیک اثر آسیب زده و مخاطب مجموعه را سردرگم کردهایم. طرح موضوع حزب توده و وابستگی پدرخوانده رهی به این حزب و انتشار روزنامه حزبی حاوی نگاهی تازه و از درون به تشکیلاتی است که حالا به ابعاد زیست خانوادگی آنها هم پرداخته شدهاست و حضور رهی بهعنوان شخصیت محوری درام باعث شده که ارتباط دراماتیک بین خانواده اردکانی و بهادری که بهطور طبیعی بهواسطه حضور اقدسالملوک و جواد اردکانی بهعنوان خواهر و برادر ناتنی و ارتباط مستقیم خانواده بهادری با ساختار حاکمیتی ملتهب است، اصطکاک حزبی و سیاسی هم بهوجود بیاورد. همزمان با طرح موضوع هویت واقعی رهی و آغاز حضور فیزیکی او در خانه مادربزرگ، شخصیتهای دیگری هم به قصه اضافه میشوند. از جمله همسر محمودرضا که بهطور مستقل خردهداستانی را به خط اصلی قصه اضافه میکند. شاپرک، نوه اقدسالملوک که رفتهرفته پای عشق نوجوانانه را هم به زندگی پرفرازونشیب رهی باز میکند. محمودرضا، فرزند کوچکتر اقدسالملوک که قرار است سویه دیگری از وقایع سیاسی متن تاریخی اثر و بهویژه شخصیتی همچون اشرف را ایجاد کند و بعد، عبدالرضا بهعنوان نظامی با نفوذی که در مقطعی نماینده مجلس هم میشود و نقاط عطفی را در زندگی رهی رقم میزند و دیگران که هرکدام به مثابه وزنهای سیاسی روی زندگی اجتماعی او به عنوان یکی از شخصیتهای درگیر وقایع سیاسی دهههای ۲۰ و ۳۰ تاثیر میگذارند.
قربانی نشدن زیست اجتماعی به پای سیاست
هوشمندی کارگردان و فیلمنامهنویس سرزمین مادری در جایی کاملا نمایان میشود که هیچگاه زیست اجتماعی شخصیتها، قربانی پررنگ شدن وقایع سیاسی پیرامونشان نمیشود. در اوج مناقشات حزب توده با حاکمیت که پس از ترور محمدرضا پهلوی به اوج خود میرسد و به انحلال حزب و خارج شدن جواد، پدرخوانده رهی از متن درام منجر میشود.
ظریف و دقیق
رفتارهای اجتماعی در ارتباط پنهان و آشکار رهی با خانواده بهادری بهویژه در جاهایی که رهی اقدسالملوک را ابتدا بهعنوان عمه خود میپذیرد، بهگونهای پیش میرود که هیچگاه اهمیت پرداخت درست و درگیر کننده شخصیتها با مخاطب بهواسطه غلبه وقایع سیاسی در قالب برخوردهای تحقیرآمیز خانواده بهادری با اردکانیها به فراموشی سپرده نمیشود. به همین دلیل گرچه فصلهای رفتوآمد رهی به خانه اقدسالملوک بهویژه برخوردهای متعدد وطولانی او با بهمن و برادرش ـ نوههای اقدسالملوک ـ در مدرسه و بیرون از آن در جاهایی از ظرف کشش دراماتیک اثر بیرون میزند و ملالآور میشود، ولی در نهایت با مرگ اقدسالملوک و روشن شدن زوایای پنهان دیگری از هویت واقعی رهی برای خودش و دیگران، ضرباهنگ اثر و منحنی کشش فیلمنامه بهگونهای پیش میرود و شکل میگیرد که شخصیتهای متعدد فرعی هرکدام ضمن همراه کردن مخاطب با اتفاقات سیاسی آن روزگار، نقش مهم و تاثیرگذاری در شکلگیری سرنوشت رهی ایفا میکنند.
حکیمالسلطنه جذاب و پرکشش
دکتر حکیم السلطنه، سردبیر روزنامه «ایران امروز» با بازی درخشان زنده یاد پرویز پورحسینی، یکی از این شخصیتهاست که حضور پررنگ و مؤثرش در وقایع سیاسی آن روزها و بهویژه وقایع قبل از قیام ۳۰ تیر در چند قسمت آخر فصل اول مجموعه به یکی ازوجوه جذاب و پرکشش فیلمنامه تبدیل میشود. ضمن اینکه در ایجاد فضا و چشماندازی تازه در ذهنیت در حال شکل گیری رهی هم نقش ویژهای دارد. او در عین حال که میکوشد نقشی را در محافظت از رهی و ایجاد امکانی برای رهایی او ازخانواده بهادری ایفا کند، در گیرودار رفتارهای سیاسیاش بهواسطه حضور در رأس روزنامهای سیاسی ــ اجتماعی، بهرههای سیاسی مورد نظرش را هم ازحضور رهی برده و از او به عنوان ابزاری برای مبارزه با خانواده بهادری بهعنوان سمبل اشرافیگری و ارتباط با ارتش و دربار استفاده میکند. ویژگی مهم مجموعه در فصل اول، نگاه خاکستری به همه وقایع و شخصیتهایی است که موضعگیری صریح و فاقد ظرافت مجموعه نسبت به آنها، میتوانست ارزشهای ساختاریاش را بهویژه در زمینه داستانپردازی و طراحی شخصیته÷ای قابل باور و پرداخت شده، تحت الشعاع قرار دهد.
شاهد و شنونده تاریخ
در دو قسمت پایانی فصل اول مجموعه و پررنگ شدن موضوع نخست وزیری دکتر مصدق، استعفای او و قیام ۳۰تیر و پیامدهای آن، حضور رهی در این رویدادهای مهم تاریخی صرفا در حد تزیین روایت تاریخی و ایجاد ساختاری دراماتیک برای بازگویی آن نیست. رهی بهعنوان شاهدی بر همه آنچه در پیرامونش رخ میدهد و شنیدن اغلب بیانیهها و پیامهای شخصیتهای سیاسی از رادیو، در حساسترین مقطع سنیاش با اتفاقات و شخصیتهایی روبهرو میشود که ارتباط مخاطب با واقعه تاریخی را به یک رویداد عمیق و به یاد ماندنی اجتماعی هم تبدیل میکند. نگاه کنید به شخصیت یوسف خبرنگار روزنامه، هاشم کاکلی و استاد حسین معمار در قسمتهای پایانی فصل اول که هرکدام در ساختار زیبایی شناسانه اثر هم نقش مؤثر و عمیقی دارند. یوسف در گیرودار حمایت از دکتر رهی، خود درگیر ماجرایی عاشقانه است. هاشم کاکلی صاحبخانه کبوترباز یوسف، مجالی را برای ایجاد فضایی متفاوت در گیرودار وقایع تاریخی و پرحادثه متن اثر ایجاد میکند بهویژه در جایی که اراذل واوباش پس از حمله به محل زندگی رهی و یوسف، هاشم را در سوگ کبوترانش مینشانند.
تنفس مخاطب
حضور شخصیتی مانند هاشم در این مقطع مهم از زندگی رهی و تاریخ ایران، ممکن است به اندازه حضور دکتر یا خود یوسف، بار سیاسی ــ اجتماعی نداشته باشد، اما میتواند مجالی باشد برای تنفس مخاطب در فضایی فارغ از همه بازیها و وقایع سیاسی و پرداختن کارگردان به لحظاتی از زندگی آدمهای معمولی پیرامون رهی. شاید نمونه مهمترش حضور استاد حسین معمار با بازی مثل همیشه مؤثر حسین محجوب باشد که چقدر نگاه او و همسرش به رهی در ایجاد یک خط دراماتیک تازه در قصه زندگی رهی مؤثر است. حضور رهی در خانواده استاد حسین بهعنوان نقطه عطفی برای عبور از یک مقطع مهم تاریخی در خور تأمل است. ضمن اینکه حضور حسین بر سر مزار مادر رهی و نگاه اشکبار او به نوشتههای روی قبر در ادامه همان خط دراماتیک تازهای که به آن اشاره شد با ایجاد سوالهای تازه در ذهن مخاطب باز هم به جذابیتهای ذاتی قصه اضافه میکند. حتی حضور روزنامهفروش جوان در متن قصه زندگی رهی خود عاملی مؤثر در انتقال تیتر اخبار مهم به مخاطب اثر و قرار گرفتن در فضای تاریخی مورد نظر فیلمساز است. ضمن اینکه ارتباط دوستانه او با رهی از زمانی که روزنامههایش را روی زمین بساط میکرده تا مقطعی که روزنامه و مجلات را در کیوسک عرضه میکند بهگونهای است که انگار یک سیر تاریخی ـــ اجتماعی مستقل را پشت سر میگذارد. در فصل اول سرزمین مادری گوشههایی از تاریخ پرفراز و نشیب ایران در دهههای ۲۰ و ۳۰ با شیوهای جذاب و پرمخاطب روایت شده؛ رویهای که بیتردید در فصلهای بعدی هم شاهد آن خواهیم بود. سرزمین مادری، میتواند الگویی برای روایت مؤثر تاریخ معاصر باشد.
حضور میدانی در متن تاریخ
سرزمین مادری، یکی از نمونههای شاخص مجموعههای تاریخی است که همراهی درام و وقایع تاریخی در آنها بهگونهای است که مخاطبان ضمن پیگیری روایت دراماتیک اثر و همذاتپنداری با برخی شخصیتها، ارتباطی نزدیک و موثر با وقایع تاریخی طرح شده درآنها برقرار میکنند. این ارتباط در مجموعههای مختلف به شیوههای گوناگونی ایجاد میشود و انتخاب کمال تبریزی و علیرضا طالبزاده بهعنوان نویسنده اثر دراین مجموعه، همراهی نزدیک با متن مستند تاریخ از طریق ایجاد موقعیتهای گوناگون برای به تصویر کشیدن اسناد و ازهمه مهمتر پخش بیانیهها، اطلاعیهها و سخنرانیهاست. شخصیتهای اصلی و بهویژه رهی در روایت وقایع خونین قبل و بعد از قیام ۳۰تیر و خود قیام، حضوری میدانی و مستقیم دارند و ساختار درام، نوعی در هم آمیختگی مثالزدنی با روایت تاریخی اثر دارد.
/انتهای پیام/