در گفتگو با داور جشنواره داستان کوتاه «آهن» مطرح شد؛
امسال با رویکردی متفاوت دومین دوره را شروع کردیم، سعی داریم کنار جشنواره انجمن داستان کودک و همچنین انجمن داستان نوجوان را به ثبت برسانیم، اما مهم‌ترین افقی که برای خودمان در نظر گرفته بودیم راه‌اندازی خانه داستان سیرجان است و خوشبختانه به این افق نزدیک شده‌ایم. این خانه داستان می‌تواند خانه‌ای باشد برای تمام داستان‌نویسان ایرانی.
به گزارش «سدید»؛  برای بسیاری از ما پیشرفت در هر زمینه‌ای به حضور در شهر‌های بزرگ ختم می‌شود؛ به همین دلیل مهاجرت به شهر‌های بزرگ زیاد است، اما بعضی افراد هستند که شهرستان کوچک‌شان را به پایگاهی برای یک فعالیت تبدیل می‌کنند. «صدرا پاریزی» را بسیاری از اهالی داستان سیرجان به‌عنوان مادر داستان سیرجان می‌شناسند. این بانوی فرهیخته تمام توان خودش را در شهرش، سیرجان، به‌کارگرفته تا آن را به پاتوقی برای نه‌تن‌ها اهالی داستان سیرجان که داستان‌نویسان کل کشور تبدیل کند. او با راه‌اندازی «انجمن داستانی گره» و سپس برگزاری «جشنواره داستان آهن» موفق شده است داستان‌نویسان استان کرمان را به مردم ایران معرفی کند. به بهانه برگزاری چهارمین دوره جشنواره داستان آهن که در سه بخش آزاد، زندگی کارگری و زندگی کارگران معادن برگزار می‌شود، به گفتگو با خانم «صدرا پاریزی» نشسته‌ایم و او از تلاشش برای پی‌ریزی خانه داستان سیرجان و چالش‌هایی که در برگزاری «جشنواره داستان آهن» دارد به «صبح‌نو» چنین می‌گوید:

داستان‌نویسی را از کجا و چطور شروع کردید؟
من در دهه ۷۰ عضو انجمن شعر شهرستان سیرجان بودم. انجمن قلم این شهرستان را آقای «محمدعلی آزادیخواه» نویسنده کتاب «مرادو» مدیریت می‌کردند. در ابتدا این دو انجمن نشست‌های مشترکی داشتند که بعد‌ها از هم جدا شدند. در آن سال‌ها بیشتر در بخش شعر فعالیت می‌کردم تا اینکه از سیرجان به اصفهان رفتم. آنجا هم گاهی در جلسات شعر و داستان این شهر شرکت می‌کردم، اما نه خیلی جدی و هنوز نویسندگان بزرگ را نمی‌شناختم و نتوانستم با آن‌ها ارتباط بگیرم. کمی بعدتر روزنامه‌نگار شدم و فعالیتم در شعر را نیز کنار گذاشتم. در سال ۹۱ دبیر کارگروه ادبیات یک موسسه فرهنگی شدم که درنهایت به داستان ختم شد. در آن سال‌ها چیز‌هایی نوشته بودم، اما هیچ‌وقت به چشم داستان به آن‌ها نگاه نمی‌کردم. تا اینکه در دوره‌ای که با آقای «رضا زنگی‌آبادی» برگزار کردیم، گمشده‌ام یعنی داستان را پیدا کردم.

پس این جلسه برای شما به نوعی نقطه اتصال به داستان بود؟
دقیقا. اگر شعر برایم یک اتصال چند دقیقه‌ای بود، داستان برایم شد یک اتصال مداوم به جهانی که نمی‌شناختمش. داستان برایم مثل فرزند چهارم است. دخترهایم را بزرگ کرده‌ام و حالا بیشتر انرژی و وقتم برای آخرین دخترم، صرف می‌شود. از طرف دیگر، شهر سیرجان پیشینه داستان دارد. به مرور زمان به‌دلیل تغییر رویکرد سیاست‌های فرهنگی انجمن‌های ادبی از بدنه اداره فرهنگ و ارشاد جلسات شعر و داستان زیر نظر این اداره، اما به‌صورت خصوصی برگزار شد و همین مساله به رونق جلسات لطمه زد.

منظورتان از خصوصی شدن چیست؟
به این شکل که جلسات ادبی دیگر در اداره ارشاد برگزار نشد و علاقه‌مندان با حمایت خیرین خانه‌ای اجاره می‌کردند تا در آن جلسات را برگزار کنند. وقتی پشتیبانی‌ها و حمایت‌ها کم شد، جلسات داستان نیز کم‌رونق شد. تا اینکه موسسه معراج اندیشه در شهر سیرجان این فضا را برای‌مان فراهم کرد. من در این موسسه دبیر کارگروه ادبیات بودم و قرار بود فعالیت‌هایی مرتبط با ادبیات ازجمله نشست‌های ادبی و نمایشگاه کتاب و... برگزار کنم، در کنار این فعالیت‌ها به‌سمت داستان کشیده شدیم و با کمک این موسسه توانستیم جلسات هفتگی داستان‌خوانی داشته باشیم؛ و بدین شکل انجمن داستانی گره شکل گرفت؟

پنج نفر از ما؛ مهرداد فروتن، ابوالفضل عمادآبادی، طاهره‌السادات فاطمی و بعدتر امیر خالقی مرتب در جلسات شرکت می‌کردیم و با خودمان فکر کردیم برای اینکه شور و هیجان داستان فروکش نکند باید خودمان را وادار به خواندن و نوشتن کنیم. پس فصلنامه «گره» را راه انداختیم و همه اعضای جلسه را درگیر خواندن و نوشتن کردیم. آثار نویسنده‌های مختلف را می‌خواندیم و در مورد آن‌ها مطلب می‌نوشتیم. با حمایت رضا زنگی‌آبادی توانستیم با نویسندگان سراسر کشور ارتباط بگیریم. نویسنده‌های شهر‌های مختلف مثل تهران، مشهد، اهواز، قم و شیراز برای ما مطلب می‌فرستادند تا در فصلنامه گره چاپ کنیم. این فصلنامه باعث پربار شدن جلسات شد و به تعداد اعضای گروه اضافه کرد. ما با کمک هم و پشتیبانی همراهان فرهنگی سیرجان این جریان را راه انداختیم. اگر حمایت دوستان من در سیرجان نبود قطعا هیچ‌وقت این جریان داستانی در سیرجان راه نمی‌افتاد؛ و چه شد که به سمت برگزاری جشنواره داستان رفتید؟
با انتشار فصلنامه الکترونیکی گره، دامنه فعالیت ما گسترش پیدا کرد، با خیلی از نویسندگان معتبر آشنا شدیم و خیلی از داستان‌نویسان مستعد را شناسایی کردیم و حلقه‌ای بین داستان‌نویسان شهر‌های مختلف تشکیل دادیم. پس در ادامه راه به برگزاری جشنواره رسیدیم. سال اول ۶۰۰اثر به جشنواره داستان آهن ارسال شد که این عدد در سال دوم به ۱۷۰۰اثر رسید و همین موضوع مسوولیت ما را سخت‌تر و تعهدمان را بیشتر کرد.

چرا در برگزاری جشنواره داستان به‌سمت زندگی کارگری و کارگران معادن رفتید؟ چرا این موضوع را انتخاب کردید؟
شاید دغدغه این موضوع مربوط به خیلی سال پیش باشد. به‌هرحال من در شهری زندگی می‌کنم که جمعیت زیادی از مردمش زندگی کارگری در مشاغل مختلف دارند، اما این ایده در بازدیدی که از یک معدن در استان کرمان داشتم قوت گرفت. من در این بازدید نتوانستم گروه را همراهی کنم، تحمل هوای آلوده آنجا برایم سخت شد و این فرصتی بود که بتوانم با کارگران معدن صحبت کنم. آن‌ها از زندگی، سختی‌ها و مشکلات‌شان گفتند. می‌توانستم این موضوع را در قالب گزارشی برای روزنامه بفرستم، اما این رفتار از نظر اخلاقی درست نبود، زیرا من در مقام خبرنگار وارد آن فضا نشده بودم؛ بنابراین فکر کردم که چطور می‌توانیم صدای این کارگران باشیم و همان‌جا ایده داستان کارگری در قالب روایت‌هایی از زندگی کارگران معادن جرقه‌اش زده شد. این پیشنهاد را با مجموعه گل‌گهر مطرح کردیم و آن‌ها نیز پذیرفتند؛ زیرا دوسر برد بود، هم برای ما که اسپانسر می‌خواستیم و هم برای گل‌گهر که در بخش فرهنگی خود فعالیتی متفاوت انجام دهد. پس از چندماه با همراهی مجموعه گل‌گهر و انجمن داستانی گره، اولین دوره جشنواره آهن در سال ۹۷ برگزار شد و این چهارمین سالی است که این جشنواره به کار خود ادامه می‌دهد.

در این چهار سال با چه چالش‌هایی روبه‌رو بودید؟
در بخش مرتبط با فضای داستان، داوری و کار‌های اجرایی هیچ چالش و مساله‌ای نداشتیم، اما در بخش اسپانسری با چالش‌هایی مواجه بودیم. دوره اول جشنواره با همراهی خوب آقای ابوذر حلوایی‌پور از مجموعه گل‌گهر به شایستگی برگزار شد؛ طوری‌که از طرف اداره کل فرهنگ و ارشاد استان به ما خبر دادند جشنواره در تقویم برنامه‌های فرهنگی استان ثبت شده، اما در دوره دوم به‌دلیل تغییراتی که در مجموعه گل‌گهر رخ داد چالش‌هایی برای دوره دوم و سوم داشتیم و نماینده جدید گل‌گهر به تعهدات خود عمل نکرد امسال، اما با برگشتن آقای حلوایی‌پور و تجربه خوب دوره اول، دوره چهارم کلید خورد به این امید که این همراهی دوطرفه ادامه خوبی داشته باشد.

این‌بار، اما شما دبیر اجرایی نیستید!
به‌دلیل چالش‌های دو دوره گذشته ترجیح دادم تنها حامی این جشنواره و در نقش داور فعالیت داشته باشم و بخش مسوولیت‌های اجرایی را به آقای مهرداد فروتن که تا امروز متعهدانه و مسوولانه شانه‌به‌شانه تیم بوده‌اند، واگذار کنم.

در دوره‌ای که اسپانسر همراه شما نبود، چطور بخش مالی جشنواره را پوشش دادید؟
دور سوم دارو‌های مرحله مقدماتی و پایانی به‌صورت افتخاری با ما همکاری کردند و جوایز اختتامیه نیز با همراهی تیم اجرایی به برندگان تعلق گرفت.

یعنی تیم اجرایی از جیب خود جوایز نهایی را پرداخت کرد؟
بله. اعضای تیم اجرایی از جیب خودشان هزینه کردند تا اعتبار جشنواره‌ای که چند سال برای آن زحمت کشیده شده، حفظ شود. تلاش من این است که در این دوره که گل‌گهر دوباره همراه ما شده بتوانم حق‌العمل داوری، لوح افتخار و تندیس برگزیدگان دور دوم و سوم را به آن‌ها پرداخت کنم. امیدوارم با همراهی مجموعه گل‌گهر این اتفاق بیفتد. مجموعه گل‌گهر، اهالی داستان سیرجان، داور‌ها و شرکت‌کنندگان چهار ضلع جشنواره داستان آهن هستند و هرکدام از این چهار ضلع اگر نباشند، جشنواره ناقص خواهد شد.

با همه این مشکلات، باز هم جشنواره خیلی خوب به کار خود ادامه داده است و می‌توان گفت صمیمیت و تعهدی که در تیم اجرایی وجود دارد، خود دلیلی برای این موضوع است!
همین‌طور است. دغدغه مشترک ما در داستان‌نویسی انگیزه‌ای قوی برای پیشبرد این جشنواره است. ما برای داستان وقت می‌گذاریم و یک خانواده سالم به اسم خانواده آهن را شکل داده‌ایم. یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های جشنواره داستان آهن، همین سلامت آن است. هیچ داوری به داور دیگر ارجح نیست و هیچ داستانی بر داستان دیگر تقدم ندارد مگر به واسطه قوت خود. طی این چند دوره ما به دیده شدن داستان خوب متعهد بودیم و همه تلاش‌مان این است که این سلامت را حفظ کنیم.

برگزاری جشنواره داستان چقدر در رشد اهالی داستان سیرجان تاثیر گذاشته است؟
ما رشد داریم، اما نه رشد شتابنده؛ یک رشد کند همراه با تجربه، رصد کردن و مطالعه. مهم‌ترین دستاورد این جشنواره برای اهالی داستان سیرجان پیدا کردن دوستان جدید داستان‌نویس است. دوستان ما سرمایه اصلی کار ما هستند. بچه‌های داستان سیرجان نیز به خوبی یاد گرفته‌اند سره را از ناسره تشخیص دهند. پیگیر هستم مجموعه داستانی از کار بچه‌های داستان سیرجان فراهم کنم ضمن اینکه درگیر یک رمان و مجموعه داستان هستم.

برنامه‌تان برای آینده انجمن داستانی گره چیست؟
با تجربه برگزاری جشنواره داستان آهن و رسیدن به این نقطه که دیگر راه و مخاطب خودش را پیدا کرده در حال سرمایه‌گذاری برای داستان کودک و نوجوان هستیم. این بخش از ادبیات کشور به‌دلیل بازار گرمی که دارد آسیب‌پذیر است؛ بنابراین به رصد، رشد و تولید آثار شایسته نیاز دارد. اولین دوره این جشنواره را با همراهی موسسه فرهنگی معراج اندیشه گل‌گهر سال گذشته برگزار کردیم. امسال با رویکردی متفاوت دومین دوره را شروع کردیم، سعی داریم کنار جشنواره انجمن داستان کودک و همچنین انجمن داستان نوجوان را به ثبت برسانیم، اما مهم‌ترین افقی که برای خودمان در نظر گرفته بودیم راه‌اندازی خانه داستان سیرجان است و خوشبختانه به این افق نزدیک شده‌ایم. این خانه داستان می‌تواند خانه‌ای باشد برای تمام داستان‌نویسان ایرانی.

ما رشد داریم، اما نه رشد شتابنده؛ یک رشد کند همراه با تجربه، رصد کردن و مطالعه. مهم‌ترین دستاورد این جشنواره برای اهالی داستان سیرجان پیدا کردن دوستان جدید داستان‌نویس است. دوستان ما سرمایه اصلی کار ما هستند
 
انتهای پیام
منبع: صبح نو
ارسال نظر
captcha
پرونده ها