پیوستگی و گسستی آسمان و زمین از نظر علم تجربی؛
در فلسفه و کلام اسلامی و غیراسلامی، براهین بسیار متنوعی بر وجود و صفات خداوند اقامه شده است؛ هرچند ممکن است برخی از این برهان‌ها، قابل نقد و انتقاد باشد، اما مجموعه براهین، موجب یقین و درستی اعتقاد به وجود و صفات حسنای خداوند است؛ تاکنون کسی نتوانسته است همه براهین اثبات وجود خدا را نقد کرده و از اعتبار ساقط کند و چنین ادعایی حاکی از جهل یا دروغ‌پردازی است؛
به گزارش «سدید»؛ یکی از وجوه منحصر بفرد قرآن کریم، سبک بیانی آن است؛ خداوند حکیم در آیات قرآن برای توضیح و تبیین آموزه‌ها و مقاصد خود از شیوه‌های گوناگونی استفاده کرده است؛ شیوه‌هایی، چون بیم دادن، بشارت، استدلال عقلی، استدلال فطری، موعظه، جدال به احسن، قصه‌گویی، تهدید، تشویق، تنبیه، تحریک، تلطیف، ...؛ این وجوه متنوع و متفاوت، خواندن، انس گرفتن و آموختن قرآن را تسهیل و تحسین می‌کند؛ تلاوتگر قرآن از خواندن چندباره آن نه تنها ملول نمی‌شود؛ بلکه دائما از فضایی به فضایی، از حالی به حالی و از جهانی به جهانی سفر می‌کند و نمود‌های خداوند را در آفاق هستی و انفس انسانی به نظاره می‌نشیند؛ یکی از شیوه‌های قرآن برای واداشتن مخاطب خود به تفکر و تعمق، شیوه پرسیدن است؛ به این گونه که پرسش را مطرح می‌کند و پاسخ را به وجدان و عقل آدمی وامی‌گذارد تا با تأمل در حقیقتی که از آن سخن می‌رود، به مقصد قرآن که هدایت به توحید و فضیلت‌های الهی است رهنمون شود؛ هرچند تنوع فوق‌العاده لطیف قرآن در سبک بیانی خود را می‌توان یکی از وجوه اعجاز آن به شمار آورد، ولی برخی از مخالفان قرآن، سبکسرانه کوشیده‌اند تا آن را نقطه ضعفی برای این کتاب عزیز قلمداد کنند؛ در نوشتار حاضر به یکی از این شبهات، که با مورد توجه قرار دادن پرسش‌های مطرح شده در قرآن، تلاش می‌کند آن‌ها را غیرمنطقی و ناعاقلانه معرفی کند، اشاره کرده و پس از بررسی، به نقد آن خواهیم پرداخت. در همین راستا برخی از حقایق علمی قرآن را که ۱۴۰۰ سال پیش مطرح شده و علم امروز هم آن‌ها را تایید می‌کند و آن پیوستگی و گسستگی آسمان و زمین و زنده بودن همه موجودات با آب است تبیین خواهیم کرد.

چکیده شبهه
یکی از شیوه‌های گفتاری قرآن، شیوه پرسش است؛ با مرور پرسش‌های مطرح‌شده، آن‌ها را غیرمعقول و نادرست می‌یابیم! در اینجا به عنوان نمونه به یکی از پرسش‌های قرآن توجه کرده و آن را واکاوی می‌کنیم؛ در آیه‌۳۰ سوره انبیاء (۱) این‌گونه آمده است: آیا کسانی که کافر شدند، ندیدند که آسمان و زمین به هم پیوسته بودند، پس آن‌ها را از هم گشودیم و هرموجود زنده‌ای را از آب آفریدیم؛ پس آیا ایمان نمی‌آورند! پرسشی که در این آیه مطرح شده از جهاتی نامعقول می‌نماید:
۱. کافران هنگام جداشدن آسمان و زمین وجود نداشتند؛ پس سؤال لغو است؛ ۲. بر فرض اینکه وجود می‌داشتند، نه مشاهده بازشدن زمین از آسمان‌ها برایشان ممکن بود، نه فاعلیت خداوند؛ زیرا چنین چیزی با حواس ظاهری آدمی قابل درک نیست؛

۳. وابستگی حیات به آب که در آیه بدان اشاره رفته است، گرچه قابل مشاهده و مطابق با تحقیقات علمی است، اما اینکه عامل این پدیده، خداست یا نه، قابل دیدن یا مشاهده کردن نیست؛ ۴. در صورت امکان اثبات وجود خدا با ادله عقلی، دیگر نیازی به یادآوری حادثه‌ای در میلیارد‌ها سال پیش - که هنوز اثبات نشده – نیست! زیرا بر اساس ادله عقلی هرپدیده کوچک و بزرگ، در هرزمان می‌تواند وجود خدا را برای ما اثبات کند.
۵. بهتر بود خداوند به پدیده‌های ملموس طبیعی که هرروز پیش روی آدمیان حادث می‌شوند، اشاره می‌کرد نه به حادثه‌ای که هنوز اثبات نشده است! (۲)

مقدمه
قرآن کریم در میان همه کتاب‌های آسمانی، از جهات گوناگون، بی‌همتاست؛ قرآن پیام خداوند علیم حکیم و مرتبه‌ای از دانش بی‌نهایت اوست؛ بنابر این از هر باطل و سخن ناراستی پیراسته است؛ قرآن کتاب همه دوران‌ها و همه انسان‌ها تا قیامت کبراست؛ از این رو به گونه‌ای سخن گفته است که برای همه انسان‌ها در هرسطحی از نظر دانش و تفکر، بدیع و هدایتگر باشد؛ قرآن سخن خداوند با فطرت و عقل آدمی است که با راهنمایی آن، در پدیده‌های گونا‌گون جهان بیندیشد و به یگانه‌پرستی باور کند و با دیگر اجزای هستی پیوند بخورد و برای یکپارچه کردن همه ساحت‌های وجود خویش در طریق بندگی خداوند، یعنی شکوفاشدن همه استعداد‌های وجودی‌اش به تکاپو افتد؛ بر این اساس اگر رسالت قرآن و هدف و مخاطب و شیوه سخن و آداب فهم آن را در نظر نیاوریم، فهم آن به غایت دشوار بلکه ناممکن می‌شود؛ در قرآن کریم فراوان از توصیف و تبیین پدیده‌های مادی سخن رفته است؛ این توصیف‌ها و تبیین‌ها با هدف واداشتن انسان‌ها در هرعصر و هرسطح، به تفکر و تأمل در مبدأ و منتهای آفرینش، یعنی وجود الله جلّ‌جلاله است؛ هرچند در خود اشاره به حقایق علمی هم دارد!

رتق و فتق آسمان‌ها و زمین
آیه سی‌ام از سوره انبیاء در شمار یکی از معجزات علمی قرآن قرار دارد؛ امروزه و پس از تحقیقات فراوان بشر در حوزه فیزیک نظری، این واقعیت به اثبات رسیده است که در ابتدای پیدایش جهان، همه اجرام مادی به هم پیوسته بوده و بتدریج و در طول فرایند‌های مداوم از هم گشوده و جدا شده و هرکدام حیاتی تازه یافته است؛ زمین و بسیاری از کرات و سیاره‌های منظومه شمسی، نخست جزئی از جرم خورشید بوده و با مرور زمان از آن جدا شده و به صورت دوران در مداری به گرد خورشید به حیات خود ادامه داده است؛ توصیف این واقعیت حیرت‌انگیز علمی در قرآن کریم با چنین سادگی و ظرافتی، آن هم در روزگاری که خبر از تحقیقات و نظریه‌پردازی‌های دقیق فیزیکی نبود و از مردی که در عمر خود قلم به دست نگرفته و کتاب نخوانده بود، چیزی جز معجزه نیست و نشان از اتصال او با مبدأ لایزال علم و حکمت دارد؛ قرآن می‌فرماید: آیا کافران ندیدند که آسمان‌ها و زمین (در ابتدا) به هم پیوسته بودند و ما آن‌ها را از هم جدا کردیم و هرچیز زنده‌ای را از آب پدید آوردیم؟ آیا (باز هم) ایمان نمی‌آورند؟!

قرآن کریم این حقیقت را با طرح یک پرسش موردتوجه قرار داده و عقل و دانش انسان را به تأمل در واقعیت پیش گفته واداشته است! ایرادگر شبهه با غفلت یا تغافل و جهل و یا تجاهل از این نکته‌های عمیق علمی و بی‌توجه به معانی واژه‌ها و اصطلاحات قرآنی، به بهانه‌تراشی رو آورده و با بیان چند پرسش، خواسته است محتوای آیه را به نقد کشیده و آن را غیرمنطقی معرفی کند! در ادامه مقاله با بررسی ایراد‌های ذکرشده به نقد آن خواهیم پرداخت.

اصل علیت، اصل عقلی انکارناپذیر
قرآن کریم با صراحت تمام اصل علیت براى حوادث طبیعى را پذیرفته و برای پدیده‌ها و رویداد‌هایی که در پهنه هستی رخ می‌دهد، اسبابى قائل شده است. قرآن قانون عمومى علیت را تصدیق می‌کند و در این خصوص به همان حکم نظری عقل، که حکمی بدیهى و ضروری است ارشاد می‌کند؛ انسان این‌گونه آفریده شده که هر حادثه‏ مادى را مشاهده می‌کند، علت پیدایش آن را می‌جوید؛ عقل آدمی، بدون هیچ تردید، حکم می‌کند که حادثه‌ها علت یا علت‌هایى دارند که برخی پیدا و برخی ممکن است پنهان باشند؛ علوم مختلف براساس این اصل عمومی و خدشه‌ناپذیر، پس از توصیف موضوعات خود به دنبال تبیین و توضیح چرایی آن، یعنی بیان علت یا علت‌های آن موضوعات می‌گردند؛ در علوم طبیعی هم همین فرایند در جریان است؛ اما، چون دامنه علوم طبیعی، تبیین مادی پدیده‌های طبیعی است، ناچار تنها در جستجوی علت یا علل مادی پدیده‌ها به راه می‌افتند و بررسی علل غیرطبیعی را در صلاحیت کاوش‌های خود نمی‌بینند؛ اما هرگز قادر به نفی آن علل هم نخواهند بود! قرآن کریم با نگاهی جامع، عمیق و کلان به پدیده‌ها، ضمن اعتراف به علل نزدیک و مادی آنها، به فاعلیت و عاملیت اصیل و بنیادین اراده و مشیت و قدرت خداوند قادر علیم تذکر می‌دهد و انسان را از درجا زدن و سطحی نگری درباره مبدأ و منتهای هستی برحذر می‌دارد!

دیدن، به مثابه تفکر و تعقل
اندک آشنایی با ادبیات قرآن به خوبی نشان می‌دهد که واژه‌ها همیشه در معنای ابتدایی و لغوی خود به کار نمی‌روند؛ یک واژه، ممکن است در معنای لغوی و نخستین خود به کار رود و ممکن است در معنای کنایی یا معنای مجازی استعمال شود؛ در زبان عربی، ریشه واژگانی (رؤیت) دارای دو معناست: یکی به معنای شهود و دیدن با چشم سر و دیگر به معنای ادراک و آگاهی عقلی یا قلبی است؛ (۳) مخاطبان آیه سی‌ام سوره انبیاء، یعنی کافران، یقینا هنگام جداسازی آسمان و زمین حضور نداشتند و خداوند نیز هرگز از آنان نمی‌خواهد دیدن آن حادثه را یادآوری کنند؛ بلکه خداوند می‌خواهد کافران را در پدیده‌های طبیعی، که تجلیات قدرت، حکمت و رحمت خداوند است، به تفکر و کاوش علمی و عقلی وادارد و از این رهگذر به توحید و خداپرستی هدایتشان کند! اساسا آیه کریمه جزو معجزات علمی قرآن است و نه برای کافران عصر نزول که برای کافران عالم و دانشمند عصر‌های ما نازل شده است؛ هرچند جنبه انگیزانندگی آیه در توجه به سیر تحولات و فرایند‌های فیزیکی و شیمیایی تولد و تکامل زمین و موجودات زمینی قابل انکار نیست!

شهود فاعلیت حق با بصیرت قلبی!
در مشاهده ابتدایی و سطحی پدیده‌های مادی، چه بزرگ و چه کوچک، آنچه رخ می‌دهد، نگریستن به اجرام، فرآیند‌ها و روابطی است که میان پدیده‌های مادی در جریان است؛ سطحی‌نگران در همین مرحله توقف می‌کنند و همه حقیقت را در همین واقعیت می‌بینند؛ اما صاحبان اندیشه عمیق و نافذ (۴) در این سطح نمی‌مانند و از این لایه به لایه‌های ژرف‌تر و ظریف‌تر نقب می‌زنند و با چشم عقل و دیده قلب به مشاهده اسماء و صفات خداوندی که خالق و مدبر این پدیده‌هاست نائل می‌شوند.

در آیه فوق‌الذکر خداوند از کافران مشاهده حسی عاملیت خود در گشودن زمین از آسمان یا پدیدآمدن موجودات زنده از آب را طلب نمی‌کند؛ چون طبق مبانی خداشناسی در آیات قرآن و نیز دلایل عقلی، خداوند قابل رؤیت و مشاهده نیست؛ بلکه خداوند کافران را به براهین عقلی، چون برهان علیت سوق می‌دهد؛ نظام عالم طبیعت گرچه چرخه طبیعی خود را طی می‌کند، اما این چرخه، منتهی و متکی به علل و عوامل ماورای طبیعت است؛ باری اگر سلسله‌ای از علت‌ها و معلول‌ها را فرض کنیم؛ هریک از علت ها، معلول علت دیگری است، سلسله‌ای از وابستگی‌ها به وجود می‌آید و واضح است که وجود وابسته، بدون وجود مستقل تحقق نخواهد یافت؛ پس ناگزیر باید ورای این سلسله از وابستگی‌ها وجود مستقلی باشد که همگی آن‌ها در پرتو آن تحقق یابند؛ زیرا مجموع بی‌نهایت محتاج و وابسته، هرگز غیرمحتاج و مستقل نخواهد شد؛ وابسته بودن حیات انسان به آب نیز در نهایت و در حقیقت، وابسته به وجود مستقل دیگری، یعنی خداوند است، تا اشکال تسلسل سلسله وابستگی‌ها (معلول‌ها) بر آن وارد نیاید؛ به علاوه، این آیه به اعتراف خود ایرادگر شبهه، حاوی اعجاز علمی قرآن است؛ چنانکه طبق تحقیقات به عمل آمده، چرخه زندگی هرموجود زنده‌ای به آب وابسته است.

براهین اثبات وجود خدا در قرآن
در فلسفه و کلام اسلامی و غیراسلامی، براهین بسیار متنوعی بر وجود و صفات خداوند اقامه شده است؛ هرچند ممکن است برخی از این برهان‌ها، قابل نقد و انتقاد باشد، اما مجموعه براهین، موجب یقین و درستی اعتقاد به وجود و صفات حسنای خداوند است؛ تاکنون کسی نتوانسته است همه براهین اثبات وجود خدا را نقد کرده و از اعتبار ساقط کند و چنین ادعایی حاکی از جهل یا دروغ‌پردازی است؛ قرآن کریم به درستی و در کمال استواری، وجود خداوند را بدیهی و بی‌نیاز از اثبات می‌داند (۵) و همه براهین عقلی و غیرعقلی وارد شده در آن، تنها برای اثبات یگانگی و دیگر صفات خداوند نازل شده است؛ از آنجا که مخاطب قرآن عموم مردم از هرسطح عقلی و شناختی و علمی است، حجم وسیعی از آموزه‌های توحیدی قرآن را توصیف و تبیین پدیده‌ها و نعمت‌های مادی به خود اختصاص داده و از مردم خواسته شده است تا با نظرکردن در صورت ملکی و ظاهری پدیده‌ها، به ملکوت (باطن و پشت صحنه) (۶) عالم راه یابند و در ورای همه تحولات طبیعت دست ربوبیت قهار و یگانه خداوند یکتا را مشاهده کنند؛ به عنوان مثال خداوند در آیات ۱۷ تا ۲۰ از سوره الغاشیه‏ و آیات ابتدائی سوره الشمس و الضحی ‏و دیگر آیات، به پدیده‌های ملموس طبیعی، که هرروز و شب پیش چشم آدمیان است اشاره می‌کند؛ پدیده‌هایی، چون پیدایش روز و شب، خورشید، ماه، مراتع، مرکب‌های انسان، حرکت‌کردن کشتی‌ها بر روی آب‌ها و غیر آن را توصیف می‌کند؛ اما ذکر این واقعیت شگرف، که آسمان و زمین در ابتدا به هم پیوسته بودند و سپس از هم جدا شدند نیز جزو همان پدیده‌های ملموس و محسوس است؛ ولی گویا این آیه برای کافران زمان نزول قرآن، بیش از هرچیز انگیزاننده بوده است تا با کاوش‌های علمی به این واقعیت طبیعی دست پیدا کنند و برای کافران زمان ما جنبه یادآوری دارد که با توجه به این تحول‌کیهان‌شناختی از یک‌سو و اخبار قرآن از آن در قرن‌ها قبل از سوی دیگر، به حقانیت دعوت قرآن و یگانه‌پرستی هدایت شوند؛ نکته دیگر اینکه حتی مسأله به هم پیوسته‌بودن و از هم جداشدن آسمان‌ها و زمین، برای مردم عصر نزول هم تا حدودی قابل فهم بوده است و خداوند نیز در ابتدای امر به همین پدیده ملموس اشاره دارد و با توجه به فهم مخاطبان و زبان معهود و آشنای ایشان، مقصود خود را القا می‌کند.

توضیح اینکه مراد از رتق (به هم پیوستگی) زمین به آسمان و آسمان به زمین این است که آسمان و زمین از یکدیگر جدا نبود تا چیزى از آسمان به زمین فرود آید و یا چیزى از زمین بیرون شود و مراد از فتق (شکاف) آن، این است که ما آن دو را از هم جدا کردیم تا بارانى از آن به زمین نمى‏بارید، ببارد؛ پس ما آسمان را شکافتیم و از آن پس باران‌ها به سوى زمین باریدن گرفت و زمین هم به هم پیوسته بود؛ یعنى چیزى از آن نمى‏رویید؛ پس ما آن را جدا کردیم و در نتیجه روییدن آغاز کرد؛ مؤید این معنا جمله «وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْ‏ءٍ حَیٍّ» است که در ادامه بحث از رتق و فتق آمده و رویش از زمین و بارش از آسمان را وابسته به آب می‌داند! (۷)

پیوستگی و گسستی آسمان و زمین از نظر علم تجربی
نظریه‌های جدید فیزیک می‌گوید: مجموعه جهان مادی در ابتدا به صورت توده واحد عظیمى از بخار سوزان بود که بر اثر انفجارات درونى و حرکت، تدریجا تجزیه شده و کواکب و ستاره‏ها و از جمله منظومه شمسى و کره زمین به وجود آمده است و هم‌اکنون هم در حال گسترش است؛ (۸) البته ممکن است منظور از پیوستگى آسمان و زمین، یکنواخت بودن مواد جهان باشد؛ یعنی مجموعه مواد موجود در طبیعت در هم فرو رفته بود و به صورت ماده واحدى خودنمایى مى‏کرد؛ اما با گذشت زمان، مواد از هم جدا شدند و ترکیبات جدیدى پیدا کردند و انواع مختلف از گیاهان و حیوانات و موجودات دیگر، در آسمان و زمین ظاهر شدند؛ موجوداتى که هریک نظام مخصوص و آثار و خواص ویژه‏اى دارند! اما این‌گونه نظریه‌های علمی که مورد قبول جامعه علمی است را می‌توان تنها به عنوان یک احتمال، اشاره به معنای علمی آیه دانست و نه اینکه به طور یقینی به قرآن نسبت داد، چرا که این‌گونه علوم قطعی نیستند و اساسا این علوم هستند که باید در خدمت قرآن برای تبیین و فهم بهتر باشند نه اینکه علوم را به قرآن تحمیل کرده و یا به‌دنبال استخراج علوم از قرآن بود. (۹)

کوتاه سخن اینکه خداوند متعال در قرآن کریم، برای اثبات یا رد یک عقیده یا ارزش یا رفتار، از شیوه‌های گوناگونی سود جسته است؛ یکی از شیوه‌های رایج قرآن، اثبات بطلان یک عقیده یا الگوی رفتاری، طرح پرسشی به نحو استفهام انکاری است؛ این پرسش‌های انکاری در هرآیه با توجه به زمینه‌های فرهنگی، عقیدتی و ارزشی مخاطبان آیه، وجوهی متفاوت می‌یابد که در آن بافت فکری و تخاطبی، پرسشی منطقی و متناسب است و بی‌توجهی به انواع عناصر زمینه‌ای القای سخن، ممکن است موجب کج‌فهمی و سوء‌فهم شود؛ چنانکه بسیاری از مخالفان ناآگاه یا معاند در چنین گردابی گرفتار آمده‌اند؛ برای فهم آیات قرآن به دانش‌هایی، چون واژه‌شناسی و آگاهی از ریشه‌ها و اشتقاقات لغوی، شأن نزول آیات، فرهنگ زمانه نزول و عقاید و افکار مخاطبان اولیه قرآن، اطلاع از فرهنگ ادبی، توجه به قرائن لفظی متصل و منفصل و دیگر قرائن گفتاری، احاطه کافی بر دانش کلام و غیر آن نیازمندیم و بدون در دست داشتن این ابزارها، فهم آیات، در موارد زیادی امکان‌پذیر نیست و منتقد و مفسر را به دام تفسیر به رأی می‌کشاند؛ با بررسی ایراد‌هایی که ایرادگر شبهه بر آیات مورد نظر وارد کرده است، به روشنی پیداست که منتقد، عامدانه یا ناآگاهانه ابزار‌های لازم را در اختیار نداشته و یا به کار نگرفته است و گرنه منطق قرآن در بیان پرسش‌های مذکور، منطقی، محکم و حکیمانه است!
 
انتهای پیام/
ارسال نظر
captcha
پرونده ها