گروه فرهنگ و هنر«سدید»؛ ریحانه عبداللهی: موضوع طنز با این که به صورتهای گوناگون موردتوجه متفکران و اندیشمندان قرار گرفته، اما تفسیرها و توجیههای نسبتاً یکسانی از آن به عمل آمده است؛ به طوری که برخی از متفکران با ظرافت خاصی، محدوده و قلمرو آن را از مفاهیمی مثل هجو، لطیفه، شوخی و نظایر آن، جدا ساختهاند. با توجه به اهمیتی که امروزه رسانههای گروهی و وسایل ارتباط جمعی برای این مفهوم قایل شدهاند، میتوان گفت که طنز، به یک پدیده اجتماعی تبدیل شده است. ویژگی اساسی یک پدیده اجتماعی، این است که روابط متقابل میان جامعه و افراد را تحتتأثیر قرار میدهد. طنز بهعنوان یک شیوه هنری با ظرافتهای خاص خود این ویژگی را داراست. از طریق طنز، میتوان سطح آگاهی مردم را نسبت به مسائل و پدیدههای اجتماعی بالا برد و میزان هوشیاری آنان را افزایش داد. دکتر مهدی ظریفیان، از اوضاع طنز اجتماعی در ایران و کارکردهای آن میگوید.
نویسندگان و شاعران دوره مشروطه با کمکگرفتن از ابزار طنز موفق به گشودن افقهای مهمی در عرصه بیان حقایق اجتماعی و سیاسی شدند که تا پیش از آن و در قالبی غیر از طنز ممکن نبود. طنزپردازان دوره مشروطه، آثار مهم و درخور توجهی را گردآوری کردهاند و از همین جهت خیلی از افراد معتقد هستند که طنز اجتماعی در ایران متولد دوره مشروطه است. طنز اجتماعی در زمان مشروطه، سلاحی در دست روشنفکران برای اصلاح جامعه بود. به نظر شما؛ طنز اجتماعی مشروطه تا چه اندازه توانسته است با چالشهای آن دوره مقابله کند و مخاطب را از اصل وجود چنین چالشهایی آگاه ساخته و گامی در جهت بهبود اوضاع بردارد؟
ظریفیان: درباره طنز دوره مشروطه گاهی یک مغالطهای پیش میآید. طنز دوره مشروطه، طنز سیاسی است. مشروطه یعنی رواج طنز سیاسی و نه طنز اجتماعی! طنز اجتماعی به معنای عام آن در تمام دوران ادبیات ایران کموبیش وجود داشته است. به دلیل ماهیت استبدادی حکومتهای پادشاهی ایران، رواج فرهنگ نقد اجتماعی به شکلی که در غرب رواج دارد، وجود نداشته است. اما طنز اجتماعی به معنای نقد اصناف اجتماعی، نهاد قدرت، نهاد مذهب و نهاد اجتماع وجود داشته است. ویژگی پررنگ طنز مشروطه این است که طنز، بهعنوان یک ابزار و سلاحی برای مبارزه سیاسی تلقی میشود. طنز دوره مشروطه سیاسی است. طنزپردازان این دوره غالباً در اردوگاههای مختلف سیاسی هستند و از زبان طنز برای رسیدن به مقاصد سیاسی خود استفاده میکردند.
طنز مشروطه به سمت هتاکی رفت
صورتبندی نسبت طنز سیاسی و اجتماعی در دوره مشروطه به چه شکل بوده است؟ روابط اجتماعی تا چه اندازه بر نسبت طنز و دیگر ساحتهای اجتماعی نقش داشته است؟
ظریفیان: اگر طنز را در معنای سیاسی در نظر بگیریم، این فقط یک وجه از طنز اجتماعی است. چنانکه سیاست یک وجه از حیات اجتماعی است. اجتماع انواع حیاتها مانند حیات مذهبی، حیات متنی بر سنن و آداب، حیات مبتنی بر روابط انسانها، روابط اعضای خانواده و روابط فرد و جامعه را تجربه میکند. هر یک از اصناف اجتماعی مانند بازرگانان، کشاورزان، نظامیان، معلمان و... نیز یک حیات اجتماعی دارند. این روابط و حیاتهای مختلف در جامعه، ممکن است مورد نقد طنزپرداز قرار بگیرد. نقد در اینجا به معنای ریشخند است. در دوره مشروطه به دلیل انقلاب در نهاد سنتی حکومت، سلطنت متزلزل شد و فضایی آزاد در جامعه به وجود آمد؛ در نتیجه طنز اجتماعی در این دوره رشد قابلتوجهی کرد. همچنین الگوگرفتن از آزادی بیان رایج در غرب، در آن دوره جریان داشت؛ اما متأسفانه آزادی بیان در دوره مشروطه، بهسرعت به سمت حکاکی و هزالی حرکت کرد.
دلیل اصلی رواج طنز، تضعیف نهاد استبداد بود. ادبا، سخنوران و طنزپردازان فرصت این را پیدا کردند که نهاد صلب سیاست را به نقد بکشند. درنتیجه سیاست از مفهوم قدسی به یک مفهوم عرفی و سکولار تنزل پیدا کرد که امکان نقد آن وجود داشت.
روشنفکران، نویسندگان، ادبا و شعرای آن دوره - به عنوان پیشگامان ادبیات - از فرمت و محتوای طنز بهره بردهاند و در کار خود موفق بودهاند. اما مردم به عنوان مخاطبان این آثار چه برخوردی با آن داشتند؟ وضعیت بدنه اجتماعی در آن دوره چگونه را ارزیابی میکنید؟ اساساً بدنه اجتماعی تا چه اندازهای با این جریان همراه بوده است؟
در دوره مشروطه به دلیل انقلاب در نهاد سنتی حکومت، سلطنت متزلزل شد و فضایی آزاد در جامعه به وجود آمد؛ در نتیجه طنز اجتماعی در این دوره رشد قابلتوجهی کرد.
ظریفیان: در دوره مشروطه، یک عرصه عمومی پدید آمده است. زمانی که به تاریخ ادبیات ایران نگاه میکنیم، جنبة قدرتمند و برجسته ادبیات، ادبیات دیوانی و نخبگانی است. در گذشته غالباً شاعران و ادیبان، درون نهاد قدرت به آفرینش هنری میپرداختند. ادیبان مجبور بودند که ذیل دربار یا حکومت تعریف شوند و در همان بستر به انتشار اثر هنری بپردازند. مخاطب این ادبیات هم، نخبگان جامعه بودند. اما در دوره مشروطه، به دلیل رواج نشریات و روزنامهها، مخاطبان از نخبگان و دربار به مخاطب عام تبدیل شدند. مردم مستقیماً مخاطب آثار هنری مانند کاریکاتور، شعر و داستان بودند. ورود سخن به عرصه عمومی، زبان را بسیار ساده کرد و بیان به سمت بیانی طنزآمیز برای فهم بیشتر مخاطب حرکت کرد. در این دوره از صنایع پیچیدة ادبی عبور کردند؛ برای مثال اشعار عارف، ایرج و عشقی برای عامه مردم است و اتفاقاً مردم هم استقبال خوبی از این سادگی و همراهی داشتند.
طنز، ابزار نقد اجتماعی
آیا این همراهی و تخاطب کمی صمیمانه، منجر به تاثیرگذاری و تاثیرپذیری نیز شد؟ ظاهراً باید تاریخچه طنزپردازی را در گذشتههای دور جستوجو کرد. نویسندگان و شاعرانی که برای بیان دغدغههای خود از کلیشهها عبور کردهاند و با زبان تیز طنز به نقد اجتماعی پرداختهاند. اکنون به نظر شما، زبان طنز تا چه اندازه میتواند به ترویج انتقاد و انتقادپذیری در جامعه کمک کند؟
زمانی که به تاریخ ادبیات ایران نگاه میکنیم، جنبة قدرتمند و برجسته ادبیات، ادبیات دیوانی و نخبگانی است. در گذشته غالباً شاعران و ادیبان، درون نهاد قدرت به آفرینش هنری میپرداختند. ادیبان مجبور بودند که ذیل دربار یا حکومت تعریف شوند و در همان بستر به انتشار اثر هنری بپردازند. مخاطب این ادبیات هم، نخبگان جامعه بودند. اما در دوره مشروطه، به دلیل رواج نشریات و روزنامهها، مخاطبان از نخبگان و دربار به مخاطب عام تبدیل شدند.
ظریفیان: در خصوص ترویج نقد به واسطة طنز باید اشاره کنم که اساساً طنز نسبت مستقیمی با مفهوم انتقاد فردی و اجتماعی دارد. جامعهای که در آن طنز وجود نداشته باشد، انتقاد هم وجود ندارد. این موضوع به ماهیت ایهامی طنز بازمیگردد. طنزپرداز با استفاده از نماد و زبان دوپهلو میتواند به حساسترین مواضع اجتماعی و فردی ورود کند. استفاده از زبان ایهام این امتیاز را برای طنزپرداز دارد که اگر روزی شخصی یا نهادی که مورد نقد واقع شده است، درصدد تنبیه طنزپرداز بر بیاید، طنزپرداز میتواند به ایهام متوسل شده و بگوید که منظور او این نبوده که برداشت شده است تا بتواند از تیغ تنبیه رها شود و حرف خود را به جامعه برساند. رواج و پذیرش طنز از سوی اصناف مختلف اجتماعی، باعث رواج روحیه تساهل و تسامح در جامعه است. این کار کمک میکند که اگر مخاطب از طنزپرداز دلآزرده و یا خشمگین شود، به دلیل اینکه طنز را یک عنصر تعیینکننده و جریانساز در جامعه میداند، حرف طنزپرداز را بپذیرد. در جامعه ایرانی به دلایل مختلف اجتماعی، تاریخی و سیاسی، متأسفانه این روحیه پذیرش نقد وجود ندارد؛ اما اگر به جایی برسیم که خشم نسبت به طنزپرداز بهعنوان یک عنصر تعیینکننده و جریانساز، تعدیل بشود؛ آن زمان دیگر نیاز نیست که جامعه پزشکان، نظامیان و هر صنف اجتماعی که مورد نقد طنزپردازها واقع میشود، مکدر شده و درصدد اعادة حیثیت باشند. این اتفاقی است که ما بارها در سریالهای طنز تلویزیونی زمانی که یک صنف اجتماعی مورد نقد واقع شده است مشاهده کردهایم. البته باید تأکید کنم که برای پدیدآمدن چنین شرایطی لازم است که طنز هم مرزی داشته باشد و پا در مسیر هتاکی و هزالی نگذارد. هتاکی، روی دیگر عدم تساهل در جامعه است. طنزپردازِ هتاک، نماد یک جامعة انتقادناپذیر است که به جای رواج روحیه تسامح، تعصب را در جامعه تقویت میکند.
در دورههای تاریخی مختلف ایران، به خصوص در زمان هرج و مرج دوره مشروطه، طنزپردازی مترادف با خشونت، هتاکی و ترور معنوی شخصیت بود. در مقابل هم کسانی که آماج این هتاکیها قرار میگرفتند، از سر انتقام گاهی به حذف فیزیکی شاعر یا نویسنده اقدام میکردند. این در واقع دور باطل خشونت بود که نتیجه مستقیم خشونت لفظی و کلامی در جامعه است. به طور خلاصه، طنز در معنای فاخر باعث میشود تا طنز اجتماعی در جامعه به رسمیت شناخته شود.
مراقب طنزِ پنهان باشیم!
شما کارکرد تساهل و تسامح طنز اجتماعی یا طنز فاخر را در جامعه امروز باتوجهبه قالبهای مختلف طنز را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا امروز طنز این کارکرد را دارد؟ در فضای طنز مکتوب و آثار نمایشی به نظر میآید که به سمت طنز ستیزهجویانه و هتاکتری حرکت میکنیم و از طنز فاخر دور میشویم. تحلیل شما از این وضعیت چیست؟
در جامعه ایرانی به دلایل مختلف این روحیه پذیرش نقد وجود ندارد؛ اما اگر به جایی برسیم که خشم نسبت به طنزپرداز تعدیل بشود؛ آن زمان دیگر نیاز نیست که هر صنف اجتماعی که مورد نقد طنزپردازها واقع میشود، مکدر شده و درصدد اعاده حیثیت باشند
ظریفیان: این یک رابطه دوطرفه میان طنزپرداز و جامعه است. جامعه میشنود و میپذیرد، طنزپرداز هم میگوید و رعایت میکند. جامعه و طنزپرداز باید با هم حرکت کنند؛ اما متأسفانه وضعیت طنز ایران به دلیل دو قطبیهای شدیدی که در جامعه وجود دارد و اینکه در جامعه ما هنوز اردوگاههای سیاسی به طرز عجیبی بر تمام حوزههای فکری و اندیشهای سایه انداختهاند، برای طنزپردازان مطلوب نیست. اگر جامعه امکان پذیرش طنز را نداشته باشد طنز از لایههای رسمی عبور میکند و به لایههای پنهان اجتماعی میرود. یعنی مواردی که در تاکسی، محیطهای فردی و محفلهای خانوادگی میبینیم. در اینجا ضوابطی که به آن اشاره شد، دیگر محلی از اعراب نخواهد داشت. در لایههای پنهان هر زبانی را میشود به کار برد و هر نکته غیر مستندی را میتوان به شکل طنز مطرح کرد و رواج داد که این اتفاق خطرناکی است. زمانی که طنز در عرصه عمومی و به صورت کنترل شده، پذیرفته نمیشود، به عرصه خصوصی کشیده میشود. زمانی که طنز وارد قلمرو پنهان اجتماعی میشود، تمام ساختارها را از بین میبرد و به شکل ادبیات هتاک و هزال درمیآید.
نوع بیان متن طنز باعث برهم خوردن عادتها و الگوهای ذهنی است که از قبل در ذهن مخاطب شکل گرفته و این موضوع نشان دهنده توانایی طنز است. آیا طنزپرداز هم میتواند باعث افزایش آگاهی و حتی امید به آینده بهتر شود؟ البته گاهی هم از سوی برخی نهادها و افراد طنزپرداز به عنوان فردی که باعث برهم خوردن آرامش در جامعه است، شناخته میشود و به جرم تشویش اذهان عمومی برایش مشکلاتی ایجاد میشود. نظر شما در این باره چیست؟
ظریفیان: زمانی که طنزپرداز را به عنوان کسی که تشویش اذهان عمومی میکند میشناسند، طنزپرداز به نوعی با لایه رسمی قهر میکند و قالب خود را در یک عرصة دیگر ارائه میدهد. سیاستگذاران امر فرهنگ باید بدانند که رسانه بسیار بسیار گستردهتر و در دسترس تر از دوره مشروطه است. اتفاقی که در شعر مشروطه افتاد این بود که یک شعر هتاک، هزال و بدزبان از بزرگان این دوره دیده شد و در حال حاضر هم با کمک فضای مجازی، دستیابی مخاطب به محتوای طنز هتاک و هزال راحتتر شده است.
زبان عامه، بستر مستعد طنزپردازی
دسترسی آزاد و گسترده مردم به انواع رسانهها، قالبها و پلتفرمهای مختلف به یک موج فراگیر تبدیل شده است. امروزه شاید بر خلاف گذشته، عامه مردم میتوانند خیلی راحتتر تولید محتوای طنز کنند. برخی معتقد بودند که در چند سال گذشته بعضی از جوکها و لطیفههایی که در موضوعات مختلف سیاسی و اجتماعی منتشر میشد، متولد این فضای بسته است، اما الان این فضای رسانهای گستردهتر شده است. به عبارتی کنشگری مردم علاوه بر روشنفکرها و طنزپردازها و فرهیختگان جامعه افزایش پیدا کرده است. تحلیل شما چیست؟
ظریفیان: هیچ تردیدی نیست که زبان عامه، بسیار مستعد طنزپردازی است. در زبان عامه، صنایع پیچیده و ایهام وجود ندارد و به سراغ نمادهای طنزآمیز جنسی یا ناسزاهایی که در جامعه جریان دارد، میروند. زمانی که طنز از عرصه عمومی غیبت میکند و از فضای عمومی که مقید به آداب است، خارج میشود؛ به یک فضای غیررسمی بدون آداب ورود میکند که این کار در فضای عمومی جامعه امکانپذیر نیست.
راهی که پیش روی طنز ایران است را به چه شکل ارزیابی میکنید؟ آیا فضا از این وضع موجود سختتر میشود یا اینکه طنز میتواند به کمک جریانات اصلاحگر بیاید و روزنه امیدی برای مردم باشد؟
اگر جامعه امکان پذیرش طنز را نداشته باشد طنز از لایههای رسمی عبور میکند و به لایههای پنهان اجتماعی میرود. یعنی مواردی که در تاکسی، محیطهای فردی و محفلهای خانوادگی میبینیم. در اینجا ضوابطی که به آن اشاره شد، دیگر محلی از اعراب نخواهد داشت
ظریفیان: با هر نگاهی که به طنز داشته باشیم، طنز راه میانبر برای رسیدن به مقصود است. هرجایی که احساس کردید نیاز به میانبر دارید، برای رسیدن به هدف میتوان از ابزار طنز به عنوان یک ابزاری که سریعتر به مقصد میرسد، استفاده کرد. طبیعتاً زمانی که راه اصلی گفتگو هموار نباشد، تکلیف راههای میانبر هم مشخص است. اگر یک نگاهی به همة دورههای تاریخی ایران بیندازیم، میبینیم که همواره همین وضعیت وجود داشته است. شاید بتوان از آن بهعنوان انسداد محور گفتگو یاد کنیم که در بقیه زمانها هم وجود داشته است. به نظر من، تنها راه، بازگشت به مسیر گفتگو و مداراکردن است. هر کسی باید در هر جایگاهی که هست، اجازه صحبتکردن داشته باشد.
در پایان اگر ابعاد دیگری از بحث طنز اجتماعی است که قابلبررسی بوده اما در گفتوگو به آن اشاره نکردیم را بفرمایید.
ظریفیان: زبان مانند یک جوی آب است. اگر در مسیر اصلی، راه خودش را پیدا نکند، به مسیر پنهان منتقل میشود: آن هم مسیرهای پنهان و غیرعمومی که در فضای خصوصی جریان دارد. من مایلم به یکی از طنزپردازانی اشاره کنم که خودش را به یک نامهرسان تشبیه کرده بود. او در فضای اجتماعی گاهی اوقات کارهایی را انجام میداد که ممکن بود به مذاق بعضی از اصناف اجتماعی خوش نیاید. زمانی که دلیل کارش را پرسیدند، گفت: من مثل یک نامهرسان هستم. نامهرسان کسی است که میآید و زنگ خانه را به صدا در میآورد. احتمال دارد که اهل خانه به خواب رفته باشند اما آنها را از خواب بیدار میکند. چون خبری دارد و نامهای را باید به دست صاحبش برساند. این صدا باید در فضای خانه طنینانداز شود تا خبر نامه را دریافت کنند. به نظر میرسد که طنزپردازها، همان نامهرسانهای اجتماعی هستند. آنها زنگ میزند و صدا در میاورند و فضای آرامی را که در واقع جامعه به آن عادت کرده بود، به هم میزند تا یک حرکت مثبت اجتماعی به وجود بیاید.
/ انتهای پیام /