به گزارش «سدید»؛ در این روزهایی که کشور درگیر موج پنجم کروناست، تماشاخانههای دولتی ازجمله تئاترشهر، تالار وحدت، تالار مولوی، تماشاخانه سنگلج و همینطور تماشاخانه ایرانشهر تعطیل بوده و هیچ اجرایی را روی صحنه ندارند. در این مدت، اما چراغ از همیشه کمسوتر تئاتر را تماشاخانههای خصوصی و تعداد انگشتشمار نمایشهایی روشن نگاه داشتهاند که این روزها روی صحنه هستند. نمایش «شب جنایتکاران» نوشته «خوزه تریانا» این شبها با ترجمه و کارگردانی «مهدی محبعلی (سَهاب)» در پردیس تئاتر شهرزاد روی صحنه است. «شب جنایتکاران» داستانی از فروخورده شدن فریادهایی است که گاهی آنقدر بلند هستند که شنیده نمیشوند.
«مهدی محبعلی» از سال ۱۳۸۰ وارد تئاتر شده و تا امروز نمایشهای زیادی ازجمله «از دل گندمزاران»، «همینه که هست»، «مرگ بازی»، «پاریس»، «غرنشینان» و «بیدیواری» را به روی صحنه برده است. در این مجال با این هنرمند گفتگو کردهایم و او از چرایی انتخاب این متن تا شرایط اجرا در این روزهای کرونایی به «صبحنو» چنین میگوید:
چه شد تصمیم گرفتید نمایش «شب جنایتکاران» را در این روزها به اجرا برسانید؟
این نمایشنامه را زمستان سال گذشته برای اجرا انتخاب کردیم و پیشبینیمان این بود که تا زمان اجرا شرایط کرونا بهتر شده است، اما همانطورکه میبینیم این پیشبینی غلط از آب درآمد و شرایط وخیمتر شد. اول تیرماه قرارداد اجرا با سالن داشتیم و باید در این زمان اجرا میرفتیم. آن زمان هنوز وارد پیک پنجم نشده بودیم و شرایط نرمالتر بود.
شما مترجم این نمایشنامه نیز هستید. این نمایشنامه چه ویژگیهایی داشت که آن را ابتدا برای ترجمه و سپس برای اجرا انتخاب کردید؟
من دنبال نمایشنامهای بودم که هم در بحث سایکودرام پیشرو باشد و هم روایت یکدست و مشخصی داشته باشد. بدین منظور بیش از ۴۰ نمایشنامه را در این حوزه بررسی کردم. از نمایشنامه خوزه تریانا پیشتر ترجمهای دیگری انجام شده بود که به نظر ما ترجمه مناسبی نبود. پس متن را از انگلیسی برگردان فارسی کردم. متن اصلی کوبایی است. با تغییراتی که انجام گرفت اقتباسی از این متن را انجام دادیم و نمایشنامه خودمان را به وجود آوردیم.
آیا متن ترجمهشده شما بهصورت کتاب هم در بازار موجود است؟
خیر، این متن چاپ نشده است.
کمی بیشتر خوزه تریانا را برای مخاطبان ما معرفی کنید.
تریانا یک نویسنده کوبایی است و در زمان انقلاب کوبا این متن را نوشته است. «شب جنایتکاران» تا مدتها در کوبا اجازه چاپ نداشت و برخوردهای بدی با آن میشد. این متن نشان میدهد بچههایی که علاقه دارند علیه پدر و مادرشان شورش کنند، هیچ توجیه و منطقی ندارند و این شورش تبدیل به یک استبداد تازهتر میشود. زمانی که این متن را برای تمرین انتخاب کردیم، قتلهای فجیع خانوادگی در کشورمان رخ داده بود و در طول تمرینات نیز ماجرای تلخ قتل آقای بابک خرمدین اتفاق افتاد و این موضوع را تشدید کرد. این متن نشان میدهد که خانواده بهعنوان اولین و اصلیترین نهادی که میتواند خشونت را پایهگذاری کرده و موثر واقع شود، نادیده گرفته شده است؛ و نمیتوان آن خشونت را نادیده گرفت!
اگر خشونت موجود در زندگی و آن بخش تاریک زندگی را نادیده بگیریم دچار بحران میشویم. باید بخش تاریک وجود را بشناسیم، با آن مواجه شویم و کنترلش کنیم تا اتفاق بهتری رخ دهد. در نمایش تلاش کردیم نشان دهیم دو کاراکتر ببا و کوکا در ذهن شخصیت اصلی وجود دارند. همسایهها نیز وجود خارجی ندارند و اگر هم وجود دارند برخورد لالو با آنها ذهنی است و این باعث میشود تا در ذهن خودش پدر و مادرش را کشته و هر بار این ماجرا را تکرار کند. او هرروز در فضای زیرزمینگونهاش، دنبال این است که قتلی را رقم بزند درحالیکه هیچ راهحلی پیدا نمیکند. تماشاگر تا آخر نمایش توجیه درستی پیدا نمیکند که چرا باید لالو پدر و مادرش را بکشد؛ تنها بهخاطر اینکه یادش ندادهاند از خیابان رد شود یا دچار رفتارهای خشونتباری هستند. اینها باعث میشود این اتفاقهای کوچک رویهم تلنبار شده و قتل رقم بخورد، چه ذهنی و چه واقعی.
علاوه بر سایکودرام، چه ویژگیهای دیگری برای شما مهم بود که این متن را انتخاب کردید؟
من دنبال متنی بودم که چالشبرانگیز باشد، هم برای من و هم برای تیم بازیگری. این متن نیز متنی دشوار برای اجرا بود. ریتم نمایش در طول اجرا بالاست و به تماشاگر اجازه تنفس نمیدهد، گرهها پشت هم اتفاق میافتند و غدهها سرباز میکنند. چالش مهمی بود که بتوانیم این موضوع را مدیریت کنیم تا تماشاگر بتواند با ریتم بالای نمایش ارتباط برقرار کند. فرم نمایشنامه نیز جذاب بود. دیگر ویژگی مهم نمایش این بود که نقش بازیگران پررنگتر از نقش کارگردان است. بار اصلی در این نمایش برعهده بازیگران است، ارتباط بازیگران با هم و تغییر شخصیتها باعث شده تا از فرم کلیشهشده تئاتر فاصله بگیریم. در این نمایش بهجای اینکه تعداد زیادی شخصیت داشته باشیم، از عروسک استفاده کردیم. این متن، متن پرچالشی بود، من آن را دوست داشتم و فکر میکنم تا حدی هم موفق شدیم کار قابل قبولی ارائه دهیم.
چطور به چنین تیمی برای اجرای این نمایش رسیدید و پروسه تمرینات آن چقدر طول کشید؟
«محمدرضا حسنزاده» را از قبل میشناختم و در سه کار قبلیام با او همکاری کرده بودم. «شیرین عطااللهی» هم بازیگر باسابقه و موفقی است. با خانم «سوگند دیانی» نیز قبلا در فیلم کوتاهم همکاری کرده و فکر کردم میتوانند در این نمایش نیز موفق عمل کنند. هر سه بازیگر بسیار توانمند ظاهر شدند و آن چیزی را که مدنظرم بود روی صحنه پیاده کردند. پروسه تمرینات این نمایش نیز دو ماه طول کشید.
برخلاف آنچه انتظار میرفت، استقبال از نمایش شما در این ایام کرونایی بسیار خوب بود!
خودمان هم تعجب کردیم و پیشبینی نمیکردیم که هر شب سالن پر شود. این نشاندهنده لطف تماشاگر و نگاه حمایتی او به تئاتر است که در این شرایط به سالن آمده تا کار را ببیند. پروتکلها نیز رعایت شده و فاصلهها در سالن حفظ میشود و خدا را شکر تا امروز اتفاقی نه برای گروه و نه برای مخاطب نیفتاده است. خوشحالم که توانستیم صحنه را زنده نگاه داریم. دیشب وقتی بهعنوان آخرین نفر از اتاق گریم بیرون آمدم خدا را شکر کردم که در این شرایط کار را به سلامتی به اجرا بردیم.
آیا کار دیگری را در دست ترجمه، نگارش یا تمرین دارید؟
در حال نوشتن نمایشنامهای براساس رمان «آئورا» از «کارلوس فوئنتس» هستم که در حوزه رئالیسم جادویی است و مقداری هم چاشنی هراسآور دارد. امیدوارم سال آینده بتوانم این متن را به روی صحنه ببرم.
انتهای پیام/